به نظر می‌رسد صنعت انیمه‌ی ژاپن هم در سیطره‌ی محصولات جریان اصلی مثل آثار استودیو جیبلی قرار دارد. این مساله به ویژه در انیمه‌های سینمایی بیشتر از سریال‌ها به چشم می‌آید. با این‌حال، در این صنعت عظیم و گسترده، خیلی راحت می‌توان آثار کالت دوست داشتنی را پیدا کرد.

چارسو پرس: در این مطلب می‌خواهیم به معرفی ۱۵ انیمه‌ی سینمایی کالت برتر تمام دوران بپردازیم. تمام تلاش این بوده که از نظر تنوع هنری و گونه‌ای، انصاف رعایت شود. این نکته را باید در نظر داشت که انیمه‌های سینمایی که بخشی از سریال‌ها هستند کنار گذاشته شده‌اند. شاید تنها استثناء، «مشت ستاره‌ی شمالی» باشد، اثری که هرطور حساب کردیم، نمی‌شد در این فهرست قرار نگیرد. «جک خشن» هم یک مورد استثناء دیگر است، چرا که تنها ۵۵ دقیقه است و به سختی می‌توان آن را یک اثر سینمایی در نظر گرفت. اما ارزش‌های آن بیشتر از این‌هاست که نادیده گرفته شود.

بلادونای غم و اندوه (Belladonna of Sadness)

  • کارگردان: ایچی یاماموتو
  • نویسنده: یوشیوکی فوکودا
  • سال: ۱۹۷۳

موشی پروداکشنز شرکتی بود که اوسامو تزوکا (که به او خدای مانگا می‌گویند) تاسیس کرد و بعدا رهایش کرد. این شرکت، انیمه بزرگسالانه «بلادونای غم و اندوه» را در سال ۱۹۷۳ تولید کرد. این انیمه آخرین قسمت از یک سه‌گانه به نام «انیمه‌راما» بود. «بلادونای غم و اندوه» شکست بدی خورد و تا سال‌ها در گمنامی ماند.

این انیمه اقتباسی از «ساحره»، رمان سال ۱۸۶۲ ژول میشله، نویسنده‌ی فرانسوی است که به نوعی می‌توان آن را تاریخچه‌ای از جادوگری هم در نظر گرفت.

داستان درباره‌ی زوج جوانی به نام‌های ژان و ژانه است که خوشبختی‌شان در همان شب ازدواج به انتها می‌رسد. چرا که در منطقه‌ای که زندگی می‌کنند یک قانون فئودالی عجیب وجود دارد: ساکنین آن منطقه باید اولین کسانی باشند که بکارت عروس را برمی‌دارند. آن شب، نجیب‌زاده‌ی آن منطقه و خدمتکاران او به ژانه تعرض می‌کنند.

او و شوهرش تلاش می‌کنند اتفاقی که افتاده است را فراموش کنند، ولی ژانه همچنان از آن رنج می‌برد، رنج‌های او در قالب یک شیطانی ظاهر می‌شود که به خواب او می‌آید. این خواب‌ها اوضاع را از قبل پیچیده‌تر می‌کنند. ژانه هم از این موجود شیطانی می‌ترسد، و هم از بودن در کنار او لذت می‌برد. علاوه بر این، این موجود او را تشویق می‌کند که از نجیب‌زاده انتقام بگیرد، و به او می‌گوید که تنها راه رسیدن به این هدف، معامله با شیطان است.

«بلادونای غم و اندوه» جدی‌ترین و آوانگاردترین فیلم از این سه‌گانه است. داستانی دارد که بیشتر از طریق راوی روایت می‌شود تا دیالوگ. سبک طراحی و انیمیشن کار هم شبیه به نقاشان هنر نو مثل کلیمت، بردسلی و تاروت است (هنر نو یک موج هنری بین‌المللی بود که بین سال‌های ۱۸۹۰ تا ۱۹۱۰ جریان داشت).

ضیافت‌ رنگ‌ها در این انیمه از همان ثانیه‌ی اول شروع می‌شود. در طراحی شخصیت‌ها و محیط نهایت جزئیات به کار رفته است. به طور کلی طراحی کار که توسط کنی فوکای انجام شده، تقریبا بی‌نقص است. هر قاب آن شبیه یک تابلوی نقاشی است.

