مسعود کیمیایی در این فیلم همچون روایتی که در سال 1366 و در فیلم سینمایی «سرب» داشت، قرائت خود را از تاریخ و جغرافیای شهری تهران ارائه می‌دهد، خیلی اصراری ندارد که شخصیت‌هایش -چه آنهایی که نام‌های حقیقی همچون دکتر مصدق را دارند و چه آن گروه سارقان- وامدار اصل تاریخ باشند، بلکه می‌خواهد تاریخ را از آنچه می‌پسندد و دوست دارد روایت کند و شاید به‌همین‌دلیل است که فارغ از محصول نهایی مصدق، «خائن‌کشی» تفاوت آشکاری با دیگر مصدق‌های روایت‌شده در ادبیات، سینما و تئاتر این سرزمین دارد.

چارسو پرس: در همین ابتدای یادداشت شاید بد نباشد به این نکته کلیدی و حائز اهمیت اشاره کنیم که روایت در آثار مسعود کیمیایی به‌ویژه در دو دهه اخیر (شاید نقطه آغازش فیلم «فریاد» بود) بیش‌ازاینکه مبتنی بر یک روایت فیلمنامه‌نویسی کلاسیک مانند آنچه در آموزه‌های سید فیلد و رابرت مک‌کی می‌خوانیم باشد، بیشتر وامدار یک نوع از ادبیات توصیفی است که خود کیمیایی در رمان‌هایی همچون «جسدهای شیشه‌ای»، «حسد» و «سرودهای مخالف ارکسترهای بزرگ ندارند» آن را آزموده است.

طبیعتاً با چنین گزاره‌ای مخاطب این یادداشت حق این پرسش را دارد که مگر اینجا سینما نیست و نباید از قواعد رایج سینما -آن هم سینمای کلاسیک- با نقاط عطف و شخصیت‌پردازی‌های مرسومش تبعیت کند؟ این نکته زمانی درست تعبیر می‌شود که ما از یک فیلمساز مؤلف با جهان‌بینی شخصی سخن نگوییم. اگر روایت را در آثار پیشین مسعود کیمیایی با دقت بررسی کنیم متوجه چند موتیف در آثار او می‌شویم که جملگی آنها دیالوگ‌های آهنگین، طنز سیاه و روایت مبنی بر فضاسازی یا آنچه خود کیمیایی به‌عنوان عکس‌نویسی از آن یاد می‌کند، است و محصول نهایی مانند آزمایشگاهی برای خالق می‌ماند که این شیوه روایت ادبی را در آن به مابه‌ازای بصری بدل می‌کند. با اشاره به همین گزاره باید به تماشای تازه‌ترین ساخته کیمیایی یعنی «خائن‌کشی» نشست.

مسعود کیمیایی در این فیلم همچون روایتی که در سال 1366 و در فیلم سینمایی «سرب» داشت، قرائت خود را از تاریخ و جغرافیای شهری تهران ارائه می‌دهد، خیلی اصراری ندارد که شخصیت‌هایش -چه آنهایی که نام‌های حقیقی همچون دکتر مصدق را دارند و چه آن گروه سارقان- وامدار اصل تاریخ باشند، بلکه می‌خواهد تاریخ را از آنچه می‌پسندد و دوست دارد روایت کند و شاید به‌همین‌دلیل است که فارغ از محصول نهایی مصدق، «خائن‌کشی» تفاوت آشکاری با دیگر مصدق‌های روایت‌شده در ادبیات، سینما و تئاتر این سرزمین دارد.

همانطور که اشاره شد کیمیایی بیش‌ازاینکه دغدغه یک روایت کلاسیک و سید فیلدی را داشته باشد، علاقه به نوع روایت و فضاسازی دارد، شاید برای همین است که سکانس حزب سومکا را می‌نویسد یا آن فصل شیره‌کش‌خانه را با این صبر و دقت طراحی و روایت می‌کند. چون او به تعبیر خودش بیش‌ازاینکه علاقه به فیلمنامه داشته باشد، دوست دارد فیلم‌نوشت خطابش کند. اگر با این عینک به «خائن‌کشی» نگاه کنیم اتفاقاً با اثری شاخص در چند فیلم اخیر مسعود کیمیایی مواجه می‌شویم. او جنس دیالوگ‌های شعرگون، همچنین فضاسازی روایی و بصری را در این فیلم به اوج خود رسانده است.

نکته مهم در فیلم «خائن‌کشی» که این فیلم را در کنار «جرم» و «قاتل اهلی» در یک مرتبه قرار می‌دهد، نگاهی است که کیمیایی به عرصه سیاست دارد. از دید او هیچ آدم سیاسی‌ای قابل‌اعتماد نیست و نقش مردم را در هر تحول سیاسی و اجتماعی‌ای، بالاتر از هر حزب و جریانی می‌داند. کیمیایی در این فیلم بیش‌ازاینکه راوی زخم‌های دکتر مصدق در روزهای بحران باشد، راوی مردمی است که با او هم‌عصر و زمان بودند و برای اولین‌بار دوربین خود را به‌سمت مردم چرخانده است. درنهایت باید به این نکته کلیدی و مهم اشاره کرد که اگر با منطق رایج در دیگر آثار سینمای ایران و جهان به تماشای «خائن‌کشی» می‌نشینید و همچون منتقد فیلم «مرد پرنده»، ساخته ایناریتور درصدد غلط‌گیری از فیلم هستید، احتمالاً از تازه‌ترین ساخته مسعود کیمیایی هم سرخورده خواهید شد اما اگر به روال آثار دو دهه اخیرش علاقمند هستید و جزو طرفداران فیلم «سرب» به‌شمار می‌آیید، این فیلم برای شما واجد ارزش‌ها و نکات مثبتی است.


منبع: روزنامه هم میهن
نویسنده: پویا نبی