چارسو پرس: هیچ بحثی در کارآمدی و فراگیر بودن سینما به عنوان رسانهای برای شکل دادن به افکار عمومی و به چالش کشیدن اعتقادات متعصبانه وجود ندارد. هیچ رسانه و هنر دیگری به اندازه سینما حتی به این مواضع نزدیک هم نمیشود. در نتیجه فیلمسازان مسئولیت سنگین و مهمی بر دوش دارند. نگرش و ترکیبی که برای آثارشان انتخاب میکنند اساسا تعیینکنندهی این است که چرا فیلم میسازند. در ادامه ۱۵ فیلم عمیقا شخصی درباره طبقه کارگر نام بردیم که توسط برخی از برجستهترین کارگردانان سینما ساخته شده است.
۱۵. «ورا دریک» (Vera Drake) یک فیلم درباره طبقه کارگر است که ایثار و فداکاری یک زن را نشان میدهد
- محصول: ۲۰۰۵
- کارگردان: مایک لی
- بازیگران: ایملدا استنتون، ریچارد گراهام، ادی مارسن
- امتیاز متاکریتیک: ۸۳ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۶ از ۱۰
حرفهی فیلمسازی مایک لی به گونهای است که جوهر زندگی روزمره بریتانیایی را با عمق و شفافیتی که به ندرت مشابهی برایش پیدا میشود به تصویر میکشد. مکانهایی که او بهعنوان پسزمینه فیلمهایش انتخاب میکند، بخش مهمی از روایت داستانش را شامل و اغلب به عنوان آرامشی دستنیافتنی برای قهرمانهای فیلم ظاهر میشوند. برای ورا دریک، این پسزمینه به یک جهنم واقعی تبدیل میشود. هسته اصلی فیلم «ورا دریک» درباره یک بانوی خوشقلب است که صرفا قصد دارد تا دیگران را به نحوی مثبت تحت تاثیر قرار دهد و به هر طریقی که میتواند به آنها کمک کند. دریک علاوه بر حضور فداکارانه و ایثارگرانه در خانوادهاش، برای دختران جوان سقط جنینهای مخفیانه (که در آن زمان غیرقانونی بود) انجام میدهد. این کار سخت و بغرنج در نهایت باعث زندان رفتنش میشود.
با اینکه مایک لی در فیلمش ناخودآگاه موضعی طرفدار زندگی میگیرد، اما اینجا بحث درباره سقط جنین یک مساله اخلاقی یا سیاه و سفید نیست، بلکه مردم را دعوت میکند تا با خود و اخلاقیاتشان مواجه شده و خودشان درست و غلط را پیدا کنند. فیلمهای لی در انتخاب فضای مناسب طبقه کارگری بعد از جنگ که قصد دارد جایگاهش را پیدا کند موشکفانه و دقیق عمل میکنند، اما همچنین نشان میدهد که زنان در تصمیمگیری درباره زندگیشان حق انتخاب محدودی داشتند. ایملدا استنتون، یک هنرپیشه تمام عیار که یکی از بهترینها در استفاده از فن متداکتینگ است، خود را در تاروپود شخصیتش غوطهور میکند و بینش و شهامت انسانی عظیمی را برای دریک به ارمغان میآورد.
۱۴. «نوما ری» (Norma Rae) یک فیلم تماشایی درباره طبقه کارگر است که بر اساس یک شخصیت واقعی ساخته شده
- محصول: ۱۹۷۹
- کارگردان: مارتین ریت
- بازیگران: سالی فیلد، بو بریجز، ران لیبمن
- امتیاز متاکریتیک: ۶۱ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۳ از ۱۰
در شهر کوچک باپتیست جنوبی، نورما، یک مادر مجرد شاغل، با دو فرزند و والدینش زندگی میکند. نورما با اراده آهنین و صراحت در رفتار و کلام، اغلب علیه سیاستهای سختگیرانه کارگری شرکت شورش میکند، که هرچند به ندرت با حمایت مواجه میشود. وقتی یک سازماندهنده اتحادیه به نام روبن وارشاوسکی سر و کلهاش از نیویورک پیدا میشود، کارگرانی که در کارخانه نخ بیش از حد کار و حقوق اندکی دریافت میکنند به اعتراضات میپیوندند. سالی فیلد در این تفسیر اجتماعی تکاندهنده درباره حقوق کارگران به کارگردانی مارتین ریت که با الهام از داستان واقعی یک کارگر کارخانه ساخته شده است، نقش اصلی را بازی میکند.
