ستفاده از رنگهای دیگر و سیاه و سفید میتواند به میزان نمادگرایی در فیلم بیفزاید و لایهای عمیق از معانی و اندیشه را به فیلم اضافه کند. در حقیقت، همانگونه که در فیلمهای این فهرست خواهید دید، ترکیب رنگها با سیاه و سفید به نوعی روال در فیلمهای سالهای اخیر تبدیل شده است.
چارسو پرس: گسترهی تاریخ سینما به بیش از یک قرن میرسد و با پیشرفت تکنولوژی خیزی برای بروز طیف وسیعی از بهبودها در عرصهی هنر نیز وجود داشت. یکی از بزرگترین چیزهایی که توانست در سینما حسابی گل کند، به کارگیری صداگذاری بود، وقتی که فیلم «خوانندهی جاز» محصول ۱۹۲۷ به مخاطبان نشان داد که فیلم تا چه اندازه میتواند با وجود صداگذاری بهتر شود وقتی که صدا به بخشی از فیلم تبدیل میشود. پیشرفت عظیم دیگر در عرصهی پردهی بزرگ، سینما فناوری تکنیکالر بود که برای اولین بار در فیلم «بکی شارپ» محصول ۱۹۳۵ به کار گرفته شد.
با همهی این اوصاف، رنگ روی پردهی سینما به مانند صدا نتوانست مورد توجه قرار گیرد و به این ترتیب فیلم سیاه و سفید هنوز هم فرم اصلی رنگ مورد استفاده روی پردهی نقرهای بود. با این گفتهها، برخی از فیلمها این رویه را انتخاب کردند تا از ترکیب همزمان سیاه و سفید و رنگ در طول فیلم استفاده کنند مثل «جادوگر شهر آز». استفاده از رنگهای دیگر و سیاه و سفید میتواند به میزان نمادگرایی در فیلم بیفزاید و لایهای عمیق از معانی و اندیشه را به فیلم اضافه کند. در حقیقت، همانگونه که در فیلمهای این فهرست خواهید دید، ترکیب رنگها با سیاه و سفید به نوعی روال در فیلمهای سالهای اخیر تبدیل شده است.
در حالی که بسیاری از اتفاقات «شهر استروید» در داخل شهر بیابانی اتفاق میافتد، در عمل اینها بخشی از یک اجرا هستند که با رنگ نشان داده میشوند که مرکز یک مستند تلویزیونی است که آن هم به شکل فیلم سیاه و سفید نشان داده میشود. در اینجا استفاده از سیاه و سفید با نسبتهای تصویر مختلفی جفت شده است (نسبت آکادمی در برابر صفحهی نمایش عریض برای اجرای رنگی). در اینجا از رنگیکردن و نسبتهای تصویر مختلف برای نشاندادن بازههای زمانی مختلف پیرنگ اصلی داستان استفاده است و نیز برای اینکه حدود دو مجموعه از اتفاقات تعیین شود.
از آنجایی که این این اثر فیلمی قدیمی است، استفادهی همزمان از رنگ و سیاه و سفید شگفتآور است. زمین به عنوان مکانی رنگارنگ و مملو از زندگی نشان داده میشود و بهشت به رنگ فیلم سیاه و سفید به تصویر کشیده میشود و واقعیت حقیقی از زندگی را که بعد از مرگ پشت سر میگذاریم، خلق میکند. معمولا، بهشت به عنوان مکانی بهتر از زمین نشان داده میشود، پس کسی این تصور را کرده است که اگر رویهی رنگی فیلم معکوس شود، چه میشود. در هر صورت، استفادهای نمادین از رنگ و سیاه و سفید برای نمایش سکانسهای مختلفی از فیلم صورت گرفته است.
در این فیلم، هوبرت از خودش با دوربین تصویربرداری در داخل حمام فیلم میگیرد و توضیح میدهد که چه حسی دربارهی مادرش دارد. این اتفاق چندین بار در طول مدت فیلم رخ میدهد و سر و شکل میگیرد آن هم وقتی که هوبرت نسبت به موضوع دوراندیشی دارد یا تا آنجا که سنین جوانی او اجازه میدهد. اینها تنها اوقاتی هستند که در حقیقت هوبرت احساسات خود را توصیف میکند آن هم بدون اینکه به صورت پیش فرض خشم بر او غلبه کند. این فیلمهای ضبطشده سیاه و سفید هستند و بیریایی این لحظات را به تصویر میکشند.
