سال 1389 رومئو کاستلوچی، کارگردان شناخته شده ایتالیایی که نامش مساوی است با اجراهای آوانگارد و تصاویر خیره‌کننده روی صحنه، به ایران سفر کرد. به یک اعتبار می‌توان گفت کاستلوچی یعنی تاریخ زنده هنر جهان؛ نمادِ ایتالیا مثل فللینی و ماستریانی. وقتی زمزمه‌های برگزاری کارگاه آموزشی‌اش با عنوان «کارگردانی تئاتر» مطرح شد، بسیاری اهالی نمایش باور نکردند، اما برپایی این کارگاه آموزشی در مدت برگزاری جشنواره تئاتر آرزوی بسیاری از کارگردان‌های تئاتر ایران را برآورده کرد.

چارسو پرس: ظرف روزهای گذشته خبرهایی مبنی بر ناهماهنگی در بخش بین‌الملل جشنواره تئاتر فجر و لغو بعضی نوبت‌های پیش‌بینی‌شده در جدول اجراها منتشر شد. روابط عمومی جشنواره در خبری که روز گذشته برای رسانه‌ها فرستاد، نوشت: «نمایش «شنل» به کارگردانی یوسف رایخلگاوز از روسیه، اثر راه‌یافته به بخش بین‌الملل جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر بود که اجرای آن به دلایل فنی لغو شد.» در توضیح ماجرا بیان شد این نمایش که قرار بود فقط یک تک اجرا در جشنواره و سالن اصلی - نه تالار - مجموعه «تئاتر شهر» داشته باشد، به دلیل «تاخیر در اعلام موارد مورد نیاز» برای این اجرا لغو شده است. متن خبر به این شرح بود: «اجرای این اثر به دلیل طراحی صحنه و نیاز به تجهیزات پیچیده فنی و حجم بالای دکور مورد نیاز و همچنین تاخیر در اعلام و ارسال موارد مورد نظر برای این اجرا به ستاد جشنواره تئاتر فجر چهل‌ویکم از طرف گروه و عدم امکان فراهم‌سازی این موارد لازم برای ساخت دکور مورد نظر در زمان باقی‌مانده تا پایان جشنواره، لغو شد.»
در این بین اتفاق افتاد که تماشاگران برای دیدن نوبت اول بعضی نمایش‌ها به محل برگزاری مراجعه کردند ولی با در بسته مواجه شدند. خبرگزاری مهر در همین رابطه به اجرای نمایش «امل» محصول کشور عراق اشاره می‌کند: «دلیل لغو اجرای اول نمایش «امل» آماده نشدن دکور و نور نمایش بود که البته بیشترین دلیل لغو اجرای اول، درخواست گروه عراقی برای پر کردن آب بر صحنه مرکز تئاتر مولوی بود! گروه اجرایی نمایش بر این امر تاکید داشتند که صحنه بزرگ تالار مولوی را حداقل به ارتفاع ۲ تا ۳ سانت از آب پر کنند و اصلا توجهی به اینکه این امر نیازمند اجرای زیرساخت مناسب برای پوشش کف و دیواره‌های سالن است، نداشتند. نکته عجیب این بود که گروه اجرایی بنرهایی را دور تا دور صحنه به زمین چسباندند تا به نوعی کف سالن را ضد آب کنند!» 
این فقر برنامه‌ریزی و لغو پی‌درپی نوبت‌های اجرایی گروه‌های غیر ایرانی در شرایطی رخ می‌دهد که ماه بهمن معمولا مساوی بوده با حضور کارگردانان صاحب‌نام تئاتر جهان در ایران. به همین بهانه بعضی هنرمندان و گروه‌ها را مرور کرده‌ایم؛ با این توضیح که نمونه اول به دلیل نزدیکی تاریخی به خاطره جمعی ما شامل جزییات بیشتری است. 

