چارسو پرس: فیلمهای زیادی از رابرت دنیرو هستند که همهی سینمادوستان دوستشان دارند و تحسینشان میکنند، اما آثار قدرنادیدهی او کداماند؟ کدام فیلمهای این بازیگر تاریخساز، کمتر از آنچه باید، دیده شدهاند؟ چه او را به طور رسمی آقای دنیرو صدا بزنید و یا مانند دوستانش او را باب یا بابی بخوانید، دنیرو با وارد شدن به یک محیط، همه را با حضورش ساکت میکند. او همین کاریزما را روی پردهی نقرهای هم دارد. به نظر میآید هالیوود هم با نظر ما موافق است، چرا که او به همین تازگی توانسته است برای نهمین بار و این بار برای فیلم «قاتلان ماه کامل» (Killers of the Flower Moon) نامزد دریافت اسکار شود. دنیرو تمام افتخارات ممکن در حیطهی بازیگری را به دست آورده است، اما هر سال چنین فرصتی پیش نمیآید که یک بازیگر پا به سن گذاشته، بتواند کارنامهی هنریاش را بهبود ببخشد و میراثش را ماندگارتر کند، یا شاید هم اگر دنیرو باشید چنین چیزی ممکن است.
۱۰. حال همه خوب است (Everybody’s Fine)
- سال تولید: ۲۰۰۹
- کارگردان: کرک جونز
- بازیگران: درو بریمور، کیت بکینسیل، سم راکول، لوسیان میزل
- امتیاز راتن تومیتوز: ۴۷ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۴۷ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۱ از ۱۰
یکی از فیلمهای مهجور رابرت دنیرو، او در «حال همه خوب است» نقش یک مرد تنها به نام فرانک را ایفا میکند؛ کسی که فهمیده است سنتهای خانوادگی بعد از یک مرگ دردناک، میتوانند به راحتی شکسته شوند. بچههای بزرگ او که طبق رسم و رسومات خانوادگی همواره هنگام تعطیلات به او سر میزدند، این بار نمیتوانند پیش او باشند. پس برخلاف دستورات پزشکان در رابطه با مشکلات مربوط به سلامتی، فرانک سفر را آغاز میکند و خودش به دیدن آنها میرود. از طریق این سفر او با فرزندان خود دوباره ارتباط برقرار میکند و موفق میشود جنبههایی از آنها را بشناسد که پیش از این از آنها بی خبر بود.
با این حال، آیا واقعا حال همه خوب است؟ اگر نگاهی گذرا به فیلم بیاندازید شاید یک کمدی مسخره به نظر برسد که بدون هیچ پشتوانهی مضمونی ساخته شده است و مخاطبان بعد از دیدن آن، به راحتی آن را فراموش میکنند. اگر میخواهید چنین برداشتی از این فیلم داشته باشید آزاد هستید، اما حقیقت این است که «حال همه خوب است» فیلمی است نادیده گرفته شده و آرامبخش در رابطه با این که والدین از چه زاویهای به فرزندان خود مینگرند و بالعکس.
فیلمهایی که دربارهی مشکلات کوچک زندگی ساخته میشوند معمولا نادیده گرفته میشوند، چرا که مسائلی پیش پا افتاده را بیان میکنند و معمولا راه خوبی را برای بیان کردن آنها انتخاب نمیکنند. با این حال دنیرو به عنوان یک مرد بیوه که سعی دارد با فرزندان خود ارتباط برقرار کند، موفق میشود به این نقش عمق ببخشد. سم راکول، کیت بکینسیل و درو بریمور، همه در این فیلم میدرخشند. شاید ندانید، اما «حال همه خوب است» بازسازی فیلمی ایتالیایی محصول سال ۱۹۹۰ به همین نام از جوزپه تورناتوره میباشد.
