نمی‌خواستیم چرخ را از نو اختراع کنیم. برای ساخت انیمیشن پسردلفینی چرخ خودمان را ساختیم ولی از الگوهای رایج سینمای بدنه دنیا بهره بردیم با همان پروداکشن دیزاین که همه انیمیشن‌های جهان با همان خط و ربط در یک قالب قرار می‌گیرند. علت تاثیرپذیری هم این بود که وقتی در ردیف الگوهای جهانی قرار بگیریم با مخاطب گسترده و جهانی مواجه می‌شویم.

 چارسو پرس: اگر بگوییم انیمیشن «پسردلفینی» تومنی هفت صنار با دیگر انیمیشن‌های ساخته شده در ایران فرق دارد، گزاف نگفته‌ایم. فیلمی خوش‌ساخت، بی‌ادعا، با داستانی پرکشش و در عین حال مفرح و شاد که قابلیت ارتباط با سنین مختلف را دارد و اتفاقا از پرفروش‌های این روزهای سینمای ایران هم به شمار می‌رود. شکل و شمایل و ساختار این انیمیشن به گونه‌ای است که اصلا به نظر نمی‌آید ایرانی باشد و تماشای آن بیشتر محصولات کمپانی دیزنی را در ذهن تداعی می‌کند؛ ولی آنچه با تماشای این فیلم به ذهن متبادر می‌شود، این است که سینمای ایران چه از نظر قصه‌گویی و چه به لحاظ فضاسازی، پتانسیل نیروی انسانی خلاق را بسیار دارد و هم اینکه از توانایی رقابت با انیمیشن‌های دنیا برخوردار است. این فیلم داستان پسربچه‌ای را روایت می‌کند که با دلفین‌ها در دریا زندگی می‌کند. بعد از گذشت سال‌ها حالا که او بزرگ شده به دنبال مادر و هویت خود می‌گردد و در این بین با ماجراهای مختلفی مواجه می‌شود. با محمد خیراندیش، نویسنده و کارگردان که «پسردلفینی» اولین فیلم بلند او در سینماست، گفت‌وگویی انجام دادیم و از او درباره ساختار انیمیشن‌ها در دنیا و ایران پرسیدیم.

    وقتی صحبت از انیمیشن می‌شود، آنچه در ذهن تداعی می‌شود، گستره‌ای از مخاطبان است که فقط شامل کودک و نوجوان نیست. به عقیده شما تماشاگران انیمیشن را باید فقط محدود به بچه‌ها بدانیم؟ 
اساسا هر اثر هنری با دو منظور ساخته می‌شود؛ فیلم یا برای «مخاطب هدف» ساخته میشود یا گستره مخاطبان را در برمی‌گیرد. «مخاطب هدف» برای فیلم‌های سینمایی انیمیشن عموما بچه‌ها هستند و برای سنین 9 تا 12 سال است که انیمیشن‌ها را ببینند و لذت ببرند. بچه‌های سنین پایین یعنی 9 تا 12 سال بیشتر فرم‌ها و شوخی‌ها و طرح داستان را درک می‌کنند اما افراد سنین بالاتر از این مقطع سنی، با عناصر و شاعرانگی فیلم ارتباط برقرار می‌کنند. در دنیا معمولا انیمیشن‌ها به گونه‌ای ساخته می‌شوند که جهان‌شمول باشند و با گستره مخاطبین ارتباط برقرار کنند. به عبارتی، مخاطبان از سنین مختلف میتوانند پای تماشای این فیلم‌ها بنشینند و از دیدن آنها لذت ببرند.
   
پس فیلم «پسردلفینی» از این حیث جهان‌شمول به حساب می‌آید، چون داستان قابلیت ارتباط با هر نوع مخاطبی را دارد.
بله، «مخاطب هدف» ما برای این فیلم سنین 6 تا 12 سال بود، اما ساختار فیلم به گونه‌ای است که تماشاگران غیرهدف هم از تماشای فیلم بی‌بهره نمانند و از آن لذت ببرند. از پدر و مادرهایی که به همراه فرزندشان به تماشای فیلم نشستند، شنیدم که فکر نمی‌کردند این فیلم برای سنین آنها هم مفرح و جذاب باشد و تصورشان این بود که دو ساعت مجبورند در سینما کنار فرزندشان فیلمی را ببینند اما بر خلاف این ذهنیت از تماشای فیلم پسردلفینی لذت برده بودند.
   
