وبسایت والچر به مناسبت انتشار پادکستی با عنوان «سرزمین غولها: معمای دیزنی» (Land of the Giants: The Disney Dilemma) نگاهی دوباره به مجموعه استودیوی انیمیشن والت دیزنی در دیزنی پلاس انداخته است. بعضی از شیفتهها و طرفداران پر و پاقرص دیزنی احتمالاً تمام فیلمهای این مجموعه را از برند اما اینجا سعی شده است مهمترین فیلمها به صورت فشرده معرفی شوند.
چارسو پرس: سال ۲۰۲۳ نقطه عطف بزرگی را برای یکی از قدرتمندترین شرکتهای تولید سرگرمی روی کره زمین رقم زد؛ دیزنی صد سالگی خود را جشن گرفت. دیزنی تنها استودیو فیلمسازیای نیست که صدمین سالگرد خود را پشت سر گذاشته است، اما تولد بزرگ آن با توجه به روزهای سادهتر آغازش به طور ویژه مهم است. زمانی که استودیوهای فیلمسازی دیگر داشتند فیلم لایو اکشن میساختند، حتی در دوران سینمای صامت، حرف والت دیزنی که احتمالاً معروفترین نقل قول اوست، چه بود؟ «همهچیز با یک موش شروع شد.» استودیوی انیمیشن والت دیزنی در طول عمر صد سالهاش از یک استودیوی ساده کوچک که فیلم کوتاه میساخت به اولین کمپانی امریکایی تولید انیمیشن شد، از انیمیشن دستی گرفته تا کامپیوتری. و امروز بدون شک، محبوبترین و معروفترین استودیوی تولید انیمیشن در جهان است. بله، در عصر اینترنت همه استودیو جیبلی و باقی کمپانیهای انیمیشن را هم میشناسند اما غول بزرگ دیزنی از زمان رادیو و تلویزیون اسم و رسم دارد.
وبسایت والچر به مناسبت انتشار پادکستی با عنوان «سرزمین غولها: معمای دیزنی» (Land of the Giants: The Disney Dilemma) نگاهی دوباره به مجموعه استودیوی انیمیشن والت دیزنی در دیزنی پلاس انداخته است. بعضی از شیفتهها و طرفداران پر و پاقرص دیزنی احتمالاً تمام فیلمهای این مجموعه را از برند اما اینجا سعی شده است مهمترین فیلمها به صورت فشرده معرفی شوند. مثل یک کلاس درس یا کارگاه آموزشی. از هر دوره از تاریخچه فیلمهای بلند این استودیو، فقط دو عنوان انتخاب شده است که بهترین معرف آن دوره و انیماتورهایش هستند. اما شما به اینها توجه نکنید. بروید تمام فیلمها را ببینید؛ مخصوصاً اگر با طراحی و انیمیشن سر و کار دارید.
دستاورد تکنولوژیکی این فیلم دوربین مولتیپلان آن بود. دستگاهی عظیم که به دوربین اجازه میداد در تصاویر جنگل یا قلعه ممنوعه که ملکه شرور در آن نقشه قتل دوشیزه زیبارو میکشد، «حرکت» کند. برای هر شات پیچیده چندین تصویر کارتونی تنظیم میشد که باعث میشد سفیدبرفی شبیه تصویر انسان روی پرده سینما به نظر برسد. کاری که حالا با کامپیوتر انجام میشود، به همین دلیل دوربین مولتیپلان حالا دیگر یک دستگاه عتیقه باارزش است. اگر کسی برای ساختن انیمیشن سراغش برود، دست به کاری پستمدرن زده است. «سفید برفی و هفت کوتوله» از این لحاظ مهم است. برای آنکه این تصویر به وجود بیاید، زحمت زیادی کشیده شده است. البته استاندارد طلایی افسانه بزرگ دیزنی نیست، اما نمیتوان کار این کمپانی را بدون دیدن نقطه شروعش درک کرد.
هر بخش «فانتازیا» چنان بود که انیماتورها در واقع توانستند با آنها عضلاتشان را تقویت کنند. البته فیلم بدون جنجال هم نبود. یک سری قنطورس زن سیاهپوست در دهه ۱۹۶۰ از نسخه اصلی حذف شدند، چرا که نقش برده را بازی میکردند. اما «فانتازیا» در ابتدای امر به لحاظ تجاری شکست خورد. یکی از دلایلی که سودآوریاش خیلی طول کشید این بود که والت دیزنی میخواست برای پخش فیلمش یک سیستم صدایی در تمام سالنهای سینما نصب کند که آن زمان خیلی گران بود. فانتاساوندیک سیستم صدای استریویی که سالها جلوتر از زمانه خودش بود و مشخصاً برای «فانتازیا» ساخته شد. حالا هشتاد سال گذشته است و «فانتازیا» با آن انیمیشن حقیقتاً حیرتانگیزش همچنان شاخص و متمایز است.
اما اول یک تور از جای جای استودیو به ما نشان میدهد. از اتاقهای ضبط صدا که آنجا کلرنس نش صداپیشه دونالد داک را میبینیم تا اتاقهای استوریبرد تا جاهایی که دستاندرکاران در حال میکس کردن رنگها هستند. «اژدهای ناراضی» دوربین مولتی پلان دیزنی را هم به رخ ما میکشد. همینطور طریقه شکلگیری جلوههای صوتی «دامبو» و جادوهای بیشتری از دیزنی. این فیلم همزمان با اعتصاب انیماتورها که خواهان دستمزدهای عادلانهتر و شرایط کاری بهتر بودند، اکران شد. آن موقع این نامه عاشقانه شخصی حرف نابجایی میزد. حالا طی فاصلهای هشتاد ساله نگاهی ساده و ارزشمند به طریقه تولید انیمیشن به حساب میآید.
«سه کابالرو» مثل هر مجموعه فیلم کوتاه دیگر دیزنی محاسن و ایرادهای خودش را داشت. اولش ما دونالد داک را در حال تماشای چند فیلم خانگی میبینیم تا اینکه دوستان کابالروی او از راه میرسند و او را به حرکت در میآورند و فیلم زنده میشود. «سه کابالرو» حتی با بودجه اندکش فیلم خوب و سرگرمکنندهای شد. بخش پایانی فیلم با عنوان «شؤرایی سورئال دونالد» ما دونالد را میبینیم که به دنبال زنهاست و و سه کابالرو دیگر را میبینیم که لباس زنها را به تن دارند. معدود فیلمهای دیزنی مثل این فیلم همزمان اینقدر عجیب غریب و جذاباند.
شاید فکر کنید که تنش در این قصه با این شکل میگیرد که آیا سیندرلا بالاخره به جشن باشکوه پسر پادشاه میرود، پسر پادشاه عاشقش میشود یا بالاخره از دست نامادری صفتش جان سالم به در میبرد یا نه، اما فیلم تقریباً به همین اندازه نگران است که آیا بالاخره لوسیفر، گربه همچون صاحبش شیطانصفت خانه، موشها را به دام میاندازد یا نه. سیندرلا از نظر تکنیک انیمیشن به اندازه کارهای اولیه دیزنی شاخص نیست اما لحظاتی همان ویژگی خیالانگیز بخش «رژه فیلهای صورتی» در «دامبو» اینجا هم دیده میشود. مثلاً لحظاتی که سیندرلا در حال تمیز کردن کف خانه یک لالایی زیبا را میخواند و همزمان ما تصویر او را در حبابهایی میبینیم که از کف مایع شستوشو درست شدهاند. لحظه بسیار زیبایی است تا اینکه لوسیفر با پنجههای خاکیاش همه چیز را خراب میکند. یا تنها چند صحنه در انیمیشنهای دیزنی است که میتواند با لحظه اوج جادویی «سیندرلا» زمانی که به کمک پری مهربانی به پرنسسی زیبا تبدیل میشود. سیندرلا انیمیشن پیشگام محسوب نمیشود اما همان تکنیکهای بدویاش به اندازه کافی خوباند.