در حالی که داستان و صحنههای اصلی فیلم مربوط به کارخانه میشود، ریت با حدس و گمان زندگی کارگران را هم به تصویر میکشد و از این طریق تلاش میکند تا تاثیر بار معیشت کارگری را بر خانوادههایشان نشان دهد. صداهای کرکننده در کارخانه، جایی که به سختی میتوانید صدای خود را بشنوید، یکی از موتیفهای تکرارشوندهای است که ریت برای برجسته کردن وضعیت اسفناک کارگران به کار میگیرد. یکی از لحظات نمادین سینمایی در این فیلم وقتی است که فیلد با تابلویی در دست که رویش نوشته شده «اتحاد» روی میز میایستد و ماشینهای کارخانه خاموش میشوند. این حرکت بسیار صادقانه فیلد، با وجود نقصهایش، به فیلم «نورما ری» اجازه میدهد که بر پایهای استوار قرار گیرد و خود را به عنوان یک اثر الهامبخش حقیقت و هنر بازسازی کند.
۱۳. «شغل» (Il Posto) یک فیلم درباره طبقه کارگر است که به سختیهای پیدا کردن کار میپردازد
- محصول: ۱۹۶۱
- کارگردان: ارمانو اولمی
- بازیگران: لوردانو دتو، تلیو کزیچ، ساندرو پانساری
- امتیاز متاکریتیک: –
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۹ از ۱۰
درام ساده و هوشمندانه ارمانو اولمی حول محور جوانی میگردد که به دنبال شغلی برای گذران زندگی است. دومنیکو، دانشآموزی که مدرسه راهنمایی را به خاطر هزینههای زندگی و کمک به خانوادهاش رها کرده است، برای پیدا کردن کار مجبور به انجام یک سری آزمایشهای بیمعنی و آزمونهای استخدامی میشود. او در خلال یکی از آزمونها با مالاگی دوست میشود. آنها با هم صحبتهای صمیمانهای میکنند و دوست میشوند اما به واسطه شغلهای متفاوتشان از هم جدا میشوند. مالاگی به عنوان تایپیست و دومنیکو در یک شغل اداری مشغول به کار میشود. به زودی، او روی همان صندلی مینشیند که یک خانم مسن افسرده نشسته بود (که گمان میرود خودکشی کرده است)، به آیندهای دور و عواقب این کار و ناامیدی فکر میکند.
روایت خمارگونه اولمی، مملو از لحظات آرام و دلپذیری است که از دنیای منفعل او دزدیده شده است. تصویر او از ایتالیایی برخاسته از آوار و ویرانی جنگ و نسل جوانی که آیندهای آبرومند را نوید میداد، بُعد دیگری به نئورئالیسم ایتالیایی میافزاید. در حالی که اولمی در برابر تلاش برای بازگویی جزئیات زندگی روزمره مقاومت میکند، تعادل او عالی است و با ترفندی تماشایی جزئیات دقیق را با اشارات گسترده ترکیب میکند.
۱۲. «شبکاری» (Moonlighting) یک فیلم تلخ و سیاه درباره طبقه کارگر است که به نبرد برای بقا میپردازد
- محصول: ۱۹۸۲
- کارگردان: یژی اسکولیموفسکی
- بازیگران: جرمی آیرونز، دیوید کالدر، یوجین لیپینسکی
- امتیاز متاکریتیک: –
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۳ از ۱۰
یژی اسکولیموفسکی در ساخت فیلمهایش صرف نظر از اینکه موضوع چقدر سیاه و تلخ باشد، هرگز حس شوخطبعی خود را از دست نمیدهد. فیلمهای او همیشه با درخشانترین نور خوشبینی میدرخشند و در مواقعی توهمآمیز به نظر میرسند. با این وجود آثار او اطمینانبخش و همراه با پذیرش بدبینانه زندگیاند. «شبکاری» با بازی جرمی آیرونز در نقش نواک، اوایل دهه ۱۹۸۰ و در زمان تظاهرات همبستگی در لهستان اتفاق میافتد و به همین دلیل به عنوان یک فیلم درباره روز کارگر شناخته میشود. این فیلم در نیمه راه به لندن منتقل میشود، جایی که نقشه اصلی نواک برای بازسازی خانهای با استفاده از مهاجران غیرقانونی به تدریج از کنترل خارج میشود.