چند وقت پیش گزارشی میدانی از خانواده‌ها و بچه‌ها تهیه کرده بودم که در آن پدرها و مادرها گلایه داشتند که انیمیشن‌ها و کارتون‌های داخلی، جذابیت ندارند و بچه‌های‌شان اصلا مخاطب ساخته‌های داخلی نیستند. عمده کارتون‌‌ها و انیمیشن‌هایی هم که بچهها می‌دیدند، خارجی بود؛ نظیر آنا السا و پاندای کونگفو کار و... بود. دلیل را در چه می‌بینید و این عدم جذابیت انیمیشن‌های داخلی ناشی از چیست؟ 
به دو مورد مربوط می‌شود؛ نخست بحث محتوا مطرح است که فیلمسازان خارجی برای داستان‌های فیلم‌های‌شان وقت زیادی می‌گذارند تا داستان‌هایی که برای بچه‌ها جذاب است برای محتوای فیلم‌شان انتخاب کنند؛ اما انیمیشن‌های ایرانی متاسفانه انرژی و توان زیادی برای جذب مخاطب ندارند. نکته دوم بحث تکنیک است که البته من معتقدم در بعضی بخش‌ها و حوزه‌ها در این سال‌ها پیشرفت داشته‌ایم.
   
اما بی‌اغراق داستان پسردلفینی برای تماشاگر جذاب است.
ما در پسردلفینی انرژی زیادی برای محتوا و داستان فیلم گذاشتیم. روی بحث‌های فنی فیلم هم تمرکز زیادی گذاشتیم، اما برای ما داستان بسیار مهم بود. به همین دلیل پروسه نگارش فیلمنامه نزدیک به چند سال طول کشید. البته این نکته را بگویم که هم از نظر محتوا و هم در بحث تکنیکال تلاش‌مان بود کار به موازات هم پیش برود و یکدست باشد. خب در این مسیر در بعضی زمینه‌های فنی پیشرفت داشتیم؛ ولی نظر ما این بود که همه بخش‌های فیلم شیک و یکدست باشد. از طراحی کاراکترها گرفته تا نور و متحرک‌سازی یکپارچه و داستان هم در کنار این بخش‌ها جذابیت لازم را برای مخاطب داشته باشد.
   
در سال‌های گذشته در فرم با انیمیشن‌هایی مواجه بودیم که از نظر بصری قدرت و کیفیت بالایی ندارند، اما پسر دلفینی این‌گونه نیست. چهره کاراکترها جذاب است و مخاطب این شخصیت‌های کارتونی را دوست دارد. البته طراحی کاراکترها به گونه‌ای است که انیمیشن‌های دیزنی در ذهن تداعی می‌شود. آیا از این ابرکمپانی‌های کارتونی تاثیرپذیری داشتید؟ 
یک فرم سینمایی در بدنه سینمای جهان از انیمیشن وجود دارد که چه در مدل روایتگری و چه در گرافیک در دنیا پیشرو است که آن هم متعلق به دیزنی است و از این حیث هم دیزنی و پیکسار و سونی پیکچرز، الگوهای‌شان از این قوانین نشات می‌گیرد. می‌خواهم بگویم در همه دنیا در بخش پروداکشن دیزاین همه انیمیشن‌های جهان از یک الگو و مکتب که مختص به دیزنی است، پیروی می‌کنند و در این مسیر ما هم در بخش طراحی کاراکترها یا پروداکشن دیزاین در دنیای سینمای بدنه از قانون متحرک‌سازی قوانین دیزنی پیروی کردیم. دیزنی این طراحی جهانی را به وجود آورده و به صورت گرافیک قالب در دنیا پذیرفته شده است و کارهایش با این قالب بسیار پرفروش هم می‌شود. البته گاهی دیزنی در این مسیر ساختارشکنی می‌کند و گرافیک‌ها را تغییر می‌دهد که در صورت تغییر می‌بینیم کارهایش با افت فروش مواجه می‌شود. ما هم از این گرافیک قالب که در همان مکتب قرار می‌گیرد، بهره بردیم. اما به لحاظ قواعد ساختاری و گرافیکی هیچ شباهت و الگو‌برداری از آنها نداشتیم
نمی‌خواستیم چرخ را از نو اختراع کنیم. برای ساخت انیمیشن پسردلفینی چرخ خودمان را ساختیم ولی از الگوهای رایج سینمای بدنه دنیا بهره بردیم با همان پروداکشن دیزاین که همه انیمیشن‌های جهان با همان خط و ربط در یک قالب قرار می‌گیرند. علت تاثیرپذیری هم این بود که وقتی در ردیف الگوهای جهانی قرار بگیریم با مخاطب گسترده و جهانی مواجه می‌شویم.
   
