پایگاه خبری تئاتر: فیلم «شهربانو» دومین ساخته مریم بحرالعلومی با مضمونی اجتماعی، قصه مادرانهای دارد و داستان زنی رنج کشیده را روایت میکند که بعد از مدتها از زندان -به دلیل حمل مواد مخدر- مرخصی میگیرد تا در عروسی پسرش شرکت کند ولی با حضور در خانواده با اوضاع نامطلوبی بین فرزندان مواجه میشود تا جایی که عرصه به قدری بر او تنگ میشود که انگار از زندانی به زندانی دیگر منتقل شده است. بازی باورپذیر فرشته صدرعرفایی در نقش مادری خطاکار از قصه تلخ «شهربانو» فیلمی گرم و دوستداشتنی از کار درآورده است.
با مریم بحرالعلومی، کارگردان این فیلم درباره مضامین اجتماعی به کار گرفته شده در فیلمها، قصه شهربانو و ساختار این فیلم گفتوگو کردم.
در سالهای گذشته بسیاری از فیلمهای سینمای ایران از مضامین اجتماعی بهره بردهاند. به عنوان فیلمسازی اجتماعی نظرتان را درباره فضایی که این فیلمها در آنها ساخته میشود و تولیدات سینمای اجتماعی سالهای گذشته بفرمایید.
تصور میکنم هر فیلمسازی که دست میگذارد روی موضوعاتی که زیر متن داستان و قصه آنها نگاه آسیبشناسانه به مشکلات اجتماعی دارد باید در وهله اول آن مساله خاص دغدغه شخصی خودش باشد و با پژوهش و آگاهی بالا نسبت به تمام جوانب آن به سمت قصهاش برود. البته که دغدغه صرف تمام بحث نیست اما باید به این نکته اهمیت دهیم که بخش جداییناپذیر و به واقع رسالت سینما تاثیرگذاری آن در سطح کثیر جامعه است . خودم به شخصه همیشه سعی میکنم درگیر مسائل اجتماعی پیرامونم باشم و همچنین پیگیر معضلات و مسائل روز جامعه. در واقع زیستم را طوری مدیریت میکنم که با طبقات مختلف جامعه فاصله نداشته باشم و در ضمن مطالعاتی هم که انجام میدهم حول محور معضلاتی باشد که دغدغهشان را دارم. پیگیر اخبار، تحلیلها و نگاههای متفاوتی هستم که زیرمجموعه شناخت جامعهام تعریف میشود و سعی میکنم قصهام را طوری انتخاب کنم که از دل همین اتفاقات باشد و در ضمن تا حد امکان اثرگذار و چالشبرانگیز.
موضوعاتی که در بعضی از فیلمهای اجتماعی میبینیم یا آنقدر تکرار شدهاند که در بیننده رغبت تماشا به وجود نمیآورد، یا اینکه فیلمساز در روایت قصه فیلمش به ورطه شعار میافتد.
حرف شما را قبول دارم ولی این را درنظر بگیرید که فیلمسازان بعضا در انتخاب سوژههایشان دستشان باز نیست و این مسوولان هستند که چارچوب سلایق را مشخص میکنند. اتفاقا به عنوان یک کارگردان، بسیار به موضوعات ملتهب جامعه واقفم و علاقهمندم به پارهای موضوعات ورود کنم. قصههای نو و کمتر گفته شدهای در دل اجتماع ما وجود دارد که پتانسیل بالایی برای ساخت دارند، اما آیا من کارگردان میتوانم و اجازه ورود به این بسترها را به لحاظ ممیزی، قوانین و آستانه تحمل مدیران و جامعه دارم؟ فکر میکنم باید به این چالش چند منظوره نگاه کرد، چون میدانم صرفا خواست یا انتخاب فیلمساز اینجا مطرح نیست اما درباره اینکه میگویید یکسری از فیلمها در طرح موضوعاتشان به ورطه تکرار یا شعار میافتند، به نظر من تا وقتی معضلات در جامعه ما تکرار و تکرار میشود ما میتوانیم این موضوعات را در فیلمهایمان کماکان مطرح کنیم ولی شخصا با شعارزدگی مثل شما مساله دارم.
