چارسو پرس: یک فیلم جاسوسی که بر اساس واقعیت است، همواره طرفداران پروپاقرصی دارد و شکی نیست که دنیای پررمز و راز جاسوسها و ویژگیهای منحصربهفرد آنها زمینهای عالی برای ساخت فیلمهای جاسوسی پرتنش و تاملبرانگیز فراهم میکند. فرنچایزهای جاسوسی کلاسیک و معروفی مثل «جیمز باند» (James Bond) و «ماموریت غیرممکن» (Impossible Mission) مانند ویترین این سبک هستند و با ترکیبی از صحنههای اکشن انفجاری و با اکتان بالا، دیالوگهای کوتاه و شوخیهای جذاب و دستگاههای پیشرفته سلیقهی میلیونها طرفدار این ژانر را شکل دادهاند. در قلب این فیلمهای هیجانانگیز، شخصیت مرموز یک جاسوس همه فن حریف قرار دارد؛ یک مامور مخفی که در سایه و سکوت برای محافظت از منافع ملی یا تسویه حسابهای شخصی کار میکند. دنیای آنها هزار تویی از فریب، دسیسه و رفتارهای پرمخاطره است، جایی که هر حرکتی میتواند مرز بین زندگی و مرگ باشد. مردم نمیتوانند در مقابل کشیده شدن به این دنیای پنهان که مملو از کشف توطئههای پیچیده، فریب دادن دشمنان باهوش و رفتارهای جسورانه است مقاومت کنند و سازندگان به خوبی این را درک کردهاند.
فیلمهای جاسوسی اما فقط برای سرگرمی ساخته نمیشوند. آنها دید عمیقتری را نسبت به دنیای پیچیدهی جاسوسی به ما ارائه میدهند و پیچیدگیهای وفاداری، خیانت، و خطوط مبهم بین درست و غلط را هنگام تصمیمهای سرنوشتساز بررسی میکنند. آنها تمام ایدهها و عقاید ما در مورد اخلاق و خوی انسانی را به چالش میکشند و باعث میشوند که نقش جاسوسی در پیگیری عدالت را زیر سوال ببریم. با تمام اینها اما محبوبیت پایدار فیلمهای جاسوسی گواهی بر توانایی آنها در جذب مخاطبان در سراسر جهان با ترکیبی از اکشن، دسیسه و ابهام اخلاقی است. این جواهرات سینمایی همچنان الهام بخش و سرگرم کننده هستند و ما را به یادآوری شیفتگی تمام علاقهمندان سینما نسبت به دنیای دیوانهوار و در سایهی جاسوسی میاندازند.
آثاری مانند سری فیلمهای «بورن» (Bourne) جنبهای خشنتر از ژانر جاسوسی را به نمایش گذاشتند، در حالی که «بیوهی سیاه» (Black Widow) این ژانر را با خودش به دنیای ابرقهرمانان برد و آن را با عناصر مختص روایتهای ابرقهرمانی ترکیب کرد. اگرچه تماشای این فیلمها هیجانانگیز است و لذت خاص خودش را دارد، اما آنها صادقانه دربارهی مسائلی که یک جاسوس دقیقا میتواند با آنها تعریف شود صحبت نمیکنند و اغلب از ماهیت واقعی آن دور میشوند. نحوهی کار جاسوسان واقعی کاملا بادقت و حساب شده است و از تاکتیک های پیچیدهای برای محافظت از مردم و آرمانهای کشورشان استفاده میکنند که بدون در نظر گرفتن کمبود ابزارهای پر زرق و برق یا تواناییهای مافوق بشری نیز کار آنها ذاتا جذاب است.
خوشبختانه، برخی از فیلمها سعی میکنند داستانهایی واقعی از سرگذشت جاسوسان و آنچه آنها واقعا در زندگی روزمره انجام میدهند را روایت کنند. افراد موفقی که شجاعت، هوش و پشتکار زیاد سه ویژگی اصلی همهی آنهاست. به لطف تعداد زیادی فیلم جاسوسی بر اساس واقعیت، مخاطبان توانستهاند به درون دنیای جاسوسی نفوذ کنند و ببینند که برای تبدیل شدن به یک جاسوس واقعی چه چیزی لازم است و کار اصلی آنها چیست. با واقعیترین فیلمهای جاسوسی تمام دوران آشنا شوید تا دنیای پررمز و راز انسانهای در سایه را بهتر بشناسید.
