این اولین‌بار نیست که خانمِ موحد با چنین فشارهایی روبه‌رو می‌شود؛ یک‌بار در دهۀ 70 هم به‌خاطر «روش آموزش غربی» حقوق او به‌مدت ۷ماه قطع شده بود و پس‌از سال‌ها دوباره تاریخ تکرار شد. گفتیم که تاریخِ این سرزمین پر از تکرارِ حرمان است. سال گذشته این اتفاق به اعتراضِ جمعی از دانشجویان دانشکدۀ موسیقی پردیس هنرهای زیبا دانشگاه تهران منجر شد و آنان به حمایت از استادِ خویش پرداختند و خواستار آن شدند تا دست از آزارِ استادِ محبوب‌شان بردارند.

چارسو پرس: تاریخ دارد تکرار می‌شود. تاریخ هر روز در این سرزمین تکرار می‌شود؛ تاریخِ پر از حرمان و رنج اما. همین چند سالِ قبل بود (آن‌زمان که محمود احمدی‌نژاد به‌عنوان رئیسِ دولت فعالیت می‌کرد) که اخراج استادان دانشگاه‌ها کلید خورد و بسیاری از استادان صاحب‌نام به‌دلایل نامعلوم مجبور شدند کرسی‌های دانشگاه را ترک و جای خود را به کسانی بدهند که نه بار علمی آنان را داشتند، نه محبوبیت‌شان را؛ حالا دوباره تصمیمی مشابه اتخاذ شده و دامن استاد‌انی را گرفته که دیگر کسی شبیه آن‌ها پیدا نخواهد شد. دکتر آذین موحد هم یکی از آنان. استادی که هرگز تنها به تدریس اکتفا نکرد و یکی از مؤثرترین نیروهای گروه موسیقی در هنرهای زیبا بود.

اتهامِ کذب

تعلیقِ خانم موحد البته به‌قولِ خودش «چراغ خاموش» صورت گرفت؛ از آذرماه سالِ گذشته (1401) حقوقش را بدون اطلاع‌رسانی، گفت‌وگو و بی‌حکمِ قانونی قطع کردند و از خردادماهِ امسال، از دانشگاه تعلیقش کردند. همه‌چیز به شکلِ اداری انجام شد. خانم دکتر را به ادارۀ تخلفاتِ اساتید فراخواندند، تفهیم اتهامش کرده و اعلام کردند که چندین فقره شکایت از ریاستِ حراست دارد و طبق آیین‌نامه تخلفات اساتید تا زمان رسیدگی به پرونده و صدور رأی، وضعیتش به حالت تعلیق درآمده است. خودش می‌گوید: «اتهام زده بودند من باعث و بانی یک اغتشاش و جریان بحران در گروه موسیقی هنرهای زیبا در روز ۲۵ اردیبهشت‌ماه بودم، یعنی همان روزی که به‌عنوانِ نماینده گروه موسیقی در کمیسیون جذب حضور داشتم. برای همین وقتی دوباره من را به کمیته خواندند، اتهاماتِ جدیدی مطرح کردند که حمایت از اعتراض دانشجویان یکی از آنان بود.»

تنها دکترِ واقعی موسیقی

موحد زمانی به ایران بازگشت که عنوان دکتری در فضای موسیقی برای هیچ خانمی شنیده نشده بود و همان‌وقت‌ها بود که استاد صفوت گفت صرف‌نظر از آقای دکتر مسعودیه، ایشان تنها دکتر واقعی موسیقی در گروه هستند. حالا اما سهمِ این استاد از کسی که 30سال در دانشگاه فعالیت کرده، قطعِ قریبِ به یک‌سال حقوق است و ماجراهای پس از آن. او در این 30سال زمانی که از بازگشتش به ایران می‌گذرد، زنی با بارِ علمی بسیار، بی‌حاشیه و بی‌جنجال بوده که طی چند دهه، تلاشِ مستمری داشت برای آنکه خدمتگزارِ فضای پرچالش و پرتنشِ موسیقی ایران باشد؛ آن‌هم در فضایی چون دانشگاه که همواره زیرِ فشارهای بیشتری است.

