چارسو پرس: آیدا پناهنده در تازهترین اثر خود، تقریبا احاطهاش بر عرصههای شناخت سینمای درام داستانی سرگرمیساز کامل شده است. تیتی با بازی متفاوت الناز شاکردوست که گاه جدی و طنز کاراکتری ساده را به نمایش میگذارد آنهم در قامت یک کارگر بیمارستانی، یکی از نقاط قوت اثر به شمار میرود. داستانی رئال با حاشیههایی از خیال و فانتزی که به زعم نگارنده جای اینگونه آثار در میان تولیدات سینمای کشور ما، اندک است. داستانی باورپذیر که در هر مکان احتمال به وقوع پیوستن آن وجود دارد.
جهانبینی فیلمساز با واقعیت میتواند مطابقت داشته باشد یا بر بستر خیال همانگونه که هست به مخاطب خود بباوراند زیرا سینما سرگرمی است. ابراهیم (پارسا پیروزفر) که استاد دانشگاه است بر اثر یک حالت خاص راهی بیمارستان شده؛ او که بر فرضیهای علمی که به پایان جهان اشاره دارد، تحقیق میکند که جهانیان را نجات دهد. پس از بهبودیاش با تیتی، این رویارویی میان آنان در واقع به شکلگیری ارتباطی ناهمگن و کمی عجیب میانجامد. علاقه و عشق، حفظ روابط انسانی در واقع تم اصلی فیلم را شکل میدهد که به درستی و دقت فیلمساز روایت فیلم تیتی را بیآنکه دچار لکنت در بیان سینمایی کند، مخاطب را تا پایان سرگرم نگه میدارد. فیلم با یک حلقه و دایره عظیم و عجیب شروع میشود؛ چاله فضایی که شاید پیوند آن با اثر را ندانیم اما پیوسته متوجه میشویم تمثیلی از دستاورد علمی است که با شخصیت استاد ابراهیم پیوند مستقیم دارد و نیز بخشی از پلات فیلمنامه به آن ارتباط پیدا میکند. او یک نخبه علم فیزیک است که از بد حادثه به لحاظ جسمی بسیار ناخوش است اما در عین حال دغدغه تحقیقات روی یک سیاهچاله کهکشانی دارد که به احتمال قوی روزی زمین را در خود فرو میبرد. انتخاب دیالوگها نیز متاثر از تناقض میانشان است و گاه کشمکش پنهان میان آن دو را نشان میدهد.
وقتی ابراهیم با سراسیمگی، کاغذهای تحقیقاتی گمشدهاش را از تیتی جویا میشود، پاسخ تیتی این است: «من کاغذها را دور ننداختم، واقعیت اینکه از شما خوشم آمده و حتی دلم نیامد این کار را بکنم.» اینجا در عین معصومیت کودکانه، صداقت او را میبینیم که در تضاد کامل با کاراکتر سوم این مثلث یعنی امیرسامان نامزد عیاش تیتی است با بازی چشمگیر هوتن شکیبا که لاابالی، لمپین و زورگو است که به عبارتی طور دیگری به نامزدش و به عنوان ابزار کار و درآمد به او مینگرد. تیتی بنا به توصیههای امیر سامان برای زوجهای نابارور رحم اجارهای قرار میگیرد که کسب درآمد کند. اما نتیجهای که فیلمنامه تیتی به عنوان راهحل مطرح میکند، کارکردی دراماتیک و مناسب دارد و در عین حال روی تیتی تمرکز دقیق و پردازش قابل تاویل میکند. برای مثال برای توجیه این کار نبود انتخاب وظیفه رحم اجاره بودن از اساس نمیتواند زاییده فکر او باشد. زیرا عجیبتر و معصومتر و حتی ناپختهتر از آن مینماید که صرفا از روی کمک به مردم به این کار دست زده باشد. اینجا تناقض در کارکرد سیستماتیک شخصیتها و مشخصا نامزد تیتی است؛ او اساسا مدیر این برنامه و خود مشوق تیتی برای تحمل محنتها و آسیبهای نه احتمالی بلکه قطعی ناشی از زایمان مکرر نامزد جوانش است. اساسا با ورود امیر سامان که تفاوت چشمگیری بر روند داستان و شخصیتپردازیها میگذارد، شاهد گونه یا دوگانگی بر بازی هوتن شکیبا میشویم که در کل انسجامی با نحوه دیگر بازیهای ابراهیم و تیتی ندارد.
تصاویر زیبای فیلم زیبنده اثری تقریبا طبیعتگرا که با سرشت انسانها سرو کار دارد، قابل تطبیق بوده و فیلمساز توانسته این مفاهیم را از درون اثرش بیرون کشیده و به نمایش بگذارد و از امید به زندگی و از ذات خوب انسانها دستکم در شخصیت سراپا نجیب ابراهیم میگوید که قوام بهتری مییابد. از میان این تصاویر و قابهای دیدنی میتوان به سکانسی که تیتی به دریا میرود و تا صبح و روشنایی روز برای شفابخشی ابراهیم از بیماری به درگاه خدا طلب سلامتی و نیایش میکند اشاره کرد که از نکات مورد اشاره و قابل توجه در فیلم است. بهرغم همه تضادها، ابراهیم و تیتی به همدیگر علاقهمند میشوند و حتی ابراهیم اذعان میدارد که تیتی بهترین زنی بوده که در زندگیاش میشناخته است. امری که بهطور طبیعی از سرشت و ذات، عاطفه و احساس سخن میگوید که با موفقیت نیز عمل کرده است.
در آخر میبینیم آنچه برای ابراهیم اولویت داشته صرفا وظیفه علمی و انسانیاش بوده و تحقیقی که در مقاله خود مدعی آن است، اثبات فرضیهای فیزیکی علمی صرف نیست زیرا رقم خوردن سیر حوداث و توالی اتفاقات او را دگرگون کرده است. او یک معلم و استادی است که در نهایت تلاش دارد به رسالت انسانی خود در نیل به خواستهاش که نجات بشریت است، عمل کند. او با چنین تعهدی در نهایت تلاش میکند خدمتی آموزشی، تربیتی و انسانی در مقیاسی کوچکتر برای تیتی انجام دهد. به این ترتیب نجات بشریت و نگاه کلان ابراهیم در نجات دادن تیتی میتواند تعبیر درستتری پیدا کند که فیلمنامه اثر این امر را به عنوان بخشی از خردهپلاتهای خود، قامتی بزرگ و قابلدرک انسانی تلقی و آن را به یقین بدل کرده است.
منبع: روزنامه اعتماد
نویسنده: عدنان شاه طلایی