چارسو پرس:حالا دیگر با اطمینان میتوان گفت که جشنواره تئاتر بینالمللی فجر به دوران «میانسالی» رسیده و از آن شور جوانی، خامی و ایدئولوژیک بودن اوایل انقلاب کمابیش باید فاصله گرفته باشد. این رخداد فرهنگی در این سالها نشان داده بازتاب زیباشناسی و روح زمانهای است که هنرمندان سعی داشتهاند از جامعه پویا و پرتلاطم ایران به دیگران ارایه دهند. در این بازنمایی وضعیت موجود و خلق جهانهای مطلوب، بیشک دولتها آن تصویری را پسندیدهاند که خود در ذهن از جامعه ایرانی ساخته و پروراندهاند. بنابراین جای تعجب نخواهد بود که هر دولت بنا بر رویکرد سیاسی، اجتماعی و اقتصادی که به جامعه ایران دارد، نسبت به هنرمندان عرصه تئاتر، نظرگاه متفاوت و گاه متضادی داشته باشد. مروری تاریخی به کیفیت برگزاری جشنواره تئاتر بینالمللی فجر در تاریخ بعد از انقلاب گویای این رویکرد سیاسی و زیباشناسانه به نهاد اجتماعی تئاتر است. شکل برگزاری و انتخاب دبیر جشنواره و ترکیب هیات داوری و صد البته حمایت مادی از گروههای تئاتری، نسبت کمابیش معناداری با سیاستهای فرهنگی دولت مستقر دارد. فیالمثل در دولتهای اصلاحات و اعتدال به نسبت دولتهای احمدینژاد و رییسی، حضور گروههای خارجی بیشتر بوده و تلاش شده برگزاری جشنواره در همفکری با اهالی تئاتر شکل غایی و مطلوب خودش را بیابد. به هر حال عرصه فرهنگ و هنر، در این سالها دچار فراز و فرودهای زیادی بوده و به فراخور شرایط سیاسی، از گشایش تا فروبستگی را تجربه کرده است.
با توجه به مباحث مطرح شده به جشنواره چهل و دوم بینالمللی تئاتر فجر میپردازیم. رویدادی هنری که از اول تا دوازدهم بهمنماه 1402 در کلانشهر تهران برگزار شد و در ایستگاه آخر و در تالار وحدت برندگان خود را شناخت و به هر حال بازتابی بود از کلیت هنرهای نمایشی در سالی که گذشت. این دوره در نمایشهای صحنهای، بخشهایی چون «مسابقه تئاتر ایران»، «هویت ملی»، «ویژه غزه»، «میهمان»، «مسابقه تئاتر دانشجویی»، «فراگیر»، «غیر رقابتی»، «تئاتر ملل» و «منتخب کانونهای تئاتر دانشجویی» تعبیه شده و پذیرای شرکتکنندگان، مهمانان و تماشاگران بود. شاید یکی از اتفاقات قابل توجه این دوره را بتوان حضور و رقابت آثار دانشجویی در دل جشنواره اصلی دانست. بعد از مدتها که از تعطیلی جشنواره تئاتر دانشگاهی میگذرد در جریان برگزاری دوره چهل و دوم جشنواره بینالمللی فجر، این امکان مهیا شد که مسابقه تئاتر دانشجویی با فرم تازه در دل این رخداد هنری برگزار شود. بنابراین در این دوره با مشارکت و همکاری وزارت علوم و با حضور نمایشهایی از دانشگاههای تهران، تربیت مدرس، علمی کاربردی، هنر و معماری پارس، نبیاکرم تبریز، سوره تهران، فرهنگیان شیراز، دانشگاه آزاد اسلامی یزد و تهران و واحد الکترونیک تهران، دانشگاههای هنر، پردیس هنر کرج، پیام نور خراسان شمالی، سلمان فارسی کازرون و سیتی سنتر اصفهان برگزار شد. در این میان و بنا بر ضرورت نقد اجراهای راه یافته به مسابقه تئاتر دانشجویی، در روزهای سهشنبه سوم بهمنماه، پنجشنبه پنجم بهمنماه، شنبه هفتم بهمنماه، دوشنبه نهم بهمنماه و در نهایت چهارشنبه یازدهم بهمنماه، جلسات نقد اجراهای دانشجویی در تالار مشاهیر تئاتر شهر از ساعت 13 الی 16 با حضور گروههای اجرایی و منتقدان برگزار شد و فضایی انتقادی و کمابیش مفید را برای دانشجویان مهیا ساخت. اما با تمامی این نکات مثبت، همچنان دریغ و حسرت از تعطیل شدن جشنواره تئاتر دانشگاهی بر دلها سنگینی میکند و نباید از مطالبه برگزاری دوباره این رخداد مهم تئاتری که مستقل از جشنواره تئاتر فجر برگزار میشد، دست کشید.