«زیبای خفته» آخرین شاهکاری بود که استودیو دیزنی در زمان حیات والت دیزنی تولید و اکران کرد. قصه به شکل فریبندهای ساده است اما کار ارزشمند انیماتورها در خلق تصاویر متحرک شیشههای رنگی به سبک قرون وسطایی بیمانند و شگفتانگیز است. قوس عاطفی فیلم بازتاب دهنده اثر معجون خوابی است که بر شفق قطبی و ساکنان قلمرو پادشاهی غلبه میکند. «زیبای خفته» در تمام لحظاتش در حرکت از یک صحنه به صحنه دیگر تا زمانی که به نقطه اوج و نبرد شاهزاده فیلیپ و مالفیسنت حالا به اژدها تبدیلشده میرسد، خاصیت رویا گونهای دارد. زیبای خفته بدون شک یکی از بهترین انیمیشنهای بلند تمام دوران است.
«کتاب جنگل» تصویرسازی و طراحی کاراکتر بسیار فوقالعادهای دارد اما بر اساس استانداردهای امروز ایرادات فاحشی به آن وارد است. البته نه استانداردهای فنی بلکه محتوایی. این انیمیشن دیزنی هم همچون بسیاری از کارهای دیگر این کمپانی امروز به خاطر محتوای نژادپرستانه و جنسیتزده زیر سؤال رفته است. «کتاب جنگل» در نمایش فرهنگ غیرسفیدپوستها دچار مشکل است؛ در نژادپرستی و جنسیتزدگی قدیمی افراط میکند. به همین خاطر، در دیزنی پلاسن در ابتدای فیلم هشداری نسبت به محتوای توهینآمیز گنجانده شده است.
این اقتباس خشن از مجموعه «وقایعنگاری پرایدن» (Chronicles of Prydain) اثر لوید الکساندر بنا بود که یک ماجراجویی حماسی در سبک «ارباب حلقهها» (The Lord of the Rings) باشد، برای پسران نوجوان. بعضی لحظات فیلم بر پرده سینما خوب است اما بعضی بخشهایش در در قلمرو پادشاه (با صدای جان هرت) آزاردهنده است. اما مشکل «دیگ سیاه» این است که نمیتواند تصمیم بگیرد که آیا میخواهد یک فانتزی دهه هشتادی مثل فیلم «کرول» (Krull) کلمبیا پیکچرز باشد یا یک «فیلم دیزنی». از یک سو، سربازان از گور برخاسته به به بچههای خوب حمله میکنند. از سوی دیگر، یک یار بامزه پرحرف کنار شخصیت اصلی است که بار سرگرمکنندگی فیلم را به دوش میکشد. «دیگ سیاه» محتوای خوبی دارد و چند تصویر بهیادماندنی، اما برای آنکه تبدیل به فیلم موفقی شود، زیادی سرگردان است.
کارگردانان مشترک فیلم، جان ماسکر و ران کلمنتس، پیش از روایت داستان آریل، دختر نوجوانی پرشور که پس از دلدادگی به شاهزاده اریک باهوش، میخواهد مثل انسانها دوپا شود تا بتواند روی زمین راه برود، در «کارآگاه موش بزرگ» باتجربه شده بودند. راز پنهان و رمز موفقیت «پری دریایی کوچک»، هاوارد اشمنِ شاعر است. او و آلن منکن آهنگساز اولین تجربه کاری خود را در دیزنی با این فیلم و ملودیهای شگفتانگیزشان پشت سر گذاشتند. این ترانهها تا حد زیادی مدیون میراث غنی موزیکالهای برادوی هستند، از قطعه «بخشی از دنیای شما» (Part of Your World) که در آن قهرمان ما آرزوی قلبیاش را به ما میگوید تا «روحهای بیچاره بدبخت» (Poor Unfortunate Souls) از زبان شخصیت شرور قصه، ارسلا جادوگر دریا که در واقع بیانیه مأموریت اوست، ترانههای آشمن و منکن بلافاصله به حافظه شنیداری مخاطبان خود نفوذ کرده و به بخش جدانشدنی قصه تبدیل میشوند. و این نمونه بارز یک قصهگویی موزیکال موفق در دیزنی و در سینمای هالیوود است.
سیمبا (با صداپیشگی جاناتان تیلور توماس در کودکی و متیو برودریک در بزرگسالی) قرار است بعد از پدرش بر تخت سلطنت بنشیند، اما بعد از کشته شدن پدرش موفاسا (با صداپیشگی جیمز ارل جونز) به دست عموی خبیث، متوجه میشود که جهان خشنتر از آن چیزی است که او تصور میکرد. «شیر شاه» بهترین کار دیزنی نیست؛ ساختار آن نامتعادل است و باعث میشود نه شخصیت سیمبای جوان و نه بزرگسال خوب به مخاطب معرفی شود. اما انیمیشن فیلم و شخصیتپردازیهای پیچیدهاش فوقالعاده است. جرمی آیرونز در نقش اسکار، عموی شرور سیمبا، یکی از بهترین بازیهای خود را ارائه کرده است. نفرت او از خانوادهاش باعث میشود کودتا کند و جنگل را به ویرانی بکشاند. «شیر شاه» انیمیشن بلندپروازی بود و تبدیل به الگویی برای فیلمهای بعدی رنسانس دیزنی شد که سعی میکردند بین حماسه و طنز تعادل برقرار کنند.
ویژگی متمایز «دایناسور» قرار دادن شخصیتهای انیمیشنی کامپیوتری در پسزمینههای لایواکشن است. توجیه این انتخاب فنی برای قصه این بود که اگر مکانها واقعی باشند، مخاطب راحتتر موقعیت را میپذیرد. اما انیمیشن «دایناسور» استانداردهای زمانه را نداشت و داستانش هم ضعیف و فراموششدنی بود. همچون «شیر شاه»، «دایناسور» هم پیش از اکران عمومی با تیزری از صحنه آغازین خود تبلیغ شد که در آن یک تخم دایناسور در آبهای خروشان حرکت میکند. اما «دایناسور» بعد از این فصل آغازین خوب رو به افول میگذارد. این فیلم یک هشدار مفید داشت؛ انیمیشن کردن یک داستان با کامپیوتر هرگز جای دیالوگهای خوب و شخصیتهای بهیادماندنی را نمیگیرد.
«جوجه کوچولو» که یک دهه بعد از «داستان اسباببازی» ساخته شد، اولین انیمیشن بلند کاملاً کامپیوتری دیزنی بود. به طرز عجیبی، به نظر میرسد که این فیلم از انیمیشن محصول یک کمپانی رقیب الهام گرفته است؛ «شرک» (Shrek) دریم ورکس. همچون «شرک»، «چوجه کوچولو» پذ از ارجاعات فرهنگ پاپ، شخصیتهای معروف در نقشهای فرعی و ترانههای معروف است. باز هم مثل «شرک»، جنس انیمیشن کامپیوتری «جوجه کوچولو» ظاهری تلخ دارد. طراحی شخصیتها توی ذوق میزند و چون در نقطه مقابل «در جستوجوی نمو» (Finding Nemo) و «شگفتانگیزها» (The Incredibles) قرار میگیرد، بهراحتی میتوان فهمید که چرا «جوجه کوچولو» در اولین تلاش سخت دیزنی برای رفتن به استقبال آینده، قدمی رو به جلو برای این استودیوِی حالا پر رقیب نبود.
شاهزاده خانم و قورباغه (The Princess and the Frog)
«شاهزاده خانم و قورباغه» اوج مدرن انیمیشن دیزنی است. این فیلم با ترانههایی از رندی نیومن، همان موسیقی سبک برادوی از دوران رنسانس دیزنی را دارد، همراه با یک رابطه عاشقانه نادر که در آن هر دو طرف به طور کامل شخصیتپردازی شده و توسعه یافتهاند. رابطه نوپا بین تیانا و معشوقهاش، شاهزاده ناوین، کار میکند، چرا که درست مثل «دیو و دلبر» هر دو شخصیت مدت زمان کافی بر صفحه نمایش دارند تا مخاطب بتواند عشقشان را باور کند. «شاهزاده خانم و قورباغه» شاید در گیشه شکست خورده باشد، اما پرده آخری فوقالعاده برای روزهای انیمیشن دستی دیزنی است.