۹. گرد ستاره (Stardust)
- سال تولید: ۲۰۰۷
- کارگردان: متیو وان
- بازیگران: هنری کویل، کلر دینز، چارلی کاکس، میشل فایفر
- امتیاز راتن تومیتوز: ۷۷ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۶۶ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۶ از ۱۰
این فیلم را متیو وان پیش از این که واقعا تبدیل به متیو وان معروف شود ساخته است. «گرد ستاره» فیلمی است فانتزی اقتباس شده از رمانی از نیل جایمن. این فیلم دربارهی مردی جوان است در یک شهرستان که وارد فضایی جادویی میگردد. مردی جوان که تعهد میکند برای عشقش به یک زن، ستارهای در حال سقوط را نجات دهد. با انجام دادن این کار، او وارد سرزمین جادویی میشود. کاپیتان شکسپیر کیست؟ اگر میخواهید رابرت دنیرو را در یک لباس صورتی ببینید، پس به جز «گرد ستاره» به هیچ چیز دیگری نیاز ندارید.
کاپیتان شکسپیر شخصیتی است که رابرت دنیرو در این فیلم به آن جان میبخشد. او رئیس یک کشتی دزدان دریایی پرنده است و این نقش شبیه به سایر نقشآفرینیهای دنیرو نیست. این قسمت از کارنامهی او با گذشته متفاوت است؛ در این سالها اسکورسیزی با لئوناردو دیکاپریو سرگرم بود و بازار نقشآفرینی به عنوان مرد قلدر و سرسخت کمی کساد به نظر میآمد. «گرد ستاره» در گیشه شکست خورد، با این حال گذر زمان با آن مهربان بوده است و حالا این فیلم تبدیل به یکی از آن فیلمهای فانتزی کالت و پرطرفداری شده است که مردم برای دیدنشان به سینماها میروند؛ رابرت دنیرو تنها یکی از نامهای بزرگی است که در این فیلم فانتزی نقشآفرینی میکنند.
- سال تولید: ۱۹۹۷
- کارگردان: جیمز منگولد
- بازیگران: سیلوستر استالونه، هاروی کایتل، ری لیوتا، پتر برگ
- امتیاز راتن تومیتوز: ۷۵ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۶۴ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷ از ۱۰
یکی دیگر از فیلمهای قدرنادیده رابرت دنیرو، «سرزمین پلیس» است که قصهی یک کلانتر شهرستانی در نیوجرسی، با بازی سیلوستر استالونه را روایت میکند که وارد پروسهی تحقیقات دربارهی یک قتل نژادپرستانه شده است؛ قتلی که احتمالا یک پلیس فاسد در آن نقش دارد. طی پروسهی تحقیقاتش، یک افسر امور داخلی به نام مو تیلدن، با بازی رابرت دنیرو به او کمک میکند. به نظر میآمد استالونه برای «سرزمین پلیس» قرار است اسکار را به خانه ببرد، اما هرگز نامی از او به میان نیامد. با این حال، این فیلم یک درام جنایی هوشمندانه است که در آن تمام شخصیتها، چه خوب و چه بد، به طور کامل سبک زندگی کارآگاهان پلیس نیویورک را در آغوش کشیدهاند. رابرت دنیرو دقیقا شبیه به یک مامور امور داخلی است که گویا سالهای سال اطراف نیویورک میگشته و پلیسهای فاسد را دستگیر میکرده است. او پل بین استالونه و تواناییاش برای از بین بردن فساد است
۷. بیعیب (Flawless)
- سال تولید: ۱۹۹۹
- کارگردان: جوئل شوماخر
- بازیگران: فیلیپ سیمور هافمن، بری میلر، کریس باوئر، ویلسون جرماینر
- امتیاز راتن تومیتوز: ۴۰ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۵۰ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۴ از ۱۰
رابرت دنیرو در «بیعیب» نقش والت کونتز را ایفا میکند؛ یک نگهبان سابق که سکته کرده است. وقتی که او به خانه بازمیگردد، باید یک مربی بازپروری زبانی بگیرد تا بتواند دوباره توانایی حرف زدن را به دست بیاورد. او با راستی، یک مرد متفاوت همتیمی میشود. والت به شدت از آدمهای عجیب میترسد و همین باعث میشود که این دو نفر نتوانند از همان ابتدا ارتباط خوبی را با یکدیگر شکل دهند. دو بازیگر عالی و جوئل شوماخر. «بیعیب» با توجه به استانداردهای امروزی شاید فیلمی ضعیف به نظر بیاید، اما در هر حال این فیلم به اندازهی کافی مورد توجه قرار نگرفته است.