انیمیشن‌ کار از گیسابورو سوگی هم چنین کیفیتی دارد. حرکات این انیمه طوری است که انگار یک تصویر ثابت به حرکت درآمده است و نقاشی‌ها جان گرفته‌اند. قدرت او در انتخاب عناصر دارای حرکت و عناصر ثابت  و در عین‌حال، طبیعی نگه داشتن کل کار، فوق‌العاده است.

 ماجراجویی فضایی کبرا (Space Adventure Cobra)

  • کارگردان: اوسامو دزاکی
  • نویسنده: بویچی تراساوا، هاریوا یامازاکی
  • سال: ۱۹۸۲

این انیمه که بر اساس مانگای «کبرا» از بویچی تراساوا ساخته شده، خیلی خوب موفق می‌شود حس زیبایی شناسی جاری در مانگا را وارد فیلم کند. «ماجراجویی فضایی کبرا» یادآور داستان‌های علمی-تخیلی عامه‌پسندی است که چند دهه قبل محبوبیت زیادی داشتند.

کبرا قاعدتا باید یک ماجراجوی مرده باشد، چرا که برای سرش جایزه‌ی هنگفتی تعیین کرده‌اند. او در جهانی زندگی می‌کند که اتحادیه‌های جنایتکار و فدراسیون دادگستری کهکشان‌های متحد آن را تحت کنترل خود دارند. بعد از دو سال بی‌خبری، کبرا دوباره ظاهر شده و با جین جایزه‌ بگیر مواجه می‌شود. او با جین و بانو، رفیق رباتیکش همراه می‌شود تا دو خواهر گمشده‌ی بانو را پیدا کنند. و در این میان یک شرور بدنام به نام پسر کریستالی هم در تعقیب آن‌هاست.

این انیمه مملو از برهنگی، بد دهانی و قتل‌های فجیع است، بعضی از سکانس‌هایش کاملا نامتعارف هستند، مثل صحنه‌هایی که در آن‌ها اسب‌هایی آتشین پرواز می‌کنند. «ماجراجویی فضایی کبرا» سرشار از عناصری است که آن را به یک نمونه‌ی کالت خاص از گونه‌ی علمی-تخیلی دهه‌ی ۱۹۸۰ تبدیل می‌کنند، دهه‌ای که در آن، عقلانیت در داستان‌های علمی-تخیلی جایگاه چندانی نداشت.

گلگو ۱۳: حرفه‌ای (Golgo ۱۳: The Professional)

  • کارگردان: اوسامو دزاکی
  • نویسنده: شوکی ناگاساکا
  • سال: ۱۹۸۳

«گلگو ۱۳» بر اساس مانگایی به همین نام ساخته شده که در حال حاضر، قدیمی‌ترین مانگایی است که چاپش همچنان ادامه دارد. این انیمه‌ی سینمایی داستان قهرمانی به نام دوک توگو، یا گلگو ۱۳ است، او ترکیبی از جیمز باند و قهرمانان فیلم‌های کالت سیجون سوزوکی است.

گلگو ۱۳ آدمکشی است که برای هر هدفی که با موفقیت بزند، ۱ میلیون دلار دریافت می‌کند. اهداف او تنوع زیادی دارند، از رهبران جهان گرفته تا رئیس‌های مافیایی و …، او حتی یک بار هم در هدف خود شکست نخورده است. او این بار رابرت را می‌کشد، پسر لئونارد داوسن که از غول‌های پرنفوذ صنعت نفت است، لئونارد می‌خواهد امپراتوری خود را به رابرت بسپارد که گلگو ۱۳ همه‌چیز را بهم می‌ریزد. لئونارد تمام فکر و ذکرش انتقام می‌شود و تصمیم می‌گیرد پول هنگفتی را صرف تلاش برای پیدا کردن قاتل پسرش کند. گلگو به تدریج متوجه می‌شود که سیا و اف‌بی‌آی و کلی بیمار روانی به دنبالش هستند.

«گلگو ۱۳» که حال‌وهوای نوآرهای دهه شصتی را دارد، بیشتر به یک نسخه‌ی پرخشونت از فیلم «برند برای کشتن» (از سیجون سوزوکی) می‌ماند، و البته فضای شوخ و سرخوشانه‌ی آن هم شباهت زیادی به فیلم سوزوکی دارد. و به تمام این‌ها باید برهنگی و کلی خون و خون‌ریزی را هم اضافه کرد، این‌جاست که یک عنوان کالت در اختیار شما قرار می‌گیرد.