سخن از موسیقی در فضایِ وحشت؟

استادِ بی‌حاشیه، البته در تمام این‌مدت سکوت کرد و تنها زمانی سکوتش را شکست که موجِ اخراج‌ها هرروز دامنۀ گسترده‌تری به خود گرفت و برخی حتی از آن به‌عنوانِ دومین انقلاب فرهنگی ایران یاد کردند. دلیلِ این تصمیم هم روشن است:‌ «حمایت از دانشجویان در حوادث سال گذشتۀ دانشگاه». خانم موحد در توضیح این اتفاق می‌گوید: «آن‌روزها محیط دانشگاه تهران اصلاً شبیه محیطی برای یادگیری نبود و من هم اعلام کردم تا زمانی‌که امنیت دانشجویان در دانشگاه برقرار نشود، نمی‌توانم تدریس کنم. چطور می‌شود برای دانشجویان از موسیقی کلاسیک گفت وقتی هرروز عده‌ای در دانشگاه تهران می‌ریزند و دانشجویان را کتک می‌زنند. من سوالی بسیار روشن داشتم، چطور است که ریاست و حراست دانشگاه تهران قادر به جلوگیری از این حملات نیست؟‌ هنوز هم این مسئله برای من حل نشده است. اصلاً مگر دانشگاه محیطِ کتک‌‌کاری است؟ در چنین شرایطی دانشجو و استاد چگونه تمرکز داشته باشند؟»

ادامۀ تدریس با وجود قطعِ حقوق

حقوقِ او را در این‌ماه‌ها قطع کرده بودند، اما او همچنان مشغولِ تدریس بود. گروهِ موسیقی به او می‌گوید باتوجه به اینکه ممنوع‌ازتدریسی شما شفاهی بوده و حکمی دراین‌باره به‌دست گروه موسیقی نرسیده است و باتوجه به نقشی که در کلاس‌های تخصصی، پایان‌نامه‌های مختلف دانشجویان کارشناسی و کارشناسی‌ارشد و دکترا به‌عهده دارید، به‌‌رغم قطع حقوق به تدریس ادامه دهید و او هم ادامه می‌دهد. دلیلِ خودش را هم برای این ماجرا دارد: «نمی‌خواستم دانشجویانم بلاتکلیف بمانند. ما حتی در اوجِ اعتراضات هم، تنها کلاس‌های نظری را تعطیل کردیم و کلاس‌های عملی نوازندگی همچنان به فعالیتِ خود ادامه می‌داد.»

تعلیق به‌خاطر روشِ آموزشِ غربی

این اولین‌بار نیست که خانمِ موحد با چنین فشارهایی روبه‌رو می‌شود؛ یک‌بار در دهۀ 70 هم به‌خاطر «روش آموزش غربی» حقوق او به‌مدت ۷ماه قطع شده بود و پس‌از سال‌ها دوباره تاریخ تکرار شد. گفتیم که تاریخِ این سرزمین پر از تکرارِ حرمان است. سال گذشته این اتفاق به اعتراضِ جمعی از دانشجویان دانشکدۀ موسیقی پردیس هنرهای زیبا دانشگاه تهران منجر شد و آنان به حمایت از استادِ خویش پرداختند و خواستار آن شدند تا دست از آزارِ استادِ محبوب‌شان بردارند. آذین هم در آن‌زمان نوشت: «ظاهراً مسئولان دانشگاه تهران در خلال این سال‌ها متوجه نشدند، کسی که برای حفظ ساحت دانشگاه و صیانت از حقوق دانشجو از هیچ تلاشی فروگذاری نمی‌کند، با قطع حقوق آن‌هم در شرایطی که هم‌وطنانش هزینه‌های سهمگینی را در راه دستیابی به مطالبات ملی متحمل می‌شوند، مرعوب نخواهد شد.»

او هراندازه که در محیط آکادمیک بی‌جنجال است و تنها به ارتقای سطحِ علمی دانشجویانش می‌اندیشد، در عقایدِ خود استوار است. آن‌زمان که جایزۀ برترین زن ایران در عرصۀ موسیقی کلاسیک را به او دادند، بالای تریبون رفت و گفت: «بالندگی فرهنگی که هنر را برای هنر می‌شناسد، چارچوب‌های جنسیتی نمی‌شناسد. ضمناً موسیقی که همگی ما آن را زبان مشترک انسان‌ها می‌شناسیم، فرسنگ‌ها فرسخ به‌دور از مرزهای جنسیتی طریقت معرفت‌شناسی است، طریقت نوع‌دوستی و آزادمنشی. برای من زن هنرمند ایرانی، پذیرفتن اینکه همیشه به‌عنوان گونه‌ای «غیر» در نظام فرهنگی میهنم محسوب آیم، دردناک است. پس اجازه می‌خواهم به امید آن‌روز که زنان و مردان ایران‌زمین پابه‌پای هم و دوشادوش هم در اعتلای فرهنگی این مرزوبوم محسوب آیند، این لوح نفیس را در خدمت‌تان به امانت بسپارم تا انشاءالله در آینده‌ای نه‌چندان دور آن را با افتخار دریافت کنم.»