هسته اصلی «شبکاری» در استثمار نیروی کار و نبرد برای بقا و ناامیدی انسان نهفته است. همین خشم و آزردگی مردان را به ارتکاب کارهای غیرقابل توصیف سوق میدهد، چیزی که به طرز تلخی در صحنه هنرمندانه دزدی از مغازه جلوه میکند. تمرکز فیلم همچنین بر موضوع معاصر مربوط به حقوق مهاجران و عدم دسترسی آنها به امکانات اجتماعی محدود میشود. اسکولیموفسکی با خونسردی لهستانی خود و جرمی آیرونز با تعهد فوقالعادهاش به نقش، داستانی دلخراش درباره فریب، بقا و خیانت میسازند.
۱۱. «ببخشید مزاحم شما شدم» (Sorry to Bother You) یک فیلم درباره کارگری است که به عدالت اجتماعی میپردازد
- محصول: ۲۰۱۸
- کارگردان: بوتس رایلی
- بازیگران: رزاریو داوسون، فارست ویتاکر، کیت برلانت
- امتیاز متاکریتیک: ۷۹ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۹ از ۱۰
پیشینه رایلی بهعنوان یک فعال اجتماعی بهشدت بر لحن زیربنایی سیاسی روایت این فیلم کارگری تاثیر میگذارد. در حالی که فیلم به عدالت اجتماعی میپردازد، حول آن تمرکز نمیکند. رایلی تلاش میکند تا توجه بیننده را به یک موضوع بزرگتر و در جهانی از استثمار کارگری جلب کند. نام کنایهآمیز «بدون نگرانی» یک شرکت در فیلم نماینده سازمانهای بیشماری است که در سراسر جهان کار و چیزی به نام بردهداری شرکتی را اعمال میکنند. تعداد بیشماری مشاغل یقه سفید و یقه آبی دستمزدهایشان را کاهش دادهاند و ساعات کار بیش از حد سنگین دارند. سقوط اقتصاد جهانی باعث افزایش چنین مشاغلی شده و به طور موثر تمرکز ثروت در دست افراد معدودی را تضمین میکند.
انتقاد پنهانی رایلی از رفتارهای اجتماعی در مورد نژاد در آمریکای مدرن و اینکه چگونه با گذشت زمان ممکن است بدتر شوند، ترسناک بوده و با صداقت فراوانی به تصویر کشیده شده است. با فیلمنامهای هوشمندانه و برخی از بهترین طنزهای سیاهی که در سالهای اخیر روی پرده ارائه شده است، «ببخشید مزاحم شما شدم»، بدیهیات اساسی اقتصاد کارگری را با انگیزههای سیاسی در هم میآمیزد تا جاهطلبی خود را برای خلق جهانی متشکل از هر دوی این عناصر تحقق ببخشد که مخاطب را با تصورات نادرست رقابتی در مورد جهان آشنا میکند.
۱۰. «تابستان با مونیکا» (Sommaren med Monika) سختیهای زندگی کارگری را به تصویر میکشد
- محصول: ۱۹۵۳
- کارگردان: اینگمار برگمان
- بازیگران: هاریت آندرشون، لارس آکبورگ، اوکه گرونبری
- امتیاز متاکریتیک: –
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۵ از ۱۰
«تابستان با مونیکا» شاید یکی از منحصربهفردترین فیلمهای درباره کارگری این فهرست باشد. سختیهای زندگی کارگری و ناامیدیهایی که در آن نهفته است، با مهارت بینظیر برگمان در مطالعه عمیق شخصیتها و داستان عاشقانه تراژیک پیوند خورده است. پرتره او از یک سوئد فقیر و در عین حال سرزنده بسیار جذاب است. اگرچه در بیشتر قسمتها برگمان موفق میشود در مقابل زدن برچسب بدبخت به وضعیت دو قهرمان داستان و جامعه آنها در مقابل شرایط سیستم مقاومت کند، اما حقیقت در نهایت هویدا میشود.