 تخم فرشته (Angel’s Egg)

  • کارگردان: مامورو اوشی
  • نویسنده: مامورو اوشی
  • سال: ۱۹۸۵

بنا به دلایل مختلف، «تخم  فرشته» با دیگر عناوین ذکر شده در این فهرست تمایز دارد. ابتدا باید گفت که این انیمه برای رسانه‌ی خانگی ساخته شد و نه پرده‌ی سینما و حتی تلویزیون (به این آثار او‌وی‌ای گفته می‌شود). نکته‌ی دوم این‌که این انیمه حاصل همکاری دو نفر از غول‌های صنعت سرگرمی ژاپن بود: یوشیتاکا آمانو (طراح مجموعه بازی‌های «فانتزی نهایی» و مجموعه رمان‌ها‌ی «دی شکارچی خون‌آشام») و مامورو اوشی (انیمه‌ی «شبح درون پوسته»).

نکته‌ی آخر این‌که این انیمه دیالوگ‌های بسیار کمی دارد و فضای سورئالیستی را پیاده‌سازی کرده است. این روند کاملا مخالف جریان انیمه‌سازی در آن زمان بود و توجیه آن برای مخاطبان، کار سختی بود.

داستان «تخم فرشته» از غروب آفتاب شروع شده و در طلوع بعدی آفتاب به پایان می‌رسد. در طول این مدت، دو شخصیت ظاهر می‌شوند. ابتدا دختری را می‌بینیم که یک تخم بزرگ با خود دارد، سپس مردی از راه می‌رسد که تلاش می‌کند اعتماد دختر را جلب کند. هردو در یک جهان خالی پرسه می‌زنند. بقیه‌ی فیلم بیشتر ترکیبی از تصاویر خیره‌کننده و انیمیشن‌ است تا یک فیلم واقعی.

 دی شکارچی خون‌آشام (Vampire Hunter D)

  • کارگردان: تویو آشیدا
  • نویسنده: یاسوشی هیرانو
  • سال: ۱۹۸۵

این انیمه که بر اساس یک مجموعه رمان سبک به همین نام ساخته شده، داستانش در ۱۲۰۹۰ پیش از میلاد می‌گذرد، زمانی که خون‌آشام‌ها حاکم سیاره‌ی زمین بودند. کنت مگنس لی، یک خون‌آشام کهنسال ۱۰ هزار ساله است که چشم به دوریس دارد، یک دختر زیبا که در روستایشان زندگی می‌کند. لی می‌خواهد او را عروس خود کند.

دوریس برای نجات جان خودش، وارد رابطه با شخص مرموزی به نام دی می‌شود، شرط ازدواج‌شان این است که دی بتواند کنت را به قتل برساند. با این‌حال، پیش از این‌که دی به هدف خود برسد، کنت موفق می‌شود دوریس را بدزدد، دی مجبور می‌شود به قلعه‌ی او حمله کند.

«دی شکارچی خون‌آشام» اولین انیمه‌ای بود که خارج از ژاپن پخش شد. در آن زمان او‌وی‌ای تازه باب شده بود و این انیمه هم به سراغش رفت، چرا که با چنین لحن پرخشونت و مضامین ترسناکی بعید بود بتواند از زیر تیغ سانسور عبور کند.

علاوه بر این، این انیمه ترکیبی از گوتیک، وسترن، و عناصر آخرالزمانی است، و به جای خانواده‌ها که در آن زمان مخاطبان اصلی انیمه‌ها بودند، نوجوانان و بزرگسال‌های مذکر را به عنوان مخاطب هدف در نظر گرفت. یوشیتاکا آمانو طراح شخصیت کار بود و تویو آشیدا (کارگردان انیمه‌ی «مشت ستاره‌ی شمالی») کارگردان کار شد، چنین ترکیبی باعث شد «دی شکارچی خون‌آشام» به یک شاهکار هنری تبدیل شود.

  • مشت ستاره‌ی شمالی (Fist of the North Star)

  • کارگردان: تویو آشیدا
  • نویسنده: سوسومو تاکاکو
  • سال: ۱۹۸۶

این اقتباس سینمایی از این مجموعه که مانگاها و انیمه‌های زیادی دارد، بر خلاف نسخه‌ی سریال با آزادی کامل عمل کرده و خیلی چیزها را تغییر می‌دهد.

