چارسو پرس: به نقل از روابط عمومی موزه سینما، رهبر قنبری در ابتدای این کارگاه با مروری بر نظریههای سینمایی، گفت: از همان ابتدا سینمای فرمگرا بوجود آمد که نمونه آن آثار افرادی مانند آیزن اشتاین و فیلمهایی مانند «ایوان مخوف» بود که در مقابل آن فیلمهایی مانند «باغبان آبپاشی شده» ساخته شد. درواقع به نوعی سینمای داستانسرا در کنار سینمای مستند محور بود که اصطلاحا به آن سینمای فرمال میگویند و در مقابل آن سینمای واقعگرا شکل گرفت.
وی با بیان اینکه سینمای فرمال در دورهای رواج پیدا کرد و تاثیر خود را گذاشت، افزود: به دنبال این سینما نوعی سینمای اکسپریونیسم نیز پدید آمد که فیلمهایی مانند «مطب دکتر کالیگاری» و «فرانکشتاین» از دل همین فرمالیسم ایجاد شد. این مباحث مبانی عقلی و نظری دارد که حتما باید مطالعه کنید.
قنبری بیان داشت: جنس سینمای فرمال مبتنی بر عقاید مارکسیستی و کمونیستی دیالکتیکی است که منبعث از نظریه هگل آلمانی است و نظریه « تز، آنتیتز و سنتز» را در پی دارد. یعنی هر پدیدهای در درون خود به عنوان یک نظریه است و در درون خود ضد نظریه را میپروراند. آیزن اشتاین بر این مبنا نظریه مولف خود یعنی تدوین و مونتاژ را بنیان میگذارد.
وی خاطرنشان کرد: از نظر آیزن اشتاین، تدوینگر و فیلمساز هوشمند آن است که از کمترین زمان برای نمایش تصاویر بیشتر استفاده کند. آنچه مسلم است نظریه هگل قدمت تاریخی و فلسفی دارد و نظریه مقابل آن نظریه واقعگرا است که معتقد است باید واقعیت محض را پیش روی مخاطب بگذاریم تا خود مخاطب انتخاب کند چه ببیند.
وی با بیان اینکه نظریه واقع گرا در حالت پیشرفته به نئورئالیسم ایتالیایی با فیلمهایی مانند «دزد دوچرخه» میرسد، گفت: در این نوع سینما پلانهای عریض و طویل میبینید و فیلمهای «شهر بی دفاع» و «همشهری کین» نیز از این نوع سینما هستند که در آنها همه پلانها باز است. برخلاف سینمای آیزن اشتاین که در تقابل با سینمای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی با سینمای روس است. نظریه آیزن اشتاین درواقع نظریه دیکتاتور مابانه است.
قنبری ادامه داد: نظریه واقعگرا معتقد است، سینما به خودی خود وجود ندارد زیرا سینما از شیئ تهی است و آنچه میبینیم تصویر ذهنی ماست. سینما به عنوان ابزار اهمیتی ندارد و مهم این است تصویر ذهنی ما درست و واقعی و آنگونه که وجود دارد منتقل شود و واقعیت درونی ما را بیرون نشان دهد. بر این اساس می توانید تصور کنید وظیفه سینما چیست و چقدر سنگین است.
وی با بیان اینکه نظریه واقع گرایانه شکلهای مختلفی به خود میگیرد، ادامه داد: نظریه واقع گرایانه در ایتالیا به نئورئالیسم ایتالیایی و نئورئالیسم پوئتیکال میرسد که در ایران از آن به عنوان رئالیزم شاعرانه تعبیر میشود و سینمای زنده یاد عباس کیارستمی از همین دست است. در فیلم «خانه دوست کجاست» نوعی شاعرانگی وجود دارد که همزمان با آن به واقعیت زیست آن کودک در روستا به مسائل تاریخی و باستانی نیز میپردازد.
قنبری با اشاره به فیلم «در یک بازار ایرانی» از تجربیات خود در ساخت این فیلم، گفت: تمام عناصر اصلی فیلم توسط خودم ساخته شد ونتیجه آن رئالیتی شد که در نظر داشتم. شما به عنوان علاقهمندان به فیلمسازی باید با توجه به نوع فیلم، لنزها را به درستی به کار بگیرید. لنزهایی که در این فیلم به کار بردیم لنز نرمال و معمولی است؛ لنز، بازیگر و نور در فیلم بسیار اهمیت دارد.
وی درباره کات زدن دوربین نیز بیان داشت: فکر میکنید چرا در فیلم رئالیتی برش میزنیم؟ به دلیل اینکه دوربین مانند چشم آدم نیست که هر زمان خواستیم اطراف را ببینیم؛ نمای دوربین محدودیت دارد به همین دلیل برش می زنیم و با تغییر زاویه اندازه نما را نیز عوض میکنیم تا تحرک آن زیاد شود.
قنبری همچنین گفت: باید توجه داشته باشید که ریتم بیش از اندازه کند، حوصله مخاطب امروز را سر میبرد. ریتم فیلمهای من کند است اما برای کند بودن آن دلیل دارم. من معتقدم هر تصویر پیش از آنکه تصویر شود ارکانی را باید بگذراند؛ ابتدا باید پاکیزگی در کلام داشته باشیم. راویان صحنه را انتخاب کنیم و راوی صادقی باشیم.
در این کارگاه فیلم کوتاه «در یک بازار ایرانی» ساخته رهبر قنبری نمایش داده شد.
در بخش پایانی این کارگاه «رهبر قنبری» به مدت ۲ ساعت مباحث مطرح شده را به صورت عملی در محوطه باز موزه سینما با حاضران تمرین و مرور کرد.