درام پیچیده و بیپرده برگمان درباره یک دختر و پسر در اوج جوانی و سرکشی خود، که با هم فرار میکنند و برای یک تابستان پرشور دنیا را به چالش میکشند، به پایانی دلخراش ختم میشود. مانند بسیاری از قهرمانان زن جاودانه فیلمهای برگمان، مونیکا مظهر میل زنانه مدرن برای داشتن یک زندگی آزاد جنسی، مستقل و ماجراجویانه است. روند تغییر شخصیت او بهطور غیرمعمولی با حال و هوای تابستانی تعریف میشود، که با شروع این فصل تشدید شده، و در انتها افول مییابد. در نتیجه دو برداشت متضاد را در ذهن بیننده ترسیم میکند.
۹. «متاسفیم جا ماندی» (Sorry We Missed You) زندگی پستمدرن انگلیسی را نشان میدهد
- محصول: ۲۰۱۹
- کارگردان: کن لوچ
- بازیگران: کریس هیچن، دبی هانیوود، کتی پراکتور
- امتیاز متاکریتیک: ۸۲ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۶ از ۱۰
به قول آویناش، قهرمان فیلم «جشن» (Party) به کارگردانی گوویند نیهلانی در سال ۱۹۸۴: «اگر هنرمند از لحاظ سیاسی متعهد نباشد، هنرش بیفایده است.» کن لوچ مدتهاست که به روش خود به طبقه کارگر بریتانیا میپردازد. تعداد کمی از فیلمسازان مانند او با فداکاری و جسارت نماینده مردم عادی و چالشهایی بودند که با آنها مواجهند. لوچ با همکاری پائول لاورتی فیلم «من، دنیل بلیک» (I, Daniel Blake) را ساخت که اثری است که ظرافت روابط انسانی را به تصویر میکشد، اقتداری را که کارگران را تحقیر و استثمار را عادی میکند مورد سرزنش قرار میدهد، و توجه جامعه را به برخی از موضوعات نادیده گرفته و مدفون شده در این زمینه جلب میکند.
«متاسفیم جا ماندی» در قلمرویی مشابه با فیلم درباره اختلاف طبقاتی «انگل» (Parasite)، گرچه از سبک غنی سینمایی آن بیبهره است، زندگی پستمدرن انگلیسی را نشان میدهد که اخلاق در آن و در دنیایی بسیار ظالمانه و بیتفاوت، به حاشیه رانده و فراموش شده و به نظر میرسد تقریبا مانند قهرمان کلاسیک رمان اچ جی ولز نامرئی است.
۸. «انگل» (Parasite) یک کمدی سیاه درباره زندگی یک خانواده کارگر است
- محصول: ۲۰۱۹
- کارگردان: بونگ جون هو
- بازیگران: سونگ کانگ هو، لی سون کیون، چو یو جونگ
- امتیاز متاکریتیک: ۹۶ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۵ از ۱۰
کمتر فیلم خارجی به اندازه «انگل» به چنین محبوبیتی رسیده است. موفقیت بیسابقهاش در اسکار، جهش آن را در میان انبوه رقبا مشخص و تسریع کرد و هنوز هم به قوت خود باقی است. در حالی که قطعا بحثی درباره تاثیر مثبت اسکار بر بخت و اقبال یک فیلم وجود ندارد، اما موفقیت «انگل» همچنین مخاطبان، به ویژه انگلیسیزبانان را نسبت به ایده تماشای فیلمهای خارجی حساستر کرده است. فیلم به شدت انتقادی و بسیار صاحبسبک بونگ هون جو داستان خانوادهای چهارنفره را روایت میکند که با فریب و دروغ، کار در خانه خانوادهای سادهلوح و مرفه را شروع میکنند. غافل از اینکه رازی تاریک بی سر و صدا شروع به فاش شدن میکند.
