مل بروکس در مورد کمدی گفته است: «تراژدی وقتی است که من انگشتم را می‌برم. کمدی هم وقتی است که شما می‌افتید توی یک فاضلاب باز و می‌میرید.» بروکس با کمدی‌های اسلپ استیک‌اش به عمق نومیدی‌های بشری نفوذ کرده و کوشیده است کمدی را از درون سیاهی بیرون آورد. فیلم‌هایش لبریز از شوخ‌طبعی و مزاح و اغلب بی‌ادبانه است. به عقیده او «فقدان قانون خودش نوعی قانون است».

چارسو پرس: سلطان کمدی سینما که طی هفت دهه هواداران خودش را به خنده انداخته، گفته که هرگز هیچ کس مثل همسر متوفی‌اش ، پند و اندرزی چنین پرارزش به او نداده است: «دنبال دلت برو که تو  را به سوی ماجراهایی شیرین می‌برد.» مل بروکس افسانه‌ای -که به 97 سالگی رسیده- همه عمر با چنان ماجراهایی زندگی کرده، از زمانی که کودکی تنها بود، در بروکلین و در دامن مادرش بزرگ شد، چون وقتی 2‌ساله بود پدرش را از دست داد. تلخی آن روزها را با شوق و ذوق و شوخی گذراند و انرژی بی‌پایانی را در هالیوود به کار گرفت. از اولین فعالیت‌هایش باید نویسندگی برای سید سزار «نمایش شما از نمایشات» به سال ‌1950 نام برد، قبل از اینکه به خلق سریال تلویزیونی «زرنگ باش» در سال‌های 1970-1965 رو آورد. بروکس توانست یک اسکار، چهار امی، سه گرمی و سه تونی به خاطر نگارش و کارگردانی از طریق کمدی‌های محبوبی هم‌مانند تهیه‌کننده‌ها، زین‌های براق و فرانکشتین جوان به دست آورد. در مورد کمدی گفته است: «تراژدی وقتی است که من انگشتم را می‌برم. کمدی هم وقتی است که شما می‌افتید توی یک فاضلاب باز و می‌میرید.» بروکس با کمدی‌های اسلپ استیک‌اش به عمق نومیدی‌های بشری نفوذ کرده و کوشیده است کمدی را از درون سیاهی بیرون آورد. فیلم‌هایش لبریز از شوخ‌طبعی و مزاح و اغلب بی‌ادبانه است. به عقیده او «فقدان قانون خودش نوعی قانون است». مل بروکس اخیرا خاطرات خود را به صورت کتابی به نام همه چیز درباره خودم منتشر کرده و از موفقیت‌ها و 40 سال زندگی با آن نیکرافت -که به سال 2005 به علت سرطان در سن 73 سالگی درگذشت- سخن رانده است: «زندگی بدون او برایم آسان نیست... عشق بود و اسپاگتی. چه ماجرایی شیرین‌تر از آن
در اینجا مروری داریم بر بدترین و بهترین فیلم‌هایش:

 -12 دراکولا: مرده و دوست‌داشتنی (1995)
Dracula: Dead and Loving it

بدبختانه این آخرین ساخته بروکس با جوک‌هایی است که به هیچ شکلی با وقایع پیوند نخورده. او خواسته سبک فیلم‌های وحشت‌آور «هامر» را به گونه‌ای هزل‌آمیز، دست بیندازد اما درست برخلاف فرانکشتین جوان اینجا شوخی‌ها لوس و بی‌معنا از کار درآمده است. هیچ بذله به‌درد بخوری در ماجراها به چشم نمی‌خورد حتی حس می‌کنیم لزلی نیلسن بانمک هم کاملا هدر رفته است.

 -11بوی بد زندگی! (1991)
Lige Stinks!

یک جور ادای خود درآوردن از چنین مؤلف کمدی است. علی‌رغم مضمون انتقادی آن، فیلم از لحاظ تجاری هم شکست خورد و با هزینه 13 میلیونی فقط 4 میلیون فروش کرد. قصه‌اش درباره صاحب ثروتمند یک شرکت (بروکس) است که در خیابان‌ها برای یک برگ برنده تقلا می‌کند. نتیجه البته بیشتر اخلاقی است تا کمدی. جوک‌ها هم اکثرا بی‌معنی‌اند لیکن بروکس خودش حضور جذب‌کننده‌ای مقابل دوربین دارد. بازیگرهای مکمل (مثل لزلی آن وارن و تئودور ویلسون) هم خوب ظاهر شده‌اند. تم‌های بی‌خانمانی چیزهای تازه و انتقادآمیز نیست  که در 1991 بروکس به کار گرفته، اما پس از 30 سال سابقه فعالیت در زمینه کمیک، همچنان می‌توان لحظاتی خاص از این کمدی‌ساز مشاهده کرد.

