شاید تماشای پشت سر هم «تلماسه» ۲۰۲۱ و «تلماسه: بخش دو» بهترین راهحل موجود باشد، اما منطقی است اگر بگوییم اغلب مردم این کار را نخواهند کرد، خصوصاً که مدت زمان فیلمها نسبتاً طولانی است. چیزی که مخاطبان میخواهند، یک فیلم جدید است و با «تلماسه: بخش دو» آنها دوباره نیمی از یک فیلم را دریافت خواهند کرد.
فیلم «تلماسه: بخش دو» (Dune: Part Two) یک بلاکباستر بزرگ و پرهزینه نادر است که حرفهای زیادی برای گفتن دارد. این فیلم که علاوه بر تماشایی بودن، محتوای قابل تأملی نیز دارد، حرفهای غنی و هوشمندانهای در رابطه با مضامینی همچون مذهب، جنگ، انتقام، عشق، و حتی کرمهای غولپیکر دارد. نمیتوان گفت فیلم «تلماسه» کاملاً و در هر جنبهای موفقیتآمیز بوده، اما میتوان آن را یک تلاش قابل تحسین و ارزشمند خطاب کرد.
نخستین فیلم «تلماسه» به کارگردانی دنیس ویلنوو که از رمانی با همین نام نوشته فرانک هربرت اقتباس شده، فیلم بسیار خوبی بود. با این وجود شبیه بسیاری از فیلمهای علمی-تخیلی استاندارد بود. اما این موضوع درباره دنباله «تلماسه» صدق نمیکند. «تلماسه: بخش دو» یکی از تلخترین بلاکباسترهایی است که تاکنون ساخته شده. «تلماسه: بخش دو» قرار نیست شبیه فیلمهای سرگرمکننده و هیجانانگیزی مثل «جنگ ستارگان» (Star Wars) باشد. این فیلم بسیار جدیتر از آثار مشابه علمی-تخیلی است.
هشدار: در این مقاله خطر لو رفتن بخشهایی از داستان «تلماسه: بخش دو» وجود دارد
در هستهایترین بخش «تلماسه: بخش دو» داستانی درباره ایمان وجود دارد؛ ایمانی که هم خالص است، و هم انحراف پیدا کرده. این فیلم حماسهای از یک مسیح در حال شکوفا شدن است. مردی بسیار انسانی که درون نقش الهی خود فرو میرود. و چه اتفاقی میافتد اگر آن ناجی تازه پیدا شده از موهبتهای مقدس خود استفاده کند تا نقشهای انتقامجویانه را پیش ببرد؟ آیا مؤمنان متوجه این انحراف میشوند، یا کورکورانه از رهبر خود پیروی میکنند؟ پرسیدن این سؤال آسان نیست، اما «تلماسه: بخش دو» این کار را انجام میدهد؛ آن هم مابین صحنههایی از انفجارهای حیرتانگیز و کرمهای شنی غولپیکر که همهچیز را ویران میکنند.
کریستوفر واکن: امپراتور جهان «تلماسه»
آخرین باری که ما پاول آتریدیس (با بازی تیموتی شالامی) را دیدیم، هرچه در زندگیاش داشت را از دست داده بود. پدر پاول، دوکی که مأموریت یافته بود بر معادن اسپایس در سیاره بیابانی آراکیس نظارت کند، از سمت برخی یاران خود خیانت دید و به دست خاندان شرور هارکونن کشته شد. تقریباً تمام سربازان و افراد آتریدیسها سلاخی شدند و پاول و مادرش لیدی جسیکا (با بازی ربکا فرگوسن) به بیابان گریختند. پاول و جسیکا درنهایت مردم بومی آراکیس، فرمنها را پیدا کردند و در میانشان پذیرفته شدند. این نقطه پایانی فیلم «تلماسه» ۲۰۲۱ بود و تقریباً تمام فیلم مقدمهچینی و زمینهسازی برای ادامه داستان بود.