کارگردان بونگ از تصاویر قدرتمند و نمادین برای برانگیختن یک نابرابری طبقاتی پایدار استفاده میکند. همه چیز، از قرار دادن پنجرهها تا پیچ جادهها، مشخص میکند که چه کسی کجا ایستاده است. سونگ کانگ هو به عنوان بازیگر اصلی رهبری یک گروه برجسته را بر عهده دارد که در سایه دید باشکوه راوی خود میدرخشند. طنز این فیلم نقطه ارتباط با مخاطبان است. کارگردان بونگ در استفاده از آن به عنوان یک ابزار محتاط است، اما با این وجود از آن به طور موثر استفاده میکند. «انگل» یک اثر تکنیکی شگفتانگیز است که جذابیت بصری و عظمت مقاومتناپذیر آن تنها در جذابترین داستان سال جای گرفته است.
۷. «در بارانداز» (On the Waterfront) یکی از فیلمهای متفاوت درباره کارگری است
- محصول: ۱۹۵۶
- کارگردان: الیا کازان
- بازیگران: مارلون براندو، کارل مالدن، اوا ماری سنت
- امتیاز متاکریتیک: ۹۱ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۱ از ۱۰
تری مالوی که زمانی در اوج تواناییهایش یک بوکسور امیدوار بود و برنامههای بزرگی در سر داشت، اکنون به همراه برادرش چارلی، برای جان فرندلی، رئیس بیرحم اتحادیه کارگران کار میکند. هنگامی که جوی دویل، کارگر بارانداز که آماده شهادت علیه فرندلی در دادگاه بود مرده پیدا میشود، بیوهاش ادی شروع به تحقیق میکند. دیدگاه تری در مورد قلدری و بدرفتاری فرندلی که زندگی چارلی را نیز از بین برده بود، به شدت تغییر کرده و او را تشویق میکند تا علیه رییس خود بلند شود و برای افراد دیگری که زمانی توسط فرندلی آسیب دیده بودند بود مبارزه کند.
فیلم اورجینال الیا کازان با وام گرفتن عناصری از رویدادهای زندگی واقعی، مضامین متعددی دارد که به زیبایی در روایتی غمانگیز کنار هم قرار گرفتهاند. مهمتر از همه، نمایشی تاثیرگذار از حس قوی همبستگی جامعه در میان کارگران بارانداز و خانوادههای آنها است. مارلون براندو با بازی در این فیلم در نقش تری به سرعت به یک سوپراستار تبدیل شد. اجرای بینقص او ترکیبی هیجانانگیز از نمایش تئاتری و رئالیسم دراماتیک است. این فیلم بدون شک به عنوان نقطه برجسته حرفهای درخشان او محسوب میشود.