«هملت» یک خوانش بی‌رحمانه
بهمن سال 1394 یکی از کارگردانان مهم تئاتر معاصر جهان به کشور ما سفر کرد. توماس اوسترمایر آلمانی درحالی به منظور اجرای اثر مشهورش «هملت» راهی ایران شد که علاوه بر بازیگران و عوامل پشت صحنه، فقط 10 نفر مسوول فنی ستاپ نمایش بودند. دکور نمایش با هماهنگی سفارت آلمان و همکاری وزارت خارجه ایران به گمرک کشور رسید. همه‌چیز از قبل پیش‌بینی شده بود، طرف ایرانی و آلمانی با دقت مختصات و امکانات موجود در تالار وحدت را بررسی کرده بودند. گروه بیش از 15 تن بار داشت؛ شامل وسایل صحنه، نورها، لباس‌ها و ابزار مورد نیاز که حدود 23 روز پیش از تاریخ مندرج در جدول جشنواره با کشتی راهی ایران شد.
لازم به تاکید نیست بازتابِ رسانه‌ای خبر حضور این کمپانی در تهران و اشاره به اینکه اجرایی با چنین مختصات فنی روی صحنه رفته، چه تصویری به هنرمندان دیگر کشورها مخابره کرد. همان روزها فستیوال تئاتر و هنرهای اجرایی استانبولِ ترکیه نیز از این گروه دعوت کرده بود، اما پروژه ترک‌ها به سرانجام نرسید و برنامه لغو شد، تا مدتی بعد. آن روزگار بعضی رسانه‌های داخلی هیجان‌زده نوشتند: «شاید بتوان اجرای این نمایش بر صحنه تئاتر ایران را یکی از رخدادهای مهم تئاتری سال‌های اخیر نامید، رخدادی در حد اجرای کمپانی «برلین‌ آنسامبل» که چند سال پیش ‌نمایش «ننه دلاور» را در تالار وحدت به صحنه برد.» 
ولی رسانه‌های وطنی در این هیجان‌زدگی تنها نبودند. سال 2022 وقتی قرار شد نمایش «هملت» در ایالات متحده امریکا روی صحنه برود، «هلن شاو» خبرنگار «نیویورکر» نوشت: «تئاتر آلمانی‌زبان «هملت» ساخته توماس اوسترمایر که صحنه‌ای سراسر آهنین دارد، سرانجام به نیویورک آمد. یک انتظار چهارده ساله. محصول کمپانی Schaubühne برلین برای اولین‌بار سال 2008 در جشنواره «هلنیک» آتن به نمایش درآمد و ظاهرا به سراسر جهان سفر کرده است، جز اینجا. نمونه‌ای جدی از زیبایی‌شناسی اروپایی - آن دوره- شامل پخش ویدیوی زنده، میکروفن، موسیقی راک‌اند رول و متعهد به ایجاد یک بلبشوی عظیم روی صحنه. مشخصه‌هایی که به شهرت بین‌المللی اوسترمایر کمک کرد.»
«هملت» قبل از ایران در حدود 30 کشور جهان روی صحنه رفته بود (شاید بعضی بخواهند علاوه بر دیپلماسی فرهنگی به توانایی ارزآوری یک اثر نمایشی با کیفیت دولتی بیندیشند). مسوولان صحنه و نور و صدا از چند روز قبل در تالار وحدت مشغول شدند. بیش از 100 پروژکتور و پودِس‌هایی که سطح صحنه را کامل می‌پوشاند، باید آماده می‌شد. کابل‌های نور، متصدیان صحنه‌ و ابزار صدا ،میکروفن بازیگران امل باید امتحان می‌شدند. بین هیجان و وسواس موجود، یکی از متصدیان فنی جای خالی پودسی را نشان داد و گفت: «این‌جا قرار است قبر پولونیوس باشد»، او همچنین شرح داد که «پودس‌ها باید مقاومت بالایی داشته باشند تا بتوانند بیش از چند تن خاک را تاب بیاورند.» خاکی که قرار بود در قاب‌های مختلف روی صحنه ریخته شود و کل فضای کف صحنه را پوشش دهند.
