درحالی که باربی با تمام وجود تلاش می‌کند در بحرانی که فمینیسم برای بازارش خلق کرده به هر طریق ممکن از قبیل ساخت عروسک فضانورد و شمشیرباز و رنگین‌پوست و ویلچرنشین، خودش را شبیه واقعیت کند، فیلم باربی تمام تلاشش را می‌کند که از واقعیت فرار کند.

چارسو پرس: درمورد فیلم باربی این روزها حرف‌های زیادی زده شده که باعث می‌شود هر نوع اظهارنظری در مورد آن غیرقطعی باشد، هر نوع اظهارنظری منهای یک استثنا، آن هم اینکه نظرات در مورد این فیلم به‌ شدت صورتی، کاملا دوگانه است. اگر نگاهی به امتیازات فیلم در گوگل بکنید، موضوع روشن می‌شود. اغلب کسانی که به فیلم نمره داده‌اند یا کمترین نمره ممکن را انتخاب کرده‌اند یا بیشترین نمره ممکن را؛ بنا بر این فیلم از نظر مخاطبانش یا آشغال بوده یا شاهکار. 

من در دسته کسانی هستم که باربی را آشغال می‌شمارند. البته اشتباه نشود، آشغال بودن باربی از نظر من، ربط چندانی به منظرگاه دختر نوجوانی که فیلم به آن اشاره می‌کند و در آستانه ورود به یک نظرگاه سیاسی، باربی را «فاشیستی» می‌شمارد، ندارد. عروسک باربی در سال‌های گذشته تلاش قابل ملاحظه‌ای برای به‌روز شدن، برای کم کردن از انتقادات بسیار وارد در مورد ارایه یک تصویر کلیشه‌ای از زنان و همین‌طور برای همراه شدن با بازار رو به تنوع خریداران خود انجام داده که حتما ستودنی است. شرکت تولید‌کننده باربی در سال‌های اخیر نشان داده است که به جای اینکه با کله‌شقی به یک الگوی قدیمی که از نظر خودش درست است، بچسبد با بازار و منتقدان و جامعه‌شناسان راه می‌آید، باربی‌های رنگین‌پوست تولید می‌کند، عروسک‌های چاق و لاغر تولید می‌کند تا الگوی تبلیغاتی زن بور سایز صفر را بشکند، عروسک‌های روی صندلی چرخ‌دار، عروسک‌های در لباس فضانورد و شیمیدان تولید می‌کند و حتی از اسطوره شمشیربازی زنان امریکا که یک زن دو رگه مسلمان است، اجازه می‌گیرد تا یک باربی شمشیرباز هم از روی او درست کند و نشان دهد که حتی به پاهای کشیده و لاغر هم تعلق خاطر ابدی و ازلی ندارد. 

باربی حتما آن‌طوری که دختر نوجوان فیلم باربی به آن اصرار دارد، نمادی از «فاشیسم» نیست، اما فیلم همچنان آشغال است. رنگ‌های براق، لباس‌های جالب و زندگی که در آن هر روز بهترین روز عمر است، بخش اصلی افتتاحیه فیلم است، بخش کمتر مورد توجه قرار گرفته‌ای هم در افتتاحیه هست و آن جایی است که عروسک شاد و خندانی که هر روز بهترین روز زندگی‌اش را زندگی می‌کند از «مرگ» سوال می‌کند. اینجا جایی است که از خودتان می‌پرسید نکند همه کسانی که باربی را آشغال توصیف کرده‌اند صرفا از سر بدجنسی فیلم را زیر سوال برده باشند؟ نکند این ‌بار قرار است در یک فانتزی عروسکی، موضوعی چنان جدی دستمایه قرار بگیرد و تمام ایده‌هایی که در مورد عروسک‌بازی دارید را زیر سوال ببرد؟ اینجا جایی است که انتظار شما از فیلم بسیار بالاتر از آن چیزی قرار می‌گیرد که این کمدی فانتزی عروسکی قرار است به آن پاسخ دهد. 

مساله مرگ به زودی در فیلم به مساله «غم» تبدیل می‌شود، زندگی دیگر روی پنجه پا نیست و ترتیب مکانیکی طی شدن روز یک باره به هم می‌ریزد، اما نه به این دلیل که در دنیای واقعی کسی مرده است، بلکه به این دلیل که دختری که در دنیای واقعی با عروسک بازی می‌کند، غمگین است. باربی که پایش را روی زمین گذاشته و آبی که با آن دوش می‌گیرد ناگهان سرد شده متوجه می‌شود که بیمار شده است، باید برای درمان خودش سراغ یک باربی طرد شده و بیمار دیگر برود. این ‌باربی دوم، موهای کوتاه و ژولیده و لباس نامرتب خواب به تن دارد، در خط داستانی ماجرا او عروسکی است که پشت ویترین نمانده، عروسکی است که هر کاری خواسته‌اند با او کرده‌اند و حالا عروسک‌های تمیز و مرتب دیگر او را نمی‌پذیرند، تصویری که همان الگوی کلاسیک جادوگران زن را یادآوری می‌کند. از اینجا به بعد همه ‌چیز به هم می‌ریزد، باربی و کن، عروسک مرد همراهش به دنیای واقعی می‌روند تا مشکل یک نوجوان را حل کنند، اما در واقع باید مشکلات یک زن سرپرست خانوار تک والد را برطرف کنند که فرصتی برای عروسک‌بازی ندارد و بابت این مساله ناراحت است. 