۱۰. گنجشگ سرخ (Red Sparrow)
- کارگردان: فرانسیس لارنس
- بازیگران: جنیفر لارنس، جوئل اجرتون، ماتیاس خونارتس، شارلوت رمپلینگ، جرمی آیرونز
- تاریخ اکران: ۲۰۱۸
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۵۱ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۶ از ۱۰
فیلم «گنجشک سرخ» یک تریلر جاسوسی پیچیده است که هستهی اصلی داستانش پیرامون هنر کمپرومات (Kompromat) شکل گرفته است. یک واژهی روسی که به استفاده از اغوا، جذابیتهای ظاهری و سایر ابزارها برای فریب افراد و گرفتن اطلاعات حساس از آنها اشاره دارد. نقش اول «گنجشک سرخ» بر عهدهی جنیفر لارنس است و در کاراکتر یک بالرین سابق از خود راضی که دومینیکا اگورووا نام دارد بازی جذاب و قابل توجهی را از خود به نمایش میگذارد. دومینیکا در این فیلم یکی از شاگردان موسسهای مخفی به نام آشیانهی پرستوها (Sparrow School) است که به آموزش افراد جوان برای تبدیل به جاسوسیهای ماهر اختصاص دارد با آموزشهای سختگیرانه و طاقتفرسا آنها را برای ورود به دنیای واقعی جاسوسی تربیت میکند. «گنجشک سرخ» یک فیلم جاسوسی عالی بر اساس واقعیتی قابل تامل است که از سکانسهای پرهیجان اکشن معمولی مانند تعقیب و گریز و تیراندازی فاصله میگیرد و مخاطبان را در یک جنگ روانی جذاب غوطهور میکند که به اعماق چگونگی تحریف و فریب انسانها میپردازد.
چه جیزی «گنجشک سرخ» را بسیار واقعی میکند؟
واقعیت غالبا از داستان پیشی میگیرد و سینما نیز از این قاعده مستثنی نیست. در حالی که فیلم به شدت از ابزارهای جنسی برای رسیدن به اهداف خود استفاده میکند اما اساس آن در واقعیت استوار است.
نویسندهی رمان تخیلی «گنجشک سرخ» جیسون متیوز، پیش از آنکه این روایت فوقالعاده جذاب را منتشر کند، بیش از ۳۰ سال به عنوان یکی از جاسوسان سیا مشغول به کار بود و از چندین و چند لحظهی سرنوشتسازی که حین خدمت برایش رخ داده بود به عنوان پایههای اصلی داستانش استفاده کرد. در حقیقت، یک نسخهی واقعی از این آشیانهی پرستوها در قازان وجود داشت و دانشآموختگان آن در اوج پردهی آهنین (به تقسیم اروپا پس از جنگجهانی دوم به دو بلوک شرق و غرب اشاره دارد. بلوک شرق تحت کنترل اتحاد جماهیر شوروی و بلوک غرب تحت کنترل ایالات متحده و متحدانش بود. این تقسیم سیاسی و نظامی به همراه اختلافات ایدئولوژیکی و اقتصادی بین دو بلوک، در نهایت منجر به جنگ سرد شد) به شدت مورد استفاده قرار میگرفتند.
متیوز از تجربیات و مشاهدات خود برای ایجاد یک تصویر واقع گرایانه از جهان جاسوسی، از جمله فضای مدارس آموزش طعمه استفاده کرد. یک برنامه آموزشی تخصصی که به زنان آموزش میدهد تا از جذابیت خود برای اغوا و دستکاری اهداف خارجی استفاده کنند. این مدارس اغلب توسط اتحاد جماهیر شوروی و سایر سرویس های اطلاعاتی بلوک شرق در طول جنگ سرد استفاده میشدند. با وجود اینکه اصولا وجود این مدارس در طول جنگ سرد به طور کلی نفی میشد، اما در سالهای اخیر، برخی از عوامل سابق شوروی در صحبتهای خود به وجود آنها اشاره کردهاند.