مشکل دیگری که درباره انبوه انیمیشن‌های ایرانی وجود دارد، این است که از قصه جذابی برخوردار نیستند. به این معنی که داستان‌های بیشتر انیمیشن‌ها بچه‌ها را ترغیب نمی‌کنند. حال آنکه داستان در ساختار یک انیمیشن رکن اصلی به شمار می‌رود. شما در این فیلم ضمن اینکه از داستان کودک‌پسند بهره بردید، به ارایه مفاهیم ایرانی هم پرداختید. چطور به این بافت رسیدید؟ 
واقعیتش را بخواهید من سعی کردم برای بچه‌ها قصه بگویم و با بچه‌ها از زبان خودشان حرف بزنم و در عین حال داستان خودم را برای آنها تعریف کنم، اما از مانیفست‌ها و بیان جهان‌بینی و ایدئولوژی دوری کنم. نکته دیگر اینکه برای تعریف قصه بچه‌ها را جدی گرفتم و با زبان جدی با آنها صحبت کردم. صدایم را برای تعریف قصه‌ام بچه‌گانه نکردم و به عبارتی برای جذب آنها لوس‌بازی درنیاوردم. بعضی مخاطبان به من گفتند بچه‌های‌شان از بعضی صحنه‌های فیلم می‌ترسند. به این مخاطب توضیح دادم که با بچه‌ها در این فیلم صادق بودم. بچه‌ها در زندگی واقعی هم در بعضی لحظات می‌ترسند. من سعی کردم در این فیلم لحظات قصه را به گونه‌ای کنار هم قرار دهم که کودک حظ کامل از قصه فیلم ببرد و باز هم می‌گویم از لوس‌بازی برای آنها پرهیز کردم. با بچه‌ها از زبان بچه‌ها و از آرزوهای‌شان گفتم. در این فیلم من برای بچه‌ها ارزش قائل شدم و آنها را به عنوان مخاطب ارزشمند در نظر گرفتم. قلمبه سلمبه با بچه‌ها حرف نزدم. برای‌شان داستان‌گویی کردم. طوری که ارزش آنها پایین نیاید. به شکل خودشان اما جدی با آنها معاشرت کردم. در کنار این، توجه به ریتم و تمپوی داستان هم برایم بسیار اهمیت داشت. یعنی در هیچ قسمتی از داستان هیجان کم نمی‌شود. ضرباهنگ فیلم با حادثه پیش می‌رود. لوکیشن‌های مختلفی در این فیلم داریم. هم در دنیای آب با بچه‌ها حرف می‌زنیم و هم بالای آب. سفر ماجراجویانه‌ای برای بچه‌ها ترتیب دادیم. در فیلم پسردلفینی یک وعده غذایی کامل برای بچه‌ها ترتیب داده شده. بچه‌ها در سفری که در این فیلم می‌روند با داستان‌های متنوع هم مواجه می‌شوند. در فیلم پسردلفینی قهرمان داستان در ذهن و قلب مخاطب جای می‌گیرد. با این حال داستان بعضی انیمیشن‌های کشورهای خارجی که در کمپانی‌های بزرگ ساخته شده به‌گونه‌ای روایت می‌شود که مخاطب احساس می‌کند در حیاط خلوت خانه قهرمان این اتفاق افتاده. داستان‌ها خیلی کوچک و بدون تعلیق. نه دغدغه‌ای در آنها مطرح می‌شود و نه اتفاق بزرگی را در فیلم‌ها شاهدیم.
   
