پایگاه خبری تئاتر: جهان مدرن گرفتار آن چیزی است كه پل ریكور «بیماریهای خاطره» مینامد. مفهومی چالشبرانگیز برای انسان معاصر در مواجهه با تاریخ رنج و امید بشری. ریكور این مفهوم را در سفری كه به ایران داشت صورتبندی كرد.
در اسفند ماه 1373 هنگامی كه در پژوهشكده حكمت و فلسفه، در باب «خاطره، تاریخ و فراموشی» سخن گفت تا مسوولیت ما را در قبال رنج دیگران گوشزد كند و امیدهای از دست رفته درگذشتگان را یادآور باشد. «واقعیت این است كه گاهی از اوقات برای ما انسانها مبارزه با خاطره كار مشكلی است. گاهی بیش از حد خاطره داریم، یعنی بیش از حد خفتها و ضعفها را به یاد میآوریم و گاهی نیز به طور مثال در كشور خودم فرانسه، با كمبود خاطره و افراط در فراموشی روبهرو هستیم. برای مثال به خوبی میبینم فرانسویان میكوشند خاطره دوران اشغال فرانسه توسط آلمان نازی و وقایع تاریخی جنگ الجزایر را فراموش كنند، زیرا برای آنان رویارویی با خاطرهها و پذیرش آنها دشوار است.
بدین جهت در اینجا باید از رویارویی با خاطرههایی سخن گفت كه نه فقط یادآوری عینی كه زخمهایی جمعی و فردی هستند.» فیلم «زیر نور كم» به كارگردانی محمد پرویزی، كمابیش در باب مواجهه ماست با خاطرات گذشته كه ناگهان میآیند و پیوستار زمان حال را دستخوش فروپاشی میكنند. از همان ابتدا كه نقاشیهای معصومه مظفری با عنوان «گرمازدگی» قاب تصویر را تسخیر میكند و قسمتی از رمان چاپ نشده «یك شب بیپایان» قرائت میشود، میتوان حدس زد فیلم در رابطه با خاطره و امر سپری نشده است.
روایت زنی به نام رویا كه روزگاری عاشق نویسندهای بوده در حال مرگ. نویسنده كه حمیدرضا آذرنگ نقش او را بازی میكند و وقتی میفهمد درمانی برای بیماریاش نیست تصمیم میگیرد به زندگی خویش پایان دهد. مرگی دلخراش كه در اتومبیل رویا اتفاق میافتد و زندگی او را برای همیشه گرفتار وجدان معذب میكند. حتی ازدواج با مردی به نام حامد با بازی صابر ابر كه گویا از نظر شغلی موفق است، رویا را از بار سنگین تروماهای گذشته نمیرهاند.
برای این زن زمان حال به محاق رفته و خاطرات گذشته با تمامی قوا، زندگی مشترك با حامد را بدل به نمایشی از شكاكیت و پنهانكاری كرده است. گذشته همچون امر سركوب شده مدام بازمیگردد و زندگی زناشویی رویا را دروغین و عذابآور میكند. برای این زوج، تصاحب گذشتهای كه نویسنده و كتابهایش در آن حضور دارد، امری است استراتژیك. بنابراین زندگی مشترك این زوج، تبدیل به مسابقهای میشود برای به چنگ آوردن این گذشته. صحنهای كه حامد به دیدار رویا میرود و اطلاعات رایانهای او را بعد از مدتها كنكاش، پس میدهد موید این رقابت كشنده است. حامد به میانجی این اطلاعات است كه حتی از نام سایه متنفر است و میداند فیالمثل چگونه در و پنجره اتاقی را بگشاید كه روزگاری محل ملاقات رویا و نویسنده بوده است.
به لحاظ فرمال محمد پرویزی تلاش كرده اكنون را مدام با گذشته همراه كند. همنشینی زمانها چنان درهم آمیخته است كه به راحتی نمیتوان به تفكیك گذشته و حال پرداخت. بنابراین منطق روایی فیلم مبتنی است بر اكنونیتی كه مرزهایش مدام با خاطرات گذشته مخدوش میشود. مكانیسمی كه به روایتی نهچندان سرراست میدان داده و گاه مخاطبان را در فهم روابط و مناسبات شخصیتها سرگردان میكند. بار دیگر به ریكور بازگردیم. از منظر او خاطره امری اساسا فردی است كه برای هر شخص با دیگری تفاوت دارد. فقط خاطره است كه به ما احساس گذشت زمان، فاصله زمانی و عمق زمان را میدهد. «كاركرد ویژه خاطره تنظیم یادها در بعد گذشته و گذشته سپری شده است تا جایی كه این یادها در تاریكی فراموشی محو میشوند. یكی دیگر از كاركردهای خاطره ایجاد حس پیوستگی است. به این ترتیب، شخصی بودن، درك مفهوم فاصله و عمق زمان و بالاخره حس پیوستگی، سه كاركرد خاطره را تشكیل میدهند. منظور از این حس پیوستگی، برقراری ارتباط بین جوانی و پیری است. همیشه میتوان خاطرات پراكنده را تا حدی به هم نزدیك كرد كه به صورت یك تصویر پیوسته به نظر آید.»
