چارسو پرس: لیلی افشار، نوازنده گیتار کلاسیک و یکی از چهرههای تاثیرگذار موسیقی در ایران است. از کودکی و هنگامی که 10 سال داشت نواختن گیتار را شروع کرد، آغازی که انجامش با پایان عمر او گره خورد. این گیتاریست نامی پس از فارغالتحصیلی از هنرستان موسیقی در سال ۱۳۵۶، به امریکا رفت و کارشناسی خود را در رشته موسیقی از کنسرواتوار موسیقی بوستون و فوق لیسانسش را در نوازندگی گیتار از کنسرواتوار موسیقی نیوانگلند دریافت کرد. از او به عنوان اولین زنی که موفق به دریافت درجه دکترا در نوازندگی گیتار از دانشگاه ایالتی فلوریدا شد، یاد میکنند. او به عنوان یکی از برجستهترین نوازندگان گیتار کلاسیک بینالمللی جوایز متعددی را از آن خود کرد و در سال 2000 جایزه استاد برجسته دانشگاه ممفیس را نیز کسب کرد. او همچنین برنده جایزه الیور اچ گیبسون برای بهترین نوازنده زن گیتار کلاسیک در سال ۲۰۰۰ شد. خبر درگذشت او در روزهای ابتدایی آبانماه هنگامی که 64 سال داشت، جامعه موسیقی را بسیار متاثر کرد؛ وقتی برای یادبودش تصمیم گرفتیم که صفحهای را داشته باشیم، سراغ موزیسینها و گیتاریستهایی رفتیم که همگی از او به نیکی یاد میکردند و در نهایت با سه نفر درباره لیلی افشار صحبت کردیم، حامد فتحی، کاوه رحمانی و میثم پشتاره ؛هنرمندانی که لیلی افشار را سالها میشناختند و با او همکاری میکردند تا بتواند دغدغههایش را در ایران دنبال کند. دغدغه هنرمندی با منزلت و نگاه افشار، چیزی جز ارتقای سطح هنر در کشورش نبود و هنری که درون او میجوشید، موسیقی بود که در گیتار تجسم یافته بود. با این گیتاریستها که صحبت میکردم هرکدام به وجهی جایگاه هنری افشار را تایید میکردند، یکی از او به عنوان فردی خستگیناپذیر یاد کرد و دیگری او را الگو و نماد پشتکار خواند. از عشقش به وطن گفتند و دغدغهاش برای حضور گیتاریستهای ایرانی در سطح جهان؛ قرار بود در آبانماه جاری، همچون گذشته بدون هیاهو مسترکلاسها و برنامههایش را برگزار کند و برود اما ماندنی شد، با آنکه به گواه دوستانش حال وخیمی داشت اما دغدغههایش برای او مهمتر بودند، با وجود وخامت حال به وطن بازگشت و همین جا چهره در نقاب خاک کشید و آنطورکه گفته میشود مراسمش هم غریبانه و بیهیاهو برگزار شد؛ همانطور که خدماتش آنطور که بایسته و شایسته بود در دوران حیاتش قدر دانسته نشد. در ادامه گفتوگوی «اعتماد» را با سه هنرمند گیتاریست خواهید خواند که درباره این هنرمند فقید صحبت کردهاند.
به گیتار کلاسیک در ایران اعتبار داد
حامد فتحی مدیر هنری اسبق برنامههای لیلی افشار است که پیشینه آشناییاش با این هنرمند فقید به بیش از 20 سال میرسد. از او درباره اهمیت جایگاه هنری افشار پرسیدیم، او چنین میگوید: «ایشان توانست شأن و اعتبار ویژهای به گیتار کلاسیک در ایران دهد چون نگاه عامهپسندانهای نسبت به ساز گیتار وجود دارد مثلا در ذهن همه مردم این است که گیتار ساز همراهی با آواز است اما خانم افشار به عنوان یک تکنواز روی صحنه قطعاتی زیبا و چندصدایی از دورههای مختلف موسیقی از باروک تا مدرن و تنظیمات خودشان از قطعات محلی ایران را اجرا میکردند؛ ایشان ساز را روی صحنه بردند و کار مهمشان این بود که توانستند در تمام ایران سبک گیتار کلاسیک را اجرا کنند و کلاسهای آموزشی بگذارند و تاثیر مهمی در آموزش این ساز در ایران گذاشتند اما من در پاسخ به عزیزانی که میپرسند چه چیزی از ایشان یاد گرفتید، همیشه میگویم بزرگترین چیزی که در اولین برخوردم با خانم افشار یاد گرفتم این بود که چه چیزهایی را بلد نیستم، در واقع متوجه شدم که چه چیزهایی را باید یاد بگیرم و این گیتار چه امکاناتی دارد. مهمترین کار با توجه به اینکه ایشان در امریکا زندگی میکرد، این بود که هر سال ایشان به ایران تشریف میآوردند تا آموختههایشان را به علاقهمندان منتقل کنند.»