حال به اجراهایی از بخش مسابقه تئاتر ایران و همچنین مسابقه تئاتر دانشجویی میپردازیم که امکان تماشایش فراهم شد. بیشک تعداد اجراهای شرکتکننده بسیار بیشتر از این تعداد است و امکان تماشا و بررسی همه آنها در یک یادداشت کوتاه فراهم نیست. به هر حال این مرور اجمالی آثار با توجه به محدودیتهایی است که یک یادداشت کوتاه خواهد داشت و کمابیش مبتنی است بر شانس و فرصت نویسنده در تماشای اجراهای این دوره.
در روز اول جشنواره نمایش «ایل خون» به نویسندگی و کارگردانی «آژمان بیژنینسب» در تالار وحدت به صحنه رفت و مورد استقبال تماشاگران قرار گرفت. این نمایش مانند کارهای قبلی این گروه فسایی، اقتباسی است از یک نمایشنامه مهم تاریخ درام جهان. اینبار نمایشنامه مکبث از ویلیام شکسپیر نقطه عزیمت گروه قرار گرفته و نمایش «ایل خون» از دل مواجهه با آن زاده شده است. نام مکبث به «مکو» تغییر یافته و لیدی مکبث هم به «للو». خواهران جادو هم به اجنهها و شیطان بامزهای بدل شده و در طول اجرا بنا بر ضرورت سروکلهشان پیدا شده و مدام مکو را وسوسه میکنند که علیه خان دست به اقدام زده و به تنهایی بر صندلی قدرت نشیند. خیانت که مهمترین ایده مرکزی مکبث شکسپیر است اینجا هم به نوعی بازتاب یافته و فرجام ایل را به مخاطره و وحشت افکنده است. یکی دیگر از اجراهای روز اول نمایش «رویای اسبی به نام شبرنگ» از مشهد بود به کارگردانی محمد جهانپا. نمایشی مبتنی بر متن شاهنامه و با فرمی تلفیقی از نمایش ملی و شیوه تئاتر غربی. اجرا هر زمان که از کلام فاصله میگرفت و میتوانست بر امر تئاتریکالیته و رقص مدرن بایستد، موفق بود و تماشایی. اما همچنان تا رسیدن به یک اجرای استاندارد و قابل اعتنا، راه درازی در پیش خواهد داشت.
از نمایش روزهای دوم جشنواره میتوان به «بدریه» و «گزارش مفتوحه تنگه فنی» اشاره کرد. بدریه به کارگردانی مجید اقبالی از شهر اهواز شرایط خوبی برای اجرا نداشت و به عوض اجرا در یک سالن بلکباکس، مجبور شد با چیدن صندلی بر سن تالار استاد ناظرزاده مجموعه ایرانشهر، پذیرای تماشاگران خود باشد. نمایشی با مضمون عشق در دوران جنگ تحمیلی و مقاومت زنی به نام بدریه در مقابل دشمن بعثی. اجرا البته کاستیهایی به لحاظ فرم و درونمایه داشت، اما اجرایی بود جمعوجور که تلاش میکرد به زنان در جنگ صدا بخشد. در نمایش گزارش مفتوحه تنگه فنی، با فضایی اکسپرسیونیستی مواجه میشویم که قرار است بازتابی باشد از ترس و رشادت کارکنان یک پالایشگاه نفت هنگام حمله دشمن. اجرا از منظر طراحی صحنه خلاقانه است، اما به لحاظ نمایشنامه، زیادهگو و متکلفانه مینماید. فضلالله عمرانی در اجرای عموم بهتر است بیش از کلام بر فضاسازی تکیه کرده و از خردهپیرنگهایی چون خونبس گذر کند.
