چارسو پرس: رکورد بالاترین میزان فروش بلیت میان کارگردانان زن پیشتر به پتی جنکینس، یک کارگردان امریکایی دیگر، برای فیلم «زن شگفتانگیز» (Wonder Woman)، با فروش ۸۲۱.۸ میلیون دلار تعلق داشت.
دیگر زنان کارگردانی که فیلمشان رکورد فروش بالاتر از یک میلیارد دلار را داشته است، جیفر لی و آنا بودن بودهاند که اولی قسمت اول و دوم «یخزده» (Frozen) را به طور مشترک با کریس باک (کاگردان مرد) ساخته بود (فروش قسمت اول ۱.۳ میلیارد دلار، فروش قسمت دوم ۱.۴۵ میلیارد دلار) و دومی «کاپیتان مارول» (با فروش ۱.۱ میلیارد دلار) را به همراه رایان فلک کارگردانی کرد.
حالا موفقیت «باربی»، که نتیجه یک جاگذاری محصول و کار تیم بازاریابی درست و حرفهای است، برای فیلمهای زنانه اتفاقی مهم است و نشان میدهد که این فیلمها پتانسیل فروش بالا دارند؛ این اتفاق کمبود فرصت برای کارگردانان زن را در هالیوود به چالش میکشد. البته به رغم تمام موفقیتها و رکوردزنیهای زنان در این حوزه، کارگردانان زن همچنان با موانعی در این صنعت از جمله نابرابری جنسیتی و نگرشهایی که منجر به نادیده گرفته شدن استعدادها و موفقیتهای آنها میشود، مواجهند.
«باربی» حالا با موفقیت در گیشه و رکوردشکنیهایش از این منظر، مسئله کارگردان زن و فیلمهای زنانه روی دایره آورده است. اصلاً همین زن بودن کارگردان این فیلم یکی از دلایل موفقیتش در گیشه است. با این حال، کار گرتا گرویگِ فیلمساز در این فیلم را نباید صرفاً در فیلمی که «کارگردان زن» دارد خلاصه کرد، و همچنین نباید دستاوردهای این فیلم در گیشه را با دیگر فیلمهای بلندی که یک زن کارگردانشان بوده است، زنان مقایسه کرد. اما ، تلاش کارگردانان زن برای دریافت پروژههایی مثل «باربی»، یا هر پروژه مهم و بزرگ دیگری، به عدد بزرگ فروش «باربی» در گیشه ویژگی خاصی میدهد. همچون تعداد انگشتشماری از دیگر فیلمهای ساخته کارگردان زنان در بیش از صد سال اخیر سینما، «باربی» حالا این نکته را خاطرنشان میکند که سینمای زنانه میتواند در گیشه درآمد زیادی داشته باشد.
اولین نمونههای موفقیت فیلمهای کارگردانان زن در گیشه
اگرچه آلیس گای بلاش از نظر فنی مسئول اولین نمونه سینمای روایی در تاریخ فیلم است، کارگردانان زن اغلب برای به دست آوردن جایگاهی در جریان اصلی صنعت فیلم تلاش کردهاند. بزرگترین فیلمهای دوران پیش از هالیوود جدید را عمدتاً مردان کارگردانی میکردند و کارگردانهای زن آمریکایی کمیاب بودند و تنها افرادی مثل ایدا لوپینو و دوروتی آرزنر توانستند در این صنعت موفق شوند. گویا فیلم سینمایی «دنیای وین» (Wayne’s World) در سال ۱۹۹۲، به کارگردانی پنه لوپه اسفیریس، اولین فیلمی بود که کارگردانش زن بود و فروشش در خود امریکا از مرز صد میلیون دلار عبور کرد. نمونهای نادر از اعتماد هالیوود به یک کارگردان برای ساخت یک کمدی جریان اصلی و شخصیتهای از پیش تثبیتشده شناختهشده؛ بعد از «دنیای وین» نورا افرون تنها چند ماه بعد با «باشگاه خودشان» (A League of their Own) به این باشگاه معتبر پیوست.
