ساختار فیلم یادآور «تنگه ابوقریب» (بهرام توکلی) است؛ در آنجا دسته‌ای از پسران، در اینجا دسته دختران! فیلم با توجه به شلوغی صحنه‌های پرجمعیت و فراوانی جلوه‌های میدانی، در نهایت قابل قبول است اما به کلیت سینمای دفاع مقدس چیزی اضافه نمی‌کند.

پایگاه خبری تئاتر: سینمای دفاع مقدس آن ‌هم از نوع حماسی، معمولا در هر دوره از جشنواره فجر با فیلم یا فیلم‌هایی حضور دارد. کمتر فیلمسازی - خصوصا در آغاز کار - از مزایای ساختن فیلمی در این ژانر چشم‌پوشی می‌کند. اشکالی هم ندارد: درباره دفاع مقدس و مفاهیمی مقدس چون شهادت و ایثار و میهن‌پرستی هر چه بگوییم و بسازیم باز هم کم است. اما این گرایش تبعاتی دارد که همواره مثبت نیستند. به لحاظ فنی و سخت‌افزار سینما، آنقدر فیلم جنگی در این سال‌ها ساخته شده که امروزه دیدن فیلم‌های جنگی ایرانی با تکنولوژی بالا و ساختار حرفه‌ای شگفت‌زده‌مان نمی‌کند و نه فقط: اگر روزگاری نه چندان دور، تماشای فیلم‌های اولیه ابراهیم حاتمی‌کیا با نشانگان تازه‌ای که در سینمای جنگ ابداع کرده بود، به وجدمان می‌آورد و می‌توانستیم به داشتن سینمای دفاع مقدس با شعایر و نماد‌ها و ویژگی‌های برخاسته از فرهنگ و ارزش‌های خودمان افتخار کنیم، امروزه یافتن مولفه‌های ایرانی در این سینما کار دشواری نیست.

حالا می‌توانیم به ‌راحتی بین سینمای (ضد) جنگ هالیوودی و سینمای دفاع مقدس ایران تمایز قائل شویم: هر دو در تجلیل از رشادت‌های رزمندگان و در ردِ جنگ خانمان‌سوز، به روش‌های مختلف... اما با موضوعات و لوکیشن‌های تکراری دفاع مقدس و اجراهای سینمایی صد بار آزموده چه‌ کنیم؟ انفجارها، صداهای مهیب، دود و آتش، خاک و غبار، موسیقی تراژیک و حماسی، خون‌هایی که به دوربین پاشیده می‌شوند، پیکرهای به خاک و خون کشیده، فریاد مردان، ضجه زنان، گریه کودکان و ... اشکال در استفاده بدون ظرافت و اغراق‌آمیز و گاه بدون حفظ حرمت از همه این عناصر فقط برای منقلب کردن تماشاگر به هر ضرب و زوری است؛ دست‌کم گرفتن پتانسیل‌های درام جنگی و دستاویز قرار دادن دم‌دست‌ترین المان‌ها، همان‌ها که در همه این سال‌ها تکرار شده و هر سال «لوکس»تر شده‌اند! کجاست آن سینمای دفاع مقدس که با یک نگاه مردد رزمنده‌ای - که پشت سنگر در خلوت خود احیانا اشکی از گوشه چشمش سرریز می‌شد - اشک تماشاگر را در می‌آورد؟ سینمایی که بدون هیاهو و سر و صدا و انفجارهای زیادی، وحشت جنگ و رعب تهدید دشمن مهاجم را در تار و پود وجودمان می‌نشاند؟ سینمایی که با تعداد انفجارها - و جلوه‌های میدانی - داد و فریاد و ضجه، گدایی تحسین و جایزه می‌کند، آیا ارزش دیدن دارد؟! لیترهای رنگ سرخی که به نام خون خرج می‌شود و دود و غباری که در صحنه تزریق می‌کنند، فریادهایی که تا ته حلق بازیگران را نشان می‌دهد، اشک‌های مصنوعی که به پهنای چهره خیس می‌کنند، چه جایگاهی در سینمای دفاع مقدس دارند؟ آیا فیلم را متعهدتر می‌کنند؟

زن و خانواده دیگر حضور مسلم و غالبی در سینمای دفاع مقدس پیدا کرده‌اند و نه فقط همسران و مادران منتظر رزمندگانی که پشت جبهه در انتظار همسر یا فرزندشان بافتنی می‌بافند و غذا و ترشی درست می‌کنند، بلکه زنان پرستار و سرپرست خانوار یا صرفا نیروهای داوطلبی که دوشادوش مردان سلاح به دست، با رشادت، در خط مقدم جبهه می‌جنگند که «دسته دختران» یکی از این داستان‌ها را روایت می‌کند. با بازیگران زن حرفه‌ای از نسل‌ها و با سبک‌های بازیگری مختلف که در این فیلم در کنار هم قرار گرفته‌اند بدون آنکه از یک جنس باشند. ساختار فیلم یادآور «تنگه ابوقریب» (بهرام توکلی) است؛ در آنجا دسته‌ای از پسران، در اینجا دسته دختران! فیلم با توجه به شلوغی صحنه‌های پرجمعیت و فراوانی جلوه‌های میدانی، در نهایت قابل قبول است اما به کلیت سینمای دفاع مقدس چیزی اضافه نمی‌کند.

 ///.


منبع: روزنامه اعتماد
نویسنده: آنتونیا شرکا