فیلم «تلماسه: بخش دو» تقریباً بلافاصله پس از به پایان رسیدن فیلم اول، داستان خود را آغاز میکند. پاول (که طبیعتاً قصد دارد انتقام پدرش را بگیرد) به همراه جسیکا به عمق قلمرو فرمنها رفتهاند و در همین حین خاندان هارکونن به رهبری بارون ولادیمیر هارکونن (با بازی استلان اسکارشگورد) سعی در تصرف کامل سیاره آراکیس دارند. در پسزمینه، امپراتور خیانتکار جهان با بازی کریستوفر واکن و دختر پریشانش، پرنسس ایرولان (با بازی فلورانس پیو) در کمین است. نه واکن و نه پیو نقش چندانی در این فیلم بازی نمیکنند، اما به هر حال تماشای اجرای واکن لذتبخش است. او ظاهر میشود، دیالوگهای شوم خود را با زمزمه بیان میکند و هر کسی که در مقابل او میایستد را از بین میبرد. کریستوفر واکن به همه نشان میدهد چطور باید نقش یک امپراتور کهکشانی را بازی کرد.
در فیلم «تلماسه: بخش دو» همچنین یک شخصیت شرور جدید وارد میدان میشود: فید راثا، برادرزاده بارون ولادیمیر هارکونن که آستین باتلر نقش او را بازی میکند. فید راثا شخصیتی عاشق خشونت است که سودای رسیدن به قدرت را در سر میپروراند. در همین حال، در بیابانهای آراکیس، پاول در حال تبدیل شدن به چیز دیگری است. پاول که حال نام فرمنی خود، معادیب، را پذیرفته، گروههایی از مبارزان فرمن را علیه نیروهای خاندان هارکونن رهبری میکند. چرا فرمنها از این بیگانه (پاول) پیروی میکنند؟ به سادگی، چون طبق پیشگوییها و افسانههای خود، فکر میکنند او مسیحای آراکیس است که برای نجات آنها آمده.
جهان غنی «تلماسه»
در «تلماسه» فرمنها به طور کامل به دست افراد رنگینپوست به تصویر کشیده شدهاند و داستان طوری جلو میرود که آنها به تیموتی شالامی، یک سفیدپوست، تعظیم میکنند. ویلنوو از نمایش این عنصر در فیلم خود هیچ ابایی ندارد. چندین شخصیت در طول «تلماسه: بخش دو» به این نکته اشاره میکنند که مسیحای واقعی آراکیس، میبایست یکی از میان خود فرمنها باشد، نه یک شخص خارجی و بیگانه. در همین حال، جسیکا فرگوسن متوجه این تردیدها در رابطه با پاول میشود و تصمیم میگیرد به دور از چشمهای آگاه، دیگران را با قدرتهای بنه جزریت خود کنترل کند تا به چیزی که میخواهد برسد. اما پاول چکار میکند؟
در طول فیلم، پاول یک شخصیت نسبتاً منفعل است. یک ناجی بیمیل که بیشتر از هر چیز دیگری به کارهای خود میپردازد. او خوشحال است که در جامعه فرمنها پذیرفته شده، اما درباره کل موضوع مسیحا بودن اشتیاق خاصی نشان نمیدهد. چانی (با بازی زندایا، که برخلاف فیلم اول اینجا نقش مهمتری ایفا میکند) عاشق پاول میشود، اما در عین حال به پیشگوییها هیچ اعتقادی ندارد. همین موضوع باعث میشود چانی و استیلگار (با بازی خاویر باردم) که درباره مقدس بودن پاول اطمینان کامل دارد، با هم درگیریهایی پیدا کنند.
مضامینی که در داستان وجود دارد، مضمونهای بسیار عمیقی هستند، اما «تلماسه: بخش دو» در تمام مدت با آنها بازی میکند و روی عمق هیچکدام به اندازه کافی سرمایهگذاری نمیکند. در نتیجه فیلم کمابیش خود را تکرار میکند. نباید اشتباه برداشت کرد، «تلماسه: بخش دو» هرگز خستهکننده نمیشود و مدت زمان نسبتاً طولانی فیلم به لطف ضرباهنگ تندی که دارد، مخاطب را عقب نگه نمیدارد. اما بلاتکلیفی و بیمیلی پاول باعث میشود روایت فیلم به تدریج راکد شود. درنهایت، ویلنوو این موضوع را با یک عمل حیرتانگیز در پرده سوم فیلم اصلاح میکند. یک پایان بزرگ، پر سر و صدا و وحشتناک که بدون شک همه مخاطبان را غافلگیر خواهد کرد.
