پایگاه خبری تئاتر: مهران مدیری آنقدر نامآشنا هست که نیازمند معرفی نباشد؛ اما به همان اندازه محتاج معرفی و خوانش و بازخوانی است. گاهی شناخت دقیق پشت شهرت رقیق آدمها پنهان یا مغفول میماند و چهرههای آشنا به آشناییزدایی نیازمند میشوند. او در 26سالگی با ساخت مجموعه طنز «پرواز 57» نبوغ خود را نشان داد و با «ساعت خوش» بلوغ خود را در تولید کمدیهای آیتمی نشان داد. او توانست با بازیگران ناشناخته، ستارهسازی کند و تیمی حرفهای خلق کند و به خالق یکی از جریانسازترین مجموعههای تلویزیونی در حوزه طنز و کمدی تبدیل شد.
گرچه این مجموعه نهفقط نام او را بر سر زبانها انداخت بلکه دردسرهایی را هم برای او و تیمش در پی داشت. ساختار طنز «ساعت خوش» به مذاق برخی خوش نیامد و با انتقادات تندی از سوی برخی از جریانهای سیاسی ازجمله روزنامه کیهان همراه شد. به نظر میرسد که همین اعتراضها و فشارها از بیرون موجب شد تا «ساعت خوش» در اوج به پایان برسد و تا چهار سال عوامل این مجموعه ممنوعالکار شدند و از ورودشان به صداوسیما جلوگیری شد. این دوره را میتوان «دوران ظهور مهران مدیری» دانست که با خلاقیت و نوآوری در ساخت کمدیهای تلویزیونی به بنیانگذار «کمدیهای آیتمی و فانتزی» بدل شد و در واقع در این حوزه جریانسازی کرد. دوره دوم کارنامه مهران مدیری را باید در تولید مجموعههای طنزهای داستانی مثل «نقطهچین»، «پاورچین»، «جایزه بزرگ»، «مرد هزار چهره»، «مرد دو هزار چهره» و «شبهای برره» دانست که با وجود تفاوت در سطح کیفی یک الگو و مدل کمدی تلویزیونی را با مؤلفههای مشترکی شکل داد و بهنوعی یک ساختار و گفتمان کمدی مؤلف ایجاد کرد.
در همین مجموعهها بود که رگههایی از «کمدی انتقادی» پررنگ شد که اغلب نقدهای اجتماعی بودند و به سبک زندگی و رفتار اجتماعی در حوزه عمومی مربوط میشد. دوره سوم کارنامه مهران مدیری با آمدن شبکه نمایش خانگی و تولید سریالهایی کمدی برای این شبکه شکل گرفت که با «قهوه تلخ» آغاز شد و همچنان ادامه دارد که اکنون به «هیولا» و «دراکولا» رسیده است. گرچه تفاوت آثار ابتدایی مدیری در نمایش خانگی با آثار متأخرش افول یک ستاره کمدی را نشان میدهد که باید از منظر جامعهشناسی و بهعنوان یک مسئله برونمتنی به آن نگاه کرد.
به این معنا که «قهوه تلخ» حاصل دوران قهر یا کوچ مهران مدیری از تلویزیون است که خارج از چارچوبها و ملاحظات و خط قرمزهای رسانه ملی تولید شده و لحن و رویکرد تند انتقادی آن بهویژه در حوزه سیاست و قدرت و مناسبات آن در بستر یک طنز تاریخی، آن را به اثری تأثیرگذار و ماندگار بدل کرد که گرچه فرجام نامشخصی یافت؛ اما هنوز هم در سطح عمومی و بهویژه در شبکههای اجتماعی برای تحلیل و خوانش اتفاقات روز سیاسی و در واقع نقد سیاسی به وضعیت موجود استفاده میشود. در میان آثار مهران مدیری «قهوه تلخ» در شبکه نمایش خانگی و «شبهای برره» در تلویزیون بیش از آثار دیگر مورد توجه قرار گرفته که ویژگی مشترک هر دو را باید در لحن و رویکرد انتقادی آن نسبت به نابسامانیهای اقتصادی و سیاسی و اجتماعی دانست. محبوبیت مهران مدیری هم دقیقا برساخته از همین موقعیت و آثار است.
محبوبیتی که بخشی از آن به توانمندی و خلاقیتهای طنازانه او از حیث نمایشی و کمدی برمیگردد و بخشی از آن به رویکرد نقادانه آن به وضعیت جامعه؛ اما در اینجا با یک پارادوکس و وضعیت پیچیده مواجه هستیم که رمزگشایی از آن میتواند وضعیت کنونی مهران مدیری را روشنتر کند. وضعیتی متضاد که از نسبت مدیری با سیاست و نقد یا بهتر است که بگوییم نقد سیاست میآید. مهران مدیری تا پیش از ساخت یک مجموعه غیررسمی به اسم «بمب خنده» که به هجو شبکههای ماهوارهای و برنامههای آن میپرداخت، همواره بهعنوان یک منتقد در حیطه طنز و کمدی محبوبیت داشت؛ اما آن سیدی سرآغاز شک و تردید یا نقد به مهران مدیری شد که آن را اثری سفارشی میدانستند. به عبارت دیگر تا زمانی که اثری از مهران مدیری در افکار عمومی بهعنوان اثری مستقل و غیروابسته به نهاد و دستگاهی شناخته میشود، نقد او بهمثابه «نقد صادقانه» تعبیر میشود؛ اما وقتی که شائبه سفارشیبودن در جامعه یا شبکههای اجتماعی پررنگ میشود، همان نقدها برچسب «نقد ریاکارانه» میگیرد.