میگویم شنیدهام که آخرین بار با وجود حال نامساعد کلاسهایشان را در ایران برگزار کردند، درست است؟ فتحی اینطور پاسخ میدهد: «آخرین کلاسشان که یک ماه پیش بود در اوج بیماریشان بود، زمانی که شاید بهتر بود در امریکا میماندند و بستری میشدند ولی با این حال و با وجود بیماری آمدند و کلاسشان را برگزار کردند. در هر حال فکر میکنم ایشان عاشق ایران بودند، با توجه به شناختی که من از ایشان داشتم، کشورش را خیلی دوست داشت برخلاف اینکه من فکر میکنم کشورش با او به خوبی برخورد نکرد.»
او درباره تلاشهای لیلی افشار و درگذشت غریبانهاش در ایران اینطور عنوان میکند: «دوست دارم این گله را هم بکنم که در مراسم فوت او هیچ نهادی شرکت نکرد و باید بگویم مراسم تدفین ایشان بسیار غریبانه انجام شد حتی تا امروز که با شما صحبت میکنم هیچ مراسم بزرگداشتی از طرف نهادهای موسیقی برای ایشان انجام نشد و حتی باید یادآور شوم درباره ایشان بیشتر در رسانههای خارجی صحبت شد تا در کشور خودش؛ من سالها مدیر برنامه ایشان بودم و انجام دادن کارهای ایشان خیلی سخت بود. با وجود جایگاه مهمی که داشتند، مراسم شایستهای متناسب با مقام ایشان برگزار نشد و شاید اگر در کشور امریکا میماندند چه بسا با یک تشریفات خاص این مراسم صورت میگرفت. اگر روی مراسم تدفین صحبت و تاکید میکنم به خاطر این است که عیان است وگرنه در زنده بودن ایشان هم اتفاق خاصی نیفتاد.»
فتحی ادامه میدهد: «ایشان کاملا با هزینه شخصی خودشان همه کارها و برنامهها را انجام میدادند یعنی این همه سال هیچ نهاد رسمیای برگزارکننده کلاسهای این استاد بزرگ نبود. من شخصا برای کنسرتهای ایشان مجبور میشدم جواز بگیرم و منتظر جواز میشدم چه بسا که مجوز هم داده نمیشد یا با تعلل مجوز میدادند حتی محیط آکادمیک مثل دانشگاههای موسیقی در کشور کمتر به ایشان توجه داشتند یا سهمی در برگزاری کلاسهای ایشان داشتند. به هر حال در شأن یک نوازنده بینالمللی با خانم افشار برخورد نشد. ایشان از نوازندههای بینالمللی بسیار مطرح بودند؛ استاد دانشگاه ممفیس امریکا در مقطع دکترا و ارشد بودند، در جشنواره از ایشان دعوت میشد ولی با وجود وجهه و اعتبار بینالمللی که داشتند، باید برای اجراهای شان دنبال مجوز میرفتند و من مهر و تایید حرفهایم را در مراسم تدفین ایشان خلاصه میکنم وقتی میبینیم این مراسم بدون هیچگونه تشریفات رسمی در شأن جایگاه ایشان و بدون و حضور هیچ نمایندهای از نهادهای رسمی از موسیقی و مقامهای استانی و... برگزار و حتی خبر درگذشت ایشان صرفا بسیار کوتاه منعکس شد که نهایتا به غریبانگیشان بیشتر پی میبریم. ایشان تا لحظات آخر کارش را میکرد و زندگیاش را وقف گیتار کرد و این یک واقعیت است که زندگی او فقط در گیتار خلاصه شده بود. تا روز آخر هم این کار را انجام میداد و در اوج بیماری هم به علاقهمندان و جوانان ایران آموزش میداد. درست است که در زمان حیات زیاد اهل گلایه و شکایت برای مثال در روزنامه و مجلات مختلف نبود اما شاید بهتر باشد بگوییم که گاهی ترس از این داشت که به دلیل مطرح کردن گلایههایش، حضور کوتاه او در ایران دچار اختلال شود و به خاطر همین سعی میکرد تمرکز و فعالیتش روی اجراها و مسترکلاسها باشد و حتی وقتی فضای مجازی نبود همه این هماهنگیها را شخص خودشان با تلفن انجام میدادند.»