 -10دوازده صندلی (1970)
The Twelve chairs

این دومین فیلم بروکس است، برمبنای مدل تهیه‌کننده‌ها و باز آزمایش اخلاقی و رابطه میان دو خلافکار (ران مودی و فرانک لانجلا) همچنان که سعی دارند آن صندلی را پیدا کنند، صندلی‌ای که جواهرات در آن پنهان شده است؛ یکی از بسیار برداشت‌هایی از رمان 1928 روسیه به همان نام. فیلم بروکس به ماجرای مردانی می‌پردازد که سراسر روسیه را درمی‌نوردند و با گذار از دهکده‌هایی در اطراف مسکو در جست و جوی صندلی‌اند. تعدادی از جوک‌ها که بر اساس فرهنگ روس‌ها و یهودیان ارتدکس نوشته شده برای تماشاگر نامفهوم است. با این حال شخصیت‌ها جذابند و خاصه دام دلوییز که نقش پدر فئودور حریص را به عهده دارد. فیلم از نیمه به بعد لطف خود را از دست می‌دهد و با ماجراهایی 
نه چندان خنده‌دار و به خصوص که جواهری هم در کار نیست و دوازده صندلی-که همیشه می‌شد کمدی خوبی از آن درآور- به بی‌راهه رفته است.

 -9تاریخ دنیا، بخش اول (1981)
History of the World- Part1

این کمدی بروکس در تجسم هزل‌آمیز غارنشینان، حضرت موسی و عهد عتیق، امپراتوری رم و انقلاب فرانسه در بخش‌هایی نسبتا موفق است. بخش‌هایی که بیشتر خنده می‌گیرد اما فیلم در کل فاقد پرداخت لازم و ساختار است. بخش روم زمان زیادی می‌گیرد و البته دام دلوییز در قالب نرون دیوانه مانند دیگر شخصیت‌های بروکس بامزه است. صحنه‌های موزیکال اسپانیولی به فرم پرداخت بازی برکلی، دوستداران کمدی را خوش می‌آید.

 -8اوج اضطراب (1977)
High Anxiety

با نگاه طنزآلود به سبک استاد تعلیق آلفرد هیچکاک و توجه به کلاسیک‌های دلهره‌آمیزی چون روانی و پرندگان (و البته بیشتر به سرگیجه و طلسم شده) درباره یک روانکاو که ترس از ارتفاع دارد (با نقشی برای بروکس) به سبک و روال روانی اما گویی گسستگی ماجراها فیلم را یکدست نشان نمی‌دهد. طنز فیلم گیرایی لازم را ندارد، شاید به این دلیل که خود هیچکاک همیشه نگاهی شوخ‌طبعانه به مسائل داشته و همین کار را برای بروکس سخت کرده است. با این حال شوخی‌های خاص بروکس در صحنه‌هایی به تقلید روانی و پرندگان قابل تحمل‌تر است.

 -7رابین‌هود: مردان در لباس چسبان (1993)
Robin Hood: Men in Tights

احتمالا می‌توان بروکس را در این کمدی تاریخی بیش از دیگر فیلم‌هایش به سبک و سیاق بذله‌گویی‌ها نزدیک دانست. گذشته از این، بازیگرانی مثل کری الوس در قالب قهرمان شمشیرباز و ریچارد لوییس در نقش کینگ‌جان دشمن، به خوبی جا افتاده‌اند و در لحظه‌های کمیک تماشاگر را غافلگیر می‌کنند. هر چند مثل آثار قبلی فیلمساز مضامین لوس و احمقانه‌ای هم در فیلم دیده می‌شود ولی درگیری‌ها با شاهان و کلانترهای آزاردهنده دهکده روتینگام، جذب‌کننده است.

-6تهیه‌کننده‌ها (1967)
The Producers

هنوز هم که به اولین اثر مل بروکس توجه می‌کنیم احساس یک نمایش دلپذیر را در ما به وجود می‌آورد. بسیاری صحنه‌ها با دو شخصیت اصلی یعنی تهیه‌کننده ناجور برادوی بیلستوک (زورا موستل) و حسابدار عصبی بلوم (جین وایلدر) لذت‌بخش است. آن دو در تکاپوی اجرای یک تئاتر بزرگ هستند تا سود کلانی نصیب‌شان کنند. موستل و وایلدر در کنار هم و در تضاد با هم، صحنه‌های شگفت را پدید آورده‌اند. جدا از بازی‌های گیرا، فیلم واجد لحظه‌هایی چشمگیر هم هست ازجمله نمایش «فصل بهار برای هیتلر» و برخلاف اکثر فیلم‌های بروکس، از یکدستی لازم برخوردار است.

 -5مسخره‌بازی‌های فضایی (1987)
Spaceballs

بروکس با دست انداختن جنگ ستارگان و آثار فضایی آن زمان، کمدی جذابی ساخته است با شخصیت‌هایی مضحک. پرنسس لیا (دافنه زونیگا) را به شکل کاریکاتوری از یک پرنسس امریکایی درآورده و همین طور دارت ویدر به صورت دارت هلت (ریک مورانیس) درآمده و با شباهت به کودکان که نمی‌تواند هیچ کار درستی انجام دهد. فیلم را نمی‌شود با کلمات توصیف کرد و بیشتر نوعی کارتون عامه‌پسند است، برخلاف مشکلات اوج اضطراب، اینجا تقریبا همه چیز راست و ریس و منسجم پیش رفته است. شاید که هزل جرج لوکاس راحت‌تر از هیچکاک صورت گرفته، به همین رو مسخره‌بازی‌های فضایی آن‌قدر بانمک از کار درآمده است.