۹. یک مشت دروغ (Body of Lies)
- کارگردان: ریدلی اسکات
- بازیگران: راسل کرو، لئوناردو دیکاپریو، مارک استرانگ، علی سلیمان، اسکار آیزاک
- تاریخ اکران: ۲۰۰۸
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۵۵ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۱ از ۱۰
فیلم «یک مشت دروغ» که در سال ۲۰۰۸ و توسط ریدلی اسکات کارگردانی شده، یک اکشن جاسوسی خشن و پر از تنش و تعلیق است که داستان آن در خاورمیانه اتفاق میافتد. فیلمنامهی اثر را که به موضوع تروریسم و مبارزه با آن میپردازد ویلیام موناهان بر اساس رمانی به همین نام نوشتهی دیوید ایگناتیوس به رشتهی تحریر درآورده است. فیلم جاسوسی بر اساس واقعیت «یک مشت دروغ» روایتگر داستان دو مامور اطلاعاتی سازمان سیا به نامهای راجر فریس (لئوناردو دیکاپریو) و اد هافمن (راسل کرو) است که برای یافتن اطلاعاتی دربارهی یکی از رهبران گروه تروریستی القاعده مشهور به سلیمان و در نهایت حذف او وارد خاک اردن میشوند. آنها در یک همکاری نزدیک با رئیس ادارهی امنیت اردن، هانی سلام (مارک استرانگ)، تلاش میکنند تا به سلیمان برسند. اما این همکاری با مشکلاتی روبرو میشود و فریس به تدریج متوجه میشود که او در حال ایفای نقش خودش در یک بازی بزرگتر از آنچه فکر میکرده است. همچنین در مسیر این عملیات راجر با یک پرستار اردنی به نام عایشه آشنا میشود که هرچند در ابتدا فقط برای پیشبرد اهداف عملیات از او استفاده میکرد اما در انتهای فیلم باید میان عشق و وظیفه دست به انتخابی سخت بزند.
«یک مشت دروغ» با بازیهای درخشان لئوناردو دیکاپریو، راسل کرو و مارک استرانگ، کارگردانی استادانهی ریدلی اسکات، و روایتی که ضرباهنگ سریعش غافلگیرمان میکند، یکی از بهترین فیلمهای جاسوسی ساخته شده در سالهای اخیر است. این فیلم به بررسی چالشها و خطراتی که جاسوسان با آنها مواجه هستند، میپردازد و تصویری تاریک و واقعگرایانه از دنیای جاسوسی ارائه میدهد. شاید اثرگذارترین تصویری که از این فیلم در خاطرمان مانده باشد، زمانی است که فریس برای نجات عایشه از دست تروریستان خودش را در اختیار آنها قرار میدهد. اوج بازی دیکاپریو جایی است که وقتی میخواهند روی میز سلاخیاش کنند با نگاهش این حس را به بیننده میدهد که قرار نیست دیگر زنده از آنجا بیرون برود.
چه جیزی «یک مشت دروغ» را بسیار واقعی میکند؟
همانطور که در بالا اشاره شد داستان فیلم جاسوسی بر اساس واقعیت «یک مشت دروغ» بر اساس رمانی به همین نام نوشته دیوید ایگناتیوس ساخته شده و به میزان زیادی از تحقیقات میدانی او در مورد تروریسم و عملیات ضدتروریسم الهام گرفته است. شاید بد نباشد بدانید که، ایگناتیوس خبرنگاری آمریکایی است که با تعداد زیادی از عوامل سابق سیا مصاحبه کرده و تحفیفات گسترده و جامعش در مورد تروریسم و جنگ علیه تروریسم و جامعهی اطلاعاتی گستردهای که در آنها وجود دارد، دانش دست اول و قابل اطمینانی است که به اعتبار تصویرسازی فیلم از دنیای جاسوسی میافزاید. بنابراین «یک مشت دروغ» یک فیلم جاسوسی بر اساس واقعیت است که عناصر داستانی به کار رفته در آن تا حد زیادی واقعیت دارند. برخی از شخصیتهای فیلم، مانند راجر فریس و هانی سلام، کاملا از روی افراد واقعی الهام گرفته شدهاند. حتی منبع اطلاعاتی زنی که راجر فریس با او همکاری میکند و ما او را در فیلم با نام عایشه میشناسیم، شخصیتی واقعی است که در دههی ۲۰۰۰ با سیا همکاری میکرد.
همچنین اصرار وحشیانهی راجر فریس به شکنجهی یک مظنون برای به دست آوردن اطلاعاتی دربارهی سلیمان نیز ریشه در واقعیت دارد. سالهاست که استفادهی ماموران و نظامیان آمریکایی از روشهای غیرانسانی در بازجویی مخالفان به اثبات رسیده و این فیلم نیز روشهای شکنجهای که سیا در دههی ۲۰۰۰ برای گرفتن اطلاعات از مظنونان به تروریسم انجام میداد را در داستان خود گنجانده است.