مدرس متفاوت، هنرمند خستگیناپذیر
کاوه رحمانی خود را شاگرد لیلی افشار معرفی میکند. او علاوه بر آنکه در سفر آخر این هنرمند فقید به ایران، مدیریت برنامه او را در شیراز به عهده داشت، حدود 20 سال با او در برگزاری برنامههایش همکاری داشته، او درباره آشناییاش با افشار اینطور میگوید: «آشنایی من با خانم دکتر افشار به سال ۱۳۸۰ و حضور ایشان در ایران برمیگردد. در ابتدای دهه ۸۰ که ایشان به ایران آمدند و در شهرهای مختلف برنامه داشتند، علاوه بر اجراهایشان به فراخور ظرفیتهای موجود در هر شهر، مسترکلاسهایی را هم برگزار میکردند ایشان در کارها رپرتوار مدرن و جدیدتری را ارایه میکردند و بسیاری از قطعاتی را که اجرا میکردند جزو قطعاتی بود که مخاطبان ایشان برای بار اول آن را میشنیدند. دکتر افشار از همان ابتدا در کلاسهای خود به آموزش اصولی اعتقاد داشتند و این به خاطر سابقه تدریسی بود که سالها در دانشگاههای معتبر دنیا داشتند. ایشان تاکید زیادی داشتند که هر فرد قبل از اینکه گیتاریست یا پیانیست یا نوازنده هر سازی باشد باید در مرحله اول موزیسین درجه یک باشد و موزیسین بودن را ورای گیتاریست بودن میدانستند. این مساله نقش اصلی خانم افشار را در سطح آموزش دقیق و اصولی نمایان میکرد.»
او در پاسخ به این پرسش که نگاه و تعریف لیلی افشار از موزیسینی که فراتر از یک نوازنده است، چه بود، عنوان میکند: «این سوال بسیار خوبی است، چون همیشه به این مساله تاکید داشتند، ایشان میگفتند ما صِرف اینکه به صورت مکانیکی یک ساز را بنوازیم یعنی فقط مهارتهای تکنیکی داشته باشیم را کافی نمیدانستند. مبانی و مهارتهای اجرای موزیکال و قواعدی که یک اثر را تبدیل به اثر موسیقایی میکند، کارکرد انگشتگذاری روی ساز و بیان موسیقایی را مهم میدانستند که همه اینها در اساتید بزرگ ما هم دیده میشود. ایشان معتقد بودند که ورای نواختن ساز و تکنیک بالایی که یک فرد دارد، ما به عنوان مخاطب باید از او بیان موسیقایی را بشنویم؛ یعنی درست است که مهارت نوازندگی بسیار اهمیت دارد اما اصول و اجرای موسیقی نیز مهم است البته که حساسیت ایشان یکی از عواملش این بود که سالها معلمان سطح بالای ایتالیایی داشتند و با وجود اینکه در امریکا تحصیل کرده بودند، به مدت ده سال به صورت مستمر به ایتالیا میرفتند و توسط اساتید بزرگ آنجا نیز آموزش دیده بودند و همینطور که به صورت خستگیناپذیر تدریس میکردند، در زمان جوانی نیز به صورت خستگیناپذیر تحصیل کرده بودند، به همین دلیل به بیان موزیکال و در واقع آنچه ما به آن موزیکالیته میگوییم، اعتقاد داشتند و این مساله را بالاتر از تکنیک میدانستند.»