در پایان دهه ۱۹۹۰، خواهران واچوفسکی، لیلی و لانا، که آن زمان هنوز برادران واچوفسکی بودند، با فیلم «ماتریکس» (The Matrix) یک فیلم اکشن پرهزینه شروع به کار کردند که در واقع فیلمهای ساخته کارگردانان زن را به کل بازتعریف کرد. خواهران واچوفسکی دقیقاً مانند کارهای پیشرو ایدا لوپینو در دنیای فیلم نوآر با فیلم «میانبر» (Detour) با فیلمسازی خود که بر «تأخیر گلوله» (یا Bullet time که با عناوین دیگری مثل انجماد زمان، موعد مرگ، پلکانگرد یا چشم مرگ نیز شناخته میشود، یک جلوه بصری است که با به تأخیر انداختن و تکهتکه کردن زمان باعث ایجاد و خلق یک عملکرد مضاعف و شبیهسازیشده برای کارکتر اصلی میشود) تأکید داشت، تاریخساز شدند. به علاوه، کار آنها روی «ماتریکس» حتی اگر بسیاری از مخاطبان همسوجنسی در سال ۱۹۹۹ آن را درک نکردند، بر نقطهنظرات زنان ترنس تأکید داشت. تمرکز مضمونی و بصری آنها بازتعریف این بود که سینمای پرسود و با کارگردانی زنان چگونه میتواند باشد. در عین حال، «آنچه زنان میخواهند» (What Women Want) دومین فیلم سینمایی از کارگردان نانسی مایرز (که سابقهای طولانی به عنوان فیلمنامهنویس در دهه ۱۹۸۰ داشت)، قواعد باکس آفیس را برای آنچه سینمای کارگردانی زنان میتوانست در سال ۲۰۰۰ به دست آورد، درهم شکست. سینمای هالیوود قرن جدید را با یک کمدی رمانتیک آغاز کرد که بیش از ۱۸۰ میلیون دلار در داخل کشور فروش داشت و برای اولین بار در تاریخ بود که فیلمی به کارگردانی یک زن توانست از ۱۷۵ میلیون دلار در آمریکای شمالی عبور کند. با توجه به قدرت ستاره بزرگ فیلم، مل گیبسون حول و حوش سال ۲۰۰۰ و کمپین بازاریابی خاطرهانگیز فیلم، جای تعجب نیست که «آنچه زنان میخواهند» در پایان سال ۲۰۰۰ چنان که میدانیم ظاهر شد.
پروژههایی مثل «آنچه زنان میخواهند» نشان دادند که فیلمهای بلند کارگردانان زن این قابلیت را دارند که در گیشه فروش کلان داشته باشند، با این حال، هالیوود و دیگر صنایع بزرگ فیلمسازی همچنان از استخدام زنان به عنوان کارگردان پروژهها امتناع میکنند. حتی ژانرهایی که معمولاً تصور میشد به سمت زنان سینمارو گرایش پیدا میکنند، مثل کمدی رمانتیکها، به جای دیگر فیلمسازان جالب توجهی که اتفاقاً زن بودند، افرادی مثل رابرت لوکتیک را به عنوان کارگردان استخدام کردند. فرصتهای رو به کاهش برای کارگردانان زن در این دوران فراتر از دنیای نانسی مایرز و خواهران واچوفسکی باعث شد گاردین در سال ۲۰۰۵ گزارشی را منتشر کند که در آن بررسی کند که چگونه و چرا فرصتهای زیادی برای خانمها در مقام کارگردان فیلمها وجود ندارد.
بعضی واکنشهایی که این گزارش دریافت کرد کمی عجیب بودند؛ مثلاً یک نظر طولانی سارا رادکلیف (یکی از بنیانگذاران شرکت فیلمسازی بریتانیایی Working Title) وجود چنین وضعیتی را مدیون «بچهدار شدن» زنها میداند که باعث میشود آنها بیشتر تهیهکننده باشند تا کارگردان. در عین حال، مایک فیگیس کارگردان میگوید زنان به اندازه کافی قوی نیستند که بتوانند از تجهیزات فیلمسازی استفاده کنند. دیگران در این گزارش، یعنی آنتونی میگلا و نائومی هریس، در خصوص دلایل بزرگتر عدم فراوانی کارگردانان زن بسیار روشنتر و دقیقتر بودند. به عبارت دیگر، آنها بر این باور بودند که چگونه این صنعت از ابتدا مردانه بوده و به گونهای ساخته شده است که صدای زنان را حذف کند. به همین دلیل، فرصتها برای کارگردانان زن، و بالطبع، شانس دیدن فیلمهای به کارگردانی زنان با سود فراوان، حتی پس از موفقیتهایی همچون «آنچه زنان میخواهند»، بسیار کم بود.