یک داستان ناقص
«تلماسه: بخش دو» به هیچ وجه ناامیدکننده نیست. این فیلم یک تجربه احساسی بزرگ و عظیم است. ویلنوو درک خوبی از مقیاس داستان دارد و همهچیز در قسمت دوم «تلماسه» بسیار بزرگ به نظر میرسد. تصویر آن کرمهای شنی غولپیکر که از میان طوفان شن بیرون میآیند، واقعاً دلهرهآور و مخوف است؛ چرا که میتوانیم احساس کنیم آنها واقعاً چقدر عظیم هستند. طراحی لباسها، مناظر خیرهکننده، و موسیقی متن هانس زیمر، همه و همه دست به دست هم دادهاند تا «تلماسه: بخش دو» را به فیلمی قابل تحسین و شگفتانگیز تبدیل کنند. این فیلم اگر به هیچ موفقیتی دست نیافته باشد، میتوان به جرأت گفت در زمینه طراحی تولید یک پیروزی بزرگ است.
فیلمنامه «تلماسه: بخش دو» که به دست دنیس ویلنوو و جان اسپایتس نوشته شده، برای مدت زمان زیادی بیهدف به نظر میرسد. داستان اطراف بیابان پرسه میزند و گهگاه نشانههایی از زندگی را در اینجا و آنجا به نمایش میگذارد. این یک فیلم غالباً الهامبخش است و نمیتواند روایت قانعکنندهای ارائه بدهد. میتوان این مشکل را به این گونه بیان کرد: مشکل «تلماسه: بخش دو» در حقیقت همان مشکل فیلم نخست است: این داستان ناقص است و هنوز به نقطه پایانی خود نزدیک نشده. به عبارت دیگر، چه فیلم «تلماسه» ۲۰۲۱ و چه «تلماسه: بخش دو» هر دو بخشی از یک داستان بزرگتر هستند که تا تمام و کمال روایت نشود، نمیتوان به درستی درباره این دو فیلم قضاوت کرد.
شاید تماشای پشت سر هم «تلماسه» ۲۰۲۱ و «تلماسه: بخش دو» بهترین راهحل موجود باشد، اما منطقی است اگر بگوییم اغلب مردم این کار را نخواهند کرد، خصوصاً که مدت زمان فیلمها نسبتاً طولانی است. چیزی که مخاطبان میخواهند، یک فیلم جدید است و با «تلماسه: بخش دو» آنها دوباره نیمی از یک فیلم را دریافت خواهند کرد. اگرچه، نقطه عطف پایانی فیلم میتواند بسیاری از مخاطبان را راضی کند و مات و مبهوت و هیجانزده از سالنهای سینما خارجشان کند. امید است که ویلنوو در فیلم بعدی فرنچایز «تلماسه» راهی برای روایت یک داستان کامل پیدا کند.
منبع: دیجیمگ
نخستین فیلم «تلماسه» به کارگردانی دنیس ویلنوو که از رمانی با همین نام نوشته فرانک هربرت اقتباس شده، فیلم بسیار خوبی بود. با این وجود شبیه بسیاری از فیلمهای علمی-تخیلی استاندارد بود. اما این موضوع درباره دنباله «تلماسه» صدق نمیکند. «تلماسه: بخش دو» یکی از تلخترین بلاکباسترهایی است که تاکنون ساخته شده. «تلماسه: بخش دو» قرار نیست شبیه فیلمهای سرگرمکننده و هیجانانگیزی مثل «جنگ ستارگان» (Star Wars) باشد. این فیلم بسیار جدیتر از آثار مشابه علمی-تخیلی است.
هشدار: در این مقاله خطر لو رفتن بخشهایی از داستان «تلماسه: بخش دو» وجود دارد
در هستهایترین بخش «تلماسه: بخش دو» داستانی درباره ایمان وجود دارد؛ ایمانی که هم خالص است، و هم انحراف پیدا کرده. این فیلم حماسهای از یک مسیح در حال شکوفا شدن است. مردی بسیار انسانی که درون نقش الهی خود فرو میرود. و چه اتفاقی میافتد اگر آن ناجی تازه پیدا شده از موهبتهای مقدس خود استفاده کند تا نقشهای انتقامجویانه را پیش ببرد؟ آیا مؤمنان متوجه این انحراف میشوند، یا کورکورانه از رهبر خود پیروی میکنند؟ پرسیدن این سؤال آسان نیست، اما «تلماسه: بخش دو» این کار را انجام میدهد؛ آن هم مابین صحنههایی از انفجارهای حیرتانگیز و کرمهای شنی غولپیکر که همهچیز را ویران میکنند.