۶. «قول» (The Given Word) فیلمی درباره انسانیت و دین است
- محصول: ۱۹۶۲
- کارگردان: آنسلمو دوراته
- بازیگران: گلوریا منزس، لئوناردو ویلار، نرما بنگل
- امتیاز متاکریتیک: –
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۳ از ۱۰
احتمالا آخرین دوست و همراهی که یک نفر ممکن است برای خود انتخاب کند، یک الاغ است! اما نه برای بورو نیکلاس که الاغش را مثل یکی از اعضای خانواده دوستش دارد. هنگامی که الاغ به شدت بیمار میشود بورو با خود عهد میبندد که ثروت و زمین خود را برای بهبودی او اهدا کند و یک صلیب بزرگ را تا مقصدی مشخص به دوش بکشد. «قول» یک فیلم چالشبرانگیز درباره طبقه کارگر است. درک موضوع و معنای آن میتواند به راحتی باعث سردردتان شود. اما درک داستان تنها با درک صمیمی و عملگرایانه از دین، انسانیت و جامعه ممکن خواهد بود. عزم پولادین دوراته برای قرار دادن تماشاگران به جای بورو و تبدیل آنها به بخشی از رنج او و نه فقط یک رهگذر بیتفاوت، بسیار دلهرهآور است. با یک اوج غیرمنتظره و نفسگیر، فیلم «قول» همانطور که شروع میشود به پایان میرسد؛ با یک سوال. آیا یک انسان یا حتی خدا میتواند کرامت انسانی را به صلیب بکشد؟
۵. «قوش» (Kes) رابطه یک پسر فقیر و تنها دوستش یعنی یک پرنده را به تصویر میکشد
- محصول: ۱۹۷۰
- کارگردان: کن لوچ
- بازیگران: دیوید بردلی، فردی فلچر، لین پری
- امتیاز متاکریتیک: –
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۹ از ۱۰
دوران کودکی معمولا به عنوان مرحله طلایی زندگی انسان در نظر گرفته میشود؛ بدون درگیری با مسئولیتهای بزرگسالان، تحت حمایت خانواده و با درک سادهای از زندگی، کودکان راحتترین کار دنیا را دارند. اما بیلی اینطور نیست. او با برادر بداخلاق و بیاحساس خود مشترکا در یک تخت یک نفره میخوابد. برای او روز و وظایف همیشگیاش از ساعت ۷ شروع میشود. به مدرسه میرود، جایی که قلدرها و معلمان بیتفاوت با آغوش باز از او استقبال میکنند. دوباره به خانه برمیگردد و همه چیز دوباره تکرار میشود. او اغلب در جلسه صبحگاهی مدرسه از زور خستگی به خواب میرود و دستهای کوچک و شکنندهاش توسط مدیر مدرسه مجازات میشود. در میان این هرج و مرج و شرایطی که به سختی میتوان نام زندگی بر آن گذاشت، او با یک قوش دوست میشود. از آنجا یک دوستی و پیوند غیرمعمول آغاز میشود که به زندگی و وجود او معنا و مفهوم میبخشد. اما پایان تراژیک فیلم به غیرمنتظرهترین شکل ممکن رقم میخورد.
«قوش» یکی از اولین آثار لوچ به عنوان فیلمساز، با خود یک حس خام و مهارنشدنی شورش و خشم علیه سیستمی را به همراه دارد که نوجوانان ۱۵ ساله را به مشاغل روزانه و داشتن یک زندگی بدون هیچگونه ترحمی از سوی خانوادهشان سوق میدهد. آنها مورد سواستفاده قرار میگیرند و از نظر روحی و جسمی آسیب میبینند و به خاطر انجام کارهای معمولی که از هر بچهای ممکن است سر بزند تنبیه میشوند. علاقه شدید لوچ به تخصیص زندگی طبقه کارگر به افراد، محصول نهایی قابل توجهی را به وجود میآورد که بیننده میتواند زیباییهای کوچک زندگی را در آن کشف کند.
۴. «دزد دوچرخه» (Bicycle Thieves) یکی از فیلمهای مهم و تاثیرگذار تاریخ سینما است
- محصول: ۱۹۴۸
- کارگردان: ویتوریو دسیکا
- بازیگران: لامبرتو ماجورینی، انزو استایولا، لیانلا کارل
- امتیاز متاکریتیک: –
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۳ از ۱۰
ساتیاجیت رای که این فیلم را در سال ۱۹۵۰ در لندن دیده بود (در حالی که هنوز اولین فیلم خود را نساخته بود) میگوید: «بلافاصله میدانستم که اگر فیلم «پاتر پانچالی» (PatherPanchali) را بسازم، آن را به همان شیوه، با استفاده از لوکیشنهای طبیعی و بازیگران ناشناخته میسازم. در تمام مدت اقامتم در لندن، درسی که از تماشای «دزد دوچرخه» و سینمای نئورئالیستی گرفتم با من ماند.»