رحمانی درباره ممارست افشار در حوزه آموزش به علاقهمندان در ایران نیز اینطور بیان میکند: «برنامه استاد در شیراز آخرین یا جزو آخرین برنامههایی بود که قرار بود انجام شود، حتی من پوستر برنامهها را هم آماده کرده بودم و جالب است که آخرین پیامی که من از خانم افشار دارم محتوایش این بود که ایشان ۱۹ آبان قرار بود که به ایران برسند اما گویا به دلیل وخامت حالشان زودتر آمده بودند به ایران که دوم آبان هم فوت کردند، متوجه شدم که با وجود برنامهریزی برای برگزاری کلاس در نیمه دوم آبان، ایشان تاریخ بلیت خود را تغییر داده بودند. تلاش ایشان در راستای آموزش فقط به کلاس محدود نمیشد، در این سالها ایشان علاوه بر برگزاری کلاسها دو کتاب بسیار ارزشمند برای آموزش گیتار کلاسیک چاپ کردند، چند کتاب درباره انگشتگذاری صحیح قطعات و رپرتوار گیتار که موسیقی قرن20 و 21 است و شامل قطعات ایرانی و قطعات آذری هست چاپ کردند و همینطور آموزش گیتار کلاسیک جلد یک و دو که بسیار ارزشمند هستند. به جز اینها کلاسهای مستمری که در شهرهای مختلف برگزار میکردند نیز هست. ایشان از دانشگاه ممفیس به ایران میآمدند و برمیگشتند چرا که در ممفیس هم هرساله فستیوال برگزار میکردند و یکی از بهروزترین اساتید بودند؛ فردی خستگیناپذیر در جهت آموزش که در ترویج و اجرای گیتار کلاسیک فعالیت داشتند. این را هم بگویم که چندین سی.دی با انتشارات ماهور منتشر کردند که بعضی از آنها در کل دنیا توسط انتشارات فرامرزی نیز منتشر شدند.»
رحمانی همچنین تاکید میکند: «در برنامه آخری که ایشان در تهران برگزار کردند، اگر به وضع ظاهری ایشان نگاه کنید کاملا متوجه میشوید که با شرایط سخت و با وجود اینکه بیماری در ایشان اوج گرفته بود، در کلاس حاضر شدند، همانطور که گفتم برنامه شیراز را که قرار بود در آبان برگزار شود اول به تعویق انداختند چون میخواستند در امریکا شیمیدرمانی کنند ولی دایم به فکر این بودند که به ایران بیایند و کلاسهای خود را برگزار کنند و دوباره برای ادامه درمان به امریکا برگردند. مهمترین مسالهای که خانم افشار تاکید داشتند این بود که تا جایی که ممکن است همه مطالب را باید به هنرجویان آموزش میداد و بر موزیسین بودن تاکید داشت حتی من یادم هست که در کلاسی که قطعهای را برایم تدریس میکردند به من میگفتند که پیش از گیتار و ساز باید به موسیقی فکر کرد، حتی باید با ساز آواز خواند. معتقد بودند که اجرای موسیقی فراتر از نوازندگی صِرف یک ساز است. اگر بخواهم توصیفی از ایشان داشته باشم میگویم لیلی افشارِ خستگیناپذیر.»