با تمام اینها اما برخی از عناصر داستانی فیلم تخیلی هستند. به عنوان مثال، شخصیت سلیمان در فیلم یک شخصیت خیالی است. همچنین، برخی از رویدادهای فیلم برای ایجاد تعلیق یا هیجان، اغراقآمیز شدهاند که خب برای فیلمی در این ژانر طبیعی است. در مجموع، داستان فیلم «یک مشت دروغ» تا حد زیادی بر اساس واقعیت است و این فیلم تصویری دقیق از دنیای جاسوسی و چالشهایی که جاسوسان با آنها مواجه هستند ارائه میدهد.
۸. سی دقیقه پس از نیمهشب (Zero Dark Thirty)
- کارگردان: کاترین بیگلو
- بازیگران: جسیکا چستین، جیسون کلارک، جوئل اجرتون، کایل چندلر، کریس پرت، جیمز گاندولفینی
- تاریخ اکران: ۲۰۱۲
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۰ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۴ از ۱۰
کارگردانی کاترین بیگلو در «سی دقیقه پس از نیمهشب» واقعا چشمگیر و درجه یک است. او در این فیلم جاسوسی بر اساس واقعیت فوقالعاده، داستان شکار بینالمللی رهبر القاعده، اسامه بن لادن را روایت میکند. بازیگر اصلی فیلم جسیکا چستین است که در نقش یک نقش تحلیلگر اطلاعاتی سیا که وظیفهی یافتن محل اختفای بنلادن را بر عهده دارد، بازی باورپذیر و سطح بالایی از خودش به نمایش میگذارد. عنوان این فیلم از زمان حملهی نهایی تیم عملیات به محل زندگی بن لادن وام گرفته شده است. زمانی که این فیلم منتشر شد بسیاری از اطلاعات کلیدی مربوط به کشتن بن لادن به دلیل حساسیت بالای عملیات و تلاش برای حفظ جان نیروهای آمریکایی هنوز محرمانه بود و نسبت به درستی اتفاقات نمایش شده در آن تردیدهایی وجود داشت. با این حال، زمانی که اطلاعات بیشتری درباره این ماموریت به اطلاع عموم رسید، مخاطبان متوجه شدند که وسعت جستوجوی نمایش داده شده در فیلم کاترین بیگلو کاملا صحیح است و این جزئیات به شکل دقیقتری در «سی دقیقه پس از نیمهشب» نمایش داده شدهاند که این ویژگی آن را به یک منبع اطلاعاتی مهم تبدیل میکند.
علاوه بر اینها «سی دقیقه پس از نیمهشب» یک موفقیت تجاری و انتقادی بود که به خاطر بازنمایی واقعگرایانهاش از تعقیب بن لادن و همچنین بازی چستین مورد تحسین قرار گرفت و برندهی پنج جایزهی اسکار از جمله بهترین فیلم و بهترین کارگردانی شد. هرچند که برخی منتقدان به خاطر تحریف واقعیت در برخی موارد به انتقاد از آن پرداختند.
چه چیزی «سی دقیقه پس از نیمهشب» را بسیار واقعی میکند؟
فیلم بر اساس کار یک مامور واقعی سیا با نام جنیفر متیوز ساخته شده است که در یک بمبگذاری انتحاری که به خاطر تلافی تلاشهای او در نابودی رهبر القاعده ترتیب دیده شده بود کشته شد. البته شخصیت متیوز تنها یک حضور کوتاه و پرتنش در فیلم دارد و سایر دقایق آن به شخصیت چاستین اختصاص داده شده است (که خود او آمیزه ای از منابع و شخصیتهای مختلف است). «سی دقیقه پس از نیمهشب» به خوبی نشان میدهد که سیا از چه روشهایی برای جمعآوری اطلاعات استفاده میکند و مخاطبان همچنین میتوانند تکنیکهای شکنجه و بازجویی را که در آن زمان انجام شده است را ببینند که شدیدترین این موارد احتمالاً به اندازه کافی رایج نبوده است و تعداد کمی – اگر اصلاً وجود داشته باشد – به اطلاعات مفیدی منجر نشده است. با این حال، این فیلم شرح مفصلی از سختکوشی و تعهدی که در کار برای سیا وجود دارد، ارائه میدهد و ثابت میکند که کار برای این سازمان چقدر سخت و فداکارانه است.
