هر چند باربی فیلمی عامه‌پسند است، پیام فمینیستی آن را نمی‌شود انکار کرد. گرتا گرویگ باربی‌لند را آرمان‌شهری معرفی می‌کند که در آن «همه‌ی مهمانی‌های شبانه دخترانه هستند»، آن‌جا زنان تمام مناصب اداری را در اختیار دارند، هرگز به مهارت‌های خود شک نمی‌کنند و «در نشان دادن احساسات و منطق خود در آن واحد مشکلی ندارند». در آنجا مردان، یا بهتر است بگوییم کِن‌ها، کاملا در حاشیه هستند.

چارسو پرس: تبلیغات ضد مردانه یا تبلیغات فرصت طلبانه؟ پیام فیلم گرتا گرویگ زمانی قدرت خود را از دست می‌دهد که بدانی در خدمت شرکتی مانند ماتل است.

چگونه می‌توانید به آرمان های فمینیستی خود وفادار بمانید، در حالی که محصولی را تبلیغ می‌کنید که بی‌وقفه به دلیل نمایش زیان‌بخش و محدودش از زنانگی مورد انتقاد قرار می‌گیرد؟

صدای راوی، هلن میرن، از همان دقایق ابتدایی با لحنی شاد اعلام می‌کند: «به لطف باربی، همه مشکلات فمینیسم و ​​حقوق برابر حل شد! یا دست کم ما در باربی‌لند این‌طور فکر می‌کردیم.» این حرف فیلم‌سازان، گرتا گرویگ و نوآ بام‌باخ، انتقاداتی را در پی خواهد داشت: نه، امروز همه‌ی نابرابری‌های جنسیتی حل نمی‌شود و قطعاً نه به لطف یک عروسک و نه یک فیلم عامه‌پسند ساخته شده توسط یک شرکت تولید کننده‌ی اسباب‌بازی.

در فیلم باربی، که ۱۹ ژوئیه در سینماها اکران شد، عروسک نمادین با بازی مارگو رابی، تفاوت‌های ظریف دنیای واقعی، زیان‌بخش بودن مردسالاری و اهمیت پذیرش خود را درمی‌یابد. فیلم درست مثل اسباب‌بازی پلاستیکی‌اش که ناگهان زنده می‌شود، پارادوکسی متحرک است.

این پروژه ۱۴۵ میلیون دلاری توسط استودیو ماتل، بخشی از شرکت عرضه کننده‌ی عروسک‌های باربی تولید شده است. اما گرتا گرویگ (فرانسیس ها، لیدی برد، دختران دکتر مارچ) کارگردان فیلم است و نوآ بام‌باخ (گرینبرگ، داستان ازدواج) همکار نویسنده و هر دو برخاسته از سینمای آمریکایی فوق مستقل هستند. با فیلمی پرفروش سر و کار داریم که با نگرش خلاقانه‌ی بخصوصی به تصویر درمی‌آید و پیامی فمینیستی دارد و هم‌زمان شما را به خرید عروسک های باربی متمایل می‌کند. باوجود تلاش‌های فراوان، گرتا گرویگ و نوآ بام‌باخ هرگز موفق نخواهند شد این تضاد شرم‌آور را از بین ببرند.

از آرمان‌شهر زنانه تا تبعیض جنسیتی

هر چند باربی فیلمی عامه‌پسند است، پیام فمینیستی آن را نمی‌شود انکار کرد. گرتا گرویگ باربی‌لند را آرمان‌شهری معرفی می‌کند که در آن «همه‌ی مهمانی‌های شبانه دخترانه هستند»، آن‌جا زنان تمام مناصب اداری را در اختیار دارند، هرگز به مهارت‌های خود شک نمی‌کنند و «در نشان دادن احساسات و منطق خود در آن واحد مشکلی ندارند». در آنجا مردان، یا بهتر است بگوییم کِن‌ها، کاملا در حاشیه هستند.