الگوی عشق و مسوولیت
میثم پشتاره که در بسیاری از مسترکلاسهای لیلی افشار شرکت داشته و همچنین در بندرعباس برنامههای او را مدیریت میکرده است، درباره تاثیرات آموزشی که افشار بر علاقهمندان موسیقی داشته است، اینطور میگوید: «یکی از مهمترین کارهای ایشان انتقال علمشان بود که دانش خود را از کشورهای پیشرفتهتر به اینجا آوردند ولی من میخواهم تاثیر ایشان را از زاویه دیگری نگاه کنم، فکر میکنم که ایشان الگوسازی بسیار خوبی کردند یا بهتر بگویم به عنوان الگویی که بسیار عاشق کارش بود و در قبال کار و وجهه آن احساس مسوولیت میکرد، بسیار خستگیناپذیر بود، بهطوریکه من همیشه به ایشان میگفتم امیدوارم وقتی که به سن شما رسیدم به همین اندازه انرژی و قدرت داشته باشم و ایشان نیز در پاسخ میگفتند که باید هم همینطور باشد، به یاد دارم که میگفتند من هیچگاه خسته نشدم؛ حتی یک بار شنیدم که ایشان گفتند در جایی که من زندگی میکنم، نمیشود کار نکرد و باید برای حفظ جایگاهت تلاش کنی؛ اینها توصیههای ایشان بود و من فکر میکنم ایشان یک الگوی خوب برای موزیسینها بودند. ایشان نه تنها برای گیتاریستها بلکه برای همه موزیسینها الگوی مناسبی بودند و ارتقای سطح کار بسیار برایشان اهمیت داشت. جالب است بگویم که همیشه در شهرستانهای مختلف و در همه سطوح سعی میکردند که به هنرجویان درس دهند در حالی که برخی از اساتید وقتی به مرتبه خانم افشار میرسند، چارچوبهایی را برای تدریس و آموزش خود معین میکنند که به مبتدیها دیگر آموزش نمیدهند ولی خانم افشار اینطور نبود و دانش خود را در همه سطوح و نه متمرکز به تهران بلکه هر جا که امکانش را داشت، منتقل میکردند.» پشتاره در ادامه بیان میکند: «اتفاقا در یکی از مسترکلاسهای ایشان بحث شد که آیا این مسترکلاسها برای اساتید است یا اینکه همه افراد میتوانند استفاده کنند و نظر ایشان این بود که مستر کلاس برای همه افراد است و من دوست دارم که به همه درس دهم. این نکته را هم بگویم که در آخرین ورکشاپ که من با ایشان در اواسط شهریورماه داشتم، ایشان گفتند که دوست دارم سطح گیتار ایران به حدی برسد که زمانی که به فستیوالهای خارجی میرویم حرفی برای گفتن داشته باشیم و این را دوست نداشت هنرجویانی که سطح قابل قبولی ندارند سریع به فستیوالهای خارجی مثل ترکیه بروند. ایشان همچنین خیلی سعی کردند که پتانسیل گیتار را برای اجرای موسیقی ایرانی و موسیقیهای محلی ایران نشان دهند. ایشان یکسری کتاب دارند که یکی از آنها پنج آواز محلی است. این آثار بهطور خاص پتانسیل گیتار را به ما نشان میدهد که شما میتوانید برای اجراهای محلی و موسیقی ایرانی هم از رپورتوار جهانی، استاندارد و آکادمیک که سنگ محک است و پیشرفت موسیقی هر مملکت، بهره ببرید و این خیلی مهم است. ایشان پتانسیل اجرای آثار محلی و ایرانی را روی گیتار توانستند در سطح بالایی نشان دهند و در این زمینه بسیار ایده میدادند و این کار الگویی شد که افراد بتوانند بعدا این راه را پیش ببرند.»
پشتاره در این باره بیشتر توضیح میدهد: «جالب است بدانید که خانم افشار این اجراهای محلی را که طبق استانداردهای جهانی کار شدند، در دانشگاه امریکا هم انجام دادند که این خودش به نوعی در سطح بالا معرفی این آثار است و علاوه بر این تنظیمهایی که شده، خیلی تنظیمهای فوقالعادهای است بهطوریکه اخیرا یک نوازنده اروپایی همین آثار را با یک کمپانی ضبط خیلی معروف اجرا کرده است.»
پشتاره در پایان میگوید: «آخرین دیالوگی که من در آخرین کارگاه ایشان شنیدم این بود که «ما دوست داریم سطح گیتار ایران را بالا ببریم چرا که ما در قبال پیشرفت شاگردان مسوول هستیم» و به نظر من این یک الگوی عالی برای هر کسی میتواند باشد حتی اگر موزیسین نیست، این همه تلاش و کوشش، این همه مسوولیتپذیری، من فکر میکنم باید به عنوان یک الگو به ایشان نگاه کرد، زنی خستگیناپذیر که به تنهایی و با پشتکار مسیر پر پیچ وخمی را طی کرد.
منبع: روزنامه اعتماد
نویسنده: سیمین سلیمانی