کریستوفر واکن: امپراتور جهان «تلماسه»
آخرین باری که ما پاول آتریدیس (با بازی تیموتی شالامی) را دیدیم، هرچه در زندگیاش داشت را از دست داده بود. پدر پاول، دوکی که مأموریت یافته بود بر معادن اسپایس در سیاره بیابانی آراکیس نظارت کند، از سمت برخی یاران خود خیانت دید و به دست خاندان شرور هارکونن کشته شد. تقریباً تمام سربازان و افراد آتریدیسها سلاخی شدند و پاول و مادرش لیدی جسیکا (با بازی ربکا فرگوسن) به بیابان گریختند. پاول و جسیکا درنهایت مردم بومی آراکیس، فرمنها را پیدا کردند و در میانشان پذیرفته شدند. این نقطه پایانی فیلم «تلماسه» ۲۰۲۱ بود و تقریباً تمام فیلم مقدمهچینی و زمینهسازی برای ادامه داستان بود.
فیلم «تلماسه: بخش دو» تقریباً بلافاصله پس از به پایان رسیدن فیلم اول، داستان خود را آغاز میکند. پاول (که طبیعتاً قصد دارد انتقام پدرش را بگیرد) به همراه جسیکا به عمق قلمرو فرمنها رفتهاند و در همین حین خاندان هارکونن به رهبری بارون ولادیمیر هارکونن (با بازی استلان اسکارشگورد) سعی در تصرف کامل سیاره آراکیس دارند. در پسزمینه، امپراتور خیانتکار جهان با بازی کریستوفر واکن و دختر پریشانش، پرنسس ایرولان (با بازی فلورانس پیو) در کمین است. نه واکن و نه پیو نقش چندانی در این فیلم بازی نمیکنند، اما به هر حال تماشای اجرای واکن لذتبخش است. او ظاهر میشود، دیالوگهای شوم خود را با زمزمه بیان میکند و هر کسی که در مقابل او میایستد را از بین میبرد. کریستوفر واکن به همه نشان میدهد چطور باید نقش یک امپراتور کهکشانی را بازی کرد.
در فیلم «تلماسه: بخش دو» همچنین یک شخصیت شرور جدید وارد میدان میشود: فید راثا، برادرزاده بارون ولادیمیر هارکونن که آستین باتلر نقش او را بازی میکند. فید راثا شخصیتی عاشق خشونت است که سودای رسیدن به قدرت را در سر میپروراند. در همین حال، در بیابانهای آراکیس، پاول در حال تبدیل شدن به چیز دیگری است. پاول که حال نام فرمنی خود، معادیب، را پذیرفته، گروههایی از مبارزان فرمن را علیه نیروهای خاندان هارکونن رهبری میکند. چرا فرمنها از این بیگانه (پاول) پیروی میکنند؟ به سادگی، چون طبق پیشگوییها و افسانههای خود، فکر میکنند او مسیحای آراکیس است که برای نجات آنها آمده.
جهان غنی «تلماسه»
در «تلماسه» فرمنها به طور کامل به دست افراد رنگینپوست به تصویر کشیده شدهاند و داستان طوری جلو میرود که آنها به تیموتی شالامی، یک سفیدپوست، تعظیم میکنند. ویلنوو از نمایش این عنصر در فیلم خود هیچ ابایی ندارد. چندین شخصیت در طول «تلماسه: بخش دو» به این نکته اشاره میکنند که مسیحای واقعی آراکیس، میبایست یکی از میان خود فرمنها باشد، نه یک شخص خارجی و بیگانه. در همین حال، جسیکا فرگوسن متوجه این تردیدها در رابطه با پاول میشود و تصمیم میگیرد به دور از چشمهای آگاه، دیگران را با قدرتهای بنه جزریت خود کنترل کند تا به چیزی که میخواهد برسد. اما پاول چکار میکند؟
در طول فیلم، پاول یک شخصیت نسبتاً منفعل است. یک ناجی بیمیل که بیشتر از هر چیز دیگری به کارهای خود میپردازد. او خوشحال است که در جامعه فرمنها پذیرفته شده، اما درباره کل موضوع مسیحا بودن اشتیاق خاصی نشان نمیدهد. چانی (با بازی زندایا، که برخلاف فیلم اول اینجا نقش مهمتری ایفا میکند) عاشق پاول میشود، اما در عین حال به پیشگوییها هیچ اعتقادی ندارد. همین موضوع باعث میشود چانی و استیلگار (با بازی خاویر باردم) که درباره مقدس بودن پاول اطمینان کامل دارد، با هم درگیریهایی پیدا کنند.
