چارسو پرس: جنگ جهانی سوم هومن سیدی، تا اینجا متمرکزترین فیلم او از لحاظ مواجهه با پیرنگ و شکل روایت است و این تمرکز را باید وامدار فیلمنامهای باشد که جزییات در آن حرف اول را میزنند. ایده تماتیکی که پیرنگ 《جنگ جهانی سوم》با آن دست به گریبان است، پیش از این بارها و بارها در سینمای جهان و در نمونههایی جذاب و متناسب با جغرافیایی خاص استفاده شده است.(مثل سگ های پوشالی سم پکینپا) و چند نمونه داخلی هم از چنین ایدهای میتوان به یاد آورد (مثل پرویز مجید برزگر)، اما موضوعی که فیلم هومن سیدی را قائم به ذات خود میکند، آشنایی او با جغرافیایی است که پیرنگ در آن مسیر خود را طی میکند و همینطور استفاده درستاش از ابزار روایی و دوربین که لحظهای از شخصیت اصلی جدا نمیشود (به یاد بیاوریم لحظهای که شخصیت خانم زارع با تهیهکننده و کارگردان فیلم درون فیلم درگیری لفظی دارد و دوربین در قاباش، تنها شخصیت اصلی را بهطور واضح نشان میدهد و اینجا فقط کمی قبل از فاجعه اصلی است) و اینگونه میتواند منطق روایی خود را برای نمایش تغییرات شخصیتاش بسازد و او را از پوسته خود در لحظهای درست خارج کند (لحظه خروج شکیب در لباس هیتلر از آن واگن قطار و شروع بارش برف، درخشان است) و ایده تماتیک اصلی فیلم (که خشونت مورد علاقه هومن سیدی را درون خود جای داده) که بارها و بارها پیش از این هم در سینما به آن پرداخته شده، اینبار در قامتی دیگر به ما عرضه شود و باز هم به یادمان بیاورد که روایت و روایتگری، چگونه میتواند مسالهای یکسان را در قالبی متفاوت به ما عرضه کند.
محسن تنابنده در فیلم جنگ جهانی سوم
از این رو ما در «جنگ جهانی سوم» با فیلمی استیلیزه طرف هستیم که بر خلاف عموم کارهای پیشین فیلمسازش، مسیرهای مختلفی را برای بیان منظورش استفاده نمیکند و با تمرکز روی روایت و شخصیتپردازی، تبدیل به فیلمی سر راست و پر از جزییات میشود که بازی تماشایی محسن تنابنده، فیلمبرداری خوب پیمان شادمانفر و پایانبندی درستاش، آن را تبدیل به اثری متفاوت در سینمای ما میکند.
///.
نویسنده: عباس نصرالهی