شبیه به فیلم «فهرست شیندلر»، «ماهی جنگی» از رنگهای منفرد مثل ماهی نارنجی در تنگ در زمینهی فیلم سیاه و سفید استفاده میکند. کل فیلم به رنگ سیاه و سفید است. این حالت برای این به تصویر کشیده میشود که نشان دهد به نوعی ماهی در تنگ آب تنها کارکتری است که از وضعیت خود خوشحال و راضی است و رویای زندگی دیگری را در سر ندارد.
روز حاضر در فیلم به رنگ سیاه و سفید نشان داده میشود، در حالی که تصویر تکنیکالر سرزنده برای پسنماها و نگاه به گذاشته نگه داشته میشود که در آن چیزها به نظر عاری از درد و رنج هستند. این فیلم یکی از اولین آثاری بود که این دوگانگی اکنون و گذشته را به تصویر کشید که از آن زمان تا به امروز چندین بار با ترکیب سیاه و سفید و رنگ مورد استفادهی مجدد قرار گرفته است.
این فیلم تعداد مختلفی از حالتهای سینمایی را شامل میشود که شامل تصاویر مستندی، پوشش تلویزیونی و سیاق سینمایی فیلم میشود. این فیلم در خلال نمایش خود بین سیاه و سفید و رنگ شناور است، که در اینجا برای خلق تصویری رنگارنگ از ترور از زاویهی دید استون مورد استفاده قرار میگیرد. این کار در برجستهکردن مهمترین بخشهای پیرنگ ماجرا بسیار موثر است و اثری است پیشگام نسبت به یک درام تاریخی و حماسی سه ساعته که پروندههای دادگاهی را چنین مسحورکننده میکند که مخاطبان بعدا آن را در «اوپنهایمر» مشاهده میکند.
این فیلم زندگی دوروتی را در کانزاس با رنگ سیاه و سفید (قرمز و قهوهای) نشان میدهد تا حس بیاشتیاقی خود از زندگی دنیوی خود را نشان دهد در حالی که سرزمین آز تماما رنگارنگ است. این انتخاب به گزینهای نمادین تبدیل شده است و به یکی از نقاط اصلی بحث و سخن دربارهی این فیلم تبدیل شد. بعد از این فیلم، بقییهی آثار نیز از فیلم سیاه و سفید برای نمایش زندگی واقعی استفاده کردند و از فیلم رنگی نیز برای نشان دادن سرزمین خیالی و آرزوهای خود استفاده میکنند. اولین برداشت دوروتی که در آن دوروتی از دنیای عادی پا در دنیای تکنیکالر سرزمین آز میگذارد، هنوز هم یکی از نمادینترین لحظات تاریخ سینما است.
«پلیزنتویل» فیلمی است که ترکیب فیلمسازی رنگی با سیاه و سفید را با روایت اثر در هم میآمیزد جایی که حاشیه به متن تبدیل میشود. جهان فیلم سیاه و سفید از نظر اخلاقی به مقولهای پیچیدهتر تبدیل میشود و با حضور رنگ در تصویر این موضوع نشان داده میشود. جهان به جایی بازتر و درخشانتر تبدیل میشود اما از طرفی بغرنجتر نیز هست. این فیلم از اندیشهی رنگ به عنوان تمثیلی از جدایی مردم رنگینپوست در سالهای دههی ۱۹۵۰ استفاده میکند و در حالی که شاید تمثیلی با ایدهآلهای بسیار بلندمرتبه باشد که شاید به خوبی به بلوغ نمیرسندد، روی کاغذ دارای لایهای مضاعف است که با ذکاوت و هوشمندی اضافه شده است تا این تکنیک سینمایی را فراتر از یک تصویر صرف به یک تفسیر تبدیل کند.
نه تنها این فیلم یکی از اولین آثاری بود که دیوار چهارم را با ایدهی فیلم در فیلم شکست، بلکه استفادهی آن از فیلم سیاه و سفید و ترکیب آن با فیلم رنگی به شیوهای ماهرانه انجام میشود وقتی که تام از جهان سیاه و سفید فیلم خود خارج میشود و قدم در دنیای رنگارنگ بیرون میگذارد. این پیشروی راه را برای سایر آثار سینمایی مثل «پلیزنتویل» باز کرد.