او به هدفش رسیده است

دانشجویان از حضورِ صاحبِ چنین نگرشی محروم شده‌اند و حالا مشخص نیست که برای ترمِ جدید، دانشگاهِ تهران فرصت بهره‌مندی از حضورِ او را خواهد داشت یا نه؛ اما تا همین‌جا هم او به اهدافِ خود دست پیدا کرده است: «اگر 15-10سال پیش تلاش‌مان بر این بود که نوازندگان فلوت با نگاهی حرفه‌ای روی صحنه حاضر شوند و اصول اخلاق و نوازندگی حرفه‌ای را بیاموزند، امروز به‌جرأت می‌توانم بگویم حالا در زمینه ساز فلوت واقعاً حرفه‌ای شده‌اند. در این‌سال‌ها فرهنگ نوازندگی این‌ساز واقعاً رشد کرده است. نوازندگان رویکرد آکادمیک ساز فلوت را پذیرفته‌اند و تلاش می‌کنند به استانداردهای بین‌المللی نزدیک شوند و در همین راستا نیز گام بردارند. بااین‌وجود من مثل همیشه سختگیری‌ها را متوجۀ خودم و همکارانم می‌کنم و شرمنده‌ام که بگویم کسانی که متولیان هنر هستند و ما هنرمندان، نتوانسته‌ایم جایگاه موسیقی را در نظام اجتماعی ایران به‌صورت صحیح و آنطور که بایسته و شایسته موسیقی است، تبیین کنیم. به‌‌رغم وفور و افزایش توجه به سمت موسیقی اما متاسفانه روزبه‌روز با موسیقی نازل‌تری روبه‌رو می‌شویم.»

خبر خوب: در ایران می‌مانم

وقتی این اتفاقات رخ می‌دهد، بی‌اختیار این‌هراس در دلِ آدم‌هایی که هنوز به ماندن در این سرزمین فکر می‌کنند، ایجاد می‌شود که نکند این استاد هم برود، مثلِ آن استاد و آن استادانِ دیگر. خانم موحد البته خیالِ آدم را جمع می‌کند و می‌گوید تحتِ‌ هر شرایطی در ایران خواهد ماند و به جوانانِ این مملکت خدمت می‌کند؛ اتفاقی که از فرزند مهندس نظام‌الدین موحد (رهبر فقید جبهه ملی ایران و از یاران دکترمحمد مصدق) انتظار می‌رود: «من وقتی تحصیلاتم را به اتمام رساندم بلافاصله به ایران بازگشتم تا در کشورم خدمت کنم. البته از آنجا که رشتۀ من موسیقی کلاسیک است، خواه‌ناخواه ‌باید با استادان و نوازندگان بین‌المللی همکاری داشته باشم و برای همین گاه و بی‌گاه به خارج از کشور رفته‌ام تا در کنفرانس‌های علمی شرکت کنم؛ هر اتفاقی هم که بیفتد، در ایران می‌مانم تا به جوانانِ کشورم خدمت کنم.»

آنان که در این سال‌ها شاگردی او را کرده، همکارش بوده‌اند یا در جشنواره‌ای-جایی با او هم‌کلام و هم‌قدم شده‌اند، می‌دانند که حضورِ او در ایران، چه اتفاقِ فرخنده‌ای بوده در این سال‌ها؛ او که خود نزدِ اساتیدی چون الکساندر موری، الان مادیون، پترلوکاس گراف و ژان پیر رامپال کار کرده، هیچ‌گاه به موسیقی تنها به‌عنوانِ یک علمِ جدا نگریسته است. موحد در تمام این‌سال‌ها تحقیقات بسیاری در زمینه‌های موسیقی‌شناسی، جامعه‌شناسی و فلسفه داشته و با آن درجۀ‌ بالای تحصیل و مطالعه، نخواست نظریه‌پرداز صرف باشد یا تکرارکنندۀ درس‌گفتارها  یا مترجم نوشته‌های دیگران در فصلنامه‌های علمی و پژوهشی و شاید همۀ این‌هاست که سبب‌شده او استادِ محبوبِ مسئولان دانشگاه نباشد که خب همه‌چیز در این مملکت متفاوت است از تمامِ جاهای دیگرِ دنیا.


منبع: روزنامه هم میهن
نویسنده: سما بابایی