منظورم این است که گاهی موضوعات اجتماعی طوری در فیلمها روایت میشوند که برای مخاطب دلزدگی ایجاد کند. یعنی حد خلاقیت در روایت سینمایی پایین است یا اصلا خلاقیتی در کار نیست. در نتیجه گاهی فیلمهایی میبینیم که صرفا یک موضوع تلخ اجتماعی را یدک میکشند.
بله، قطع به یقین باید بزک تازهای به مسائلی که گفته شدهاند اما شاید شنیده نشدهاند، بخشید تا تاثیر بیشتری نسبت به آثار پیشین پیدا کنند. این بزک در نوع روایت، انتخاب بازیگران، زاویه دید و... میتواند مستتر باشد، چون معتقدم تا زمانی که معضلات به پیوست در جامعه ما تکرار میشوند باید ساز و کاری اندیشیده شود تا به حل و فصل این مشکلات یا حداقل به کمرنگ کردن آنها منجر شود و چه جایی بهتر از سینما. تا زمانی که سینما به عنوان رسانهای جمعی وجود دارد، میتوان به مباحث مختلف هر چند تکرارشونده ورود کرد، مباحثی نظیر اعتیاد، طلاق، مشکلات مربوط به زندانیان و جرایم مختلف، فضای قضایی و دیگر ناهنجاریها که ریشه بسیاری از آسیبها هستند.
فیلم «شهربانو» که دومین ساخته شماست، از موضوعی اجتماعی بهره برده. با توجه به تمامی صحبتهای شما در بالا، آیا فکر میکنید این فیلم رسالتش را در طرح مشکلات اجتماعی به انجام رسانده است؟
با نظراتی که از مخاطبان، منتقدان، مسوولان مربوطه و همکاران گرفتم، همچنین نمایشهایی که فیلم در داخل و خارج از کشور داشته، میتوانم بگویم پاسخهای مثبتی برای این سوال دریافت کردم و خدا را از این بابت شاکرم، چون مهمترین هدفم از ساخت شهربانو همین بوده است. نظراتی دریافت کردم مبنی بر اینکه مردم به فکر واداشته شدهاند و راجع به این فیلم با هم صحبت میکنند. برای من ارزشمند است که مخاطبی برایم مینویسد که «با دیدن شهربانوی فیلم شما یاد مادری افتادم که در نزدیکیام میبینم اما هرگز پیش از این به عمق رنج او فکر نکرده بودم.» چنین نظرات مثبتی برای هر فیلمسازی خوشایند است .
حین تماشای فیلم شهربانو به نظرم آمد که اگر برای بازنویسی فیلمنامه زمان بیشتری سپری میشد، فیلم از استحکام بیشتری در ساختار خود برخوردار میشد. چقدر با این نظر موافق هستید؟
با آقای تیمورتاش فیلمنامهنویس شهربانو نزدیک به 11 ماه وقت برای نگارش گذاشتیم. بسیار تحقیقات میدانی انجام دادیم و پژوهشهای مکتوب داشتیم. با معاونت فرهنگی وقت قوه قضاییه نیز در تایید محتوا و مضمون جلساتی برگزار شد، چون فیلمنامه و روایت روی مرز تند و تیزی قدم برمیدارد هم برای من و هم برای نویسنده فیلمنامه، چگونگی تعریف قصه اهمیت بسیار بالایی داشت و تلاش کردیم همسو با واقعیت به سرانجام برسد.
فضای حاکم بر فیلم گرم و دوستداشتنی است ولی فکر نمیکنید از نظر تعلیق و کشش داستانی، گنجایش کار بیشتری هم وجود داشت؟
ممنونم از نگاه شما. این گرما در بطن و لایههای کار نیاز بود چون به دید من، جنس روایی این قصه چه روی کاغذ و چه در اجرا به گونهای نبود که پرتلاطم و پر تعلیق باشد یا لحظات پرطمطراق در آن لحاظ شود، ضمن اینکه فیلمنامهنویس، آقای تیمورتاش، خودشان کارگردان هستند و ما در تعامل خوبی همکاری داشتیم و اصطلاحا زبان تفکر همدیگر را میفهمیدیم. ما در این فیلم تلاشمان این بود که از رخوت و رنج درونی یک مادر خطاکار حرف بزنیم که این هدفگذاری به خودی خود ما را از ایجاد کششی که شاید مدنظر شما باشد دور میکرد؛ چراکه هرگز هیچ تمامشدنی در بستر رنجی مادرانه به ذات، کششبرانگیز نیست و نباید هم باشد. تنها تاملبرانگیز و متاسفانه شاید ترحمآمیز باشد!