انتقادات زیادی به «بیعیب» وارد است اما فراموش نکنیم که دو بازیگر بزرگ یعنی دنیرو و فیلیپ سیمور هافمنِ فقید در این فیلم همبازی شدهاند. دنیرو در ایفای نقش این شخصیت کمی محتاطانه عمل میکند، اما به خوبی موفق میشود مسیر تغییر یک مرد در گذر زمان را ترسیم نماید. در نهایت اما تمام بار فیلم بر دوش هافمن است. برخی شاید بگویند که کارگردانی فیلم به آن صدمه زده است؛ نظری که خیلی هم اشتباه نیست.
۶. قلب فرشته (Angel Heart)
- سال تولید: ۱۹۸۷
- کارگردان: آلن پارکر
- بازیگران: میکی رورک، لیزا بونت، شارلوت رمپلینگ، الیزابت ویتکرافت
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۲ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۶۱ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۲ از ۱۰
«قلب فرشته» یکی از فیلمهای نوآر رابرت دنیرو است که به محض شروع شدن، تبدیل به اثری تاریک و تلخ میشود. در این فیلم میکی رورک نقش یک کارآگاه خصوصی را ایفا میکند که توسط مردی مرموز به نام لوئیس سیفر، با بازی رابرت دنیرو استخدام میشود تا یک خوانندهی جاز گمشده را پیدا کند. تحقیقات این کارآگاه او را از نیویورک به نیواورلئانز میبرد و او در آنجا در مییابد که موضوع تحقیقاتش به جادو و هنرهای تاریک مربوط میشود. یک شیطان. رابرت دنیرو در «قلب فرشته» زمان اندکی برای حضور روی پردهی نقرهای در اختیار دارد و با این حال سایهاش بر سراسر فیلم افکنده شده است.
در حالی که «قلب فرشته» پیش میرود، درمییابیم که شخصیت میکی رورک که هری انجل نام دارد، به دنبال دلایل مشخصی توسط سیفر استخدام شده است و وقتی که شما هم آن را دریابید، شگفتزده خواهید شد. دنیرو طی سالهای فعالیتاش چندین بار انتخابات اشتباهی برای بازی در ژانر وحشت انجام داده است، اما «قلب فرشته» داستانی جذاب دارد که وقتی همهچیز در آن تغییر میکند با خود خواهید گفت که باید خیلی زودتر همهچیز را میفهمیدید. نقطه قوت فیلم همین است؛ در حالی که به دقت آن را تماشا میکنید، باز هم نمیتوانید آنچه پیش خواهد آمد را پیشبینی کنید.
۵. زندگی این پسر (This Boy’s Life)
- سال تولید: ۱۹۹۳
- کارگردان: مایکل کاتن-جونز
- بازیگران: لئوناردو دیکاپریو، الن بارکین، توبی مگوایر، جونا بلچمن
- امتیاز راتن تومیتوز: ۷۶ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۶۰ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۳ از ۱۰
وقایع این فیلم طی دههی ۱۹۵۰ میلادی رخ میدهند. این فیلم داستان پسری به نام توبی، با بازی لئوناردو دیکاپریو را روایت میکند که به همراه مادرش به واشنگتن نقل مکان میکنند. آن جا مادر توبی، کرولاین، با بازی الن بارکلین، دوایت، با بازی رابرت دنیرو را ملاقات میکند و این دو عاشق هم میشوند. همهچیز درست به نظر میرسد، اما با گذشت زمان، اعمال نظاممند دوایت علیه توبی باعث دور شدن او از خانوادهاش میشود.
سی سال بعد از ساخته شدن این فیلم، لئوناردو دیکاپریو و رابرت دنیرو یکبار دیگر با هم همکاری کردند، این بار در «قاتلان ماه کامل». در «زندگی این پسر» این دو، شخصیتهایی متضاد با یکدیگر دارند؛ یکی پدرخوانده است و یکی پسرخوانده. برای ساخت این فیلم از دفترچهی خاطرات توبایاس وولف اقتباس صورت گرفته است. این فیلم مانند یک درام داستانی است، اما ضربانی دارد که باعث میشود همانند واقعیت قابل لمس باشد. این فیلم داستان حقایق زننده و سخت دنیای کودکان است و این که چگونه بچهها به واسهی محیطی که در آن بزرگ میشوند تحت فشار قرار میگیرند.