داستان در سرراست‌ترین حالت ممکن است. کن بعد از این‌که عشق جولیا و تقریبا تمام زندگی‌اش را به مشت ستاره‌ی جنوبی می‌بازد، در یک نسخه‌ی پادآرمان‌شهری از سیاره‌ی زمین تنها باقی می‌ماند. او به محض این‌که از این شوک خارج می‌شود، عازم سفری طولانی می‌شود تا جولیا را دوباره پیدا کند.

خرده پیرنگ‌ها و شخصیت‌های فرعی در این اثر زیاد دیده می‌شوند، ولی هدف اصلی وجود آن‌ها، کمک به اکشن پرهیجانی است که به نظر می‌رسد در تمام روند تولید مد نظر سازندگان بوده است. طراحی متوسط و داستانی که می‌توان گفت هیچ ویژگی خاصی ندارد از جمله نقاط ضعف سریال هستند. ولی لحن پراز خون‌ریزی و اغراقی که بعضی جاها رسما به مضحکه تبدیل شود، «مشت ستاره‌ی شمالی» را به یک اثر کالت ماندگار تبدیل کرده است. فقط کافی است کن را در حین از میان بردن آسمان‌خراش‌ها ببینید تا متوجه شوید چرا این اثر کالت شده است.

 شهر شرور (Wicked City)

  • کارگردان: یوشیاکی کاواجیری
  • نویسنده: نوریو اوسادا
  • سال: ۱۹۸۷

این انیمه آغاز فعالیت تازه‌ی یوشیاکی کاواجیری و ساخت انیمه‌های مشهور بدنام است. «شهر شرور» کلی عناصر خاص در خود دارد که آن را به یک اثر کالت تبدیل می‌کنند.

داستان در یک جهان خیالی در دهه‌ی ۱۹۹۰ می‌گذرد، بین انسان‌ها و موجودات اهریمنی که در یک بعد دیگر زندگی می‌کنند، معاهده‌ای بسته شده است. همین باعث شده صلح بین این دو نژاد تا ۵۰۰ سال برقرار باشد. قرار است یک معاهده دوباره تجدید شود، ولی گروهی از موجودات اهریمنی می‌خواهند مانع انجام این کار شوند، و برای رسیدن به این هدف هرکاری لازم باشد انجام می‌دهند. تاکی قهرمان این انیمه است، یک نگهبان سیاه که وظیفه‌اش مقابله با هیولاهای یاغی است که به جهان انسان‌ها حمله می‌کنند، این هیولاها بعضی وقت‌ها در کالبد انسان‌ها ظاهر می‌شوند.

«شهر شرور» پر از عناصر بزرگسالانه‌ای چون روابط جنسی و خشونت است و ترکیب این‌دو در جای جای انیمه دیده می‌شود، آن هم به شیوه‌ای که بعضی وقت‌ها از مرزهای مرسوم هم فراتر می‌رود. این تمهیدها در نحوه‌ی طراحی و معرفی هیولاها بیشتر خودش را به رخ می‌کشد.

جک خشن: شهر شیطانی (Violence Jack: Evil Town)

  • کارگردان: ایچیرو ایتانو
  • نویسنده: شو آیکاوا
  • سال: ۱۹۸۸

در میان تمام انیمه‌های او‌وی‌ای ساخته شده، «شهر شیطانی» از همه مجادله برانگیزتر است. این انیمه کلی عناصر غیرانسانی نامتعارف مثل تعرض، مرده‌خواهی و آدم‌خواری در خود دارد.

بخش کانتو شهر توکیو بعد از یک مجموعه زلزله‌ی عظیم به زیر زمین فرو رفته و کاملا جدا از بقیه‌ی شهر است. بازماندگان در سه «منطقه» تقسیم شده‌اند. منطقه‌ی ای تمام کاسب‌کاران و کارمندان را در خود دارد، آن‌ها تلاش می‌کنند در منطقه‌ی خود نظمی برپا کنند. منطقه‌ی بی شامل تمام جنایتکاران و بیماران روانی می‌شود. مد سائروس و دستیارش بلو هم حاکم آن‌جا هستند. منطقه‌ی سی تنها شامل مدل‌هایی می‌شود که در قطار گیر افتاده‌اند. جک وارد منطقه‌ی سی می‌شود و تصمیم می‌گیرد از این زنان در برابر دو منطقه‌ی دیگر محافظت کند.

داستان تنها بهانه‌ای است برای به رخ کشیدن عناصری که بالاتر ذکر شد. جک اگرچه در کانون توجهات است، به ندرت کلمه‌ای بر زبان می‌آورد. با وجود این‌که بستر داستانی به کار رفته چندان چنگی به دل نمی‌زند، ولی با انیمیشن‌های عالی و پر رنگ و متنوع طرف هستیم.