فرانک کورتیز، یکی از مسوولان فنی و سرپرست گروه نور که مسوولیت نصب و کابل‌کشی پروژکتورها را برعهده داشت، درباره طراحی نور اجرا توضیح می‌داد: «زوایای گوناگون نورپردازی به واسطه کابل‌های ریلی مدام تغییر می‌کند. نور این نمایش، اکسپرسیونیستی است، ما برای نورهای موضعی از بیش از 100 پروژکتور کمک گرفته‌ایم که بخشی‌ را خودمان آورده‌ایم و بخشی از نورها را سالن در اختیار ما گذاشته است.» در نهایت پودس‌ها چیده شدند و با موکت‌هایی به رنگ‌ قهوه‌ای و خاکستری روی‌ آنها را پوشاندند. من و دیگرانی که این مراحل را نظاره می‌کردیم، هم‌زمان شاهد بودیم تمام جزییات کار ثبت می‌شود. حتی مجوز حضور برنامه‌سازان تلویزیون «arte» برای ساخت مستندی درباره حضور «هملت» و کارگردانش در ایران صادر شد. نمایشی که از هشتم تا دهم بهمن به مدت سه شب در تالار وحدت روی صحنه رفت و سالن جای سوزن انداختن نداشت.

شاهزاده هار
مایا فیلیپس منتقد «نیویورک‌تایمز» این نمایش را تلفیق افراط و تفریط دانست: «قهرمانی به غایت فلسفی، مرگ و میرِ کافی که در بخش پایانی به فیلم ترسناک می‌ماند، اجساد روی صحنه پراکنده‌اند. هنوز هم می‌توان نمایشی سراسر خون‌بار، مملو از جنون و خاک قبرستان خلق کرد، بیش از آنچه شکسپیر قبلا ارایه کرده است. چه خوب و چه بد، «هملت» اوسترمایر امضای Schaubühne را بر پیشانی دارد: شاهزاده دانمارکی، مانند سگی هار روی صحنه رها شده.» 
حضور کارگردان مغرور در ایران موجی از دنباله‌روی فرمالیستی راه انداخت و کارگردانان جوان تئاتر که تحت‌تاثیر فضاسازی و رویکرد اجرایی خیره‌کننده اوسترمایر قرار گرفته بودند، سعی کردند زبان صحنه‌ای او را به فارسی! ترجمه کنند. زبانی مبتنی بر ساختن صحنه‌های شلوغ، پرسروصدا و پرخون با استفاده از دوربین فیلمبرداری و انعکاس هم‌زمان تصاویر صحنه روی پرده فلزی (زنجیرهای نازک آویزان کنار هم که بازیگران به راحتی از وسطش عبور می‌کردند)، بازسازی واقعی صحنه خاکسپاری پدر همراه با بارش باران. به‌طور خلاصه؛ یک خوانش بی‌رحمانه. 

«باربا» غریبه‌ای در شهر
«یوجینو باربا»، شاگرد یرژی گروتفسکی و به عبارتی تاریخ زنده تئاتر قرن بیستم، هنرمند دیگری بود که سال 1395 همراه گروهش به ایران آمد. این کارگردان و پژوهشگر صاحب نام، روز چهارشنبه ۲۰ بهمن با حضور در سالن انتظار مجموعه «تئاتر شهر»، همراه گروه تئاتر «اودین» به تماشای مجلس شبیه‌خوانی «حربن ریاحی» به سرپرستی علاءالدین قاسمی نشست. کارگردان نامدار ایتالیایی ساکن دانمارک در این سفر علاوه بر برگزاری کارگاه تخصصی، نمایش «درخت» را در ایران اجرا کرد. نقطه شکل‌گیری این نمایش چاپ مقاله‌ای بود در هفته‌نامه «اشپیپل»؛ نوامبر 2013 یک آدمخوار و جنایتکار جنگی گفته بود که به رستگاری و بخشش خداوند اعتقاد دارد. او فردی بوده که با گروهی از کودکان، ارتشی تشکیل داده و جلوی آنها یک انسان