به دلیل اینکه این مادر از زندانی فیزیکی به زندان روحی منتقل میشود.
دقیقا و چنین قصه و مضمونی نوعی خلأ غمگنانه را در قامت سینما، تصویر میطلبید که به عنوان مثال ما نقاط انتظاری را جاگذاری کردیم و از همان ابتدا میدانستیم که مخاطب را کلافه خواهد کرد و این کلافگی بخشی از بایدهای روایت من بود. وقتی مخاطبی نمیتواند چند ثانیه به لحاظ دراماتیک تصویری مستطیل را انتظار بکشد چطور میتواند سالها چهاردیواری زندان را در زندگی قهرمان فیلمی که تماشا میکند، درک کند؟ میخواهم بگویم تمامی لحظات فیلم چه در متن و چه در اجرا که از جانب بعضی مخاطبان ممکن است فاقد تعلیق یا لخت دانسته شود کاملا تعمدی لحاظ شده است که از جانب بعضی مخاطبان دیگر و کارشناسان نکات حفظ قوام و یکدستی روایت در انتقال مضمون یا حرفی است که شخصا قصد بیانش را داشتم.
در واقع میخواستید دلمردگی یک مادر را انتقال دهید؟
همینطور است و این باتوجه به جایگاه مقدس مادر کار آسانی هم نبود. باید این را اضافه کنم که سکون و سکوت درج شده در فیلم از جهاتی نزدیک به فیلم اولم پاسیو هم هست. آنجا از رخوت و درد تنهایی زنانه صحبت میکردیم و در شهربانو از رنج و مصایب مادرانه.
به نظر میرسد انتخاب سوژه مادر خطاکار، کار را برای شما سخت کرده باشد؟ سکانسهایی در فیلم است که دل مخاطب برای مادر به درد میآید.
بله، خیلی به طرح این موضوع دقت داشتم و تمام تلاشم این بود که فرزندان این مادر را به گونهای نشان دهم که مخاطب حق را هم به بچهها بدهد و هم به مادر. با اینکه میدانیم اتهامات به مادر درست است و اگر خودمان را جای بچههای چنین مادرانی بگذاریم فقط به آنها حق میدهیم. خیلی دقت کردم تا طرح این اتهام و دادخواهی خانوادگی از مادر قصه (شهربانو) محترمانه باشد. نگرانی و احتیاط میتوانست در این باشد که نکند با ساخت چنین فیلمی از جایگاه مادر تقدسزدایی شود که خوشحالم با وسواسی که شخصا داشتم، این اتفاق نیفتاد.
فرشته صدرعرفایی بیمبالغه یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که در نقش مادر انتخاب بسیار خوبی بود و باعث همدلی مخاطب میشود.
وقار مادرانه خانم صدرعرفایی عزیز باعث شد ایشان را برای این نقش در نظر داشته باشم. هر چند که پیشتر با هم آشنایی یا همکاری نداشتیم اما از همان ابتدا به دلیل تصویر درستی و به خصوص نگاه عمیقی که دارند، حضورشان را در فیلم تصور میکردم و از این همکاری بسیار بسیار خرسندم.
ولی بحثی وجود دارد که این مادر شبیه مادری که 10 سال در زندان باشد و قبلا دیده باشیم به نظر نمیآید.
یکی دیگر از دلایل اصلی ساخت این قصه برای من همین بود که زندانی متفاوتی نشان دهم . تغییر در این تصور جا افتاده که چرا زندانیان همیشه باید ظاهر عجیب و غریب یا همیشه لحن و ادبیاتی تیپ گونه داشته باشند؟ برایم بسیار مهم بود .
عجیب و غریب نه ولی قابل باور باشد. المان کوچکی یا نشانهای که بیانگر روحیات او باشد که 10 سال کنار مجرمان دیگر شب را به صبح رسانده. مادر قصه شهربانو آدم -به اصطلاح- پاستوریزهای به نظر میرسد.