«زوتوپیا» ماهرانه، خندهدار و غنیترین انیمیشنی است که استودیو در سالهای اخیر ساخته است. گودوین و بیتمن زوجی بامزه هستند و سرعت فیلم به اندازه کافی پرشور و پرحرارت است که میتواند در کنار فیلمهای اکشن لایو اکشن قرار بگیرد. تلاشهای فیلم برای به تصویر کشیدن همان نژادپرستیای که در دنیای واقعی وجود دارد، یک اتفاق بزرگ است و نشان میدهد که شباهتهای بین حیوانات و انسانها تا کجاها پیش میرود. اما داستان، طنز مبتکرانه، و صداپیشگی احساسی، «زوتوپیا» را به یکی از بهترین نمونههای کلاس درس دیزنی تبدیل میکند.
استودیوی انیمیشن والت دیزنی فراتر از روزهایی که فقط قصههای پریان را با قالبها و شخصیتهای استاندارد تعریف میکرد، رفته است. اما در فیلمهای بلند اخیرش چیزهای زیادی وجود دارد که میتوانید متوجه شوید از داستانهای رنگارنگ دختران جوان زیبا، شاهزادههای شجاع و ضد قهرمانان ترسناک الهام گرفتهاند. از آنجا که دیزنی با پرسشهایی زیادی درباره آینده مسیر تولید انیمیشن بلند وارد دهه ۲۰۲۰ شده است، و هنوز پاسخ درستی به این پرسشها نداده است، امروز بهترین زمان برای نگاه به تاریخچه این استودیو است تا ببینیم چقدر پیشرفت کرده است.
بنابراین جای تعجب نیست که «موانا» آخرین فیلم واقعاً عالی استودیوی انیمیشن والت دیزنی تا به امروز است که قهرمان اهل جزیرهای در اقیانوس آرام خود را به سفری میبرد تا قلب اقیانوس را پس بگیرد. در عین حال، درسهای ارزشمندی درباره زندگی بیاموزد و دوست جدیدی در جامعه پیدا کند، نیمهخدایی بامزهای به نام مائویی. «موانا» از آن دسته انیمیشنهایی است که دیزنی زمانی در ساختشان فوقالعاده بود؛ ترکیب ترانههایی که بلافاصله در ذهن میمانند (یکی از ترانههای دستکم گرفتهشده فیلم قطعه «براق» است که جماین کلمنت در نقش خرچنگ هیولایی شبیه دیوید بووی آن را اجرا کرده است) با انیمیشن سرزنده و رنگارنگ، داستانی ملموس و یاران خندهدار، همان ترکیب برنده دیزنی. طبیعتاً، دیزنی به دلیل موفقیت این فیلم تصمیم گرفت دنبالهای برایش بسازد که در نوامبر ۲۰۲۴ اکران میشود، و همچنین یک بازسازی لایو اکشن/کامپیوتری در سال ۲۰۲۶ که باز هم دواین جانسون را در نقش مائویی خواهد داشت.
«یخزده ۲» حداقل یک ترانه عالی به نام «به سوی ناشناخته» (Into the Unknown) دارد، اما مسلماً جذابترین عنصر آن فیلمهای مستند مربوط به پشت صحنه است که نام آن هم «به سوی ناشناخته» هست. اگر درباره نحوه ساخت انیمیشن کنجکاو هستید، بهتر است این سریال (در حال پخش از دیزنی پلاس) را ببینید، بهویژه برای درک اینکه چقدر از فیلم تکه تکه و بدون برنامه ساخته شده است، گاهی حتی به بهای آسیب زدن به منطق مبتنی بر داستان (اگر مادر السا در کودکی به او گفته بود که قدرتهایش را پنهان کند، چرا بعداً به او میگفت که قدرتهایش را پنهان نکند؟) اما با اینکه «یخزده ۲» به اندازه قسمت اول از نظر خلاقیت موفق نبود، درآمدی یک میلیارد دلاری داشت، که احتمالاً تمام تمرکز ایگر و همکارانش روی همین بود؛ بنابراین، درست به هدف زدند.
«افسون» بسیار شبیه به انیمیشن «کوکو» (Coco) محصول پیکسار، تصویری رنگارنگ از یک خانواده قدرتمند آمریکای لاتینی را به نمایش میگذارد، و همچون «موانا» بخش زیادی از قدرت و جذابیت فیلم را مدیون از ترانههای جذاب میرانداست. اگر استودیوی انیمیشن والت دیزنی در سال ۲۰۲۰ مشکلی داشته باشد، آن نامعلوم بودن هویت استودیو نسبت به گذشته است و «افسون» با داستان اپیزودیک و مجموعه بازیگران از ازدیاد در حال انفجارش در واقع بیشتر همچون مجموعهای از ایدههای جالب به نظر میرسد که متمرکز نیستند. فیلم به اندازه کافی جذاب است، اما نشانههایی از دردسر احتمالی برای فیلمهای بعدی استودیو دیزنی در آن دیده میشود.
بهرغم بازی همیشه خوبد آریانا دبوز در نقش اول و کریس پاین که خوشبختانه نقش اولین شخصیت شرور واقعی یک فیلم انیمیشن دیزنی را بعد از مدتها بازی میکند، «آرزو» به محض اینکه شروع به ساختن و معرفی جهان خودش میکند، دچار لغزش میشود؛ شهری که تمام ساکنانش آرزوی بزرگی در دل داشتند که آن را به آدمبده قصه دادهاند؛ حاکمی قدرتطلب و شهرتطلب که خودش تصمیم میگیرد کدام آرزوی ناچیز میتواند محقق شود. تعداد سؤالاتی که این خط داستانی در ذهن مخاطب به وجود میآورد، بی آنکه پاسخی به آنها بدهد – حتی در اواخر فیلم صحنهای وجود دارد که شخصیتهای دیگر بعضی از این سؤالها را از شخصیت شرور میپرسند – فقط نشان میدهد که چقدر این فیلم بدون فکر ساخته شده است. نتیجه فیلمی شده است که بیشتر شبیه اجرای یک دستور برای جشن گرفتن صد سالگی دیزنی است؛ یک سورپرایز جشن تولد که در واقع هرگز رخ نداد.
پینوشت: وبسایت والچر این مطلب را در واقع یازدهم ژانویه ۲۰۲۱ منتشر کرده است. اما به دلیل اکران فیلمهای بیشتری از دیزنی در این فاصله سه ساله، صدمین سالگرد دیزنی در سال ۲۰۲۳ و همینطور انتشار پادکستی مرتبط از سری پادکستهای خود وبسایت، نگاهی به ساز کار و بالا پایینهای کار این غول دنیای انیمیشن، مطلب قبلی را تکمیل و دوباره منتشر کرده است.
وبسایت والچر به مناسبت انتشار پادکستی با عنوان «سرزمین غولها: معمای دیزنی» (Land of the Giants: The Disney Dilemma) نگاهی دوباره به مجموعه استودیوی انیمیشن والت دیزنی در دیزنی پلاس انداخته است. بعضی از شیفتهها و طرفداران پر و پاقرص دیزنی احتمالاً تمام فیلمهای این مجموعه را از برند اما اینجا سعی شده است مهمترین فیلمها به صورت فشرده معرفی شوند. مثل یک کلاس درس یا کارگاه آموزشی. از هر دوره از تاریخچه فیلمهای بلند این استودیو، فقط دو عنوان انتخاب شده است که بهترین معرف آن دوره و انیماتورهایش هستند. اما شما به اینها توجه نکنید. بروید تمام فیلمها را ببینید؛ مخصوصاً اگر با طراحی و انیمیشن سر و کار دارید.
عصر طلایی دیزنی (۱۹۴۲ تا ۱۹۳۷)
کلاسیکهای اولیه عصر طلایی انیمیشن دیزنی بود که معنای این استودیو را تعریف کرد و همینطور یک مدیوم قصهگویی تازه. همه کارهای این دوره خوب است. بدون استثنا. دو اثر شاخص این دوره «سفید برفی و هفت کوتوله» و «فانتازیا» است که در ادامه معرفی میشوند.سفید برفی و هفت کوتوله (Snow White and the Seven Dwarfs)
- سال اکران: ۱۹۳۷
- کارگردان: دیوید هند، ویلیام کوترل، ویلفرد جکسون
- صداپیشگان: آدریانا کاسلوتی، لوسیل لا لاورن، هری استاکول، روی اتول، بیلی گیلبرت، مورونی اولسن
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۷ از ۱۰۰
- خلاصه داستان: بعد از اینکه نامادری سفید برفی او را از خانه بیرون میکند، هفت کوتوله معدنچی او را پیدا میکنند و تبدیل به یکی از اعضای خانه آنها میشود.