را قربانی کرده تا آنها را پیش از مبارزه آسیب‌ناپذیر کند. او خشونت را در قالب بازی در برابر آنها اعمال می‌کرده و در نتیجه کودکان هم بعد از مدتی همچون همین فرد دست به اعمال وحشتناک و غیرانسانی می‌زدند. قتل عام سال 1995 سربرنیتسای صربستان که بزرگ‌ترین قتل عام در اروپا پس از جنگ جهانی دوم لقب داده شده نیز از دیگر حوادث الهام‌بخش برای ساخت نمایش «درخت» بود. کارگردان در بروشورهایی که شخصا به دست تماشاگران می‌سپرد، نوشت: «درختِ تاریخ رشد و نمو می‌کند و می‌میرد. به دور آن، کودکان سرباز، دو راهب، جنگ‌سالاران، مادری خشمناک و دختر یک شاعر که رویای پرواز با پدرش را در سر می‌پروراند، به رقص درآمده‌اند.» چهره‌های شناخته‌شده گروه اودین از جمله «لوییس آلونزو»، «پرواتی باول»، «وایان باوا»، «کای بردهالت»، «روبرتا کریری»، «النا فلوریز»، «دونالد کیت»، «کارولینا پیزارو» و «فوستو پرو» در این اثر به ایفای نقش پرداختند تا نام ایران برای همیشه در فهرست مقصدهای اجرای این گروه مهم ثبت شود. او سال 96 نیز برای دومین سال متوالی راهی کشور ما شد. به لطف مدیران وقت، باربا در سفر دوم خود گفت‌وگوها و نشست‌های صمیمی با خبرنگاران و هنرمندان برگزار کرد که حاصل این گفت‌وگوها در رسانه‌ها انعکاس پیدا کرده. تجربه‌ای ناب و ارزشمند که در جهان (به‌ویژه خاورمیانه) برای هر خبرنگار تئاتری اتفاق نمی‌افتد. 

کاستلوچی، حافظه متحرک زیبایی‌شناسی
سال 1389 رومئو کاستلوچی، کارگردان شناخته‌شده ایتالیایی که نامش مساوی است با اجراهای آوانگارد و تصاویر خیره‌کننده روی صحنه، به ایران سفر کرد. به یک اعتبار می‌توان گفت کاستلوچی یعنی تاریخ زنده هنر جهان؛ نمادِ ایتالیا مثل فللینی و ماستریانی. حضور او در کشور ما به قدری نابهنگام بود که وقتی زمزمه‌های برگزاری کارگاه آموزشی‌اش با عنوان «کارگردانی تئاتر» مطرح شد، بسیاری اهالی نمایش باور نکردند، اما برپایی این کارگاه آموزشی در مدت برگزاری جشنواره تئاتر آرزوی بسیاری از کارگردان‌های تئاتر ایران را برآورده کرد. کارگاهی که در دو نوبت روزهای 26 و 27 بهمن‌ماه ساعت 10 صبح در تالار نیلوفر «خانه هنرمندان ایران» برگزار شد. کارگردانان مشهور تئاتر ما در این کارگاه شرکت کردند. کاستلوچی دیدار با هنرمندان ایرانی را اینطور توصیف کرد: «من همیشه دوست دارم تجربه‌های خودم را با کارگردان‌های جوان تقسیم کنم و معمولا در نقاط مختلف دنیا هم این کار را انجام می‌دهم. اتفاق بسیار خوبی بود که در ایران با کارگردان‌های مختلف و جوان توانستم ملاقات داشته باشم. احساس کردم که تئاتر در این کشور در مجموعه ساختار هنری جایگاه ویژه‌ای دارد و برایم جالب بود که بدانم هنرمندان ایرانی در چه شرایطی کار می‌کنند و به چه چیزی فکر می‌کنند و با توجه به شرایطی که در آن کار می‌کنند چه زبان‌های هنری را برای بیان خودشان پیدا می‌کنند.»