اما سرانجام یک روز، کمال باربی‌لند از بین می‌رود. باربی شروع به فکر کردن درباره‌ی مرگ می‌کند. چند سانتی‌متر سلولیت روی ران او ظاهر می‌شود و در کمال وحشت، پاهای همواره مایل او ناگهان صاف می‌شوند (او ناله می‌کند: «اگر پاهایم به این شکل بود هرگز کفش پاشنه‌دار نمی‌پوشیدم!»). عروسک بلوند، وحشت‌زده از این که دیگر کامل نیست، به راه می‌افتد تا در دنیای واقعی ما راه حلی پیدا کند، آن‌جا با واقعیتی روبرو می‌شود که از آن بی خبر بود: تبعیض جنسیتی.

در حالی که کن از دنیایی که مردان تمام قدرت را در دست دارند شگفت زده می‌شود، باربی، به نوبه‌ی خود، متوجه استفاده‌ی ابزاری، تحقیر و احساسات متضاد می‌شود. بدتر از آن، در معاشرت با دختران دبیرستانی، می‌فهمد که در دنیای واقعی، باربی نمادی از رهایی نیست، بلکه نمادی از تمام دستورات تحمل‌ناپذیری است که زنان باید اطاعت کنند.

برای سنت‌گرایان بیش از حد “ووک” است، اما برای فمینیست‌های آگاه کافی نیست

در این صحنه، مانند تعداد معدودی از صحنه‌های دیگر، گرتا گرویگ مستقیماً با دوگانگی نقش خود مواجه می‌شود: چگونه می‌توان به آرمان‌های فمینیستی خود وفادار ماند، در حالی که محصولی را تبلیغ می‌کند که پیوسته به دلیل نمایش زیان‌بخش و محدودش  از زنانگی مورد انتقاد قرار می‌گیرد؟

مطمئناً فیلم ارجاعات خاص را (از قرار ملاقات با متخصص زنان تا دیدن بیش از حد مینی سریال غرور و تعصب بی‌بی‌سی) به‌طرز درخشانی افزایش می‌دهد. گلوریا، قهرمان انسانی فیلم که در ماتل کار می‌کند، به نوبه‌ی خود، رویای عروسک‌های کمتر صاف و اتوکشیده و حتی تیره پوست را در سر می‌پروراند: باربی بیمار، باربی با ران‌های سلولیتی،‌ باربی شرمگین (توصیه به مدیران ماتل: اگر آن‌ها را به بازار عرضه می‌کنید، حتما آن‌ها را می‌خرم.)

فیلم‌سازان که آزادی کاملی برای نوشتن فیلم‌نامه‌ی خود داشتند، به محدودیت‌های اجتناب‌ناپذیر و تحمیل‌شده به واسطه‎‌‌ی قراردادشان نیز اشاره می‌کنند؛ باربی با خود تکرار می‌کند: «من را سرزنش نکن، ماتل را سرزنش کن، آن‌ها قوانین را وضع می‌کنند». در فیلم باربی ماتل باشگاهی پسرانه معرفی می‌شود که اداره‌اش در دست مردان نالایق و روباتی است. علی‌رغم این چند اشاره‌ی گزنده، پیام ساده‌انگارانه‌ای که فیلم از آن دفاع می‌کند، یعنی «زن بودن سخت است» و «مردسالاری حرف آخر نیست»، در نهایت هرگونه رادیکالیسم احتمالی را مهار می‌کند.

این گفته زمانی روشن‌تر می‌شود که خاطرنشان‌کننده‌ی حکم‌ها و دستوراتی است که به مردان داده می‌شود و همچنین بر راحتی و آسایش آن‌ها تأکید می‌کند (زمانی که کن و باربی در خیابان عینیت می‌یابند، کن فریاد می‌زند: « مردم به من هم زل می‌زنند، اما من احساس ارزشمندی می‌کنم و به هیچ وجه احساس خطر نمی‌کنم!»).