بیانیه مختصر فیلم علیه دنیای واقعی توسط این زن رنگین‌پوست واقعی قرائت می‌شود؛ بیانیه در مورد اینکه چقدر انتظارات جامعه از زنان زیاد و غیرمنطقی است، ربط چندانی به فیلم ندارد، از این مونولوگ تنها برای تشریح دستوپیایی که مردسالاری در جهان ایجاد کرده، استفاده می‌شود تا عروسک‌های باربی که ظاهرا کنترل شهر را به کن‌ها، عروسک‌های مردی که همواره در جهان باربی در حاشیه قرار گرفته بودند باخته‌اند، انگیزه‌ای برای مبارزه و مقابله به دست بیاورند و خوب همان‌طور که انتظار می‌رود، همه به دنیای باربی برمی‌گردند تا درحالی که نتوانسته‌اند در دنیای واقعی چیزی را عوض کنند، در دنیای عروسک‌ها سلطه باربی بر زندگی را حفظ کنند؛ سوال دوم بعد از اینکه «پس مرگ که در آغاز فیلم به آن اشاره شده بود، کجا رفت»، اینجا به وجود می‌آید، جهانی که در افتتاحیه فیلم می‌بینیم، جهانی است که باربی در آن هر روز بهترین روز زندگی‌اش را زندگی می‌کند، عروسک‌ها لب آب والیبال ساحلی بازی می‌کنند و زنان بیمارستان و دادگاه و دولت را اداره می‌کنند، اما این جهان همان‌طور که باربی می‌بیند، غیرواقعی است، یک دستوپیایی دیگر که در آن خبری از مرگ نیست و باربی که زیادی با آن بازی شده را طرد می‌کنند. مردان سهمی از این جشن زنانه ندارند و به نظر هیچ چیز بی‌نقص نمی‌آید، پس چرا باید به آن برگشت؟ فقط به این دلیل که باید جهان عروسک‌ها را از سلطه مردانه حفظ کرد؟ 

مساله بعدی در مورد یکی از معدود پاساژ‌های فیلم است که به مدیران شرکت باربی می‌پردازد، هیاتی از مردان در کت و شلوار سیاه که حق زنان را در شرکت خورده‌اند و حالا نگران هستند که دنیای بی‌نقص عروسکی‌شان به اندازه دنیای واقعی به‌هم ریخته شود و قصد دارند هر طور شده این جهان را از زنان واقعی حفظ کنند. به نظر می‌رسد در این قسمت از داستان همه فراموش کرده‌اند که جهان باربی، با عروسک‌های فضانورد و پزشک و سیاستمدار و رنگین پوستش، اصلا قرار بود از فانتزی عبور کند و به واقعیت نزدیک شود! 

سازندگان باربی، همان‌طور که از اغلب داستان‌هایی در ردیف کمدی فانتزی‌های عروسکی انتظار می‌رود، درگیر بحران ساده‌سازی شده‌اند، آه بله، حواس کن را پرت می‌کنیم و جهان را نجات می‌دهیم، کن تنها به کمی اهمیت و اعتماد و عشق نیاز دارد، عروسک‌ها دنیای ما را حفظ خواهند کرد! 

درحالی که باربی با تمام وجود تلاش می‌کند در بحرانی که فمینیسم برای بازارش خلق کرده به هر طریق ممکن از قبیل ساخت عروسک فضانورد و شمشیرباز و رنگین‌پوست و ویلچرنشین، خودش را شبیه واقعیت کند، فیلم باربی تمام تلاشش را می‌کند که از واقعیت فرار کند. به نظر می‌رسد این مساله که برای ساختن فیلمی در مورد زنان، به چیزی بیشتر از نشان دادن نمایی کارتونی از مردسالاری با اسب و ماشین‌های سیاه نیاز است، به کلی در فیلم باربی مورد فراموشی قرار گرفته است و خب، چراکه نه؟! آیا اصلا کسی هست که حوصله و توانی برای شنیدن حرف‌های جدی در مورد مساله زنان داشته باشد؟ و اگر هست بهتر نیست با این ارجاع‌های فانتزی دین خودمان را به او ادا کنیم بدون اینکه جدیت مساله را درنظر بگیریم؟

هواداران فیلم ممکن است بگویند از کمدی فانتزی نباید انتظار بیشتری داشت، البته که حرف ناواردی نیست، نمی‌توان از یک فیلم صورتی در مورد یک عروسک پلاستیکی انتظار داشت که چیزی غیر از یک فیلم صورتی در مورد یک عروسک پلاستیکی باشد، اما خوب بود اگر این فیلم صورتی در مورد یک عروسک پلاستیکی و همین‌طور طرفداران و مشتاقانش ادعایی هم در مورد نسبت آن با فمینیسم و مساله حقوق زنان نداشته باشند. باربی با مونولوگی در مورد انتظارات فراوان جامعه مردسالار از زنان، تبدیل به فیلمی فمینیستی نمی‌شود. هر چند به خوبی می‌تواند جنبش‌های حقوق زنان را هم مثل سایر جنبش‌های برابری‌خواهی مصرف کرده و از آن ابزاری برای فروش بیشتر در بازار استخراج کند. 


منبع: روزنامه اعتماد
نویسنده: فاطمه کریم‌خان