بیشتر بخوانید
مهران مدیری؛ کارنامه شکست؟!
مدیری اعتبارش را به خطر انداخت
چرا مهران مدیری این همه هوادار دارد؟!
با ظهور «دورهمی» و در واقع آغاز دوره تازهای از فعالیتهای مهران مدیری در تلویزیون که با برنامه و آیتمی متفاوت از همه کارهای قبلی او همراه بود، خود مدیری بیشتر در کانون برنامه و کانون توجه و نقد قرار گرفت. این بار نه مهران مدیری کارگردان یا بازیگر بلکه خود واقعی مهران مدیری و شخصیت حقیقیاش در برنامههایش حضور داشت و این بار در مقام مجری و «شومن» در مقابل مخاطب قرار گرفت. او که همواره بهعنوان هنرمندی خلاق و نوآور شناخته میشد، با «دورهمی» متهم به تقلید و کپیبرداری از یک برنامه خارجی شد. از سوی دیگر این بار او در حضور شرکتکنندگان و در برابر مخاطبان به شکل زنده و مستقیم حرف میزد و به لحن صریحتری در نقد مسائل عمومی جامعه و چالشهای آن دست پیدا کرد. بیان مستقیم این نقدها از زبان خود مدیری نه از زبان نقشها و کاراکترهایی که بازی میکرد، از یک سو و اختلاف دولت و صداوسیما از سوی دیگر موجب شد تا نقدهای او دیگر مثل گذشته نه نشان جسارت و شجاعت؛ بلکه دلایلی مثل تخریب یا توجیه پیدا کند. در این قضاوت، آنها که موافق با سیاستهای دولت بودند، او را هنرمندی سفارشی میدانستند که هنرش را به پول و امتیاز و رانتهایی از این دست فروخته و برای حضور مستمر در تلویزیون و کسب دستمزدهای میلیاردی تن به خواسته سازمانی که برای آن کار میکند، داده و آنها که اساسا با هر دو جناح سیاسی بر سر مهر نبودند، به او لقب «سوپاپ اطمینان» میدهند و اینکه نقدهای او بیشتر یک ژست دموکراتیک و برای نمایش آزادی بیان در صداوسیماست
. آثاری که مهران مدیری بعد از «دورهمی» برای شبکه نمایش خانگی ساخته، نیز در نسبت با مؤلفهها ارزیابی میشود و اینکه مدیری دیگر دغدغه کیفیت آثارش را ندارد و سریالسازی برای او بیشتر به یک منبع عظیم درآمد تبدیل شده. حضور او در تبلیغات فروشگاههای زنجیرهای رفاه هم مزید بر علت شد تا از مدیری مقبوليتزدایی شده و از محبوبیت سابقش کاسته شود. فارغ از این تحلیلهای فرامتنی که البته نمیتوان نادیده یا دستکمشان گرفت، مهران مدیری از یک نبوغ ذاتی در حوزه کاری خود برخوردار است که با کاریزمای شخصی او در هم تنیده شده و او را به یک «اَبَرسلبریتی» و «اسطوره» یا به قول ادبیات مجازی در مقام «سلطان کمدی» قرار داده است. قطعا نمیتوان منکر توانمندیهای ویژه مهران مدیری شد؛ اما او در دوران افول یک فوقستاره به سر میبرد؛ نه لزوما به دلایل فرامتنی و نسبت پیچیدهای که با گفتمان رسمی دارد که از حیث حرفهای و با معیارهای هنری و زیباییشناختی. دو سریال اخیر او نشان داده که مدیری اولا یک کمدیساز آیتمی و فانتزی است و در خلق کمدیهای داستانی و سینمایی و کمدی موقعیت چندان توانا نیست.
نمونهاش فیلم ساعت پنج عصر اوست که شکست خورد. حتی در بازیگری هم او در بازیهای تیپیکال موفق است، نه بازی شخصیتمحورانه و واقعگرا. مصداقش بازی بد او در فیلم «درخت گردو» بود. در مقام کارگردان هم او توانایی ویژهای در تیپسازی دارد تا شخصیتپردازی. فارغ از همه اینها آنچه اکنون مهران مدیری را در کانون مناقشات قرار داده است، یک موقعیت بینامتنی است و این پرسش که آیا او اکنون یک کمدین حرفهای است یا شومن سفارشی! واقعیت این است که او هر وقت مستقل عمل کرده، در مقام یک کمدین خوش درخشیده؛ اما آنجا که ردپای وابستگی به یک نهاد و سازمان پیدا شده، به هنرمندی سفارشی بدل شده. البته شومنبودن خود یک هنر است که مدیری توانمندی ویژهای در آن دارد و اگر منصفانه قضاوت کنیم، میتوان او را یک سرمایه فرهنگی یا هنری دانست که در آستانه یک انتحار قرار دارد و خودش به دست خودش در حال سوءمصرف این سرمایه است! حیف است که او از مسیر خودشکوفایی به مقصد خودویرانگری برسد.
منبع: روزنامه شرق
نویسنده: رضا صائمی