۷. چوپان خوب (The Good Shepherd)
- کارگردان: رابرت دنیرو
- بازیگران: مت دیمون، آنجلینا جولی، رابرت دنیرو، الک بالدوین، جو پشی
- تاریخ اکران: ۲۰۰۶
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۵۶ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۷ از ۱۰
فیلم «جوپان خوب» که در برخی منابع با نام «دوست خوب» از آن یاد میشود، روایتی پر از تعلیق و تنش از زندگی پرماجرای افسر برجسته سازمان سیا ادوارد ویلیسون است که طی سالیان متمادی، تمام زندگی خود را وقف این سازمان کرده است. رابرت دنیرو، بازیگر نامدار هالیوود، علاوه بر ایفای نقش اصلی، تهیه کنندگی و کارگردانی این درام جاسوسی جذاب را نیز بر عهده داشته است. فیلم با تمرکز بر دوران شکلگیری و تکامل کار ضدجاسوسی در سازمان سیا، پرده از رازهای پنهان و پیچیده دنیای جاسوسی برداشته و مخاطبان را به سفری نفسگیر در اعماق این دنیای تاریک و مرموز میبرد.
چه چیزی «چوپان خوب» را بسیار واقعی میکند؟
«چوپان خوب» یادآور فیلم خوشساخت الیور استون، «جیافکی» (JFK) است و به خوبی نشان میدهد که برای موفقیت در این حرفهی دشوار چه فداکاریهایی لازم است. این فیلم همچنین با جزئیاتی مثال زدنی، حس پارانویا و تعلیقی را که بخش مهمی از زندگی یک جاسوس است به تصویر میکشد. اگرچه برخی از صحنههای این فیلم برداشتی آزاد از واقعهی تاریخی مربوط به آن است اما ترکیب چند شخصیت در یک شخصیت و استفاده از لباسها و کاستومهای آن دوره، کمک کزده تا «چوپان خوب» بتواند به عنوان درامی دقیق و قابل اتکا خودش را مطرح کند.
۶. مونیخ (Munich)
- کارگردان: استیون اسپیلبرگ
- بازیگران: اریک بانا، دنیل کریگ، آیلت زورر، ماری ژوزه کروز
- تاریخ اکران: ۲۰۰۵
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۳ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۵ از ۱۰
فیلم «مونیخ» که استیون اسپیلبرگ در سال ۲۰۰۵ ساخت آن را به پایان رساند، روایتی گیرا و تأملبرانگیز از داستان واقعی عملیات مخفی ماموران اسرائیلی در انتقام از سازمان آزادی بخش فلسطین (ساف) در بازیهای المپیک مونیخ ۱۹۷۲ است. این فیلم بر اساس وقایع واقعی و با الهام از رمان انتقام اثر جورج جوناس ساخته شده است و بهخوبی تاریخ را با داستانسرایی پرماجرا ترکیب میکند و به پیچیدگیهای روانی و تعارضات اخلاقی کسانی که مأموریت انتقامگیری را بر عهده دارند، میپردازد. ایریک بانا در نقش یک مزدور اسرائیلی به نام آونر کافمن که با اسم مستعار جووال آویو رهبری عملیات را بر عهده دارد بازی جذابی ارائه میدهد. به عقیدهی بسیاری این فیلم تاریخ مصرف ندارد و بررسی دقیق فیلم از چرخهی خشونت و هزینههای انتقامگیری همچنان به همان اندازهی زمان اکرانش موضوعیت دارد.
«مونیخ» یک اثر سینمایی برجسته و تاثیرگذار است که به درستی، به عنوان یکی از بهترین فیلمهای اسپیلبرگ شناخته میشود. این فیلم نه تنها یک روایت تاریخی دقیق از یک رویداد تلخ است، بلکه بهطور عمیق به مسائل اخلاقی پیچیدهای که با انتقامگیری مرتبط هستند، میپردازد. اسپیلبرگ با مهارت دراماتیک خود، بهخوبی نشان میدهد که انتقامجویی چه قیمتی دارد و چگونه میتواند به یک چرخه خشونت بیپایان تبدیل شود. بازی ایریک بانا نیز در نقش آونر کافمن یکی از بهترین اجراهای او در طول دوران حرفهایاش است. بانا به خوبی توانسته است پیچیدگیهای شخصیت آونر را درک کرده آنها را به درستترین شکل ممکن به تصویر بکشد. مردی که درمییابد، انتقامجویی نه تنها برای او و تیمش، بلکه برای همهی کسانی که درگیر این ماجرا میشوند، پیامدهای فاجعهباری دارد. این فیلم بار دیگر به ما یادآوری میکند که انتقامجویی تنها باعث ایجاد درد و رنج بیشتر میشود و در نهایت به هیچیک از طرفین درگیر این ماجرا سودی نمیرساند.