دستاورد تکنولوژیکی این فیلم دوربین مولتیپلان آن بود. دستگاهی عظیم که به دوربین اجازه میداد در تصاویر جنگل یا قلعه ممنوعه که ملکه شرور در آن نقشه قتل دوشیزه زیبارو میکشد، «حرکت» کند. برای هر شات پیچیده چندین تصویر کارتونی تنظیم میشد که باعث میشد سفیدبرفی شبیه تصویر انسان روی پرده سینما به نظر برسد. کاری که حالا با کامپیوتر انجام میشود، به همین دلیل دوربین مولتیپلان حالا دیگر یک دستگاه عتیقه باارزش است. اگر کسی برای ساختن انیمیشن سراغش برود، دست به کاری پستمدرن زده است. «سفید برفی و هفت کوتوله» از این لحاظ مهم است. برای آنکه این تصویر به وجود بیاید، زحمت زیادی کشیده شده است. البته استاندارد طلایی افسانه بزرگ دیزنی نیست، اما نمیتوان کار این کمپانی را بدون دیدن نقطه شروعش درک کرد.
فانتازیا (Fantasia)
- سال اکران: ۱۹۴۰
- کارگردان: ساموئل آرمسترانگ، جیمز آلگار، بیل رابرتز، پائول ساترفیلد، بن شارپستین، دیوید هند (انیماتور)، همیلتون لاسک، جیم هندلی، فورد بیب، تی. هی، نورم فرگوسن (انیماتور)، ویلفرد جکسون
- صداپیشگان: لئوپولد استوکوفسکی، دیمز تیلور
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۵ از ۱۰۰
- خلاصه داستان: مجموعهای انیمیشنی از بزرگترین آثار موسیقی کلاسیک غربی.
هر بخش «فانتازیا» چنان بود که انیماتورها در واقع توانستند با آنها عضلاتشان را تقویت کنند. البته فیلم بدون جنجال هم نبود. یک سری قنطورس زن سیاهپوست در دهه ۱۹۶۰ از نسخه اصلی حذف شدند، چرا که نقش برده را بازی میکردند. اما «فانتازیا» در ابتدای امر به لحاظ تجاری شکست خورد. یکی از دلایلی که سودآوریاش خیلی طول کشید این بود که والت دیزنی میخواست برای پخش فیلمش یک سیستم صدایی در تمام سالنهای سینما نصب کند که آن زمان خیلی گران بود. فانتاساوندیک سیستم صدای استریویی که سالها جلوتر از زمانه خودش بود و مشخصاً برای «فانتازیا» ساخته شد. حالا هشتاد سال گذشته است و «فانتازیا» با آن انیمیشن حقیقتاً حیرتانگیزش همچنان شاخص و متمایز است.
عصر مجموعه فیلمها در دیزنی (۱۹۴۹ تا ۱۹۴۱)
فروش متوسط دو انیمیشن بلند «پینوکیو» و «فانتزیا» در دهه ۱۹۴۰ همزمان با اوجگیری جنگ جهانی دوم باعث شد استودیو والت دیزنی مجبور به کاهش تولید شود. دولت هم دیزنی را مجبور کرده بود برای جنگ پروپاگاندا کند. نتیجه این شد که والت دیزنی تصمیم گرفت از همان الگوی خلاقانه فیلم فانتزیا استفاده کند و یک سری مجموعه فیلم منتشر کند. مجموعههای متشکل از فیلم کوتاه که با هم طولشان به اندازه فیلم بلند میشد.اژدهای ناراضی (The Reluctant Dragon)
- سال اکران: ۱۹۴۱
- کارگردان: آلفرد ال. ورکر (لایو اکشن)، همیلتون لاسک (انیمیشن)، جک کاتینگ، آب آیورکس، جک کینی (کارگردان سکانسها)
- صداپیشگان: رابرت بنچلی، فرانسیس گیفورد، بادی پپر، نانا برایانت
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۱۰۰ از ۱۰۰
- خلاصه داستان: انیمیشنی بر اساس ایده رابرت بنچلی طنزپرداز که ماجراهای یک اژدهای خجالتی را به تصویر میکشد.
اما اول یک تور از جای جای استودیو به ما نشان میدهد. از اتاقهای ضبط صدا که آنجا کلرنس نش صداپیشه دونالد داک را میبینیم تا اتاقهای استوریبرد تا جاهایی که دستاندرکاران در حال میکس کردن رنگها هستند. «اژدهای ناراضی» دوربین مولتی پلان دیزنی را هم به رخ ما میکشد. همینطور طریقه شکلگیری جلوههای صوتی «دامبو» و جادوهای بیشتری از دیزنی. این فیلم همزمان با اعتصاب انیماتورها که خواهان دستمزدهای عادلانهتر و شرایط کاری بهتر بودند، اکران شد. آن موقع این نامه عاشقانه شخصی حرف نابجایی میزد. حالا طی فاصلهای هشتاد ساله نگاهی ساده و ارزشمند به طریقه تولید انیمیشن به حساب میآید.
سه کابالرو (The Three Caballeros)
- سال اکران: ۱۹۴۴
- کارگردان: نورمن فرگوسن، کلاید جرونیمی، جک کینی، بیل رابرتس، هارولد یانگ
- صداپیشگان: واکین گرای، کلارنس نش، حوزه اولیویرا، آئورورا میراندا، کارمن مولینا، دورا لاز
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۴ از ۱۰۰
- خلاصه داستان: دونالد هدیه تولد خود را دریافت میکند که شامل هدیههای سنتی و اطلاعاتی درباره بزریل و مکزیک است.
«سه کابالرو» مثل هر مجموعه فیلم کوتاه دیگر دیزنی محاسن و ایرادهای خودش را داشت. اولش ما دونالد داک را در حال تماشای چند فیلم خانگی میبینیم تا اینکه دوستان کابالروی او از راه میرسند و او را به حرکت در میآورند و فیلم زنده میشود. «سه کابالرو» حتی با بودجه اندکش فیلم خوب و سرگرمکنندهای شد. بخش پایانی فیلم با عنوان «شؤرایی سورئال دونالد» ما دونالد را میبینیم که به دنبال زنهاست و و سه کابالرو دیگر را میبینیم که لباس زنها را به تن دارند. معدود فیلمهای دیزنی مثل این فیلم همزمان اینقدر عجیب غریب و جذاباند.
عصر نقرهای دیزنی (۱۹۵۹ تا ۱۹۵۰)
دیزنی بعد از جنگ جهانی دوم وارد عصر نقرهای شد و دوباره به همان جهان خیالانگیز و اقتباس از قصههای پریانی بازگشت، البته با جاهطلبیهای بیشتر در حوزه فناوری. این دوره ده سال طول کشید و نتیجهاش انیمیشنهای شاخص و شناخته شدهای مثل «سیندرلا» و «زیبای خفته» در ابتدا و انتهای دهه بود.سیندرلا (Cinderella)
- سال اکران: ۱۹۵۰
- کارگردان: کلاید جرونیمی، همیلتون لاسک، ویلفرد جکسون
- صداپیشگان: ولاین وودز، النور آدلی، ورنا فلتون، رودا ویلیامز، جیمز مکدونالد، لوئیس ون روتن
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۸ از ۱۰۰
- خلاصه داستان: نامادرى ظالم سیندرلا بعد از مرگ پدرش او را به خدمتکار خودش و دخترانش تبدیل کرده است. در شهر اعلام میشود که پسر پادشاه به دنبال همسر است و به همین دلیل جشن باشکوهی ترتیب داده تا تمام دختران زیبا در آن حضور پیدا کنند. نامادری کاری میکند سیندرلا نتواند در مراسم شرکت کند. با اینکه تلاش بسیار زیادی برای تهیه لباس مراسم کرده است. سیندرلا غمگین و درمانده است تا اینکه پری مهربانی بر او ظاهر میشود و با جادو او را با ظاهری زیبا و آراسته به جشن میفرستد.
