فیلم شما را در 120 دقیقه بسان 12 شبانه‌روز از زندگی مردی از طبقه متوسط جامعه با مناعت طبعی شگرف با تصاویر بی‌پیرایه‌اش نگه می‌دارد تا بدون شعارهای گل درشت و تماتیک متوجه‌مان کند که می‌شود با دل کندن از زواید زندگی، مسیر پر پیچ و خم زندگی را تاب آورد و از آن لذت برد. تعریفی بی‌آلایش از زندگی شهری که فردیت در آن هویتی مستقل به خود گرفته و به زیستی مسالمت‌آمیز با اجتماع پیرامونی‌اش دست می‌زند.

چارسو پرس: زندگینامه هنری و عمدتا سینمایی «ویم وندرس» با آزمون و خطاهای بسیاری به سبب تعدد ژانرهای انتخابی همراه بوده است. او که مستندساز و فیلمساز شهیر کشورش از دوره موج نو سینمای آلمان به‌ شمار می‌رود در کنار بزرگانی چون «راینر ورنر فاسبیندر»، «ورنر هرتسوگ»، «فولکر اشلوندورف»، «ولفگانگ پترسن»، «مارگارته فون تروتا»، «ورنر شروتر» و سایر همقطاران و هم‌دوره‌هایش دست به تحولات بزرگی در بدنه سینمای آلمان در دهه‌های شصت و هفتاد میلادی زدند. این تغییرات که ابتدا به سبب تامین بودجه فیلم‌ها با استراتژی هدفمند کاهش بودجه تولید در دوره قبل از ادغام دو آلمان شرقی و غربی صورت می‌گرفت و در ادامه روند رو به رشد خود پای امریکایی‌ها را نیز به آلمان به دلیل سرمایه‌گذاری باز می‌کرد رفته‌رفته وضعیت شکننده سینمای یارانه‌ای آلمان‌ها را بهبود بخشید و آنها را در زمینه سود جستن از تکنولوژی و دانش روز سینما به شکلی محسوس به ثبات می‌رساند. این راه در امتداد خروج از وضعیت تجاری و استقلال هنری و محتوایی، شکلی نو به خود گرفت و در مسیر این تجربه قاعدتا فراز و فرودهایی هم به وجود می‌آمد. با این پیش‌زمینه و پس از سال‌ها ادغام دو آلمان و تبدیل شدن آلمان متحد به قطب اول صنعت اقتصادی اروپا کماکان برخی از آن گروه موج نو سینمایی که در قید حیات هستند جسته و گریخته دست به تحولاتی در ساخت فیلم‌های‌شان می‌زنند تا جایی که «ویم وندرس» 78 ساله نیز که هنوز پیدا و پنهانش بر آن مدار شکلی سال‌های دور قرار گرفته، اثر جدیدش را چنین پیش برده است تا یاد ایام جوانی‌اش را زنده نگه دارد. 

می‌توان اثر جدید «وندرس» را تحولی دوباره در کارنامه پربارش برشمرد، با این تعریف اولیه سراغ فیلم جدیدش به ‌نام «Perfect Days» می‌رویم، فیلمی که او را وادار کرد تا دوربین‌هایش را به ژاپن و پایتخت شلوغش «توکیو» برده تا جدا از مستندهایش و البته در سی و دومین اثر سینمایی‌اش به ریسکی نسبتا بزرگ دست بزند و خود را در جهان ابزورد یک «بوشی» هزاره سومی جای دهد. شاعرانه‌ای که با مضامین انسانی و بشردوستانه، خود را در کانون و مهد فناوری جهان، به لابیرنتی ارزشمند شبیه می‌کند. شخصیت اصلی فیلم «هیرایاما» که مردی در دهه ششم عمرش به سر می‌برد در کانون این دهلیز قرار گرفته و چون دُرّی گرانبها می‌درخشد.

بازی «کوجی یاکوشو»، ستاره ژاپنی در نقش «هیرایاما» مرد تنهای قصه فیلمنامه‌نویسانش قابل اعتنا و اتکاست و می‌توان او را بختی مسلم برای اسکار پیش‌رو در نظرش گرفت. فیلم تا جایی ساده و بی‌آلایه و منطبق با فرهنگ بومی ژاپن پیش رفته که انجمن سینمایی ژاپن بدان اعتماد کرده و فیلم را به عنوان نماینده کشورش روانه اسکار 96‌ام کرده است.