موفقیت کارگردانان زن در گیشه به فرصتهای بیشتری برای آنها منجر نشد
با این حال، حتی با وجود این مسائل که از ریشه به وجود فیلمهای به کارگردانی زنان را ضربه میزند، دهه ۲۰۰۰ با یک اتفاق مهم پایان یافت؛ اولین فیلم لایو اکشن به کارگردانی یک زن با فروش دویست میلیون دلاری. این فیلم تا هشت سال بعد، تنها فیلم لایو اکشنی بود که یک زن آن را کارگردانی کرده و چنین افتخاری را به دست آورده است. و آن فیلم کدام بود؟ «آلوین و سمورچهها: اسکوئیکل» (Alvin and the Chipmunks: The Squeakquel) به کارگردانی بتی توماس.
متأسفانه، این موفقیت نه تنها به افزایش چشمگیر حضور توماس در جریان اصلی فیلمسازی منجر نشد بلکه حضور کارگردانان زن را هم به طور کلی بالا نبرد. با این حال، چهار سال بعد، یک کارگردان زن دیگر به یک نقطه عطف بزرگ در گیشه رسید؛ جنیفر لی. او جایگاه خود را در تاریخ باکس آفیس با حضور در انیمیشن محصول ۲۰۱۳ یخزده» (Frozen) از استودیوی انیمیشن والت دیزنی (در کنار کریس باک)، که او را به عنوان اولین زنی که یکی از فیلمهای انیمیشنی دیزنی را کارگردانی میکند، تثبیت کرد. یک نمونه نادر دیگر هم از یک کارگردان زن در فیلمی انیمیشنی، حضور ویکی جنسون در «شرک» (Shrek) در سال ۲۰۰۱ بود که استثنایی بسیار نادر در صنعتی است که به طور خودکار به سمت کارگردانان مرد گرایش پیدا میکند.
با این حال، لی موفق شد در فیلم «یخزده» سمت کارگردانی را به دست آورد که نتیجه پرباری هم برایش داشت، چرا که «یخزده» نه تنها به یک فیلم پرفروش تبدیل شد، بلکه به اولین فیلم سینمایی تاریخ تبدیل شد که با یک کارگردان زن یک میلیارد دلار در سراسر جهان فروش داشت. این یک دستاورد قابل توجه در تاریخ سینمای زنان در گیشه بود، حتی اگر از بخت بد منجر به ساخت انبوهی فیلم بلند به کارگردانی زنان نشود. تا زمانی که لی در پایان دهه ۲۰۱۰، «یخزده ۲» را کارگردانی کرد، حتی دیزنی هم انیمیشن دیگری به کارگردانی یک زن نداشت. طبق معمول، به نظر نمیرسید پیشرفتهایی که بر اثر دستاوردهای مهم این فیلمها در باکس آفیس به دست آمده بود، تأثیر ماندگاری از خود بر جای بگذارد.
در سال ۲۰۱۷، یک نقطه عطف مهم دیگر در گیشه برای کارگردانان زن رقم خورد، این بار در عرصه سینمای لایو اکشن. پتی جنکینز فیلمسازی بود که برای اولین بار شخصیت «زن شگفتانگیز» (Wonder Woman) را به عنوان نقش اول در فیلمی لایو اکشن زنده کرد. اهمیت تماشای زن شگفتانگیز به عنوان یک ستاره بر پرده بزرگ نمایش برای اولین بار باعث شد که مخاطبان دسته دسته برای تماشای این محصول جهان توسعهیافته دیسی (DC Extended Universe) به سالنهای سینما بیایند. «زن شگفتانگیز» اولین فیلم سینمایی بلند با کارگردان زن بود که در یک آخر هفته صد میلیون دلار در داخل کشور فروخت و توانست مجموع فروش فیلمهای «یخزده» را در آمریکای شمالی پشت سر بگذارد و به بزرگترین فیلم به کارگردانی زنان در این قلمرو تبدیل شود. کارگردانان زن هنوز زیاد نبودند، اما موجهای بزرگتری نسبت به قبل در گیشه ایجاد میکردند.
«باربی» بار دیگر ثابت کرد که زنان میتوانند در گیشه موفق ظاهر شوند
اگر آماری از باکس آفیس وجود داشته باشد که تلاشهای کارگردانان زن را برای تضمین هر گونه پروژه فیلمسازی جریان اصلی تقویت کند، این آمار مربوط به فیلم محصول ۲۰۱۸ «چینخوردگی در زمان» (A Wrinkle in Time) است. این فیلم به کارگردانی آوا دوورنی، در اکران داخلی خود صد میلیون دلار فروش داشت و به اولین نمونه در تاریخ تبدیل شد که یک فیلمساز زن سیاهپوست از این آستانه در باکس آفیس فراتر رفت. تلاشهای کارگردانان زن تنها برای زنان فیلمساز رنگینپوست تقویت میشود، واقعیتی که با حضور دوورنی در فیلم «چینخوردگی در زمان»، او را به اولین کارگردان زن سیاهپوست یک فیلم بلند با هزینه بیش از صد میلیون دلار تبدیل کرد. بیش از صد سال پس از اینکه آلیس گای بلاش قواعد سینمای روایی را به عنوان یک قالب هنری تثبیت کرد، جنسیتهای به حاشیه راندهشده، بهویژه اعضای غیر سفیدپوست آن جمعیتها، هنوز در تلاش برای تضمین هر گونه پروژه کارگردانی مهم بودند. این بازتابی ناامیدکننده از واقعیت است که با این نوع آمار باکس آفیس منعکس شده است.
