پایگاه خبری تئاتر: نمایش «میز» بازتابی است از فشردگی فضا در یک زیستگاه خانوادگی. این فشردگی در طول اجرا چنان در حال تزاید است که بدنها در یک وضعیت پرتنش همیشگی نسبت به اشیا و آدمها باشد. اگر این نکته را مفروض بگیریم که اثر فشردگی در نهایت میتواند به برهمریختن توالیهای زمانی منتهی شود و از دست رفتن فضامندی را دامن بزند، در نمایش «میز» این فشردگی به متراکم شدن زمان، مکان و فضا شدت خواهد بخشید. شایان شهرابی در مقام نویسنده و کارگردان با نگاهی به نمایشنامه «میز» بهار کاتوزی، تلاش دارد با کاستن از متن و گفتوگوهای بیسروته خانوادگی، با رویکردی کمینهگرایانه به فرمی از اجرا دست یابد که گویا استعارهای است از آن آیندهای که از دل بورژوازی مستغلات در حال پدیدار شدن است و بالطبع مشغول بلعیدن تمامی عرصههای زیستن بشر امروزی. بنابراین به شکل هوشمندانهای این به تاراجرفتگی و غارت فضاهای خصوصی افراد در خانههای جدید به نمایش گذاشته میشود. اگر مفهوم فضا را با توجه به گفتار فوکو مبتنی بر «بدن، سکسوالیته، خشونت و امر تراژیک» بدانیم، فضای فشرده و در حال انقباض «میز» از دل برهمکنش این نیروها برساخته میشود و بهتدریج اضمحلال مییابد. «میز» در رابطه با خانوادهای است مشتمل بر پدر و مادر، دختر و پسر، یک عمو و مردی کمابیش غریبه که در گوشهای از این خانه، مشغول خیاطی است. این ترکیب نامتعارف انسانی در فضای تنگ یک خانه، نشانهای است از اجبار به گذران زندگی. کوچکترین جابهجاییهایی مانند داستانهای کافکایی، مشمول مشقت، مراقبت و هراس از برخورد با دیگری است. پس بیجهت نیست که بدنها کاریکاتوری و گروتسک هستند و تمنای گریز از نگاه خیره دیگران و یافتن ماوا و ملجایی برای اندکی خلوت و کنارهگیری از هیاهوی جهان اطراف از اصلیترین نیازهای این افراد اما فضای داخلی این خانه چنان تنگ و فشرده است که فیالمثل شخصیت دختر برای یافتن فضایی مناسب برای درس خواندن، مجبور است به داخل کمد چوبی برود یا زیر میز پناه بگیرد تا شاید دقایقی از این شلوغی تمامعیار خلاص شود و چیزی بیاموزد.
نمایش «میز» این نکته را عیان میکند که چگونه در یک وضعیت غیرانسانی، «زندگی روزمره» بدل به امری هولناک و کسالتبار میشود. اگر «امر روزمره» را میانجی زندگی فردی با تاریخ کلی جهان فرض بگیریم، این واقعیت غیرقابل چشمپوشی است که بدون داشتن یک «زیستگاه» مناسب، اصولا «زیستن» ناممکن خواهد بود و امر روزمره به محاق خواهد رفت. دیالکتیک «زیستگاه» با «زیستن» یکی از مولفههای برسازنده مناسبات درونی نمایش «میز» است. خانهای که در اینجا بازنمایی میشود، فاقد امکانات اولیه برای یک زیستن انسانی است. سرمایهداری مستغلات در شهرهای کوچک و بزرگ برای انباشت بیشتر پول، این مصیبتها را بر سر آحاد مردم آورده و آنان را در فضاهای تنگ و تاریک، به دام انداخته تا توهمی از داشتن سرپناه و سکونت را در ذهن خویش بپرورانند؛ اما آن چشماندازی که «میز» ترسیم کرده مانند نقاشیهای فرانسیس بیکن، هولناک است و در چنبره تمامعیار خشونت نمادین. به عنوان مثال فیگور پدر را به یاد آوریم که چگونه در جایگاه اقتدار نشسته و بیوقفه دستوراتی در باب زمانِ شام خوردن و دور یک میز نشستن صادر میکند. اینجا هم با همان کلیشه تاریخی «خانواده موفق بر گرد یک میز غذاخوری» مواجه هستیم که قرار است نشانهای باشد از امکان تداوم یافتن نهاد خانواده در جهان معاصر. کلیشهای که در این اجرا هر بار تلاش شده با دفعه قبل تفاوتهایی داشته باشد و مثلا فرم قرار گرفتن میز و طرز نشستن افراد را بر گرد آن، واجد تلاطم و خلاقیت کند اما مناسبات پدرسالارانه همچنان در این خانه بازتولید میشود؛ هر چند مقاومتهای کوچک اعضای خانواده در مقابل این میل فزاینده پدر به فرمان دادن و به انقیاد کشاندن گاهی نمود یابد.
