در این مهمانی شبانه همه‌چیز بر مدار گفت‌وگو در رابطه با روابط فردی، مرور خاطرات نوستالژیک گذشته و همراهی با روح نئولیبرال زمانه شکل می‌یابد. حتی وقتی از دانشگاه تهران و دوران دانشجویی صحبت به میان می‌آید اشاره‌ای هر چند کوچک به انبوه تنش‌های سیاسی آن سال‌ها نمی‌شود. از این باب با فضایی سترون از نظر تاریخی روبه‌رو هستیم که به هیچ عنوان نمی‌خواهد رابطه تنش‌آلود عاملیت و ساختار یا همان فرد و اجتماع را که در آن زندگی می‌کند افشا کند.

چارسو پرس: همچنان بازنمایی مردمان طبقه متوسط جامعه در تئاتر و سینمای این روزهای ایران، برای اکثریت جامعه جذاب و تماشایی است. طبقه‌ متوسطی که این روزها بیش از گذشته گرفتار انواع مصایب ریز و درشت است و در حال سقوط به زیر خط فقر. به این لحاظ سیاست بازنمایی این اجرا در نمایش دادن مناسبات این طبقه در زمانه‌ای چنین دشوار، واجد دلالت‌های مختلف و گاه متضاد اجتماعی و سیاسی است. از یاد نبریم که چگونه اغلب آثار تولید شده در رابطه با مردمان این طبقه، ترجیح داده‌اند بیش از همه بر بحران اخلاقی تاکید کنند و روایت‌گر خیانت، دروغگویی و جنایت مردمان این طبقه باشند. این رویکرد در بازنمایی آسیب‌های اجتماعی بیش از آنکه بر شیوه مادی تولید جامعه متمرکز باشد که دلالی و رانت را توجیه می‌کند، کمابیش نقدی است فرهنگی و اخلاقی در مواجهه با وضعیت مردمان طبقه متوسط. بنابراین اکثریت آثاری که در رابطه با زندگی روزمره مردمان ساکن در کلان‌شهرهای ایران تولید می‌شود یک جامعه بحران‌زده از نظر اخلاقی را نشان می‌دهد که نمی‌توان به آن اعتماد کرد و برای دوام آوردن باید به توانایی خود تکیه داشت و به تنهایی رخت خویش را از این ورطه بیرون کشید. جالب آنکه این گفتار غالب زمانه است و مورد قبول اکثریت جامعه. البته این قضیه نتیجه سال‌ها سیاست‌زدایی از جامعه، اتمیزه‌شدن افراد به خاطر نئولیبرالیزه‌شدن مناسبات تولید و به محاق رفتن امر جمعی است. اغلب آثاری که طبقه متوسط را بحران‌زده به نمایش می‌گذارند بی‌آنکه به دلایل ساختاری این قضیه اشاره کنند بر روانشناسی فردی تاکید کرده و افراد را مقصر وضعیت ناهنجار کنونی معرفی می‌کنند. این رویکرد در بازنمایی شهروندان خطاپیشه جامعه به نوعی در خدمت آن گفتار از نظم موجود است که جامعه را فاسد و منحط می‌داند. به دیگر سخن نهادهای پرقدرت سیاسی که سهمی در اداره جامعه دارند با استناد به آثاری که وظیفه خویش را نشان دادن بحران اخلاقی شهروندان می‌دانند، حضور خود را در قدرت موجه جلوه داده و نظم‌بخشی حداکثری به جامعه را نوعی تکلیف و ضرورت محسوب می‌کنند. این صورت‌بندی از وضعیت اخلاقی اجتماع که سینما و تئاتر این روزها برعهده گرفته، کمابیش ایدئولوژیک است و به نظر نمی‌آید طبقه متوسط شهری با تمام بحران‌هایش، این‌چنین غرق در بحران اخلاقی باشد و مستعد این حجم از نظارت و دخالت در سبک زندگی.

نگاهی به نمایش «خبری از او نیست» به کارگردانی جواد مولانیا؛ ضیافت شبانه یک خانواده خوشبخت

