پایگاه خبری تئاتر: نمایش "ماضی استمراری" واکاوی شرایط اجتماعی سه دهه اخیر ایران و کلانشهری مثل تهران است و اینکه تغییرات اجتماعی و شهری در خانوادهها و روابط بین اعضا خانواده چقدر میتواند اثرگذار باشد. زمان ابتدای شروع نمایش مربوط به دهه شصت است.
دههای که کشور به تازگی شاهد تغییر حکومتی و آمدن جمهوری اسلامی و شروع جنگ است. پدر خانواده مرتضی با بازی خسرو شهراز آشکار به سنتهای دهه پنجاه وفادار است و به هیچ وجه نمیخواهد خودش را با شرایط روز اجتماعی و نابودی خانههای قدیمی و رواج آپارتماننشینی هماهنگ کند و بر سر این تغییر هم میمیرد. مادر خانواده با بازی ناهید مسلمی آشکار نمونه الگویی مادران دهه پنجاه و شصتی است که زن سنتی و غرغرویی است و هیچ چیز زندگی تخت و مونوتنش او را راضی و خشنود نمیکند و آشکارا به شوهرش وابستگی شدیدی دارد و علی رغم نبود عشق و علاقهای عمیق بین آن دو بعد از مرگ همسرش فرو میریزد و دچار بیماری آلزایمر میشود.
دختر کوچک خانواده آزاده هم نمونه درست و مابه ازا داری از دختران دهه شصتی است که عشق و علاقهشان منحصر به نگه داشتن عکسهای رنگی فوتبالیستهای پرسپولیس و استقلال و یا قرارهای مخفیانه گذاشتن با پسر هم محلهای است. دختری که آرزوهای ریز و درشتی دارد و در دهه بعدی در قالبی هماهنگ شده با شرایط جامعه یک دختر آزاد و تنها است که در کنار مادرش به تنهایی زندگی میکند و همانطوری که از تلفن حرف زدنش معلوم است با مرد جوانی رابطه دارد. خواهر بزرگ خانواده الهه هم هماهنگ با تغییر شرایط جامعه و بر خلاف نسل گذشته مادران ایرانی که بااصطلاح میسوختند و میساختند و با لباس سفید به خانه شوهر میآمدند و با کفن سفید هم از خانه شوهر میرفتند . با کوچکترین اختلافی از شوهرش طلاق میگیرد و به خانه پدری میرود .
نسلی که بتدریج در دهههای بعد تنها و تنهاتر شدند و امروز متولیان جامعه زنگ خطر را درباره عدم گرایش جوانها به ازدواج و رشد کند جمعیت و میل به زندگی انفرادی به صدا در آوردهاند و به تعبیری همان واژه نام آشنا و تکراری دوران گذر از سنت به مدرنیته.
پسر خانواده هم کم و بیش الگوهای پسران دهه شصتی را دارد که به دنبال شغل مناسب و پر درآمد و از هم مهمتر تلاشش برای جدا شدن از طبقه اجتماعیشان است. نکته مهم دیگر در نمایش نشان دادن بحث تاثیرگذاری شهرداری تهران در مناسبات اجتماعی و اقتصادی دهه شصت و هفتاد است که اقداماتش منتقدان و مخالفانی داشت و موافقانشان دادن مجوز برای تخریب خانههای قدیمی و فرسوده و رشد آپارتمانسازی و ساخت اتوبانها، پارکها و فرهنگسراها را مثبت ارزیابی میکردند و مخالفانش هم شهرداری را مسئول گرانی، تورم و رواج تجملگرایی میدانستند. تاثیری که به هر حال در زندگی این خانواده با گذر راه اتوبان تازه ساز از کنار منزل مسکونیشان بسیار پر اهمیت است و اصلا موتور درام نمایش محسوب میشود.
فضاسازی دقیق و درست
یکی از نقاط قوت نمایش "ماضی استمراری" فضاسازی درست ندا هنگامی به خصوص در روابط بین اعضا خانواده مرتضی است و ندا هنگامی و مرضیه ازگلی نویسنده؛ به طرز دقیقی دغدغه و دلمشغولیهای یک خانواده دهه شصتی از مدل غرغرو کردنهای مادر، رفتار محافظهکارانه پدر و جاهطلبیهای فرزندان را منطبق با شرایط آن روزگار در پیش روی مخاطب قرار دادهاند و این واقعگرا بودن این بخش نمایش عامل بسیار تعیینکنندهای برای ارتباط گیری مخاطبان به خصوص مخاطبانی است که زندگی دهه شصت را تجربه کردهاند و یا حالا آدمهای میانسالی هستند که پدر و مادر این نوعی داشتهاند.