پس از کشف دنیای واقعی، کن اجازه می‌دهد تا سم مردسالاری در سرش نفوذ کند و بر آن می‌شود که همان سیستم سلطه را در باربی‌لند تکرار کند. در سکانسی جذاب، باربی‌ها تصمیم می‌گیرند حواس تک تک کن‌ها را پرت کنند تا قدرت را به دست آورند. روش آنها؟ روی ویژگی مقاومت ناپذیر «مردفهم کردن» شرط بندی کردند: در حالی که یکی از باربی‌ها وانمود می‌کند که کار با فتوشاپ را بلد نیست، دیگری از همراهش می‌خواهد پدرخوانده را برای او توضیح دهد.

در خلال این صحنه‌های کمیک از روابط جنسیتی، به ظرافت نویسندگی گرتا گرویگ و نوآ بام‌باخ پی می‌بریم و به نظرم که گزافه نگفته‌ام اگر این صحنه‌ها را، در میان سایر صحنه‌های فیلم، «ضد مرد» یا «خطرناک و منحرف» تلقی کنم. با این وجود، در صحنه‌ای که کن تهدید به پریدن از پشت‌بام خانه‌ی رؤیایی(دریم‌هوس) می‌کند، تلاش و صرف وقت و انرژی باربی برای اطمینان دادن به کن در این باره که فرد مهمی است، ما را کمی امیدوار می‌کند.

برای سنت‌گرایان بسیار «ووک» است، برای فمینیست‌های آگاه کافی نیست: بنابراین گرتا گرویگ خود را در موقعیتی مشابه با شخصیت خود می‌بیند و قادر به برآورده کردن همه‌ی انتظارات نیست. با این تفاوت که فیلم او علاوه بر اینکه تقریباً تمام توجه فرهنگی ماه‌های اخیر را به خود جلب کرده است، از زمان اکران در سینما تاکنون همه رکوردها را شکسته است.

توافق الزاما معنای بدی ندارد

غیرممکن است در باربی نمایش آشکاری از استعداد گرتا گرویگ را نبینیم، اما او طرفدار ترکیب پیشنهاداتی است که در عین عامه‌پسند بودن، رادیکال هم هستند. کافی است مونولوگ فمینیستی کلیشه‌ای شخصیت امریکا فررا در باربی را با مونولوگ های بسیار پیچیده و مختصر سیرشا رونان یا فلورنس پیو در فیلم دخترهای دکتر مارچ مقایسه کنید. اما آیا واقعاً باید از فیلمی که ماتل تولید کرده است انتظار بیشتری داشت؟

مدت کوتاهی پس از رسیدن به دنیای واقعی، باربی لحظه‌ای حساس را با خانمی مسن در ایستگاه اتوبوس سپری می‌کند. عروسک به پوست چروکیده‌ی او فکر می‌کند و فریاد می‌زند: «تو زیبا هستی!» بانوی مسن با لبخند بزرگی پاسخ داد: می‌دانم. صحنه تاثیرگذار، صمیمانه و مانند بقیه‌ی فیلم، نسبتا غیرتهاجمی است. با این حال، کارگردان ادعا می‌کند که برای اینکه استودیو کارش را متوقف نکند، مجبور به مبارزه بوده است.

در مواجهه با چنین افشاگری، با خود می‌گوییم که این باربی افراطی، باهوش و شاد به سختی می‌توانست جسارت بیشتری داشته باشد و ما این واقعیت را تحسین می‌کنیم که یک پروژه‌ی عامه‌پسند که آشکارا درباره‌ی مردسالاری، افسردگی و مراجعه به متخصص زنان صحبت می‌کند چنین موفقیتی در گیشه دارد.

درست مثل کمپین‌های تبلیغاتی Dove که بیست سال پیش، از تنوع بی‌سابقه‌ای از بدن‌ها حمایت می‌کرد. حتی زمانی که تولیدات رسانه‌ای بزرگ هنجارشکنی می‌کنندِ،  بدون نادیده گرفتن ماهیت سرمایه‌داری و فرصت‌طلبانه پروژه، می‌توانیم خوشحال باشیم. 


منبع: سینما سینما
نویسنده: آنائیس بورداژ- ترجمه: ماریا تابع بردبار