 -4فیلم صامت (1976)
Silent Movie

او را فیلمسازی می‌شناختند که همیشه نشان داده عشق به فیلمسازی دارد و آثارش از طنز و شوخ‌طبعی خاصی سرشار است اما هیچ‌کدام عشق فلیم را به خوبی فیلم صامت عیان نکرده است. با طرح داستانی آشنا به کارهای بروکس، قصه فیلم ماجرای کارگردانی با دو همراهش را دنبال می‌کند (با بازی بروکس، دام دلوییز و مارتی فلمن) که در تلاش برای پروژه یک فیلم صامت است. در سال 1976 موقعیتی که برای بروکس پیش آمد تا این فیلم را بسازد، مدیران استودیو به شرطی حاضر شدند اجازه ساخت آن را بدهند که او از چهره‌های مشهور هالیوود به عنوان نقش‌های فرعی استفاده کند. البته برت رینولدز، پل نیومن و لایز امنیلی پذیرفتند بدون ذکر نام در فیلم ظاهر شوند. فیلم لذت‌بخش از کار درآمد و در آن کمدی اسلپ استیک و فیزیکی نقش اساسی داشت.

 -3بودن یا نبودن (1983)
To Be or Not to Be

این بار بروکس کار اوریژینالی انجام نداده بلکه بازسازی فیلم 1942 ارنست لوبیچ است درباره گروهی از بازیگران هنگام درگیری لهستان در جنگ که در حقیقت می‌خواهند قابلیت‌های‌شان را در برابر اشغال نازی‌ها به نمایش گذارند. گفته می‌شود که بروکس نه سناریو را نوشته و نه کارگردانی را انجام داده (تنها تهیه‌کننده است و فقط بازیگران را کارگردانی کرده و باقی کار برعهده یکی از بازیگران به نام تیم مارتیسن بوده است). باید گفت بودن یا نبودن یک فیلم جدی است و تنها لحظه‌های کمیک کوتاهی در آن وجود دارد. آن بنکرافت نقش همسر بازیگر بروکس را در فیلم عهده‌دار شده -که در واقعیت هم چنین بوده- و به زیبایی توانسته لطف و جذابیت به شخصیت محوله ببخشد. خود بروکس در قالب فردریک برانسکی می‌کوشد بازیگری باشد با استعدادی غیرقابل تصور. و باید گفت که نادیده گرفته شدن فیلم مهم بروکس، غم‌انگیز است.

 -2زین‌های براق (1974)
Blazing Suddles

بی‌شک بهترین کمدی بروکس است. فیلمی ولنگار و بی‌ادبانه که باب سلیقه خیلی‌هاست. با صحنه‌های  به شدت خنده‌آور ولی به گونه‌ای مجزا. شاید به همین خاطر هم هست که توفیق یافته است. از لحاظ شوخی‌های رکیک و البته با مزه، نوعی سبک خاص را برای سازنده‌اش رقم زد. وسترن بروکس درباره یک کارگر راه‌آهن به نام بارت (کلیون لیتل) که اولین کلانتر سیاهپوست راک‌ریچ؛ شهری است درب و داغان که باید راه‌آهن جدیدی در آنجا احداث گردد اما مردم شهر که نژادپرست هستند مرد سیاه را به عنوان کلانتر قبول ندارند.

 -1فرانکشتین جوان (1974)
Young Frankenstein

با حکایت نوه دانشمند بزرگ ویکتور فرانکشتین به نام فردریک فرانکشتین (که در فیلم فورنکن استین صدا می‌زنند) بروکس وارد حیطه‌ای از کمدی هزل‌گونه می‌شود که در حقیقت سبک و سیاق او را در آینده می‌سازد. فیلم به شکل سیاه و سفید و با جزییات تصویری خاص و با طراحی صحنه به عینه فرانکشتین 1931 و موسیقی با حال (با همکاری جان موریس) ترس و وحشتی لوده‌وار ایجاد می‌کند. شاید نوعی فیلم ترسناک واقعی. با اعمال غریب شخصیت فردریک فرانکشتین جین وایلدر یکی از بهترین بازی‌هایش را در میانه خط وحشت و مزاح ارایه داده است. خنده‌دارترین فیلم بروکس نیست، لیکن خنده‌دارترین بازی‌ها را در خود دارد از جمله شخصیت فوزی کازیمودو از مارتی فلدمن (و همچنین مادلین کان). فرانکشتین جوان بامزگی و وحشت را تواما داراست و به یقین بهترین اثر مل بروکس محسوب می‌گردد.


منبع: روزنامه اعتماد
نویسنده: پرویز نوری