آکیرا (Akira)

  • کارگردان: کاتسوهیرو اوتومو
  • نویسنده: کاتسوهیرو اوتومو، ایزو هاشیموتو
  • سال: ۱۹۸۸

«آکیرا» نقطه‌ی اوج کارنامه‌ی کاتسوهیرو اوتومو است. این انیمه بر اساس مانگایی از خود اوتومو ساخته شده که بیش از ۲۰۰۰ صفحه است و یکی از نمونه‌های درخشان گونه‌ی علمی-تخیلی است، همه‌جا مورد تحسین قرار گرفته و کلی طرفدار پروپا قرص دارد. نئوتوکیو یک کلان‌شهر پساآخرالزمانی است که نزدیک خرابه‌های شهر قدیمی ساخته شده است. توکیوی قدیمی در جنگ جهانی سوم در اثر حمله‌ی اتمی از میان رفت. در نئوتوکیو، دسته‌ای از موتورسواران به رهبری کاندا وارد یک نبرد همیشگی با یک دسته‌ی دیگر به نام «دلقک‌ها» شده‌اند.

متاسفانه، کاندا و همراهانش در زمان اشتباه در مکان اشتباهی قرار می‌گیرند، در اتفاقی که پای مقامات حکومتی و موجودات مرموز هم به آن کشیده شده است. علاوه براین، حکومت بعدا یکی از اعضاء گروه به اسم تتسو را هم بازداشت می‌کند. فیلم نمونه‌ی کاملی از یک اثر آخرالزمانی است، و یکی از تحسین شده‌ترین مضامین را در خود دارد.

اوتومو یک واقعیت پادآرمان‌شهری را به تصویر می‌کشد که در آن، جنایت، رهایی، ترس و مرگ به عناصر تشکیل دهنده‌ی اصلی یک کلان‌شهر در حال فروپاشی تبدیل می‌شوند. «آکیرا» که کاملا با دست کشیده شده، یک شاهکار بصری-صوتی است، و انیمیشن‌های زیبا را با یک پالت رنگی گسترده ترکیب کرده و محیط آینده‌نگرانه و صنعتی نئوتوکیو را به زیبایی به تصویر می‌کشد.

اوروتسوکیدوجی: افسانه‌ی اورفیند (Urotsukidōji: Legend of the Overfiend)

  • کارگردان: هیدیکی تاکایاما
  • نویسنده: شو آیکاوا
  • سال: ۱۹۸۹

«اوروتسوکیدوجی» هم یک عنوان بدنام دیگر است. هیدکی تاکایاما مانگای کالت توشیو مائدا را در دست گرفت و کلی عناصر ناخوشایند مثل خشونت و دیگر آزاری به آن‌ اضافه کرد. حاصل کار، انیمه‌ای شد که تازه بعد از کلی سانسور، تنها خارج از ژاپن فرصت نمایش پیدا کرد.

جهانی که داستان این انیمه در آن رخ می‌دهد دارای سه قلمرو است: یک قلمرو برای انسان‌ها، یک قلمرو برای شیاطین، و یکی هم برای دورگه‌های انسان و هیولا. یک پیشگویی هست که می‌گوید موجودی با قدرتی غیرقابل تصور به نام اورفیند، از راه می‌رسد و هر سه قلمرو را به یک سرزمین جاودانه تبدیل می‌کند.

در چنین زمان و مکانی، یک دورگه به نام آمانو جیاکو، همراه با خواهرش مگومی و یک همراه عجیب به نام کوروکو، سیصد سال است که به دنبال اورفیند می‌گردند. در نهایت، جستجو‌ها آن‌ها را به دبیرستانی در اوساکا می‌رساند. این سه نفر آن‌جا با دو گزینه مواجه می‌شوند که شاید اورفیند باشند: ناگومو خجالتی و چشم‌چران، و آکمی که یکی از بچه‌های محبوب دبیرستان است.  همچنان که این خواهر و برادر به جستجوهای بیشتر خود ادامه می‌دهند، متوجه می‌شوند پیشگویی به آن صورتی نیست که آن‌ها تصور می‌کرده‌اند.