جواد مولانیا در نمایشی که این شب‌ها با عنوان «خبری از او نیست» در «بلک‌باکس پردیس تئاتر و کتاب باغ کتاب» به صحنه آورده، مسیری متفاوت را طی می‌کند. در این شب‌نشینی که با خاطره‌گویی و شام دوستانه همراه شده، ضیافتی برپا شده که از قضا نشان می‌دهد، روابط انسانی شهروندان کلان‌شهری چون تهران یا همان مردمان طبقه متوسط بر مدار دوستی، اعتماد و شوخ‌طبعی است و خبر چندانی از بحران اخلاقی نیست که در سینما و تئاتر این روزها بازنمایی می‌شود. جواد مولانیا در جایگاه نویسنده و کارگردان، فضایی صمیمی ترتیب داده تا چند دوست، بعد از مدت‌ها دوری ازهم، ملاقاتی دوستانه با یکدیگر داشته باشند و هنگام معاشرت و صرف شام، مرور خاطره گذشته را از یاد نبرند. در این شب‌نشینی دو ساعته رازهایی ناگفته، دروغ‌هایی کوچک و تضادهایی کنترل‌پذیر آشکار می‌شود اما اینها دلیلی بر عدم صادقانه بودن روابط و رفاقت‌های ناپایدار این دوستان نیست، چراکه در زندگی روزمره، چیزهایی پنهان می‌ماند و دروغ‌هایی کم‌اهمیت بر زبان جاری می‌شود. این خصلت زندگی شهرنشینی است و گریز چندانی از آن نیست. هر چهار شخصیت‌های اصلی نمایش، به تناوب این امکان را می‌یابند که لحظه‌ای از جریان اجرا فاصله‌ گرفته و برای تماشاگرانی که به این مهمانی شبانه دعوت شده‌اند - البته با خرید بلیت از تیوال‌- تک‌گویی‌های کوتاهی از زندگی خویش داشته باشند. این وقفه در اجرا، در این سال‌ها در نمایش‌های مختلف به‌کار گرفته شده و یکی از شیوه‌های اجرایی است که می‌خواهد فاصله‌مندی مخاطب و گروه اجرایی را تاحدودی از میان بردارد. در این تک‌گویی‌های پر از شور و خاطره و احساس، یک فضای شخصی ساخته می‌شود تا حرف‌های ناگفتنی به زبان آید و افراد بیش از پیش با تماشاگران آشنا شوند. تک‌گویی‌هایی که با نور موضعی همراه شده و حسی از صمیمیت، بی‌تکلفی و مواجهه با واقعیت زندگی را به میانجی مرور خاطرات گذشته در تماشاگران ایجاد می‌کند. نمایش «خبری از او نیست» میل آن ندارد که مهمانان حاضر در سالن بلک‌باکس باغ کتاب را آزرده کند. بنابراین تا جایی که در توان دارد می‌خواهد شرط میزبانی را ادا کرده و مهمانان خویش را با خاطره‌ای خوش رهسپار خانه کند.

نگاهی به نمایش «خبری از او نیست» به کارگردانی جواد مولانیا؛ ضیافت شبانه یک خانواده خوشبخت

اما این اجرا هم به نوعی گرفتار بازتولید وضعیت نامطلوب این روزهای ما به شکلی دیگر است و از اتصال با وضعیت تن می‌زند. با پرهیز از مواجهه حقیقی با مسائل ساختاری و نقش فرادستان جامعه در به وجود آمدن این وضعیت. به دیگر سخن در این مهمانی شبانه و در طول گفت‌وگوهای دوستانه، امر اجتماعی و ساختار سیاسی جامعه به ‌طور کلی غایب است. همه‌ چیز بر مدار گفت‌وگو در رابطه با روابط فردی، مرور خاطرات نوستالژیک گذشته و همراهی با روح نئولیبرال زمانه شکل می‌یابد. حتی وقتی از دانشگاه تهران و دوران دانشجویی صحبت به میان می‌آید اشاره‌ای هر چند کوچک به انبوه تنش‌های سیاسی آن سال‌ها نمی‌شود. از این باب با فضایی سترون از نظر تاریخی روبه‌رو هستیم که به هیچ عنوان نمی‌خواهد رابطه تنش‌آلود عاملیت و ساختار یا همان فرد و اجتماعی را که در آن زندگی می‌کند افشا کند. حتی وقتی در باب مهاجرت گفت‌وگو می‌شود زنی که نقش او را گیلدا ویشکی بازی می‌کند در تجربه خویش از سفر به ایتالیا و بعد از آن مهاجرت به سوئد، هیچ اشاره‌ای به مشکلات یک مهاجر خاورمیانه‌ای که به اروپا رفته و شاید در این مسیر گرفتار تبعیض و طرد شده نمی‌کند. مکالمات این شب‌نشینی مفرح بر سبک‌ زندگی و تاحدودی روابط عاطفی و زندگی روزمره می‌چرخد، آن‌هم در یکی از خاورمیانه‌ای‌ترین وضعیت‌های خاورمیانه. به هر حال این نمایش می‌خواهد میزبان آن دسته از «تماشاگران/مهمانان» باشد که متعلق به طبقه متوسط هستند و دوست دارند در این ضیافت شبانه، لحظاتی صمیمی از سر بگذرانند و دقایقی پراحساس را به تماشا بنشینند. جواد مولانیا با استادی توانسته به این نیاز مخاطبان پاسخ دهد و از این باب نمایش «خبری از او نیست» موفق عمل می‌کند.