شاید فکر کنید که تنش در این قصه با این شکل میگیرد که آیا سیندرلا بالاخره به جشن باشکوه پسر پادشاه میرود، پسر پادشاه عاشقش میشود یا بالاخره از دست نامادری صفتش جان سالم به در میبرد یا نه، اما فیلم تقریباً به همین اندازه نگران است که آیا بالاخره لوسیفر، گربه همچون صاحبش شیطانصفت خانه، موشها را به دام میاندازد یا نه. سیندرلا از نظر تکنیک انیمیشن به اندازه کارهای اولیه دیزنی شاخص نیست اما لحظاتی همان ویژگی خیالانگیز بخش «رژه فیلهای صورتی» در «دامبو» اینجا هم دیده میشود. مثلاً لحظاتی که سیندرلا در حال تمیز کردن کف خانه یک لالایی زیبا را میخواند و همزمان ما تصویر او را در حبابهایی میبینیم که از کف مایع شستوشو درست شدهاند. لحظه بسیار زیبایی است تا اینکه لوسیفر با پنجههای خاکیاش همه چیز را خراب میکند. یا تنها چند صحنه در انیمیشنهای دیزنی است که میتواند با لحظه اوج جادویی «سیندرلا» زمانی که به کمک پری مهربانی به پرنسسی زیبا تبدیل میشود. سیندرلا انیمیشن پیشگام محسوب نمیشود اما همان تکنیکهای بدویاش به اندازه کافی خوباند.
زیبای خفته (Sleeping Beauty)
- سال اکران: ۱۹۵۹
- کارگردان: کلاید جرونیمی، لس کلارک، اریک لارسون، ولفگانگ رایترمن
- صداپیشگان: مری کاستا، بیل شرلی، النور آدلی، ورنا فلتون، باربارا لودی، باربارا جو آلن
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۹ از ۱۰۰
- خلاصه داستان: در قرن چهاردهم، شاه استفان و همسرش صاحب دخترى مىشوند. پرى شیطانصفتى از اینکه به جشن تولد نورسیده خانواده سلطنتی دعوت نشده به خشم مىآید و شاهزادهخانم را طلسم مىکند که در شانزده سالگى بر اثر لمس سوزن نخریسى جوانمرگ شود. اما یک پرى خوشقلب مقدر مىکند که شاهزادهخانم در صورت تماس با سوزن به خواب عمیقى فرو برود و تنها با بوسه محبوب به زندگى بازگردد.
«زیبای خفته» آخرین شاهکاری بود که استودیو دیزنی در زمان حیات والت دیزنی تولید و اکران کرد. قصه به شکل فریبندهای ساده است اما کار ارزشمند انیماتورها در خلق تصاویر متحرک شیشههای رنگی به سبک قرون وسطایی بیمانند و شگفتانگیز است. قوس عاطفی فیلم بازتاب دهنده اثر معجون خوابی است که بر شفق قطبی و ساکنان قلمرو پادشاهی غلبه میکند. «زیبای خفته» در تمام لحظاتش در حرکت از یک صحنه به صحنه دیگر تا زمانی که به نقطه اوج و نبرد شاهزاده فیلیپ و مالفیسنت حالا به اژدها تبدیلشده میرسد، خاصیت رویا گونهای دارد. زیبای خفته بدون شک یکی از بهترین انیمیشنهای بلند تمام دوران است.
عصر زیروگرافی دیزنی (۱۹۷۳ تا ۱۹۶۱)
اگرچه «زیبای خفته» یک پیروزی خلاقانه بود، اما پرهزینه و بیسود بود، بنابراین هدف دوره بعدی استودیو دیزنی پایین آوردن هزینهها شد. یکی از همکاران قدیمی والت دیزنی، آب آیورکس، فناوری زیروگرافی را برای استفاده در انیمیشن کامل کرده بود. زیروگرافی (که از فتوکپی به سبک زیراکس استفاده میکرد) فرآیند جوهر و رنگ را حذف کرد و نقاشیهای انیماتورها را مستقیماً به درون سلولها آورد. این روش بهخصوص برای ساختن انیمیشنی درباره صد و یک سگ خالدار بسیار مفید است و شما نمیخواهید صد و یک مجموعه لکه را روی سگهایی با اندازههای مختلف چاپ جوهر کنید.صد و یک سگ خالدار (One Hundred and One Dalmatians)
- سال اکران: ۱۹۶۱
- کارگردان: کلاید جرونیمی، همیلتون لاسک، ولفگانگ رایترمن
- صداپیشگان: راد تیلور، بتی لوگرسون، مارتا ونت وورث
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۸ از ۱۰۰
- خلاصه داستان: وقتی کروئلا دویل چند سگ خالدار را میرباید، پدر و مادرشان مجبور میشوند آنها را پیش از آنکه کروئلا بلایی سرشان بیاورد، پیدا کنند.
بیشتر بخوانید: ۱۰ فیلم پرفروش دیزنی که عملکردی خیرهکننده در باکسآفیس داشتند
کتاب جنگل (The Jungle Book)
- سال اکران: ۱۹۶۷
- کارگردان: ولفگانگ رایترمن
- صداپیشگان: بروس رایترمن، فیل هریس، سباستین کبت، لوئیس پریما، جرج سندرز
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۸ از ۱۰۰
- خلاصه داستان: یک پلنگ و یک خرس در تلاشاند پسربچهای را در جنگل و میان حیوانات بزرگ شده است، متقاعد کنند که از جنگل برود و میان انسانها زندگی کند.
«کتاب جنگل» تصویرسازی و طراحی کاراکتر بسیار فوقالعادهای دارد اما بر اساس استانداردهای امروز ایرادات فاحشی به آن وارد است. البته نه استانداردهای فنی بلکه محتوایی. این انیمیشن دیزنی هم همچون بسیاری از کارهای دیگر این کمپانی امروز به خاطر محتوای نژادپرستانه و جنسیتزده زیر سؤال رفته است. «کتاب جنگل» در نمایش فرهنگ غیرسفیدپوستها دچار مشکل است؛ در نژادپرستی و جنسیتزدگی قدیمی افراط میکند. به همین خاطر، در دیزنی پلاسن در ابتدای فیلم هشداری نسبت به محتوای توهینآمیز گنجانده شده است.
عصر تاریک دیزنی (۱۹۷۷-۱۹۸۵)
اواخر دهه هفتاد میلادی با بازنشستگی بیشتر انیماتورهای افسانهای استودیو و کاهش تولیدات، دیزنی وارد عصر تاریک انیمیشن شد.در این دوره که تا نیمه دهه بعدی ادامه داشت، دیزنی به سراغ قصههای جسورانه و بحثبرانگیزتر رفت و طبیعتاً با افت مخاطب هم مواجه شد.نجاتدهندگان (The Rescuers)
- سال اکران: ۱۹۷۷
- کارگردان: ولفگانگ رایترمن، جان لانزبری، آرت استیونز
- صداپیشگان: باب نیوهارت، اوا گابور، جرالدین پیج
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۷۹ از ۱۰۰
- خلاصه داستان: بیانکا عضو انجمن نجات موشها داوطلب میشود تا دخترک یتیمی به نام پنی استیسی را که پیام درخواست کمکش در یک بطری در سواحل منهتن پیدا شده است، نجات دهد. برنارد یکی از اعضای خجالتی انجمن هم همراهش میشود.
دیگ سیاه (The Black Cauldron)
- سال اکران: ۱۹۸۵
- کارگردان: تد برمن، ریچارد ریچ
- صداپیشگان: گرند باردسلی، سوزان شریدان، فردی جونز، نایجل هاثورن، براندون کال
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۵۶ از ۱۰۰
- خلاصه داستان: پسری جوان به همرا گروهی از دوستان جورواجورش پا به ماجراجوییای میگذارند تا زودتر از نیروهای شرور دستشان به قدرتهای جادویی برسد.