هرج‌ و مرج، عشق‌بازی، خون‌ریزی و نبردهای فراوان با هیولاها از جمله عناصر اصلی تشکیل دهنده‌ی انیمه‌ای هستند که خیلی‌ها از آن بیزارند، و خیلی‌ها هم آن را یکی از بهترین انیمه‌های بزرگسال تاریخ در نظر می‌گیرند.

میدوری (Midori)

  • کارگردان: هیروشی هارادا
  • نویسنده: هیروشی هارادا
  • سال: ۱۹۹۲

تا مدت‌ها تصور می‌شد «میدوری» از دست رفته است و هیچ  نسخه‌ای از آن موجود نیست، چرا که به علت مضامین جدی و تصاویری که آن زمان غیرقانونی در نظر گرفته می‌شد، خارج از ژاپن ممنوع شده بود. هارادا نمی‌توانست هیچ سرمایه‌گذاری برای تولید پیدا کند، و پنج سال وقت گذاشت و با پس‌انداز خودش، فیلم را به سرانجام رساند. او برای تولید کار مجبور شد بیش از ۵ هزار فریم را به صورت دستی روی کاغذ نقاشی کند.

داستان این انیمه بر اساس مانگای «شوجو سوباکی» از سوئه‌هیرو مارو ساخته شده است و درباره‌ی دختری به نام میدوری است که بعد از مرگ مادرش تنها می‌شود و برای گذران زندگی در خیابان‌ها گل کاملیا می‌فروشد. بعدا مردی به او نزدیک می‌شود و متقاعدش می‌کند که به سیرک بپیوندد. در سیرک، میدوری مورد آزار و تحقیر زیادی قرار می‌گیرد، و این‌جاست که یک موجود کوتوله جادویی از راه می‌رسد و اوضاع تغییر می‌کند.

«میدوری» که مملو از خشونت و و عریان‌نمایی است، داستان یک عشق عجیب هم هست. بودجه‌ی کم این انیمه بارها خود را به رخ می‌کشد. سانسورهای زیاد هم باعث شده خیلی جاها پرش داستانی و نمایی داشته باشیم. ولی با تمام این موارد، «میدوری» هنوز یک اثر کالت باقی مانده است.

طومار نینجا (Ninja Scroll)

  • کارگردان: یوشیاکی کاواجیری
  • نویسنده: یوشیاکی کاواجیری
  • سال: ۱۹۹۳

گروهی از نینجاها به یک روستا می‌روند تا درباره‌ی بیماری همه‌گیری تحقیق کنند که تمام ساکنان آن را از بین برده است. ولی متوجه می‌شوند در محاصره‌ی گروهی از هیولاها هستند. به جز یک زن که هیولاها به اسارت می‌گیرند، همه کشته می‌شوند. جوبی که یک سامورایی بدون استاد است، زن را نجات می‌دهد. ولی در دام یک بلای بزرگ‌تر گیر می‌افتد و مجبور است با هشت شیطان کیمون مبارزه کند.

یوشیاکی کاواجیری انیمه‌‌ی سینمایی شاهکاری کارگردانی کرده است که به علت فیلمنامه‌ی پیچیده، شخصیت‌های جذاب ولی منحرف، نبردهای تماشایی و نمایش پرجلوه‌ی خشونت، کاملا خود از آثار مشابهش جدا می‌کند. علاوه براین، انیمیشن سریع و سیال و باشکوه این اثر که عناصر غربی هم در خود دارد، از دیگر نقاط  قوت آن است.

 شبح درون پوسته (Ghost in the Shell)

  • کارگردان: مامورو اوشی
  • نویسنده: کازونوری ایتو
  • سال: ۱۹۹۵

«شبح درون پوسته» که بر اساس مانگایی به همین نام ساخته شده، سایبرپانک را به یکی از مضمون‌های اصلی انیمه‌های گونه‌ی علمی-تخیلی تبدیل کرد. داستان این انیمه در سال ۲۰۲۹ رخ می‌دهد، زمانی که جهان از طریق یک شبکه الکترونیکی گسترده بهم متصل است و امکان دسترسی به تمام جنبه‌های زندگی مردم وجود دارد. موتوکو کوساناگی یک سایبرگ تکامل یافته است که برای بخش ۹ امنیت عمومی کار می‌کند.

او به همراه تیم زبده‌اش، در جستجوی «عروسک‌ گردان» است، یک هکر نابغه که هدف اصلی‌اش مقابله علیه جامعه‌ی سرکوب‌گر معاصر است، او می‌خواهد وابستگی کامل بشر به شبکه‌ی الکترونیکی را از بین ببرد.