دنیرو در این فیلم شخصیت قدرتمند مافیایی خود، مانند آن چه در «رفقای خوب» (Goodfellas) از او دیدهایم را برمیدارد و با ذات دگرآزاری که در این فیلم به مخاطب نشان میدهد، همه را شگفتزده مینماید. با این حال از نقطه نظر خودش، دوایت فکر میکند که در حال قویتر کردن این پسر است. بهترین نقل قول از دفتر خاطرات وولف که به بهترین شکل این فیلم را خلاصه میکند این است: «وقتی که سبز هستیم و هنوز به طور کامل خلق نشدهایم، باور داریم که رویاهایمان حقیقی هستند و دنیا مقید است که به نفع ما رفتار کند.»
۴. رونین (Ronin)
- سال تولید: ۱۹۹۸
- کارگردان: جان فرانکنهیمر
- بازیگران: ژان رنو، ناتاشا مکالونه، شان بن، کاتارینا ویت
- امتیاز راتن تومیتوز: ۷۰ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۶۷ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۲ از ۱۰
در «رونین» دنیرو نقش سم را ایفا میکند؛ یک افسر اطلاعات سابق که یک تیم را رهبری میکند تا یک کیف دستی مرموز را بدزدند. هنگامی که ماموریت وارد مراحل سختتر میشود، سم درمییابد که بعضی از همکارانش قابل اعتماد نیستند و همین نکته فیلم را وارد مجموعهای از صحنههای تعقیب و گریز ماشینی در خیابانهای پاریس میکند. «رونین» یکی از به یادماندنیترین صحنههای تعقیب و گریز ماشینی در ۲۵ سال اخیر سینما را در خودش جای داده است؛ صحنهای با یک نمای نقطه نظر دنبالکننده که میتواند در هیجانانگیزبودن با صحنههای فیلم «ارتباط فرانسوی» (The French Connection) ارتباط برقرار کند.
«رونین» ادای دینی بزرگ است به به تاریخ صحنههای تعقیب و گریز ماشینی در سینما. تا جایی که به نقشآفرینی رابرت دنیرو مربوط است، تنها دلیل نادیده گرفته شدن این نقش آفرینی او این است که او پیش و پس از «رونین» در هیچ فیلم جنایی دلهرهآور دیگری با حال و هوای اروپایی حضور نیافت و این در حالی است که او به خوبی برای این دنیا مناسب است. دیدن دنیرو که نقش یک مامور دولت را در یک فیلم اکشن پرسرعت ایفا میکند میتوانست در کارنامهی هنری او تبدیل به یک شکست شود، اما مردم واقعا «رونین» را دوست دارند.
۳. خفتگان (Sleepers)
- سال تولید: ۱۹۹۶
- کارگردان: بری لوینسون
- بازیگران: کوین بیکن، برد رنفرو، جیسون پاتریک، برد پیت
- امتیاز راتن تومیتوز: ۷۳ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۴۹ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۵ از ۱۰
«خفتگان» با توجه به لیست بازیگران درجهی یکی که در آن ایفای نقش میکنند، درامی خیرهکننده است. این فیلم داستان یک شوخی ساده را روایت میکند که برای تعدادی بچه، خیلی گران تمام میشود و باعث میگردد آنها به مرکز تعلیم و تربیت فرستاده شوند؛ کوین بیکن، برد پیت، داستین هافمن، جیسون پاتریک و مینی درایور از بازیگران این فیلم هستند. وقتی که این کودکان بزرگ میشوند، فرصتی برای انتقام گرفتن پیش میآید که دوباره آنها را دور هم جمع میکند. این فیلم براساس رمانی به همین نام ساخته شده است؛ رمانی که براساس داستانی واقعی نوشته شده.