چه چیزی «مونیخ» را بسیار واقعی میکند؟
این فیلم جاسوسی بر اساس واقعیت و هیجانانگیز، نگاهی دقیق به جاسوسی و ترورهای برنامهریزی شده ارائه میدهد. همچنین، تأثیر چنین عملیاتی بر زندگی این مأموران را به شما نشان میدهد. هرچند منتقدان میگویند که جووال آوی – شخصیت اصلی کتابی که اسپیلبرگ به عنوان مرجع استفاده کرد – در سالهای وقوع این رخداد اصلا برای موساد کار نمیکرد و ممکن است اصلاً در این عملیات دخیل نبوده باشد، اما سوابق موجود مکاتبات بین آوی و منابع اطلاعاتی مختلف حضور و نقش اساسی او را به اثبات میرساند.
۵. جاسوسی که از سردسیر آمد (The Spy Who Came In from the Cold)
- کارگردان: مارتین ریت
- بازیگران: ریچارد برتون، کلیر بلوم، اسکار وریر، فیلیپ ماداک
- تاریخ اکران: ۱۹۶۵
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۶ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۵ از ۱۰
در توضیح جذابیت فیلم «جاسوسی که از سردسیر آمد» که با اقتباس از رمانی به همین نام نوشتهی نویسندهی بریتانیایی، جان لو کاره ساخته شده همین بس که ستاره سینمای جهان، ریچارد برتون در آن نقش اصلی را بر عهده دارد. این فیلم بریتانیایی ماجراهای یک مأمور MI6 با نام آلک لیماس را روایت میکند که مأموریت دارد به عنوان یک جاسوس وارد خاک دشمن شده و در پوشش یک پناهندهی دروغین اطلاعات نادرست مضر را در مورد نیروهای آلمان شرقی منتشر کند. او به زودی متوجه دلیل واقعی این عملیات می شود.
چه چیزی «چوپان خوب» را بسیار واقعی میکند؟
کتاب جان لو کاره به شدت بر تجربیات خود او به عنوان یک افسر سابق ام آی سیکس تکیه میکند تا یک دنیای واقعی جاسوسی را برای این داستان بازآفرینی کند. این فیلم با لایههای رازآلود و پیچشهای غیرمنتظره، جنبههای انسانی جاسوسی در دوران جنگ سرد را بررسی میکند و به بینندگان اجازه میدهد تا نگاهی اجمالی به ترن هوایی احساسی داشته باشند که جاسوسان برای انجام ماموریتهای حیاتی خود سوار میشوند. این فیلم جاسوسی بر اساس واقعیت کلاسیک، پس از اکران در سال ۱۹۶۵ مورد تحسین گستردهی منتقدان قرار گرفت و موفق شد تأثیر عمیقی را که جاسوسی میتواند بر روان یک فرد داشته باشد به خوبی نشان دهد. این فیلم همچنین توجه خاصی به کسانی دارد که ممکن است در سنین پیری درگیر این حرفهی خطرناک و پراسترس شوند.
۴. جاسوسبازی (Spy Game)
- کارگردان: تونی اسکات
- بازیگران: رابرت ردفورد، برد پیت، کاترین مککورمک، استیون دیلین، شارلوت رمپلینگ
- تاریخ اکران: ۲۰۰۱
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۶۴ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۱ از ۱۰
تونی اسکات در یکی از ماندگارترین فیلمهایش با نام «بازی جاسوسی» دو تن از با استعدادترین بازیگران هالیوود یعنی رابرت ردفورد و برد پیت را کنار هم قرار داد. این فیلم روایتی نفسگیر از تلاشهای یک مأمور کارکشتهی سازمان سیا (رابرت ردفورد) است که باید پس از دستگیری شاگردش (برد پیت) به دلیل جاسوسی در چین، راهی برای آزادی او پیدا کند. این مأمور که در آستانه بازنشستگی قرار دارد، از هیچ تلاشی برای آزادی شاگرد جوان و سرکش خود دریغ نمیکند و با استفاده از تمام مهارتهای خود، وارد یک بازی پیچیده و پرمخاطره میشود.
این فیلم جاسوسی بر اساس واقعیت هیجانانگیز که در سال ۲۰۰۱ اکران شد، به دلیل بازی درخشان بازیگران، کارگردانی تحسینبرانگیز تونی اسکات و داستان جذاب خود مورد تحسین منتقدان و مخاطبان قرار گرفت و به عنوان یکی از آثار برجسته ژانر جاسوسی شناخته میشود.