دکور نمایش
دکور نمایش ساده و بیپیرایه اما به شدت درست و در خدمت فضای نمایش است محمود فتحنیا صحنه را به چهار بخش تقسیم کرده است . بخش نخست خانه مادربزرگ است و دو بخش دیگر خانه مرتضی و بخش آخر آپارتمانی است که در زمان حال مادر و دختر خانواده در آن زندگی میکنند . سادگی و بیپیرایگی صحنه کمک میکند به درآمدن فضای خانههای دهه شصتی که عموما ساده بودند و خبری از مبلمان و میز ناهارخوری و غیر و ذالک نبود. حضور تمام مدت همه بازیگران در صحنه علاوه بر جلوگیری از زمانهای مرده نمایش به خوبی در خدمت مفهوم و بنمایه نمایش است. حضور فیزیکال روح پدر که بعد از مرگش همچون ارواحی سرگردان در کنار خانه تخریب شدهاش سرگردان است ضمن القای چنین مفهومی جنبههای زیباشناسانهای را با کمک نورپردازی درست و سنجیده رضا خضرایی انجام میدهد.
تکرار دور تسلسل
در بخش پایانی نمایش انگار درست تاریخ تکرار میشود و شاهد همان بحث از بین نرفتنی اختلاف بین نسلها هستیم و میبینیم عادل که اینک به میانسالی رسیده نمیتواند با پسرش خردسالش ارتباط عاطفی و دیالوگ برقرار کند و از دایی پسرش سهراب میخواهد این شرایط را فراهم کند و عادل هم مثل پدر درباره تغییر و خراب کردن مجتمع مسکونی و تبدیل آن به مجتمع تجاری مقاومت میکند اما مشخص است که تسلیم میشود.
پول خوشبختی نمیآورد
تمام حسرتهای فرزندان خانواده پولدار شدن بود و آن را عامل خوشبختی میدانند. اتفاقی که در میانسالی برای آنها رخ میدهد و عادل یک بساز و بفروش موفق و پولدار شده و الهه هم زن یک مرد پولدار شده و سرپرست کارگاه خیاطیش را برعهده دارد. خواهر کوچک هم ظاهرا مطابق میلش زندگی میکند. اما هیچکدامشان شاد نیستند و غمگین و ناراحت به نظر میرسند. گویی خودشان را برای مجاب کردن پدر برای خراب کردن خانه و دق کردنش مقصر میدانند.
بازهای استاندارد
خسرو شهراز بازیگر خوب و توانایی است. بازیهایش در نمایشهای گروه تئاتر شایا و سایر بازیهای دیگرش بر این توانایی صحه میگذارند. در این نمایش هم شهراز به خوبی ابعاد شخصیتی یک پدر مستاصل و سرگردان را که ناتوانی خودش را درعدم رسیدن به موفقعیت به گردن دیگران میاندازد را در بازیش ارائه میکند. اما توانایی خیرهکنندهاش را در بازی در سکوتش در بخشهای حال نمایش ارائه میکند و انگاری با چهرهاش بهتر از هزار دیالوگ جان مایه صحنه را بیان میکند. صحنه تنها شدن پدر و سیگار کشیدنش و نورپردازی دقیق رضاخضرایی که انگاری پدر در هالهای از دود گم شده است از یاد نرفتنی است. مهدی صباغی که این چند ساله به خوبی در تئاتر نقش جوانهای برونگرا و عصیانزده را بازی میکند. به خصوص در بخش میانسالی عادل با اکسانگذاری درست، کند کردن حرکات فیزیکی بدن با اندکی خمیدگی و تکیدگی و چهرهپردازی درستش به خوبی شمایل درستی از یک مرد میانسال را ارائه میکند.
پایانبندی
دیدن نمایش "ماضی استمراری" حال آدم را خوب میکند البته به شرط آنکه نوستالوژی زندگی دهه شصت را داشته باشد و عین عادل و خواهرانش پدر و مادری داشته که مدام حسرت به دست نیاوردههایشان را در زندگی میخوردند و در زندگیشان بد من و هیولایی مثل عباس داشته باشند که کاستیهایشان را به حساب او واریز کنند.
منبع: هنرآنلاین