این اقتباس خشن از مجموعه «وقایعنگاری پرایدن» (Chronicles of Prydain) اثر لوید الکساندر بنا بود که یک ماجراجویی حماسی در سبک «ارباب حلقهها» (The Lord of the Rings) باشد، برای پسران نوجوان. بعضی لحظات فیلم بر پرده سینما خوب است اما بعضی بخشهایش در در قلمرو پادشاه (با صدای جان هرت) آزاردهنده است. اما مشکل «دیگ سیاه» این است که نمیتواند تصمیم بگیرد که آیا میخواهد یک فانتزی دهه هشتادی مثل فیلم «کرول» (Krull) کلمبیا پیکچرز باشد یا یک «فیلم دیزنی». از یک سو، سربازان از گور برخاسته به به بچههای خوب حمله میکنند. از سوی دیگر، یک یار بامزه پرحرف کنار شخصیت اصلی است که بار سرگرمکنندگی فیلم را به دوش میکشد. «دیگ سیاه» محتوای خوبی دارد و چند تصویر بهیادماندنی، اما برای آنکه تبدیل به فیلم موفقی شود، زیادی سرگردان است.
رنسانس دیزنی (۱۹۹۹ تا ۱۹۸۶)
دوره رنسانس دیزنی همانطور که از اسمش پیداست، دوره بزرگترین و مهمترین تغییرات و پیشرفتها و دستاوردهای این استودیو است. بعضی از مهمترین، محبوبترین، معروفترین و ماندگارترین انیمیشنهای بلند دیزنی در این دوره تولید شده است. شاید اگر از مخاطبان و طرفداران دیزنی بپرسی، بیشترین فیلمهای محبوب دیزنیشان متعلق به همین دوره باشد. از «پری دریایی کوچک» گرفته تا «شیر شاه» و سایر شاهکارهای این دوره. در این دوره، ورود مدیران جدید و تازهنفسها به دیزنی کیفیت کارها را بالا برد و امکانات اجرایی را پیشرفتهتر کرد. به همین خاطر، دوره رنسانس دیزنی که بیش از ده سال ادامه یافت، شاهد بعضی از محبوبترین و موفقترین انیمیشنهای بلند این غول دنیای انیمیشن است.پری دریایی کوچک (The Little Mermaid)
- سال اکران: ۱۹۸۹
- کارگردان: جان ماسکر، ران کلمنتس
- صداپیشگان: جودی بنسون، کریستوفر دانیال بارنز، پت کرول، کنت مارس، ساموئل رایت
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۱ از ۱۰۰
- خلاصه داستان: آریل چهارده ساله پری دریایی کوچکی که دختر پادشاه اقیانوس است عاشق یک شاهزاده میشود و برای رسیدن به او صدایش را به جادوگر اقیانوس میدهد تا در ازایش دو پا بگیرد و به محبوبش که روی زمین است برسد.
کارگردانان مشترک فیلم، جان ماسکر و ران کلمنتس، پیش از روایت داستان آریل، دختر نوجوانی پرشور که پس از دلدادگی به شاهزاده اریک باهوش، میخواهد مثل انسانها دوپا شود تا بتواند روی زمین راه برود، در «کارآگاه موش بزرگ» باتجربه شده بودند. راز پنهان و رمز موفقیت «پری دریایی کوچک»، هاوارد اشمنِ شاعر است. او و آلن منکن آهنگساز اولین تجربه کاری خود را در دیزنی با این فیلم و ملودیهای شگفتانگیزشان پشت سر گذاشتند. این ترانهها تا حد زیادی مدیون میراث غنی موزیکالهای برادوی هستند، از قطعه «بخشی از دنیای شما» (Part of Your World) که در آن قهرمان ما آرزوی قلبیاش را به ما میگوید تا «روحهای بیچاره بدبخت» (Poor Unfortunate Souls) از زبان شخصیت شرور قصه، ارسلا جادوگر دریا که در واقع بیانیه مأموریت اوست، ترانههای آشمن و منکن بلافاصله به حافظه شنیداری مخاطبان خود نفوذ کرده و به بخش جدانشدنی قصه تبدیل میشوند. و این نمونه بارز یک قصهگویی موزیکال موفق در دیزنی و در سینمای هالیوود است.
بیشتر بخوانید: ۱۰ اشتباه دیزنی در انتخاب بازیگر که به فیلمهایشان آسیب زد
شیر شاه (The Lion King)
- سال اکران: ۱۹۹۴
- کارگردان: راجر آلرس، راب مینکاف
- صداپیشگان: متیو برودریک، جرمی آیرونز، جیمز ارل جونز، ووپی گلدبرگ
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۳ از ۱۰۰
- خلاصه داستان: سیمبا، پسر شیر شاه جنگل بعد از آنکه عمویش پدرش را برای رسیدن به تاج و تخت به قتل میرساند، در معرض خطر است. بنابرین به جنگل پناه میبرد تا بعد در بزرگسالی به قلمرو پدرش که حالا حق اوست، برگردد و انتقام خون پدرش را بگیرد.
سیمبا (با صداپیشگی جاناتان تیلور توماس در کودکی و متیو برودریک در بزرگسالی) قرار است بعد از پدرش بر تخت سلطنت بنشیند، اما بعد از کشته شدن پدرش موفاسا (با صداپیشگی جیمز ارل جونز) به دست عموی خبیث، متوجه میشود که جهان خشنتر از آن چیزی است که او تصور میکرد. «شیر شاه» بهترین کار دیزنی نیست؛ ساختار آن نامتعادل است و باعث میشود نه شخصیت سیمبای جوان و نه بزرگسال خوب به مخاطب معرفی شود. اما انیمیشن فیلم و شخصیتپردازیهای پیچیدهاش فوقالعاده است. جرمی آیرونز در نقش اسکار، عموی شرور سیمبا، یکی از بهترین بازیهای خود را ارائه کرده است. نفرت او از خانوادهاش باعث میشود کودتا کند و جنگل را به ویرانی بکشاند. «شیر شاه» انیمیشن بلندپروازی بود و تبدیل به الگویی برای فیلمهای بعدی رنسانس دیزنی شد که سعی میکردند بین حماسه و طنز تعادل برقرار کنند.
دیزنی در قرن جدید (۲۰۰۸ تا ۲۰۰۰)
«شیر شاه» برای دیزنی دو مشکل به وجود آورد؛ اولاً برای استودیو تقریباً غیرممکن بود که همان را دوباره تکرار کند یا فراتر از مرزهای تازه مرتفع خود برود. دوماً کمتر از هجده ماه بعد، پیکسار یک انیمیشن بلند را روانه سالنهای سینما کرد که صنعت را تا حد زیادی تکان داد. «داستان اسباببازی» (Toy Story) یک ماجراجویی فوقالعاده بود که قابلیت به زندگی شباهت داشتن انیمیشن کامپیوتری را در قالب یک مدیوم بلند به اثبات رساند. بنابراین چنین شد که فیلمهای بعد دوره رنسانس دیزنی نتوانستند با آن رقابت کنند، چرا که «داستان اسباببازی» به دنیا یادآوری کرد که فیلمهای انیمیشن نباید همه شبیه موزیکالهای برادوی باشند. اگرچه فیلمهای پیکسار همواره مورد پسند و در سطح گسترده موفق بودند، مایکل آیزنر، مدیر عامل دیزنی، رابطهای پرمجادله با استیو جابز، رئیس وقت پیکسار داشت. حتی زمانی که پیکسار داشت پشت هم با فیلمهایش پولسازی میکرد، به نظر نمیرسید مدیریت دیزنی ارزش این استودیوی تولید انیمیشن کامپیوتری را درک میکند. این معضلات دیزنی در قرن جدید و حرکت به سوی انیمیشن کامپیوتری بود که باعث تولید کارهای ضعیفتر و کممخاطبتر شد؛ کارهایی که به سادگی از حافظه مخاطبان دیزنی پاک شدند.دایناسور (Dinosaur)
- سال اکران: ۲۰۰۰
- کارگردان: رالف زاندگ
- صداپیشگان: دی بی سویینی، اوسی دیویس، الفری وودارد، مکس کاسلا
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۶۵ از ۱۰۰
- خلاصه داستان: دایناسوری که پدر و مادر خود را از دست داده و میمونها بزرگش کردهاند، پس از آنکه شهابسنگ خانهاش را نابود میکند، به سفری خطرناک به سمت یک پناهگاه میرود.