چه چیزی «جاسوسبازی» را بسیار واقعی میکند؟
این فیلم سینمایی با تمرکز بر جزئیاتی منحصربهفرد، مخاطبان را به دنیای پیچیده و پرمخاطره جاسوسی مدرن میبرد. داستان «جاسوسبازی» الهام گرفته از یک برنامهی جاسوسی غیرنظامی واقعی با نام (Station S) و همچنین شخصیت مأمور اطلاعاتی ارتش ایالات متحده، تام گلدن است و به نمایش چالشها و خطراتی میپردازد که مأموران سیا در روزگار کنونی با آنها مواجه هستند. این فیلم همچنین به آموزشهای سخت و فشردهای که اعضای این سازمان در دنیای واقعی برای انجام ماموریتهای دشوار خود میگذرانند میپردازد.
۳. پل جاسوسها (Bridge Of Spies)
- کارگردان: استیون اسپیلبرگ
- بازیگران: تام هنکس، مارک رایلنس، ایمی رایان، ایمی رایان، آلن آلدا
- تاریخ اکران: ۲۰۱۵
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۱ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۶ از ۱۰
این فیلم با بازی درخشان تام هنکس در نقش یک وکیل باوجدان به نام جیمز بی داناوان، به بررسی پیچیدگیهای اخلاقی و چالشهای جاسوسی و جاسوس بودن در دوران جنگ سرد میپردازد. داستان فیلم از جایی آغاز میشود که داناوان وظیفهی دفاع از یک جاسوس شوروی را بر عهده میگیرد و سپس برای آزادی او در ازای یک خلبان نیروی هوایی آمریکا مذاکره میکند. او در گذر از این مسیر پرجالش، به تدریج با دنیای پیچیدهی جاسوسی آشنا میشود و درمییابد که مرزهای بین قهرمان و خائن – آنطور که او فکر میکرد – همیشه واضح نیستند.
«پل جاسوسها» با کارگردانی تحسینبرانگیز استیون اسپیلبرگ و بازیهای درخشان تیم بازیگریاش، توانسته است فضای تنشآلود دوران جنگ سرد را به خوبی به تصویر بکشد و پیچیدگیهای اخلاقی و انسانی جاسوسی را به نمایش بگذارد. ویژگیهایی که آن را به یکی از فیلمهای برجستهی ژانر جاسوسی و یک درام تاریخی قابل اعتماد تبدیل شده است. شاید جالب باشد که بدانید، عنوان فیلم از نقطهی تبادل زندانیها که یک پل بین آلمان شرقی و غربی است وام گرفته شده.
چه چیزی «پل جاسوسها» را بسیار واقعی میکند؟
در این فیلم، اسپیلبرگ و هنکس، دو هنرمند برجستهی سینما، با تحقیقات گستردهای که انجام دادهاند، تصویری بینقص از جاسوسی در دوران جنگ سرد ارائه میدهند. داستان گیرا و واقعی آنها از ابتدا تا انتهای فیلم مخاطب را با خود همراه میکند و بهشکلی صادقانه، خطرات و تنشهای این دورهی تاریخی را به تصویر میکشد. رایلنس با بازی درخشان خود در نقش جاسوس شوروی، دو چهرهی متفاوت از این دوران را به نمایش میگذارد و به ما کمک میکند تا برای اولین بار جنبههای مختلفی از جنگ سرد را درک کنیم. اما واقعیت همیشه عجیبتر از داستانهای عامهپسند است و در واقع، تا پایان جنگ سرد، سازمانهای اطلاعاتی آمریکا از نام واقعی جاسوس خبر نداشتند.