نگاهی به نمایش «خبری از او نیست» به کارگردانی جواد مولانیا؛ ضیافت شبانه یک خانواده خوشبخت

بازی بازیگران برای این شیوه اجرایی مناسب بوده و حضور وحید آقاپور و مریم داننده‌فرد که در زندگی واقعی زن و شوهر هستند، برای عبور از محدودیت‌های نهادهای نظارتی به یاری اجرا آمده و شکل طبیعی‌تری به آن بخشیده است. هومن کیایی و گیلدا ویشکی هم بازی خوبی از خود نشان می‌دهند با آنکه حضور گیلدا ویشکی در بعضی صحنه‌ها به راحتی و صمیمیت دیگران نیست و به نظر می‌آید به تلاش بیشتری برای اجرایی کردن این نقش احتیاج داشته باشد. همچنین باید از حضور جواد مولانیا در کنار تماشاگران گفت که توانسته بر صمیمیت اجرا بیفزاید و آن را خودمانی‌تر کند. در برپایی این ضیافت شبانه، انتخاب سالنی چون بلک‌باکس باغ کتاب که قبل از این شاهد اجرای نمایش متفاوت «سندروم روسمر» بود به گروه اجرایی کمک شایانی رسانده است. از این باب می‌توان این انتخاب را ستود و برای اجراهایی این‌چنین پیشنهاد کرد.

نگاهی به نمایش «خبری از او نیست» به کارگردانی جواد مولانیا؛ ضیافت شبانه یک خانواده خوشبخت

اگر بپذیریم که در جهان روایت و همچنین زندگی واقعی، حضور یک غریبه یا همان «دیگری» می‌تواند روال عادی زندگی را دچار وقفه کند و عرصه‌های نامکشوفی از زندگی را مقابل ما بگشاید که مبتنی بر مخاطره و امکان‌هاست، این فرصت در نمایش «خبری از او نیست» کمابیش از دست رفته است. به همسایه‌ای دقت کنیم که اهل موسیقی است، ساز گیتار می‌نوازد و در مراسم‌های مختلف برای پول یا شهرت آواز می‌خواند. حضور این فرد با دعوت میزبان و اصرار مهمانان، به اجرای چند آهنگ منتهی می‌شود. این حضور بیش از آنکه آشوبناک باشد همچنان بر مدار دلپذیر کردن اجرا عمل می‌کند. غریبه خیلی زود به کسوت آشنا درآمده و به سرگرم کردن میزبان و مهمان می‌پردازد. اجرا می‌توانست از این آشنا شدن فوری غریبه بپرهیزد و این حضور را امکانی برای مواجهه با امر غریب و متضاد قرار دهد. اما جواد مولانیا ترجیح داده این حضور همسایه بیش از آنکه ابهام‌ ایجاد کند به مهمانی رونق بخشیده و فرصتی برای تماشای چند آهنگ دلنشین باشد. فیگور غریبه در آثار نمایشنامه‌نویس‌هایی چون پینتر و فوگارد و... همچنان غریبه باقی می‌ماند و به این راحتی بدل به آشنایی که گیتار دست بگیرد و آهنگ بخواند، نمی‌شود. تئاتر ما بیش از این به حضور غریبه و «دیگری» برای عبور از این بن‌بست خلق فضاهای تازه و دراماتیک احتیاج دارد.

نگاهی به نمایش «خبری از او نیست» به کارگردانی جواد مولانیا؛ ضیافت شبانه یک خانواده خوشبخت

درنهایت می‌توان نمایش «خبری از او نیست» را در مسیری که انتخاب کرده، کمابیش کامیاب دانست. یک مهمانی برپا شده تا رازهایی پنهان آشکار شود و آرزوی محال داشتن فرزند در دل میزبان بار دیگر شعله‌ور شود. در این ضیافت شبانه و خوش آب ‌و رنگ، همه راضی هستند و یک پایان خوش ایرونی انتظار ما را می‌کشد. با آنکه زن و مرد مهمان نمایش در پایان نمی‌توانند بر تردیدهای هملتی خویش غلبه کرده و زیر باران پاییزی با یکدیگر قدم بزنند و آینده‌ای تازه بسازند اما ما می‌توانیم بر تردیدهای خویش فائق آمده و ضیافت شبانه جواد مولانیا را با حسی از رضایت و ملال به پایان برسانیم.

///. 


منبع: روزنامه اعتماد
نویسنده: محمدحسن خدایی