مضامینی که در داستان وجود دارد، مضمونهای بسیار عمیقی هستند، اما «تلماسه: بخش دو» در تمام مدت با آنها بازی میکند و روی عمق هیچکدام به اندازه کافی سرمایهگذاری نمیکند. در نتیجه فیلم کمابیش خود را تکرار میکند. نباید اشتباه برداشت کرد، «تلماسه: بخش دو» هرگز خستهکننده نمیشود و مدت زمان نسبتاً طولانی فیلم به لطف ضرباهنگ تندی که دارد، مخاطب را عقب نگه نمیدارد. اما بلاتکلیفی و بیمیلی پاول باعث میشود روایت فیلم به تدریج راکد شود. درنهایت، ویلنوو این موضوع را با یک عمل حیرتانگیز در پرده سوم فیلم اصلاح میکند. یک پایان بزرگ، پر سر و صدا و وحشتناک که بدون شک همه مخاطبان را غافلگیر خواهد کرد.
یک داستان ناقص
«تلماسه: بخش دو» به هیچ وجه ناامیدکننده نیست. این فیلم یک تجربه احساسی بزرگ و عظیم است. ویلنوو درک خوبی از مقیاس داستان دارد و همهچیز در قسمت دوم «تلماسه» بسیار بزرگ به نظر میرسد. تصویر آن کرمهای شنی غولپیکر که از میان طوفان شن بیرون میآیند، واقعاً دلهرهآور و مخوف است؛ چرا که میتوانیم احساس کنیم آنها واقعاً چقدر عظیم هستند. طراحی لباسها، مناظر خیرهکننده، و موسیقی متن هانس زیمر، همه و همه دست به دست هم دادهاند تا «تلماسه: بخش دو» را به فیلمی قابل تحسین و شگفتانگیز تبدیل کنند. این فیلم اگر به هیچ موفقیتی دست نیافته باشد، میتوان به جرأت گفت در زمینه طراحی تولید یک پیروزی بزرگ است.
فیلمنامه «تلماسه: بخش دو» که به دست دنیس ویلنوو و جان اسپایتس نوشته شده، برای مدت زمان زیادی بیهدف به نظر میرسد. داستان اطراف بیابان پرسه میزند و گهگاه نشانههایی از زندگی را در اینجا و آنجا به نمایش میگذارد. این یک فیلم غالباً الهامبخش است و نمیتواند روایت قانعکنندهای ارائه بدهد. میتوان این مشکل را به این گونه بیان کرد: مشکل «تلماسه: بخش دو» در حقیقت همان مشکل فیلم نخست است: این داستان ناقص است و هنوز به نقطه پایانی خود نزدیک نشده. به عبارت دیگر، چه فیلم «تلماسه» ۲۰۲۱ و چه «تلماسه: بخش دو» هر دو بخشی از یک داستان بزرگتر هستند که تا تمام و کمال روایت نشود، نمیتوان به درستی درباره این دو فیلم قضاوت کرد.
شاید تماشای پشت سر هم «تلماسه» ۲۰۲۱ و «تلماسه: بخش دو» بهترین راهحل موجود باشد، اما منطقی است اگر بگوییم اغلب مردم این کار را نخواهند کرد، خصوصاً که مدت زمان فیلمها نسبتاً طولانی است. چیزی که مخاطبان میخواهند، یک فیلم جدید است و با «تلماسه: بخش دو» آنها دوباره نیمی از یک فیلم را دریافت خواهند کرد. اگرچه، نقطه عطف پایانی فیلم میتواند بسیاری از مخاطبان را راضی کند و مات و مبهوت و هیجانزده از سالنهای سینما خارجشان کند. امید است که ویلنوو در فیلم بعدی فرنچایز «تلماسه» راهی برای روایت یک داستان کامل پیدا کند.
منبع: دیجیمگ
https://teater.ir/news/58217