ویژگی متمایز «دایناسور» قرار دادن شخصیتهای انیمیشنی کامپیوتری در پسزمینههای لایواکشن است. توجیه این انتخاب فنی برای قصه این بود که اگر مکانها واقعی باشند، مخاطب راحتتر موقعیت را میپذیرد. اما انیمیشن «دایناسور» استانداردهای زمانه را نداشت و داستانش هم ضعیف و فراموششدنی بود. همچون «شیر شاه»، «دایناسور» هم پیش از اکران عمومی با تیزری از صحنه آغازین خود تبلیغ شد که در آن یک تخم دایناسور در آبهای خروشان حرکت میکند. اما «دایناسور» بعد از این فصل آغازین خوب رو به افول میگذارد. این فیلم یک هشدار مفید داشت؛ انیمیشن کردن یک داستان با کامپیوتر هرگز جای دیالوگهای خوب و شخصیتهای بهیادماندنی را نمیگیرد.
جوجه کوچولو (Chicken Little)
- سال اکران: ۲۰۰۵
- کارگردان: مارک دیندال
- صداپیشگان: زاک براف، گری مارشال، جون کیوسک، استیو زان
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۳۶ از ۱۰۰
- خلاصه داستان: جوجهای با موجودات فضایی برخورد میکند. ولی چون مدرکی برای اثبات حرف یا حقانیت خود ندارد، تحقیر شده و مورد تمسخر قرار میگیرد. ولی در انتهای ماجرا و زمانی که فضاییها به زمین حمله میکنند، اوست که منجی زمین شده و همه را نجات میدهد.
«جوجه کوچولو» که یک دهه بعد از «داستان اسباببازی» ساخته شد، اولین انیمیشن بلند کاملاً کامپیوتری دیزنی بود. به طرز عجیبی، به نظر میرسد که این فیلم از انیمیشن محصول یک کمپانی رقیب الهام گرفته است؛ «شرک» (Shrek) دریم ورکس. همچون «شرک»، «چوجه کوچولو» پذ از ارجاعات فرهنگ پاپ، شخصیتهای معروف در نقشهای فرعی و ترانههای معروف است. باز هم مثل «شرک»، جنس انیمیشن کامپیوتری «جوجه کوچولو» ظاهری تلخ دارد. طراحی شخصیتها توی ذوق میزند و چون در نقطه مقابل «در جستوجوی نمو» (Finding Nemo) و «شگفتانگیزها» (The Incredibles) قرار میگیرد، بهراحتی میتوان فهمید که چرا «جوجه کوچولو» در اولین تلاش سخت دیزنی برای رفتن به استقبال آینده، قدمی رو به جلو برای این استودیوِی حالا پر رقیب نبود.
عصر جان لستر، والت دیزنی عصر مدرن (۲۰۰۹ تا امروز)
بعد از شروع ناامیدکننده دیزنی در قرن بیست و یکم، دیزنی تصمیم هوشمندانهای گرفت و پیکسار را به طور کامل خرید و رهبر خلاقیت خود، جان لستر را در صدر استودیو انیمیشن دیزنی قرار داد. البته لستر قبلاً به خاطر اصرار به استفاده از انیمیشن کامپیوتری از دیزنی اخراج شد. اما بعد به دیزنی کمک کرد تا اوضاع را سر و سامان دهد و بالاخره بعد از مدتها مقاومت را در برابر انیمیشن کامپیوتری کنار بگذارد. قرار شد این ورود به عصر جدید با یک انیمیشن دستی به پایان برسد. بدین ترتیب، «شاهزاده خانم و قورباغه» تبدیل به آخرین انیمیشن دستی دیزنی شد، پایان یک عصر را رقم زد و سرآغاز عصری تازه برای دیزنی شد.بیشتر بخوانید: چرا در فیلمهای دیزنی همیشه مادرها میمیرند؟
شاهزاده خانم و قورباغه (The Princess and the Frog)
- سال اکران: ۲۰۰۹
- کارگردان: ران کلمنتس، جان ماسکر
- صداپیشگان: آنیکا نونی رز، برونو کپوس، کیث دیوید
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۵ از ۱۰۰
- خلاصه داستان: جادوگری شاهزادهای را با طلسم به قورباغه تبدیل کرده و طلسمش تنها به دست یک شاهدخت شکسته میشود. حالا قورباغه باید شاهدخت مورد نظر را پیدا کند.
«شاهزاده خانم و قورباغه» اوج مدرن انیمیشن دیزنی است. این فیلم با ترانههایی از رندی نیومن، همان موسیقی سبک برادوی از دوران رنسانس دیزنی را دارد، همراه با یک رابطه عاشقانه نادر که در آن هر دو طرف به طور کامل شخصیتپردازی شده و توسعه یافتهاند. رابطه نوپا بین تیانا و معشوقهاش، شاهزاده ناوین، کار میکند، چرا که درست مثل «دیو و دلبر» هر دو شخصیت مدت زمان کافی بر صفحه نمایش دارند تا مخاطب بتواند عشقشان را باور کند. «شاهزاده خانم و قورباغه» شاید در گیشه شکست خورده باشد، اما پرده آخری فوقالعاده برای روزهای انیمیشن دستی دیزنی است.
زوتوپیا (Zootopia)
- سال اکران: ۲۰۱۶
- کارگردان: بایرون هاوارد، ریچ مور
- صداپیشگان: جنیفر گودوین، جیسون بیتمن، ادریس البا، جنی سلیت، نیت تورنس، بانی هانت
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۸ از ۱۰۰
- خلاصه داستان: در شهری به نام زوتوپیت که حیوانات ساکنانش هستند، وقتی روباه چربزبان برای جرمی که مرتکب نشده، مقصر شناخته میشود، پلیس شهر (خرگوش) او را تحت پیگرد قرار میدهد. اما وقتی هر دوی آنها هدفهای یک توطئه قرار میگیرند، مجبور میشوند با هم متحد شوند.
«زوتوپیا» ماهرانه، خندهدار و غنیترین انیمیشنی است که استودیو در سالهای اخیر ساخته است. گودوین و بیتمن زوجی بامزه هستند و سرعت فیلم به اندازه کافی پرشور و پرحرارت است که میتواند در کنار فیلمهای اکشن لایو اکشن قرار بگیرد. تلاشهای فیلم برای به تصویر کشیدن همان نژادپرستیای که در دنیای واقعی وجود دارد، یک اتفاق بزرگ است و نشان میدهد که شباهتهای بین حیوانات و انسانها تا کجاها پیش میرود. اما داستان، طنز مبتکرانه، و صداپیشگی احساسی، «زوتوپیا» را به یکی از بهترین نمونههای کلاس درس دیزنی تبدیل میکند.
استودیوی انیمیشن والت دیزنی فراتر از روزهایی که فقط قصههای پریان را با قالبها و شخصیتهای استاندارد تعریف میکرد، رفته است. اما در فیلمهای بلند اخیرش چیزهای زیادی وجود دارد که میتوانید متوجه شوید از داستانهای رنگارنگ دختران جوان زیبا، شاهزادههای شجاع و ضد قهرمانان ترسناک الهام گرفتهاند. از آنجا که دیزنی با پرسشهایی زیادی درباره آینده مسیر تولید انیمیشن بلند وارد دهه ۲۰۲۰ شده است، و هنوز پاسخ درستی به این پرسشها نداده است، امروز بهترین زمان برای نگاه به تاریخچه این استودیو است تا ببینیم چقدر پیشرفت کرده است.
عصر سپردهگذاری برند در دیزنی (۲۰۲۰ تا ۲۰۱۶)
سالیان سال استودیوی انیمیشن دیزنی، تنها به جز چند استثنا، از ساخت دنباله برای آثار کلاسیک محبوب خود اجتناب میکرد. اما در سالهای گرگ و میش اولین دوره باب ایگر به عنوان مدیر عامل، و با موفقیت عظیم بسیاری از بازسازیهای لایو اکشن/کامپیوتری از انیمیشنهای کلاسیک، استراتژیاش تغییر کرد.موانا (Moana)
- سال اکران: ۲۰۱۶
- کارگردان: ران کلمنتس، جان ماسکر
- صداپیشگان: آلیئی کراوالیو، دواین جانسون، تمورا موریسون، آلن تودیک
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۵ از ۱۰۰
- خلاصه داستان: موانا از استعدادهای دریانوردی خود استفاده میکند تا به جزیرهای افسانهای برود و قهرمان او، مائویی نیز در این ماجراجویی او را همراهی میکند.