یک سال پس از «چینخوردگی در زمان»، «کاپیتان مارول» (Captain Marvel) که آنا بودن و رایان فلک آن را کارگردانی کردند، اولین فیلم سینمایی به کارگردانی یک زن بود که در یک آخر هفته ۱۵۰ میلیون دلار در داخل کشور فروخت. پایان سال شاهد اکران انیمیشن «یخزده ۲» (Frozen II) یک بار دیگر به کارگردانی لی و باک در سینماها بود که فروش داخلی عظیم ۴۷۷.۱ میلیون دلاریاش، آن را به بزرگترین فیلم بلند سینمایی در آمریکای شمالی به کارگردانی یک زن تبدیل کرد. حالا اینطور به نظر میرسد که «باربی» نه تنها از فروش قسمت دوم «یخزده» فراتر میرود، بلکه به اولین فیلم بلند یک کارگردان زن تبدیل میشود که از مرز فروش پانصد میلیون دلار در آمریکای شمالی عبور میکند.
بعد از «یخزده ۲» همهگیری کووید-۱۹ صنعت اکران سینمایی را به کل دگرگون کرد و میان تأثیرات بیشمار دیگر، کاری کرد که رکوردهای بیشتر باکس آفیس برای فیلمهای زنانه متوقف میشود. به جز «کندیمن» (Candyman) که اولین فیلم یک کارگردان زن سیاهپوست -نیا داکوستا، کارگردان فیلم مستقل فوقالعاده محصول ۲۰۱۹ «جنگل کوچک» (Little Woods)- شد که در صدر باکس آفیس داخلی قرار گرفت، در دهه ۲۰۲۰ تعداد زیادی فیلم لایو اکشن پرسود به کارگردانی زنان وجود نداشت. این تا حدی به این دلیل است که باکس آفیسهای بالقوه مثل انیمیشن «قرمز شدن» (Turning Red) ساخته دومی شی با پخش آنلاین اکران شدند و سالنهای سینما را از نمونههای بیشتری از سینمای زنانه که در باکس آفیس بدرخشند، محروم کردهاند.
البته حالا همه اینها با «باربی» تغییر کرده است، اگرچه اگر عنصر ناامیدکنندهای از موفقیت عظیم باکس آفیس آن وجود داشته باشد، بعید است هالیوود را وادار کند که واقعاً به انبوهی از فیلمسازان مختلف متعهد شود. این بازتابی از کیفیت «باربی» به عنوان یک فیلم نیست، بلکه مهر تأیید غمانگیزی است بر اینکه هالیوود چقدر در اصلاح مشکلات آشکار خود با نابرابری جنسیتی، کند عمل کرده است. فیلمهای موفقی را که از سوی زنان کارگردانی میشوند، صرفاً یک «اتفاق» مینامند و به همین خاطر نادیده گرفته میشوند، زنان را ذاتاً برای فیلمسازی «ساخته نشده» میدانند، و هیچ سابقه درخشانی در باکس آفیس نمیتواند وجود پروژههای جدید مؤلفان پرسودی مثل نانسی مایرز را تضمین کند.
تاریخچه بزرگترین فیلمهای زنانه در باکس آفیس داخلی و جهانی بازتابی از هنرمندانی است که در یک سیستم نامطلوب دوام میآورند. بهتر از همه، آنها این کار را در حالی انجام دادند که فیلمهایی را به نمایش میگذاشتند که طیف وسیعی از موضوع را در بر داشتند. فیلمسازانی همچون گرتا گرویگ مدام ثابت میکنند که فیلمهای کارگردان زنان میتوانند از جمله بزرگترین فیلمهای روی کره زمین باشند. امیدواریم هالیوود در نهایت متوجه شود که این پروژهها باید به عرف سینمایی تبدیل شوند و نه استثنا در فهرست آثار تولیدیشان در سال.
منبع: collider
منبع: دیجیمگ