«شبح درون پوسته» یک انیمه‌ی خوب دیگر است که عمدتا مخاطبان بزرگسال را هدف گرفته است، و این فقط به خاطر ترسیم عریان خشونت و برهنگی نیست، بلکه به طور کلی این انیمه یک بستر اجتماعی-سیاسی و فلسفی پیچیده دارد. زیر پوست این همه اکشن و فناوری‌های پیشرفته، می‌توان ردپای تلاشی پنهان برای رسیدن به معنایی از زندگی را پیدا کرد. همچنین مضامین دیگری چون نژاد پرستی و سیاست‌ هم در این انیمه جای دارند.

این انیمه باعث شکل‌گیری یک مجموعه عظیم با کلی شاهکار مختلف شد. همچنین مضمون جدی و پیشرفت‌های فناوری به کار رفته در «شبح درون پوسته»، به نقطه‌ی افتخار صنعت انیمه تبدیل شد و بر روی آثار زیادی تاثیر به جای گذاشت.

 آبی تمام‌عیار (Perfect Blue)

  • کارگردان: ساتوشی کن
  • نویسنده: ساتوشی کن
  • سال: ۱۹۹۷

«آبی تمام‌عیار» ابتدا قرار بود یک فیلم سینمایی واقعی باشد و نه یک انیمیشن، ولی زلزله‌ی سال ۱۹۹۵ همه‌چیز را بهم ریخت و باعث شد بودجه‌ی کار با کاهش شدیدی مواجه شود. این بودجه به حدی پایین آمد که در یک مقطع بحث درباره‌ی  ساخت این انیمه به صورت او‌وی‌ای بود. با این‌حال، با وجود تمام این مشکلات، استودیو مدهاوس بالاخره راضی شد که یک انیمه‌ی سینمایی از آن ساخته شود.

میما کریگوی یکی از سه عضو اصلی یک گروه پاپ دخترانه‌ی ژاپنی بسیار محبوب است. او در یک کنسرت اعلام می‌کند که می‌خواهد از گروه جدا شود و به دنبال بازیگری برود.

این جدایی باعث بروز زنجیره‌ای از اتفاقات مختلف در زندگی میما و حتی نزدیکانش می‌شود. خیلی از هواداران او ناراحت می‌شوند و این تصمیم میما را یک جور خیانت در نظر می‌گیرند. او بیشتر وقت‌ها تحت تعقیب یک هوادار افراطی به نام می-مانیا قرار دارد.

در این حین، میما متوجه می‌شود یک وبلاگ اینترنتی هست که تمام جزئیات زندگی روزانه‌ی او را به تصویر می‌کشد، جزئیاتی که تنها خودش از آن‌ها خبر دارد. این وبلاگ روزانه بروز می‌شود و سر و شکلش طوری است که انگار خودش مدیریت آن را برعهده دارد. با وجود این‌که همکاران و دوستانش تلاش می‌کنند او را آرام کنند، میما بیش از پیش غرق در این وبلاگ می‌شود و ارتباطش با دنیای واقعی را به تدریج از دست می‌دهد.

علاوه بر این، یک شخص ناشناس در حال به قتل رساندن تک‌تک افرادی است که در موفقیت شغلی میما نقش داشته‌اند. او پیوسته شواهدی را می‌بیند که او را متهم اصلی این قتل‌ها می‌کند.

خود ساتوشی کن معتقد است سینما می‌تواند به واقعیت آسیب بزند و ذهن انسان را که اغلب تصاویر خود را از دنیای واقعی دریافت می‌کند، به آشفتگی برساند. پرسشی که کن مد نظر دارد مشخص است: چرا تصویری که ریشه در جهان مادی دارد، باید واقعی‌تر از چیزی باشد که ذهن انسان تصور می‌کند؟ جهان‌بینی ساتوشی کن که در تمام فیلم‌هایش دیده می‌شود، ریشه در این پرسش کلیدی دارد.