۲. زندگی دیگران (The Lives Of Others)
- کارگردان: فلوریان هنکل فون دونرسمارک
- بازیگران: اولریش موهه، سباستین کخ، مارتینت گدک، اولریش توکور، هریرت کنوب
- تاریخ اکران: ۲۰۰۶
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۶ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۴ از ۱۰
فیلم شگفتانگیز «زندگی دیگران» محصول سال ۲۰۰۶ سینمای آلمان و یکی از بهترین فیلمهای جاسوسی تاریخ است که داستان آن دسته از جاسوسان مخفی را روایت میکند که بر ساکنان برلین شرقی نظارت میکنند. در فضای خفقانآور برلین شرقی تحتنظر دقیق دستگاه استالینی، این فیلم تاثیرگذار دشواریهای اخلاقی پیچیدهای را که یک مامور مخفی در قبال نظارت بر زندگی یک نویسندهی بیگناه و همسرش متحمل میشود، آشکار میکند. هنگامی که این مامور به تدریج در دنیای خصوصی آنها غرق میشود، شروع به زیر سوال بردن مشروعیت اعمال خود و پیامدهای عمیق روانی و اخلاقی نظارتهای دولتی بر روحیهی شهروندان میکند. این شاهکار تاملبرانگیز که به زیبایی توسط فلوریان هنکل فون دونرسمارک کارگردانی شده است با تعهدی بیدریغ به واقعگرایی، بینندگان را به فضای سرکوبگر برلین شرقی منتقل می کند و آنها را در واقعیت هولناک یک جامعه تحت نظارت دائمی غوطه ور می کند. اثری که مورد تحسین منتقدان قرار گرفت و موفق شد تا جایزهی اسکار بهترین فیلم غیر انگلیسیزبان را از آن خود کند.
چه چیزی «زندگی دیگران» را بسیار واقعی میکند؟
این یک داستان تاملبرانگیز در مورد روشهای افراطی است که جاسوسان به نفع کشور خود انجام میدهند. به عنوان یکی از اولین فیلمهای بلند پرطرفدار که به گذشتهی امنیت دولتی در آلمان شرقی میپردازد، انتظارات زیادی از این فیلم وجود داشت. مسئول لوازم صحنه در این فیلم، یک زندانی سابق استاسی، بر اصالت مطلق اصرار داشت و تجهیزات شنیداری واقعی را از مجموعهداران و موزهها به امانت میگرفت. با این حال، یکی از دلایل اصلی اصالت فیلم، انسانی کردن تعاملات بین شنودگر و شنود شونده است. این یعنی نشان دادن جنبههای انسانی شخصیتها، حتی اگر در حال انجام کارهایی باشند که از نظر اخلاقی مورد تردید هستند. این کار میتواند با نشان دادن آسیبپذیریها، آرزوها و تضادها و تناقضات درونی شخصیتها انجام شود که همین داستان «زندگی دیگران» را بسیار واقعی میکند.
۱. بندزن خیاط سرباز جاسوس (Tinker Tailor Soldier Spy)
- کارگردان: توماس آلفردسون
- بازیگران: گری اولدمن، کالین فرث، تام هاردی، بندیکت کمبربچ، کریستیان مککی
- تاریخ اکران: ۲۰۱۱
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۴ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۱ از ۱۰
ساختهی جاسوسی مهیج سال ۲۰۱۱ توماس آلفردسون با نام «بندزن سرباز خیاط جاسوس»، دنیای مخفی سرویس مخفی انگلیس در دوران جنگ سرد را بر اساس رمانی به همین نام اثر جان لو کاره به تصویر میکشد. این فیلم بر روی جورج اسمایلی (با بازی گری اولدمن) و تلاش او برای یافتن جاسوس دوجانبهی شوروی در سرویس مخفی انگلیس تمرکز دارد. این فیلم بازیگران فوقالعادهای مثا کالین فرث و تام هاردی دارد ک هبه پویایی هرچه بیشتر فیلم کمک شایانی میکنند و مخاطبان را در تعلیق و هیجانی بیپایان فرو میبرد.
چه چیزی «بندزن خیاط سرباز جاسوس» را بسیار واقعی میکند؟
نیروی ذهنی و عزم راسخ مورد نیاز برای کار به عنوان یک جاسوس از ابتدا تا انتهای این فیلم جاسوسی بر اساس واقعیت با جزئیات شرح داده شده است. به خاطر استفاده از کتاب یک مامور سابق سرویس اطلاعاتی به نام جان لو کاره به عنوان منبعی الهامبخش، جای تعجب نیست که این فیلم تا این حد واقعگرایانه باشد. در دوران حضور او در سرویس اطلاعاتی، این سازمان به دنبال شناسایی و از بین بردن جاسوسان دوجانبهی شوروی بود. این فیلم به خوبی یک تقابل هوش و درایت را به تصویر میکشد که در آن نیروهای ضدجاسوسی باید با دشمنی نخبه مقابله کنند که ممکن است به خوبی آنها را بشناسد، چه بسا بیشتر از قبل. این تصویر واقعی از جاسوسی در دوران جنگ سرد مورد استقبال منتقدان قرار گرفت و اکنون دارای ۸۴ درصد تایید درصد در وبسایت راتن تومیتوز است.
///.
منبع: دیجیمگ