فیلم پسردلفینی گام بلندی در انیمیشن‌سازی سینمای ایران محسوب میشود. این در ادامه مسوولیت شما را سنگین‌تر و توقع‌ها را از کارهای بعدی شما بیشتر می‌کند. موافقید؟ 
با احترام به انیمیشن‌های دیگری که در سینمای ایران ساخته شدند، مانند فیلشاه و... بله معتقدم گام بلندی در داستان‌گویی و تکنیک در سینمای انیمیشن ایران برداشته شده، اما معتقدم بچه‌های ایران حق‌شان است که بهترین انیمیشن‌ها را ببینند. معتقدم ما می‌توانیم با صنعت انیمیشن‌سازی فرهنگ خودمان را به جهان ارسال کنیم. شما نگاه کنید ژاپنی‌ها با انیمه‌های جهانی چطور فرهنگ‌شان را به تمام دنیا مخابره می‌کنند. اصلا فرهنگ باستانی ژاپن به واسطه انیمه‌ها در دنیا شناخته می‌شود. کیفیت انیمه‌های ژاپنی به حدی است که در ایران اوتاکو برای این فیلم‌ها داریم که به زبان ژاپنی انیمه‌ها را دنبال می‌کنند. اوتاکو اصطلاحی است در زبان ژاپنی که به کسی که دیوانه‌وار علاقه‌مند چیزی است، اطلاق می‌شود؛ به ویژه در زمینه انیمه و مانگا. امروز مرزهای فرهنگی ژاپن به واسطه انیمه‌هایی که در جهان منتشر می‌شود، گسترش پیدا کرده و گستره این مرزهای فرهنگی از مرزهای جغرافیایی سیاسی هم پیشی می‌گیرد و چه بهتر از اینکه کشوری به لحاظ فرهنگی مرزهایش گسترش پیدا کند. فیلم پسردلفینی هم تاکنون در روسیه و کشورهای آسیای میانه دیده شده و آنها با دمام و سوزن‌دوزی مردمان جنوب آشنا هستند. همچنین در ترکیه از این فیلم استقبال خوبی شد و مردم این کشور با خصوصیات مردم جنوب ایران آشنا شدند. نکته‌ای که در مورد فیلم پسردلفینی وجود دارد، این است که در کشورهای دیگر فیلم به زبان آنها دوبله می‌شود و خواننده‌های همان کشورها با زبان خودشان روی فیلم می‌خوانند. این کار را کردیم تا بچه‌های دنیا این فیلم را ببینند و در مورد ایران و خصوصیات ایرانی‌ها بیشتر بدانند
   
صحبت از خوانندگی در فیلم شد. بد نیست اینجا این پرسش را مطرح کنیم که آیا به نظرتان خوانندگی علیرضا طلیسچی کمی با ساختار انیمیشن ناهمگون نیست؟ از این جهت که اغلب موسیقی‌های کلاسیک روی انیمیشن‌ها گذاشته می‌شود.
اجازه بدهید مثالی برای شما بزنم. پیش از انقلاب در کلاب‌ها، خواننده‌های ایرانی موزیک غربی اجرا می‌کردند. اولین کسی که موزیک ایرانی را باب کرد همه به او انتقاد کردند که کار جالبی نشد، اما به مرور در دهه 50 اصلا کسی موزیک اروپایی و امریکایی اجرا نمی‌کرد و همه خواننده‌ها ترانه‌های ایرانی پاپ با موزیک‌های ایرانی اجرا می‌کردند. می‌خواهم بگویم در انیمیشن پسردلفینی این گام را برداشتیم و امیدواریم در انیمیشن‌های ایرانی دیگر این باب شود. تا به حال مردم در ایران از این نوع موسیقی خوش‌شان آمده و ناهمگون بودن را از کسی نشنیدیم؛ اما این نکته را هم به شما بگوییم که محدودیت‌هایی که در این مسیر برای استفاده از صدای زن وجود دارد، در نظر بگیرید. ما سعی کردیم با این محدودیت‌ها از موسیقی‌ای استفاده کنیم که به فرم انیمشین نزدیک باشد. این را هم بگویم که همان‌طور که اشاره کردم در کشورهای مختلف با زبان خودشان موسیقی ساخته شده تا آهنگ فیلم برای هر کشوری با روحیه خودشان باشد.
   
با تمام این صحبت‌ها مخاطب از فیلم راضی است و این روزها فروش فیلم‌تان غیرمنتظره است.با توجه به اینکه آمار فروش‌ها و گیشه فیلم‌ها این روزها بنا به اذعان خود فیلمسازان- آنقدر غیرواقعی و قلابی است- که وقتی رتبه اول پرفروش‌ها به فیلمی انیمیشن تعلق می‌گیرد، جای تعجب دارد
شاید باورتان نشود که ما یک روز قبل از اکران تبلیغات شهری را شروع کردیم. هر آنچه از گیشه می‌بینید به خود مخاطبان وابسته است که برای فیلم تبلیغ می‌کنند. بی‌اغراق می‌گویم که خود مخاطبان تماشای فیلم را به هم توصیه میکنند. من فکر می‌کنم گیشه اصلی فیلم در موج دوم صورت بگیرد. یعنی با سفارش مخاطبان به هم تا با افزایش فروش بیشتری هم مواجه باشیم


منبع: روزنامه اعتماد
نویسنده: تینا جلالی