دوازده روز از زندگی مردی آرام را شاهد هستیم که تکانه‌های تصادفی از سلسله حوادث روزگار اگرچه او را از تعادل نسبی خارج می‌کند، اما او با تواضع و مردم‌دوستی و درایت مشکلات پیش‌رو را حل و فصل می‌کند و به زندگی آرام و به‌ دور از فرآیند تکنولوژیکی باز می‌گردد. روزهایی که با نظم و انضباط قابل تعمقی برای او رقم می‌خورند و شکلی از تکرار همواره برای او توام با سرزندگی و تکاپوی روزانه توام است. چهار خرده روایت که به شکلی ممزوج نوار روزمره «هیرایاما» را با حافظه مرکب مخاطبانش در فرمی ملالت‌بار اما دارای نشان‌هایی از رشدی هستنده سهیم می‌کند.
می‌توان فیلم «ویم وندرس» را از چند جهت مورد بررسی قرار داد؛ ابتدا: بررسی ابعاد و لایه‌های شخصیت اصلی (هیرایاما) در باب خلق شخصیت و هویت‌بخشی و شخصیت‌پردازی تکمیلی، دوم: بررسی تطبیقی او و نسل جوان کشورش از منظر کار، روابط و تحولات اجتماعی و تکنولوژیکی، سوم: دلبستگی‌های او به محیط پیرامونش به مثابه زیستی ساده‌انگارانه اما دارای جهانی آگاه و چهارم: گذر واژه‌های هستی و عشق و زندگی در کالبد شخصیت اصلی.

تحلیلی ‌بر ‌فیلم ‌»روزهای‌ عالی»؛ اصالت سکوت

 

1- ابعاد شخصیت «هیرایاما» از سه منظر فیزیولوژی، اجتماعی و روانی قابل بحث و نظر است.
فردی با ظاهری مناسب، بدون نقص فیزیکی و پیراسته که اگرچه شغلی سطح پایین (نظافتچی سیار توالت‌های شهری) را برای خود انتخاب کرده، اما چنان با متانت، وقار، سختکوشی و نظم کارش را انجام می‌دهد که گویی یک پزشک تمام عیار در مواجهه با بیمارانش یا یک معمار خبره در برابر برج ساخت‌یافته‌اش قرار گرفته است. او در مواجهه با شغلش ارزشی برابر با شغل‌های دیگر و سطح بالاتر قائل است و می‌توان این معیار برابری را میزانی ارزشمند برای زندگی اجتماعی او برشمرد. به‌ مرور برخی اطلاعات زندگی خانوادگی او را در سطحی بسته متوجه می‌شویم، اویی که پدرش در بستر بیماری و آلزایمر است و با خواهرش پس از سال‌ها روبه‌رو می‌شود تا با طِیب خاطر و آرامش با او رفتار ‌کند. درجات عالی از رفتار سلوکانه او می‌تواند به عنوان یک سوپرایگو برای ایگوهای اجتماعی جامعه‌اش، الگویی مناسب و بدون شعار قلمداد شود. او از منظر روانشناسی شخصیت و بُعد روحی و روانی به چنان ظرفیت و آرامشی دست یافته است که خود را در مرز بین نیاز و بی‌نیازی و خودبسندگی (بدون مطلق‌گرایی) می‌بیند. امور روزانه‌اش را با کمال خویشتنداری حل و فصل می‌کند و پاکیزگی و آراستگی و نظافت شخصی و خانه‌ برایش از اهمیت بالایی برخوردار است. شخصیت‌پردازی کامل و بدون خدشه «هیرایاما» الگوی مناسبی برای فیلمنامه‌نویسان جوان است تا با آن به سمت خلق شخصیت‌هایی پیش بروند که کمتر دچار ضعف شخصیت‌پردازی باشند.

2- در بررسی تطبیقی شخصیت «هیرایاما» با نسل جوان و نوپای کشور ژاپن به نکات قابل اعتنایی می‌رسیم. او بی‌بهره از تکنولوژی و زرق و برق‌های فناورانه است. موسیقی را از طریق نوار کاست گوش می‌دهد، نوع موسیقی انتخابی او ریتم مناسبی در زندگی روزانه برایش تولید می‌کند. او در مواجهه با همکار جوانش به نوعی الگویی سختکوش و منظم و البته عجیب از زبان جوانک قصه نشان می‌دهد و در مقطعی با سخاوت و کمک به او، راه و روشی را در ناخودآگاه جوان ایجاد می‌کند بی‌آنکه بیهوده بخواهد به وسیله امر زبانی و سخنوری به ارشاد و راهنمایی او دست بزند. «هیرایاما» هر شب چند صفحه رمان می‌خواند و دوری‌اش از شبکه‌های اجتماعی دیجیتال و عدم وابستگی او به سیستم‌های هوشمندی چون موبایل، تلویزیون و اینترنت و پیروی از الگوی عکاسی با دوربینی قدیمی و دوچرخه‌سواری در روزهای تعطیل از او زندگی‌واره روشمند دهه هشتاد میلادی را مبسوط ساخته است که ژاپنی‌های نسل نو نیز خود در سطحی روشنگرانه به آن روی آورده‌اند (اشاره می‌کنم به گرایش برخی طبقات اجتماعی متوسط و فرادست و البته جوان به سوی نوارهای کاست و دستگاه‌های پخش مرتبط با آن.)؛ در این مجال و از منظر نقطه نظر مضمونی فیلم به شکلی ظریف موتیف‌های او را به صورت قهرمانی عادی از جنس مردم در سطح جامعه سینمایی به تصویر و ترویج می‌کشاند.