 متروپلیس (Metropolis)

  • کارگردان: رینتارو
  • نویسنده: کاتسوهیرو اوتومو
  • سال: ۲۰۰۱

«متروپلیس» با اقتباس از مانگایی به همین نام از اوسامو تزوکا ساخته شده است. خود مانگای تزوکا با الهام از فیلم کلاسیک سال ۱۹۲۷ «متروپلیس» از از فریتس لانگ ساخته شده است. این انیمه با فیلمنامه‌ای از کاتسوهیرو اوتومو بزرگ (خالق «آکیرا») و کارگردانی رینتارو (کارگردان «استرو بوی»)، تیم فوق‌العاده‌ای را جمع کرده است و تمام عناصر لازم برای تبدیل شدن به یک شاهکار را در خود دارد. واقعا هم «متروپلیس» به نهایت موفقیت رسید و از بودجه‌ی عظیم خود (۱۵ میلیون دلار) به بهترین شکل استفاده کرد.

متروپلیس یک شهر صنعتی سه طبقه‌ای است که در آن، ربات‌ها و انسان‌ها کنار هم زندگی می‌کنند. ربات‌ها مورد تبعیض زیادی قرار دارند (حتی نمی‌توانند نام داشته باشند و با کد آن‌ها را صدا می‌زنند) و به طبقه‌های پایین‌تر منتقل شده‌اند. دوک رد یک رهبر شبه‌نظامی وابسته به حکومت است که می‌خواهد به یاد دختر درگذشته‌اش تیما، کامل‌ترین ربات ممکن را با همان نام بسازد. علاوه بر این، او به تازگی یک آسمان‌خراش عظیم به نام زیگورات را برپا کرده است، آسمان‌خراشی که طبق ادعای او، به بشر امکان می‌دهد قدرت خودش را در سراسر سیاره گسترش دهد. دوک رد برای این‌که به هدف اول خود برسد، دکتر لاوتن را استخدام می‌کند، یک دانشمند  غیرقابل اعتماد که به علت قاچاق اعضاء بدن انسان تحت تعقیب است.

شونساکو بن، کارآگاه خصوصی ژاپنی و خواهرزاده‌اش کنیچی برای دستگیری دکتر لاوتن به متروپلیس می‌روند. ولی بعد از انفجاری که در آزمایشگاه لاوتن رخ می‌دهد، شونساکو و کنیچی از هم جدا می‌افتند  و کنیچی با تیما مواجه می‌شود. این انفجار را راک ترتیب داده است، پسری که دکتر لاوتن به سرپرستی گرفته و به تیما حسادت می‌کند.

راک رهبر یک گروه پارتیزانی به نام مردوک است که وظیفه‌شان، سرکوب اعتراض‌های ضد ربات‌ها است. او به تعقیب تیما و کنیچی می‌پردازد. آن‌ها برای فرار از دست راک، مجبور می‌شوند به پایین‌ترین طبقه‌های شهر بروند. آن‌جا با اطلس و گروه کارگران بیکارش آشنا می‌شوند که به دنبال یک انقلاب هستند. با این‌حال، به محض این‌که این انقلاب رخ می‌دهد، هرکس به دنبال بهره‌مندی از آن و رسیدن به اهداف خود می‌رود.

«متروپلیس» رینتارو، ظریف و پیچیده است، از کلی شخصیت اصلی استفاده می‌کند تا کلی پیام و استعاره‌ی اجتماعی-سیاسی ارائه بدهد. مشخص‌ترین پیام این انیمه، نحوه‌ی استفاده‌ی حکومت‌ها از قدرت نظامی گروه‌های دست راستی برای رسیدن به اهداف خود است. ولی در نهایت این گروه‌ها (که در انیمه دوک رد و مردوک می‌شوند) قدرت را در دست می‌گیرند، حکومت مشروع را برمی‌اندازند و یک دیکتاتوری به راه می‌اندازند. این واقعیت که طبقه‌ی کارگر هم مورد سوءاستفاده و خیانت قرار می‌گیرد هم از دیگر پیام‌های نهفته در این اثر است.

هردو مفهومی که پیشتر ذکر شد، ارتباطی آشکار با دوران آلمان وایمار (به دوره‌ای از تاریخ آلمان اشاره دارد که یک جمهوری پارلمانی فدرال بین سال‌های ۱۹۱۸ و ۱۹۳۳ میلادی بر این کشور حاکم بود) اشاره دارد که شاهد ترس و پیامدهای جنگ جهانی اول بود، ولی وارد یک بحران دیگر و سرکار‌ آمدن هیتلر و نازی‌ها شد. نژاد پرستی و تبعیض نژادی هم از دیگر مضامین مهمی هستند که در «متروپلیس» در قالب وضعیت ربات‌ها، به تصویر کشیده می‌شوند.

منبع: Taste of Cinema


منبع: دیجی‌مگ
نویسنده: سینا بحیرایی