چارسو پرس: نمایشنامه «معبد اقیانوس» بازگشت محمد میرعلی اکبری به فضاهای ماورالطبیعه و جادویی است که فیالمثل در نمایش «سفر به نهایت دور» تجربه کرده. ماجرا در رابطه با یک منطقه دور افتاده در سال 1356 است که گویا قرنها پیش، اتفاقات شگرفی در آن حادث شده و برای باستانشناسان امروزی بدل به مکانی گشته از برای آشکار کردن رمز و رازهای دوران باستان و دستیابی به میراث نیاکان گذشته. محمد میرعلی اکبری با تلفیق ژانرهای مختلف درام، جهانی خلق کرده که یادآور آثار مهم علمی-تخیلی، درامهای پلیسی و تاریخ معاصر سیاسی است. ارجاعاتی که به الهیات، تصوف، عرفان و مسائل علمی میشود، «معبد اقیانوس» را یک اثر هیبریدی پسامدرن کرده است. اما به نظر میآید در خلق این جهان نمایشی متکثر، کنار هم قرار گرفتن این تعداد از ژانرهای مختلف، گاهی بدون میانجی لازم صورت گرفته و تنها در زبان و گفتار شخصیتها نمود یافته است. برای نمونه ارجاع به جنگ ظفار، ارتباط با سیستمهای جاسوسی شوروی و امریکا و نمونههایی اینچنینی، مسرفانه مصرف شده و بیش از آنکه بر دادههایی عینی تاریخی متکی باشد، استفاده گشادهدستانه نویسنده از حوزههای مختلف اجتماعی، سیاسی و تاریخی را نشان میدهد. به دیگر سخن، بدن بازیگران و حال و هوای اجرا، این ارجاعات را تعین نمیبخشد و تنها گفتار متن نمایشنامه است که قرار است باورپذیری منطق تاریخی نمایشنامه را به پیش برد. اما با تمامی این مسائل، نمایشنامه معبد اقیانوس، واجد درامی پرکشش است که عناصر ژانری را رعایت کرده و تماشاگران را سرگرم میکند. تئاتر این روزهای ما چندان به فضاهای فراواقعی و علمی-تخیلی گشوده نیست و نمایشنامه «معبد اقیانوس» تلاش کرده نقبی به این جهان مغفول اما جذاب و تماشایی بزند. اتصال حوادث ملتهب سیاسی با مسائل علمی-تخیلی چون سفر در زمان، از نکات قابل اعتنای نمایشنامه است.
آرش فلاحتپیشه در جایگاه کارگردان، تلاش کرده با برگزاری کلاسهای «تمرکز تا باور»، از هنرجویان آماتور و علاقهمند تئاتر، بازیگران مشتاقی بسازد که توانایی داشته باشند در یک اجرای حرفهای، به عنوان بازیگر مشارکت کرده و هنرنمایی کنند. این شیوه تولید تئاتر به آرش فلاحتپیشه این امکان را داده که سر فرصت، با تمرین زیاد و ابداع یک اجتماع همدل از هنرجویان با استعداد و پیگیر، یک نمایشنامه را به مرحله اجرا درآورد. نمایش «معبد اقیانوس» محصول این فرایند طولانی و دشوار است. بازی بازیگران با توجه به این مولفهها، کمابیش قابل قبول است و اغلب آنها توانستهاند از پس نقشهای خود برآیند. در این میان حضور بازیگر توانایی چون سیدجواد حسینی در نقش «قباد» قابل اعتناست. او توانسته به تنهایی یک شخصیت مرموز، اساطیری و متفاوت را خلق کند و به نوعی تنظیمکننده لحن اجرا در نسبت مابین واقعیت و فراواقعیت باشد.
احسان فلاحتپیشه با طراحی نور و صحنه، تلاش دارد فضای هیبریدی نمایش را تعین بخشد. به لحاظ فضاسازی، دقایقی از اجرا، بر آشکار شدن امر غریب بنا شده و دقایقی دیگر بر بازنمایی واقعیت زندگی روزمره در یک پاسگاه دورافتاده ژاندارمری. بنابراین تلفیق این دو فضای متفاوت، امری است دشوار که میبایست با دقت صورت گرفته باشد تا منطق درونی اثر واجد معنا شود. احسان فلاحتپیشه سعی کرده از تمامی فضای سالن اصلی مولوی استفاده کرده و یک فضای بزرگ مشترک خلق کند که چند سازه که شکل دیوار هستند آن را احاطه کرده باشد. اتاقهایی که فضای داخلیشان دیده نمیشود این امکان را مهیا میکنند که امور ماورالطبیعه را بازتاب دهند. تمهیدی خلاقانه از ساختن یک مکان دور افتاده و عجیب و غریب.
در نهایت میتوان نمایش «معبد اقیانوس» را تجربهای قابل اعتنا در به صحنه آوردن تئاتری دانست که میخواهد تلفیقی باشد از ژانرهای مختلف. البته در این مسیر، به نظر میآید تکگوییهای زن باستانشناس که بر صحنه مانیتور نمایان میشود گاهی به اجرا لطمه زده و آن را از ریتم میاندازد. اما حضور دخترکی که همچون یک اجراگر و نه بازیگر، در صحنه حضور دارد و شکلی از فراواقعیت را به ذهن تداعی میکند تا حدودی خلاقانه و نابهنگام است. اما این حضور هم میبایست منطق مستحکمتری ارائه کند و به چیزی بیش از این تبدیل شود. نمایش «معبد اقیانوس» این روزها راهی تازه گشوده اما تا رسیدن به مقصد مسیر طولانی در پیش دارد.
///.
نویسنده: محمدحسن خدایی