بهار کاتوزی در نمایشنامه «میز» خانوادهای را روایت میکند که خانهشان در معرض خرابی است و به هنگام باد و باران، بیپناه در مقابل رطوبت و قطرات آب. اعضای خانواده هم فهم مشترکی از منافع جمعی خویش ندارند و مدام بر سر مالکیت خانه و اینکه چه کسی سازنده این ساختمان در حال ویرانی است، جدل میکنند. واقعیت این است که برای در امان ماندن خانه و خانواده از گزند مشکلات، باید دست به ساختار خانه زد و آن را تعمیر کرد. جالب آنکه دختر این خانواده تحصیلاتی در زمینه معماری و عمران دارد و از جانب پدر و پدربزرگ به هیچ انگاشته میشود، چراکه پذیرفتن خطای آغازین در ساختن خانه امری خطرناک و نابخشودنی است. شخصیتهای نمایش «میز» نامتعارف هستند اما شاید عجیبترین آنان «عمو» باشد. مردی که مدام با گفتارهای به نسبت طولانی در مقایسه با دیگران، جملاتی حکمتآمیز در باب زندگی بیان میکند. شایان شهرابی در اجرای نمایش «میز» به گفتار «عمو» میدان میدهد تا در طول اجرا بیش از دیگران حرف بزند. در نتیجه اغلب گفتوگوهای نمایشنامه بهار کاتوزی کنار گذاشته میشود. دراماتورژی متن نمایشنامه از کلام میکاهد تا آن فضای فشرده و تنگ داخل خانه ساخته شود. نمایش «میز» این حقیقت را بازتاب داده که چگونه کرامت انسانی این روزها با هجوم بورژوازی مستغلات به عرصههای مختلف زیست بشری، به مخاطره افتاده است. اجرا تلاش نمیکند از این فضای فشرده و ملالزده بیرون بیاید؛ چون نیروی چندانی برای مقاومت در مقابل این خوارشدگی در خود نمییابد. بدنهایی که در یک «ناوضعیت» گرفتار آمدهاند و حداکثر کنشی که برای رهایی از خود بروز میدهند مانند پسر خانواده چیزی است شبیه خزیدن به فضای کوچک حمام و بالا و پایین پریدن با موسیقی الکترونیک. طنز ماجرا اینجاست که فضای مشترک حمام و سرویس بهداشتی، حتی این خلوت را از پسر دریغ میکند چراکه بالاخره یکی از افراد خانه برای قضای حاجت به این مکان مراجعه خواهد کرد.
نمایش «میز» جهان خودبسندهای را میسازد یادآور زندگی افراد در حاشیههای شهر. زیستگاههایی که در این حاشیهها ساخته شدهاند تاب مقاومت در مقابل جریان سرمایه را ندارند و روزانه از ابعادشان کاسته میشود.
بازیگران نمایش «میز» با آن تقلا کردنهای بیحاصل، به شکل دایمی در معرض هجوم سرمایهداری و همچنین بلایای طبیعی چون توفان و سیل هستند. شبیه فیگورهای در حال رنج کشیدن نقاشیهای بیکن که به گوشهای از جهان حاشیهای پرتاب شده و حتی با فریاد کشیدنهای مدام کسی قرار نیست صدایشان را بشنود. دوزخی این جهانی که هر نوع فردیت را به محاق برده و نیروهای حیاتی بدن را در اصطکاک همیشگی با بدنهای دیگر، مستحیل میکند. از یاد نبریم که سوژه مدرن به حداقلی از خلوت و تنهایی احتیاج دارد تا فردیت خویش را بسازد. نمایش «میز» نشان میدهد که این تنهایی و خلوت ناممکن شده است. در مقابل دیرزمانی است که شکافهای اجتماعی و سیاسی در جهان معاصر به مرز خطرناکی رسیده و حتی استعاره خانواده موفق و سالم که بر گرد یک «میز» مینشستند و در باب علایقشان گفتوگو میکردند به امری دور از دسترس بدل شده است. نهاد خانواده این روزها بحرانی است و محل نزاع والدین و فرزندان. گرچه این نهاد اجتماعی همچنان یکی از آخرین سنگرهای مردمان مستاصل و بیپناه است اما زیر هجوم نیروهای ویرانگر، نفسش به شماره افتاده است.
در پایان میتوان این نکته را متذکر شد که اجرای نمایشی چون «میز» را میتوان صدایی تازه از نسل نورسیده تئاتر این مملکت دانست. بازیگرانی جوان و کمتجربه که با تمرین زیاد و طولانی، توانستهاند در خدمت اجرا باشند و سیاستهای اجرایی موردنظر کارگردان را به نمایش بگذارند. نمایش «میز» استعارهای است از آیندهای که با سرعت به سمت ما و خانهها و زیست ما میآید. در این فشردگی رو به تزاید شاید دیگر جایی برای یک «میز» نباشد و این آغاز به بیرون جهیدن و یافتن یک زیستگاه انسانیتر است.
منبع: روزنامه اعتماد
نویسنده: محمدحسن خدایی