در روز سوم نمایشهایی چون «دور» و «کابوسهای شازده اجباری» به صحنه رفت. نمایش دور به کارگردانی وحید نفر توانسته فضای جبهه و جنگ را با طنزی دلنشین بازنمایی کند و بازی هادی عطایی به واقع درخشان است. افشین زمانی در ادامه بازخوانیهایش از تاریخ معاصر، در نمایش شازده اجباری سراغ یک خاندان قجری رفته و مناسبات پر از کین و حسد را رویتپذیر کرده است. فرم اکسپرسیونیستی اجرا به همراه شیوه بازیهایی که از نمایشهای شرق دور بهکار گرفته شده، نمایشی هولناک و تماشایی را خلق کرده است یادآور رمان شازده احتجاب گلشیری.
از نمایشهای روز چهارم میتوان به «شب سوئیت» اشاره کرد که به نویسندگی و کارگردانی کیانوش احمدی بر صحنه آمد و به مساله بخشش و قضاوت نزد یک خانواده ایرانی که پدرشان را از دست دادهاند، پرداخت. اجرا تلاش داشت یک فضای سرد از زندان و غسالخانه را عیان کند. قتل عمدی اتفاق افتاده و زندانیان باید نقش خانواده مقتول را در یک فرآیند طولانی اجرا کنند. شب سوئیت به لحاظ طراحی صحنه دچار کاستیهایی است و بهتر است در اجرای عموم تمهیداتی برای این مساله اندیشیده شود.
در روز پنجم نمایشهایی چون «ساپو» و «دشمن خدا» به اجرا درآمدند. ساپو نمایشی ذهنی و اکسپرسیونیستی است که به لحاظ روایت، گرفتار پیچیدگی نالازم شده و مخاطب را پس میزند. در عوض نمایش دشمن خدا، توانسته با مواجههای هوشمندانه که با مفهوم دروغگویی داشته و روایتی دلنشین و صمیمیانه از فضای کودکی و سربازی را ارایه کند. بیشک نمایشی مثل دشمن خدا میتواند پیشنهاد خوبی باشد برای به صحنه بردن آثار کمهزینه اما مسالهمند. همکاری عمادالدین رجبلو در مقام نویسنده با مجید عراقی در جایگاه کارگردان، مفید و راهگشا بوده و دشمن خدا را یکی از آثار مهم این دوره کرده است.
در روز ششم جشنواره نمایشهایی همچون «انگشتر و چاه» و «آوینیون» اجرا شدند. نمایش انگشتر و چاه به نویسندگی و کارگردانی احسان جانمی، به مردمان کویر میپردازد که چگونه بعد از تغییرات اقلیمی و خشکسالی، به قاچاق روی میآورند. مناقشهای که بین این افراد و نیروهای نظامی صورت میگیرد در این اجرا تاحدودی خلاقانه بازنمایی میشود. نمایش آوینیون به نویسندگی و کارگردانی حسن معینی، تجربه تازهای است از مواجهه با فرمهای فروپاشیده و اجراهایی که لحظه تحقق خود را مدام به تعویق میاندازند. حسن معینی توانسته با فرمی که انتخاب کرده، رابطه بازیگر و کارگردان و همچنین نسبت اجرا و تماشاگر را از نو صورتبندی و بحرانی کند.
روز هفتم نمایش «سایلنت هملت، سایلنت» در تالار اصلی تئاتر شهر بر صحنه رفت و تجربهای پر آب و رنگ، اما نه چندان موفق از یک اجرای صحنهای را به نمایش گذاشت. فیالواقع روایتی که از هملت ارایه شد ربط چندانی به نمایشنامه شکسپیر نداشت و از ساختن یک جهان خودبسنده و تماشایی عاجز بود. بازیها اغلب اغراقآمیز اما بیربط به فضای کلی اثر بود. حتی میشد ردپای هملت اوستر مایر را در این اجرا مشاهده کرد. مثل صحنه انتهایی که بازیگران این نمایش چتر به دست زیر آب باران ایستاده و صحنه ابتدایی هملت اوستر مایر را به ذهن تماشاگران تداعی میکنند. میلاد هارونی برای اجرای باکیفیت از نمایش «سایلنت هملت، سایلنت» احتیاج دارد نمایشنامه درست و دقیقی را انتخاب کرده و هملت را اینگونه به مسلخ نبرد.