هنرمندی که تجربه ساختن اجرایی به نام «اهورا مزدا» (1991) را در کارنامه دارد، برای اولین‌بار به ایران سفر کرد نمایش «داستان معاصر آفریقا، قسمت سوم» را در جشنواره بیست‌ونهم تئاتر فجر روی صحنه برد. همان زمان ابرازِ امیدواری کرد این آخرین باری نباشد که به کشور ما می‌آید: «دوست دارم بیشتر با هنرمندان ایرانی آشنا شوم و بیشتر از اینها ایران را ببینم. قبل از آمدن به ایران ذهنیت روشنی نسبت به تئاتر ایران داشتم.» نزدیک به یک دهه بعد، در سال 1398 اعلام شد کاستلوچی برای دومین بار در راه ایران است. اتفاقی که در نوع خود می‌توانست یگانه باشد؛ مواجهه هنرجویان و کارگردانان و خبرنگاران ایرانی با کارگردانی که حالا اندوخته‌ای گرانسنگ برای انتقال به طرفداران هنرهای اجرایی دارد. قرار بود در این سفر «باربا» نیز همراهی‌اش کند که شد آنچه نباید و می‌دانیم! 

روبرتو چولی، یک پل بینا‌ فرهنگی
روبرتو چولی کارگردان آلمانی که تجربه اجرای نمایش‌های«باغ آلبالو»، «خانه برنارد آلبا»، «کاسپار»، «تیتوس آندرنیکوس» و... را در جشنواره تئاتر فجر داشت، سال 1384 نیز به ایران آمد. چولی از سوی جشنواره «شب‌های سفید مول‌هایم» آلمان برای انتخاب آثار ایرانی به کشور ما سفر کرد. این کارگردان، همچنین به تماشای نمایش «فنز» به کارگردانی محمد رحمانیان نشست. او سال 1387 در مراسم تقدیری که به پاس برقراری پل بینا فرهنگی برایش برگزار شد، بیان کرد: «تا به ‌حال چهل، پنجاه گروه ایرانی را به آلمان دعوت کرده‌ام که همه گونه کاری در میان آنان وجود داشته، در این بین تعزیه، تئاتر خیابانی، سنتی و مدرن را دعوت کرده‌ام. نمایش بهرام بیضایی بسیار مرا تحت‌تاثیر قرار داده بود. او استفاده شگفت‌انگیزی از زبان کرد، اما همیشه کسانی هستند که به‌خوبی از این شیوه استفاده نمی‌کنند. اینگونه نیست که همه نمایش‌های سنتی خوب یا بد باشند.» چولی با ابراز شگفتی از گوناگونی تئاتر ایران گفته بود: «با وجود شرایط دشوار تولید تئاتر در ایران، این همه گوناگونی شگفت‌انگیز است.»

و این همه ماجرا نیست
پیتر اشتاین یکی دیگر از هنرمندان شناخته‌شده تئاتر جهان بود که دهه 80 به ایران آمد و قرار بود نمایش «اورستیا» را با هنرمندان کشورمان و به سفارش دولت کار کند؛ این امر به دلایل گوناگون از جمله بی‌برنامگی مدیران، سنگ‌اندازی‌ها و مشکلات زمان‌بندی، ممکن نشد. به هر صورت، در تمام این سال‌ها کارگردانان و گروه‌های مهم دیگری به کشور ما سفر کرده‌اند، از جمله «پیتر شومان» (برای اجرا و برگزاری کارگاه آموزشی در جشنواره تئاتر عروسکی)، «کلودیا کاستلوچی» ایتالیایی، گروه «ریمینی پروتکل»، «ژرومبل» فرانسوی و ... که فضای روزنامه اجازه اشاره به تمام آنها را نمی‌دهد. نکته اینکه لغو اجرای گروه‌های خارجی پس از صرف هزینه‌های مادی در این شرایط اقتصادی هنرمندان و کشور، در نوع خود کم‌نظیر است. انگار که تجربه چهاردهه برگزاری جشنواره، یک‌باره غیب شده باشد.


منبع: روزنامه اعتماد
نویسنده: بابک احمدی