«دزد دوچرخه» شاید مهمترین فیلم این فهرست درباره طبقه کارگر باشد. این فیلم خاستگاهی است که جریانی از فیلمهای همعقیده از آن الهام گرفتند. داستان درباره آنتونیو ریچی در شهر رم است که بعد از یک دوره طولانی دست و پنجه نرم کردن با بیکاری شغلی برایش فراهم میشود تا نانآور زندگی همسر و دو فرزندش باشد. به زودی طرح اصلی به تلاش سخت او برای یافتن دوچرخه گمشدهاش تغییر میکند که بدون آن او به نقطه اول بازمیگردد. این فیلم را میتوان بهعنوان یک اثر هنری لایهبندی شده با بیانیههای سیاسی-اجتماعی در مورد ایتالیای پس از جنگ و عواقب آن برای طبقه کارگر تحت ستم یا یک داستان ساده از مردی که علیه نابرابری و فساد اجتماعی مبارزه میکند، درک کرد.
شاهکار نئورئالیستی ایتالیایی ویتوریو دسیکا با یک نکته عمیق عاطفی به پایان میرسد و مهم نیست که از چه کشور یا فرهنگی باشید، با نگاه کردن به وضعیت اسفبار این پدر و پسر بیچاره اشک از چشمانتان جاری خواهد شد. مضامین جهانشمول این فیلم و اینکه چگونه به عنوان ابزاری برای تغییر اجتماع عمل میکند، آن را به یکی از مهمترین آثار تاریخ سینما تبدیل کرده، چرا که بازتابی از جامعهای است که در آن ساخته شده. این واقعیت که اثرات بیکاری و فقر هنوز هم در دنیای مدرن بسیار مطرح است باعث میشود این پدر و خانوادهاش به طرز دلخراشی در ذهن ما ماندگار شوند.
۳. «پاتر پانچالی» (Pather Panchali) یک فیلم هندی تلخ و تماشایی است
- محصول: ۱۹۵۵
- کارگردان: ساتیاجیت رای
- بازیگران: کانو بانرجی، شارمیلا تاگور، کارونا بانرچی
- امتیاز متاکریتیک: –
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۲ از ۱۰
شخصیتهای فیلم «پاتر پانچالی» مانند بسیاری از قصیدههای دیگر چهرههای خندان نخنماشده ندارند و شیوه زندگیشان مملو از دلهره نیست. اثر بزرگ ساتیاجیت رای ارزیابی انتقادی و در عین حال حساسی این موضوع است که چگونه فقر شخصیت اولیه انسانی را از او میگیرد. «پاتر پانچالی» اولین قسمت از «سهگانه آپو» (Apu trilogy)، ترکیبی از عناصر فراوان است. راگاهای (موسیقی هندی) کلاسیک تحسینبرانگیز راوی شانکار؛ نگاه استادانه و تیزبین رای؛ معصومیت بازیگران کودک و فقزی که به واقعیترین شکل ممکن به تصویر کشیده شده، همگی تلخ و به شکل فراموشنشدنی بیرحمانه است. با وجود موقعیت وحشتناک آپو و دورگا، پیوند محبتآمیز و فداکارانه آنها، نمونهی نادر و سرکشی از عشق است.
۲. «خوشههای خشم» (The Grapes of Wrath) یکی از فیلمهای طبقه کارگری است که از کتابی به همین نام اقتباس شده
- محصول: ۱۹۴۰
- کارگردان: جان فورد
- بازیگران: هنری فوندا، جین دارول، جان کارادین
- امتیاز متاکریتیک: ۹۶ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۱ از ۱۰
فیلم «خوشههای خشم» درباره خانوادههای متعددی از طبقه کارگر است که بدون خانه یا کاری برای امرار معاش ماندهاند و از سرتاسر آمریکا در جستجوی هر نوع شغلی برای رفتن به کالیفرنیا با هم متحد میشوند. اینجاست که خوشبینی تثبیتشده آمریکایی که فیلم و شخصیتهایش از آن رنج میبرند، آنها را وادار به مهاجرت میکند. فورد در کنار گرگ تولند افسانهای، تصاویری خیرهکننده خلق میکند؛ زمینهایی که توسط شرکتهای حریص خشک و خالی میشوند؛ تعادل طبیعت به هم میخورد و مزارعی که روزگاری بارور از محصولات و مملو از خندههای بچهها بودند حالا به زمینهای خالی و بیرونق بدل شدند؛ تراکتورها جای پانزده مرد کاری یا حتی بیشتر را میگیرند و دستمزد هم نمیخواهند.