3- هر آنچه در دو گام قبلی به عنوان خصایص، علایق و منویات شخصیت «هیرایاما» برشمرده شد می‌توان به‌طور مثال این‌گونه استنباط کرد که وی فردی است که از گیاهان در خانه‌اش با دقت مراقب می‌کند و درختان و گل و گیاهان را دوست دارد و با عکاسی روزمره از یک درخت در مسیر نور خورشید و چاپ عکس‌ها در پایان هر هفته در عکاسی محله به شیوه ظهور کاغذی و آرشیو کردن منظم آنها در محفظه‌های تقویم‌خورده در گنجه‌اش، همچنین خرید و مطالعه هر کتاب در طول هفته یا گوش دادن به موسیقی‌های دهه هفتاد و هشتاد میلادی از طریق نوارهای کاست نوعی از دلبستگی‌های ساده و عمیقی را برای مخاطبش به تصویر می‌کشد تا ما را با نوعی زندگی آرام و به دور از هیاهوی کلانشهری در قلب پایتخت شلوغ ژاپن متذکر شود که نوع انتخاب مسیر در رسیدن به آگاهی بدون دغدغه‌های کاذب مادی امکان‌پذیر است. «هیرایاما» شیوه زندگی‌اش را با چرایی هستنده پیرامونی ترکیب می‌کند تا تماشاگرانش را به این نکته آگاه کند که از دل زندگی پرتکرار روزانه و در امتداد الگوهای مدور لذت‌جویانه می‌توان به کمال فردیت و مرزهای خودبسندگی بی‌آنکه واژه «تنهایی» آزاردهنده باشد، دست یافت و بار سنگین هستی و مفاهیمش را تاب آورد.

4- گذر واژه‌های هستی و عشق و زندگی در کالبد شخصیت اصلی فیلم «روزهای عالی» به کلیدواژه‌هایی نامرئی، اما محسوس بدل شده‌اند. «بودن» در جهان این شخصیت نمادین بسان هستی گرفتن از اراده و آگاهی سالکی است که در پناه کار و جملات رمان‌ها و ترانه‌های نوستالژیک و سرسبزی گیاهان و درختان شهر او را به زنده بودن و حرکت وا داشته است تا بی‌آنکه متکی به انسان‌ها باشد سیر سلوکانه تجربی خود را به شکلی استوار به ‌پیش ببرد. او در مواجهه تصادفی با زنان و دختران شهری به فعل «دیدن» و «فکر کردن» بسنده می‌کند و خود را در پیله‌ای از سترون بودن و عدم نیاز به همنوع نگه می‌دارد. او در مراقبت از دختر خواهرش که سرزده دو روز مهمانش شده در نقش حامی ظاهر می‌شود و با اصالتی که در نگاه و سکوتش دارد برای دختر نوجوان به الگویی مناسب بدل می‌شود. خواب‌های «هیرایاما» بر پایه تصاویری از روزگشت‌ها در هاله‌ای از سایه روشن‌های سیاه و سفید چون موتیفی برای شروع روز بعدش آغازی دوباره است، تکراری نه از سر ملامت

و افسردگی، بلکه رازهایی در پس کشف‌هایی به ظاهر ساده که از دل دانسته‌ها و مطالعاتش بر می‌آید.
«زندگی» او از مسیرهای دایروی زمان و تکرار امور روزها به شاعرانه‌ای کمال‌گرا گره می‌خورد. قدرت سکوت او در امبینت (اصوات محیطی) فیلم ترکیب شده و ریتمی چشم‌نواز و آهنگین از جنس صامت، اما آگاهانه را برای مخاطبش به ارمغان می‌آورد. گذراندن اوقات فراغتش در دو کافه آشنا، آینه زیست اجتماعی او را صیقل می‌دهد تا او در برخورد با همنوعانش نیز خضوع و همدلی را در پیش بگیرد.

فیلم شما را در 120 دقیقه بسان 12 شبانه‌روز از زندگی مردی از طبقه متوسط جامعه با مناعت طبعی شگرف با تصاویر بی‌پیرایه‌اش نگه می‌دارد تا بدون شعارهای گل درشت و تماتیک متوجه‌مان کند که می‌شود با دل کندن از زواید زندگی، مسیر پر پیچ و خم زندگی را تاب آورد و از آن لذت برد. تعریفی بی‌آلایش از زندگی شهری که فردیت در آن هویتی مستقل به خود گرفته و به زیستی مسالمت‌آمیز با اجتماع پیرامونی‌اش دست می‌زند.

 ///.


منبع: روزنامه اعتماد
نویسنده: رضا بهکام