اتفاقا خیلی از مادران، خواهران و دخترانی که در زندان زنان گرفتارند هم مثل او هستند. من حتی در زندانبان هم با صدای مهلقا باقری عزیز، این تفاوت را نشان دادم . آنجایی که به شهربانو میگوید: «رنگ موهایت خوب شده»، مهری که حین اقتدار دارد نشان از تفاوت حضور اوست. قطعا که زندان زنان خلافکاران زیادی هم دارد که دقیقا گروه هدف نمایشی شما و خیلی از همکاران من در آثارشان بودهاند اما زنان بسیاری هم هستند که مانند شهربانو با خطاکاری و نه خلافکاری درگیر این فضا میشوند و سالیان زیادی را در چهاردیواری زندان سپری میکنند. همین نگاه همگانی هم به نوعی همان قضاوتی است که در اکثریت جامعه نسبت به افراد زندانی صورت میگیرد و من به مخالفت با همین قضاوتها و برچسب زدنها شهربانو را ساختهام .
باید به فیلمبرداری و قاببندیها و نوع فیلمبرداری مسعود امینیتیرانی اشاره کرد که به خوبی در خدمت فیلم قرار میگیرد و ساز خود را نمیزند.
این دومین همکاری ما بعد از فیلم «پاسیو» بود و تعامل خوبی که با هم تکرار کردیم. همکاری با ایشان بسیار برایم لذتبخش است و همیشه با نتایج درست به فصول مشترک بصری میرسیدیم که این خروجی کار را به خوبی رقم میزند. همینطور با همکار صدابردارم علی کیان ارثی، طراح گریم امید گلزاده، طراح لباس فرحناز نادری، مدیرتولید، برنامهریز و تدوینگر حرفهای شهربانو، سینا گنجوی که همگی در دو فیلم کنارم بودند. از گروه اجرایی اصلی فیلم تنها با طراح صحنه خوبمون بابک کریمی طاری، آهنگساز امیریل ارجمند و صداگذار محمود موسوینژاد، اولین همکاریمان در شهربانو شکل گرفت و بسیار دلچسب با تکتک عزیزان.
بازی متفاوت یوسف تیموری و بهرنگ علوی هم از نکات مثبت فیلم است. دو کمدی کاری که نقشهایشان تفاوت اساسی در فیلم شهربانو دارد.
هم یوسف تیموری و هم بهرنگ علوی به دید من هم بهترین انتخابها شدند و دقیقا جزو نکات مثبت فیلم هستند. هرچند در ابتدا برای من و خودشان ریسک داشت ولی بسیار از نتیجه دو کاراکتر راضیام. با همراهی هر دو در ایفای شخصیتها تلاش کردیم تفاوت را در جهان نقشآفرینیشان لحاظ کنیم و این نقشها چالش جدی برایشان باشند. یوسف تیموری سالها از حضور جدیاش میگذشت و بسیار استقبال کرد تا دوباره به سینمای جدی برگردد. بهرنگ علوی هم همینطور چون پیش از این در سن و سالی بیشتر از خودش نقشآفرینی نکرده بود.
اما نکته آخر حول محور موارد اجرایی و کارگردانی فیلم شهربانو است که ساده روایت میشود. این تعمدی بود؟
چون تصمیم گرفتم فیلم به صورت اول شخص روایت شود، ساختار واقعگرایانهای را طراحی کردم. ابتدا با کاراکتر اول فیلم از زندان بیرون میآییم و انتها با او دوباره به زندان برمیگردیم. مضاف بر اینکه ما دست روی زنانی از جامعه گذاشتیم که روایت قصه آنها نیاز اساسی هم به این واقعگرایی داشت و ترجیح دادم خودم را به هیچ شکلی در فیلم به رخ مخاطب نکشم و همینطور دوربین فیلمبردار هم اصلا خودنمایی نکند. البته که فیلم سوم من مسیر دیگری میرود، اما شکل روایت این فیلم در امتداد فیلم پاسیو قرار دارد. این نکته را هم بگویم اگر این فیلم مستقل ساخته نمیشد و با سرمایه شخصی نبود شاید حدود 10درصد تفاوتهایی در اجرا لحاظ میکردم و قطعا تعداد بیشتری برای جلسات فیلمبرداری درنظر میگرفتم. میگویم 10درصد چون به واقع فراتر از بضاعت تولیدی و زمانیای که بودجه اجازه میداد درنهایت با بالاترین سطح کیفی ممکن و همچنین همکاری و همراهی عوامل فوقالعاده حرفهای پیش رفتم.
منبع: روزنامه اعتماد
نویسنده: تینا جلالی