خانواده جاد که تا رسیدن به کالیفرنیا به هشت نفر کاهش مییابند، فریب توهم یک زندگی آبرومند را میخورند، زندگی که آنها را با برچسب «انسانی» تحریک میکند. بسیاری مانند آنها از اردوگاهی به اردوگاه دیگر سرگردان میشوند و هر اندکی را که به دست میآورند، با وجود اینکه کافی نیست میپذیرند. این درام اظهارنامهای درباره تعصب و غفلت سازمانیافته نیست. یا درباره اینکه چگونه مردان فاسد در نیروهای پلیس آبرو و حیثیت خود را میفروشند. یا این که چگونه یک شرکت، که حتی وجود ندارد، در عرض چند ثانیه زندگیهایی را که مردم در طول چندین دهه ساختهاند از بین میبرد. «خوشههای خشم» درباره شجاعت و امید در مواجهه با بدبختی و حس پست اخلاقی است که میگیرد و میگیرد و هرگز نمیدهد.
۱. فیلم «من، دنیل بلیک» (I, Daniel Blake) یک داستان متفاوت درباره زندگی طبقه کارگر روایت میکند
- محصول: ۲۰۱۶
- کارگردان: کن لوچ
- بازیگران: دیو جانز، هیلی اسکورز، برایانا شان
- امتیاز متاکریتیک: ۷۸ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۸ از ۱۰
پایان «من، دنیل بلیک» اشک و به دنبال آن خشم است. فیلم جنجالی و قدرتمند کن لوچ درباره طبقه کارگر و علیه سیستمهای بوروکراسی رفاه، دو نفر از قربانیانش را نشان میدهد که یکی مرد مجرد ۶۰ ساله است که پس از سکته قلبی بهبود مییابد و دیگری خانوادهای متشکل از یک مادر مجرد و دو فرزندش است. هر دو این افراد برای سرپیچی از سیستمی که هیچگونه حقی برایشان قائل نیست و مدام به تحقیرشان میپردازد با هم متحد میشوند. وضعیت مشابهشان آنها را به هم نزدیک میکند، در حالی که شفقت و نجابت ذاتی مانعشان میشود.
تمرکز لوچ در فیلمنامهای که با همکاری مجدد با پل لاورتی همکار قدیمیاش نوشته است، به ندرت از نشان دادن این موضوع منحرف میشود که چگونه تحریمهای اجباری و کارمندان بیتفاوت کسانی را که به دنبال کمک میآیند، تحقیر و به صورت غیرانسانی با آنها رفتار میکنند. این انتخاب به جای پرداختن به مسائل عمومی مانند شرایط کاری و نابرابری دستمزد، به روابط بین فردی خانواده دنیل و کتی نگاهی عاشقانه و کاوشگر و پر از لحظات سخاوتمندانه و دلخراش میدهد.
لوچ و لاورتی در این فیلم گرسنگی را به سلاح تبدیل میکنند تا خشم خود را از بیعدالتیهای نظام حاکم نشان دهند؛ رسیدن به غذای روی میز به جنگی تبدیل میشود که کتی به ندرت برنده از آن بیرون میآید. فقدان غذای مناسب باعث رنگپریدگی او است و به طور غیرارادی و از سر غریزه گرسنگی در فروشگاه از بستههای مواد غذایی میخورد. دیو جانز که اولین بازی خود را در ۶۳ سالگی در این فیلم و در نقش دنیل انجام داد، الهامبخش است و یک اجرای واقعی و انسانی ارائه میدهد. او آهسته و پیوسته در فیلم لوچ جا میگیرد و یک مرد باورپذیر از طبقه کارگر را میسازد که بین بیماری و مشکلات مالیاش گرفتار شده است؛ تعریفی فوقالعاده ملموس و متحیرکننده از قهرمان مدرن طبقه کارگر.
///.
منبع: دیجیمگ