محمد پرویزی با فرمی كه انتخاب كرده، این حس پیوستگی را تا حدوی ناممكن كرده است. از همان ابتدا رویا را در دو برهه از زندگی عاطفی خویش مشاهده میكنیم. چه زمانی كه با نویسنده محبوب خویش روابطی عاشقانه دارد و چه آن زمان كه با پنهانكاری و رجوع مدام به خاطرات گذشته، زندگی مشترك با حامد را غیرقابل تحمل میكند. وقتی مواجهه با خاطره به لحاظ منطق روایی، توجیه خود را از دست میدهد، مخاطبان «زیر نور كم» این حس پیوستگی را در قبال زندگی رویا از دست میدهند. فیالمثل در همان آغاز وقتی نمایشگاه نقاشی «گرمازدگی» و دیالوگ لیلا و نویسنده را به نمایش گذاشته میشود و بلافاصله با رویا و حامد در یك آپارتمان لوكس مواجه میشویم، این سوال ایجاد میشود كه لیلا با چه كسی زندگی میكند.
چه آن زمان كه رویا در آستانه ازدواج با نویسنده است و كمابیش خوشحال و چه آن زمان كه با حامد زیر یك سقف زندگی میكند و گرفتار ملال، گویی زمان حال است. به هر حال مدیریت كردن این دو زمان، اگر خلاقانه نباشد به یك پیچیدگی نالازم و تصنعی ختم خواهد شد و مستوجب دلزدگی تماشاگران. همچنین نباید از یاد برد كه جهان فیلمساز بیش از اندازه شخصی است و مخاطبان این فیلم، خاطره مشتركی با شخصیتها نمییابند. همان نكتهای كه ریكور از آن تحت عنوان «خاطره جمعی» نام میبرد و میتواند افق انتظارات فیلمساز و مخاطبان را بههم نزدیك كند، چراكه ارجاع به یك فرد مشهور، واقعهای تاریخی یا یادآوری حادثهای كه جمعی تجربه شده میتواند چشمانداز مشتركی را ترسیم كند. فیلم به سمت انتزاعی شدن نمیرود اما اتصال چندانی هم با تاریخ معاصر برقرار نمیكند.
زیر نور كم را میتوان وامدار ژانری دانست كه به رابطه عاشقانه استاد و شاگرد میپردازد. نكته اینجاست كه فیگور نویسنده چندان تمایزی با خیل آدمهای معمولی ندارد. بیش از آنكه بر دانایی، استعداد ادبی و موقعیت اجتماعی او تاكید شود، بیماری اوست كه اهمیت مییابد. حتی رمانی كه قسمتی از آن خوانده و به آن ارجاع داده میشود، نكته درخشانی را بازتاب نمیدهد كه نشان از جهان نابهنگام نویسنده باشد. سینمای جهان از این روابط پرشور كم ندارد. فیلم كپی برابر اصل كیارستمی را به یاد آوریم كه چگونه دیالوگهایی ماندگار مابین نویسنده و زنی كه علاقهمند معاشرت با او است به تدریج خودآگاهی هر دو نفر را متحول میكند. زنی كه تئوری مرد نویسنده را با رابطهای كه بیش از یك بازی نمیتواند باشد به چالش میكشد و از اصالت نسخههای كپی در مقابل آثار اصلی دفاع میكند. از این باب فیلم محمد پرویزی نتوانسته فیگور متفاوتی از یك نویسنده را به نمایش گذارد كه در یادها بماند. حتی آن صحنه بازجویی و گزارش به ماموران پلیس در اتاق كار و زندگی نویسنده، چنان گرفتار درهمآمیختگی ذهن و عین نویسنده میشود كه به راستی نمیشود تشخیص داد كه آیا نویسنده تحت فشارهای سیاسی بوده یا آنكه توهمات شیزوفرنیك خود را به پلیس گزارش میدهد.
درنهایت فیلم «زیر نور كم» برای اولین تجربه كارگردانی محمد پرویزی میتوانست مسیر هموارتری را طی كند و به قواعد قصهگویی بیش از این تن دهد. اما راه دشواری انتخاب شده كه به نظر میآید نتیجه چندان مطلوبی به بار نیاورده. همكاری احسان رسولاف در مقام تهیهكننده و به نمایش گذاشتن قسمتهایی از گالری محسن و سالن داربست، از نكات فرعی اما قابل توجه فیلم است. هر چه هست با آنكه فیلم در ابتدا و از زبان رویا مدعی است كه از ماندن زیر نور كم میترسد، اما همچنان تا به انتها، ماندن زیر این نور كم را تاب آورده و نه به روشنایی كامل روز میپیوندد و نه تاریكی مطلق شب را پذیرا میشود. یك فضای خاكستری و البته متوسط كه مولفه سینمای این روزهای ماست: بازتولید نظم موجود.
برای مشاهده دیگر اخبار سینما اینجا کلیک کنید
برای مشاهده دیگر اخبار تئاتر اینجا کلیک کنید
منبع: روزنامه اعتماد
نویسنده: محمدحسن خدایی