«خفتگان» اقتباسی است از بری لوینسون و رابرت دنیرو تحت رهبری او در نقشی متفاوت میدرخشد. در این دوره از کارنامهی هنریاش، دنیرو هنگام نقشآفرینی در درامهای جنایی سعی داشت از نقش آدم خفن و همهچیزدان فاصله بگیرد و در نقشهای متفاوتی مقابل دوربین حاضر شود. شخصیت او، پدر بابی، یکی از قطب نماهای اخلاقی و معنوی فیلم است که دقیقا نقطهی مقابل سبک زندگی مجرمانهی هل کیچن در نیویورک میباشد. درخشش دنیرو در این فیلم یکی از باورپذیرترین نقشآفرینیهای این فیلم پرستاره است.
۲. بیداریها (Awakenings)
- سال تولید: ۱۹۹۰
- کارگردان: پنی مارشال
- بازیگران: رابین ویلیامز، جولی کاونر، پنه لوپه ان میلر، الیس دروموند
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۴ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۷۴ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۷ از ۱۰
یکی از بهترین فیلمهای رابرت دنیرو که حالا کمتر از آن صحبت میشود. وقایع فیلم «بیداریها» در یک بیمارستان طی دههی ۶۰ میلادی رخ میدهد. دکتر مالکوم سایر برای بسیاری از بیمارانی که سالها است به بیماری کاتاتونیک دچار شدهاند، دارویی پیدا میکند. مورد آزمایشی اصلی او، پیشرفتی بسیار فراتر از انتظارات او حاصل میکند، تا جایی که تبدیل به مردی کاملا سالم میشود و دیگر میتواند زندگی خود را مانند همهی انسانها ادامه دهد. تمام این داستانها بر اساس واقعیت است.
از بین تمام دفعاتی که رابرت دنیرو نامزد دریافت اسکار بازیگری شده است، به نظر میرسد «بیداریها» نادیدهگرفتهشدهترین آنها است. نقشآفرینی باورپذیر دنیرو به عنوان یک بیمار کاتاتونیک که توسط دکتر سایر نجات پیدا کرده است شگفتانگیز است. او هم در نقش بیمار، هم به عنوان مردی که میتواند کاملا سالم باشد و هم هنگامی که اتفاق آخر فیلم برایش رخ میدهد، باورپذیر است. دنیرو و ویلیام در کنار یکدیگر خارقالعادهاند و در تمام صحنههایشان با هم، به خوبی موفق می شوند به بهترشدن همدیگر کمک کنند.
۱. داستانی از برانکس (A Bronx Tale)
- سال تولید: ۱۹۹۳
- کارگردان: رابرت دنیرو
- بازیگران: چاز پارمینتری، لیلو برانکاتو، فرانسیس کاپرا، تارال هیکس
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۷ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۸۰ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۸ از ۱۰
یکی از بهترین فیلمهای رابرت دنیرو در مقام بازیگر و کارگردان، «داستانی از برانکس» دربارهی بالغشدن در یک زمانهی سخت است. این فیلم دربارهی مرد جوانی است که رئیس مافیای محلی او را زیر بال و پر خودش میگیرد. این سبک زندگی خشونتبار و سرشار از پیچیدگی مافیایی با درسهایی که او از پدرش، یک کارگر ساده با لباس کار آبی که رانندهی اتوبوس است میگیرد، ترکیب میشوند و او را تبدیل به مردی متفاوت میکنند. دنیرو علاوه بر کارگردانی، نقش لورنزو انللو، پدر کالوگرو را هم ایفا میکند.
فیلمنامهی فیلم را هم چاز پارمینتری نوشته است که نقش رئیس مافیای محلی، سونی را خودش ایفا میکند. قدرتی که یک پدر برای نجات روح پسرش به دست میآورد، خیرهکننده است. دنیرو در این فیلم موفق میشود نقشآفرینیای احساسی از خودش به نمایش بگذارد. در کنار بازی درخشان دنیرو، این فیلم در مجموع فیلم خوبی هم هست که نشان میدهد دنیرو علاوه بر بازیگری، بر کارگردانی هم تسلط دارد. «داستانی از برانکس» یک فیلم نیویورکی فوقالعاده است؛ سبکی از فیلمسازی که دنیرو کاملا با آن مانوس است.
///.
منبع: دیجیمگ