بنابراین جای تعجب نیست که «موانا» آخرین فیلم واقعاً عالی استودیوی انیمیشن والت دیزنی تا به امروز است که قهرمان اهل جزیرهای در اقیانوس آرام خود را به سفری میبرد تا قلب اقیانوس را پس بگیرد. در عین حال، درسهای ارزشمندی درباره زندگی بیاموزد و دوست جدیدی در جامعه پیدا کند، نیمهخدایی بامزهای به نام مائویی. «موانا» از آن دسته انیمیشنهایی است که دیزنی زمانی در ساختشان فوقالعاده بود؛ ترکیب ترانههایی که بلافاصله در ذهن میمانند (یکی از ترانههای دستکم گرفتهشده فیلم قطعه «براق» است که جماین کلمنت در نقش خرچنگ هیولایی شبیه دیوید بووی آن را اجرا کرده است) با انیمیشن سرزنده و رنگارنگ، داستانی ملموس و یاران خندهدار، همان ترکیب برنده دیزنی. طبیعتاً، دیزنی به دلیل موفقیت این فیلم تصمیم گرفت دنبالهای برایش بسازد که در نوامبر ۲۰۲۴ اکران میشود، و همچنین یک بازسازی لایو اکشن/کامپیوتری در سال ۲۰۲۶ که باز هم دواین جانسون را در نقش مائویی خواهد داشت.
یخزده ۲ (Frozen II)
- سال اکران: ۲۰۱۹
- کارگردان: کریس باک، جنیفر لی
- صداپیشگان: کریستن بل، ایدینا منزل، جاش گد، جاناتان گروف
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۷۷ از ۱۰۰
- خلاصه داستان: السا، آنا، کریستوف و اولاف به جنگلی باستانی و تاریک در سرزمینی سحرشده میروند تا ریشه قدرتهای السا را پیدا کنند، بلکه بتوانند قلمرو پادشاهی خود را نجات دهند.
«یخزده ۲» حداقل یک ترانه عالی به نام «به سوی ناشناخته» (Into the Unknown) دارد، اما مسلماً جذابترین عنصر آن فیلمهای مستند مربوط به پشت صحنه است که نام آن هم «به سوی ناشناخته» هست. اگر درباره نحوه ساخت انیمیشن کنجکاو هستید، بهتر است این سریال (در حال پخش از دیزنی پلاس) را ببینید، بهویژه برای درک اینکه چقدر از فیلم تکه تکه و بدون برنامه ساخته شده است، گاهی حتی به بهای آسیب زدن به منطق مبتنی بر داستان (اگر مادر السا در کودکی به او گفته بود که قدرتهایش را پنهان کند، چرا بعداً به او میگفت که قدرتهایش را پنهان نکند؟) اما با اینکه «یخزده ۲» به اندازه قسمت اول از نظر خلاقیت موفق نبود، درآمدی یک میلیارد دلاری داشت، که احتمالاً تمام تمرکز ایگر و همکارانش روی همین بود؛ بنابراین، درست به هدف زدند.
دیزنی در دوران کووید (۲۰۲۱ تا امروز)
اگرچه همهگیری کووید-۱۹ ضربه بزرگی به دنیای سرگرمی زد، استودیوی انیمیشن والت دیزنی به انتشار فیلمهای انیمیشنی جدید ادامه داد. با این حال، این فیلمها در رقابت با تولیدات دیگر کمپانیها به زحمت توانستهاند جایگاهی برای خود دست و پا کنند. شاید «افسون» یکی از کارهای موفق دیزنی در این دوران بوده باشد. اما انیمیشن «آرزو» حتی نتوانست رضایت مخاطبان دوآتیشه دیزنی را جلب کند، چه برسد به آنکه توانایی مقابله با تولیدات متنوع کمپانیهای انیمیشنسازی دیگر را داشته باشد. دیزنی بهتدریج در طول سالهای اخیر از الگوی همیشگی خود همان قصه معروف شاهزاده و شاهدخت، شخصیت شرور، یاران بامزه و ترانههای بهیادماندنی فاصله گرفت و این حالا تبدیل به معضل بزرگی برایش شده است.افسون (Encanto)
- سال اکران: ۲۰۲۱
- کارگردان: جرد بوش، بایرون هاوارد
- صداپیشگان: استفانی بیاتریز، ماریا سیسیلیا بوترو، جان لگویزمائو، مائورو کاستیو، جسیکا دارو، رنزی فلیز
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۲ از ۱۰۰
- خلاصه داستان: تک تک اعضای خانواده کلمبیایی دختری جوان دارای قدرتهای جادویی هستند. همه جز او.
«افسون» بسیار شبیه به انیمیشن «کوکو» (Coco) محصول پیکسار، تصویری رنگارنگ از یک خانواده قدرتمند آمریکای لاتینی را به نمایش میگذارد، و همچون «موانا» بخش زیادی از قدرت و جذابیت فیلم را مدیون از ترانههای جذاب میرانداست. اگر استودیوی انیمیشن والت دیزنی در سال ۲۰۲۰ مشکلی داشته باشد، آن نامعلوم بودن هویت استودیو نسبت به گذشته است و «افسون» با داستان اپیزودیک و مجموعه بازیگران از ازدیاد در حال انفجارش در واقع بیشتر همچون مجموعهای از ایدههای جالب به نظر میرسد که متمرکز نیستند. فیلم به اندازه کافی جذاب است، اما نشانههایی از دردسر احتمالی برای فیلمهای بعدی استودیو دیزنی در آن دیده میشود.
آرزو (Wish)
- سال اکران: ۲۰۲۳
- کارگردان: کریس باک، فاون ویراسانتورن
- صداپیشگان: آریانا دبوز، کریس پاین، آلن تودیک، آنجلیک کابرال، ویکتور گاربر، ناتاشا راثول، ایوان پیترز، هاروی گیین، رامی یوسف
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۴۸ از ۱۰۰
- خلاصه داستان: در جزیرهای که پادشاه افسونگرش آرزوهای ساکنان را ازشان میگیرد تا یک روز آنها را برآورده کرد، دختری به نام آشا متوجه نیت شرّ او میشود و تلاش میکند به کمک ستاره آرزو، آرزوهای انسانها را از پادشاه پس بگیرد و بهشان برگرداند.
بهرغم بازی همیشه خوبد آریانا دبوز در نقش اول و کریس پاین که خوشبختانه نقش اولین شخصیت شرور واقعی یک فیلم انیمیشن دیزنی را بعد از مدتها بازی میکند، «آرزو» به محض اینکه شروع به ساختن و معرفی جهان خودش میکند، دچار لغزش میشود؛ شهری که تمام ساکنانش آرزوی بزرگی در دل داشتند که آن را به آدمبده قصه دادهاند؛ حاکمی قدرتطلب و شهرتطلب که خودش تصمیم میگیرد کدام آرزوی ناچیز میتواند محقق شود. تعداد سؤالاتی که این خط داستانی در ذهن مخاطب به وجود میآورد، بی آنکه پاسخی به آنها بدهد – حتی در اواخر فیلم صحنهای وجود دارد که شخصیتهای دیگر بعضی از این سؤالها را از شخصیت شرور میپرسند – فقط نشان میدهد که چقدر این فیلم بدون فکر ساخته شده است. نتیجه فیلمی شده است که بیشتر شبیه اجرای یک دستور برای جشن گرفتن صد سالگی دیزنی است؛ یک سورپرایز جشن تولد که در واقع هرگز رخ نداد.
پینوشت: وبسایت والچر این مطلب را در واقع یازدهم ژانویه ۲۰۲۱ منتشر کرده است. اما به دلیل اکران فیلمهای بیشتری از دیزنی در این فاصله سه ساله، صدمین سالگرد دیزنی در سال ۲۰۲۳ و همینطور انتشار پادکستی مرتبط از سری پادکستهای خود وبسایت، نگاهی به ساز کار و بالا پایینهای کار این غول دنیای انیمیشن، مطلب قبلی را تکمیل و دوباره منتشر کرده است.
https://teater.ir/news/64448