در روز هشتم جشنواره نمایش «اول شخص» به نویسندگی و کارگردانی مهدی آشوغ از اندیمشک در سالن اصلی تالار مولوی به صحنه رفت. اجرایی مبتنی بر تکگوییهای یک خانواده عجیب و غریب. طراحی صحنه نمایش با کیسههای مشکیرنگ زباله، یک فضای دلگیر و زبالهمحور را میسازد. حتی در اجرای اول پایه یکی از میزها دچار آسیب شد و بر روند اجرا تاثیر منفی گذاشت. نمایش اول شخص اگر از تکگویی شخصیتها فاصله گرفته و به گفتوگو میدان دهد، اجرای موفقتری خواهد بود. اما با تمامی این مشکلات، اجرا تا حدودی توانسته خشونت خانگی را بازتاب دهد و نوری بتاباند به پیدا و پنهان یک جنایت خانوادگی.
در روز نهم جشنواره نمایش «دلقک» از بخش مسابقه تئاتر دانشجویی قابل اعتنا بود. اجرایی مبتنی بر شیوه نمایشهای ایرانی با زنان جوان بازیگر. یکی از اتفاقات خوب این دوره در میدان دادن به حضور بدن زنانه بیآنکه قربانی بودن را بیش از عاملیت رویتپذیر کرده باشد. این گروه همدل و پرشور از دانشگاه فرهنگیان شیراز، به خوبی توانستند خوانشی خلاقانه از لیرشاه شکسپیر در فرم نمایش ایرانی ارایه کرده و تماشاگران را کیفور کنند.
در روز دهم جشنواره نمایشهای «سندروم بلونیا» و «لولیدن در آخرین خواب کسی که هرگز نخوابیده» به صحنه آمدند. سندروم بلونیا به نویسندگی امید نیاز از اصفهان به اجتماع کوچکی از افراد گرفتار در یک وضعیت طردشدگی میپرداخت. طراحی صحنه اجرا از نکات خوب این نمایش بود، اما به لحاظ روایت و خلق یک جهان انضمامی و خودبسنده، اجرا نتوانسته بود از شر نمادگرایی خلاص شود و در طول اجرا، مجبور بود مدام با گزینهگویه، مناسبات افراد این اجتماع انسانی را بسازد. نمایش «لولیدن...» به کارگردانی داود پارسا از شهر گچساران در سالن سایه اجرا شد و فضایی محلی و اکسپرسیونیستی را به ذهن متبادر میکرد. داود پارسا در این نمایش تلاش کرده بود با موسیقی و فضاسازی هراسآور، روایتی از یک زن جنزده را نمایش دهد که اهالی روستا نسبت به رفتارش مشکوک شدهاند. اجرا اگر اندکی از این ذهنی و محلی بودن بیش از اندازه، فاصله گیرد میتواند روایتی انضمامی از کابوسها و هذیانهای یک دوره تاریخی مردمان آن منطقه باشد.
در روز یازدهم شاهد بودیم که نمایشهای «هیدن»، «بچه» و «کارنان» از بخشهای مختلف جشنواره اجرا شد و مورد استقبال مخاطبان قرار گرفت. هیدن نمایش تحسین شده کورش شاهونه توانست به موفقیت رسیده و اثر برگزیده این دوره شود. همچنین نمایش «بچه» با آن فضاسازی عجیب و اکسپرسیونیستیاش، با آنکه مورد اقبال داوران مسابقه تئاتر دانشجویی قرار نگرفت، اما یکی از اجراهای به یادماندنی و قابل توجه این دوره بود. همچنین نمایش کارنان که با اجرایی ساده و صمیمی به نویسندگی، کارگردانی و بازی مهدی یحییآبادی، از اجراهای تماشایی این دوره از مسابقه تئاتر دانشجویی بود.
درنهایت جشنواره چهل و دوم بینالمللی تئاتر فجر با تمامی حرف و حدیثها به پایان رسید و برگزیدگان خود را شناخت. اما از یاد نبریم که همچنان بسیاری از باتجربههای تئاتر کشور، میل چندانی به حضور در این اتفاق تئاتری ندارند و غیابشان ضربهای است جبرانناپذیر بر پیکره نحیف تئاتر کشور. امید است آینده امکانی باشد برای بازگشت و حضور این بزرگان، چراکه نورسیدگان این روزهای تئاتر باید روی شانههای این عزیزان ایستاده باشند، اما شوربختانه نسل تازه چندان به سنتهای تئاتری بزرگان ایمان نداشته و اغلب خودارجاع هستند؛ اما آیا بدون احضار گذشته، حال و آینده سترون و گمراهکننده نیست؟
منبع: روزنامه اعتماد
نویسنده: محمدحسن خدایی