«اوپنهایمر» اولین فیلمی است که سکانسهای فیلم سیاه و سفید در آن با آیمکس تصویربرداری شده است. این فیلم به میزان نصف دارای رنگ و نصف دیگر آن دارای سکانسهای سیاه و سفید است. در حالی که در لایهی رویی، شاید اینگونه به نظر برسد که تغییر در رنگبندی اثر اقدامی تصادفی است و یا شاید ارتباطی با بازههای زمانی دارد، اینگونه شرح داده شده است که حضور رنگ دیدگاه شخصی اوپنهایمر را به تصویر میکشد در حالی که دو رنگ سیاه و سفید با دیدگاه بیرونی سر و کار دارد که عموما از منظر کاراکتری دیگر به تصویر کشیده میشود که بیشتر اوقات از دید عضو ارشد کمیسیون انرژی اتمی آمریکا لوئیس استراوس با بازی رابرت داونی جونیور است. با داستانی که دائما در طول زمان عقب و جلو میرود و حقیقتا با سیاق کاری نولان انطباق کامل دارد، این انتخاب هنری کمک عظیمی در راهبری مخاطب در این اودیسهی سه ساعته میکند.
در «بیچارگان» سکانسهای فیلم سیاه و سفید به شیوهای کلاسیک نشان داده شده است: این سکانسها بلا را در حالی نشانی میدهد که در خانهی دانشمند دیوانه زندانی شده است و وقتی شروع به سفر میکند، سکانسها به صورت رنگی به تصویر کشیده میشوند. اما چیزی که استفاده از این تکنیک را در فیلم باورپذیر جلوه میدهد اولین سکانس آن است، سکانس خودکشی بلا، که بیش از یک دقیقه طول نمیکشد و به صورت رنگی نشان داده شده است و بعد از آن یک ساعت بعدی فیلم سیاه و سفید است. بیشتر دکور رنگارنگ خانهی دانشمند دیوانه و کاراکترهایی که بخش دیگر زندگی بلا را تشکیل میدهد بعدا در فیلم نمایان میشوند که انتخاب سبکی بسیار جالب و هیجانانگیزی است.
بخش اعظم این فیلم سیاه و سفید است با سکانسهایی مشخص به صورت رنگی که به هنگامی است که فیلمهای خانوادگی لاموتا نمایش داده میشود. این انتخاب زندگی ایدهآلی را به تصویر میکشد که جیک با سیاق زندگی نادرست خود از آن به دور است و در واقع آرزوی بازگشت به این زندگی را به تصویر میکشد. در واقع این دوگانگی بین زندگی واقعی و سرزمینی خیالی در ذهن و شادی و غم را تداعی میکند.
انتخاب سبکی حضور دختری تنها با کت قرمز تصویری فراموشنشدنی از این فیلم میسازد، که نه تنها در ذهن اسکار شیندلر بلکه در ذهن تماشاگر نیز تا ابد لانه میکند. این تصویر در واقع بیگناهی در دنیای پر از ظلمت را برجسته میکند. رنگی ضعیف در طیف وسیع سیاهی و سفیدی جنگ که تا به امروز یکی از مهیجترین و ماندگارترین قابهای تاریخ سینما است. بیشتر مردم وقتی دربارهی ترکیب سیاه و سفید و رنگ در یک فریم منفرد فکر میکنند، این تصویر از فیلم «فهرست شیندلر» به احتمال زیاد به ذهنشان خطور میکند.
درست شبیه «قضیه زندگی و مرگ»، جهان انسانی رنگی است در حالی که قلمرو روحانی به رنگ سیاه و سفید است. مثل یک واژگونسازی دیگر نقشها، این فیلم در تلاش است تا به فرشتگان زیبایی که زمین میتواند ارائه کند نشان دهد. در این نسخه از بهشت، فرشتهها ناکام میمانند و موجوداتی منزوی هستند که در طلب ارتباط با انسانها هستند. به همین سبب این فیلم در شمارهی اول این فهرست جا میگیرد.
منبع: دیجیمگ
با همهی این اوصاف، رنگ روی پردهی سینما به مانند صدا نتوانست مورد توجه قرار گیرد و به این ترتیب فیلم سیاه و سفید هنوز هم فرم اصلی رنگ مورد استفاده روی پردهی نقرهای بود. با این گفتهها، برخی از فیلمها این رویه را انتخاب کردند تا از ترکیب همزمان سیاه و سفید و رنگ در طول فیلم استفاده کنند مثل «جادوگر شهر آز». استفاده از رنگهای دیگر و سیاه و سفید میتواند به میزان نمادگرایی در فیلم بیفزاید و لایهای عمیق از معانی و اندیشه را به فیلم اضافه کند. در حقیقت، همانگونه که در فیلمهای این فهرست خواهید دید، ترکیب رنگها با سیاه و سفید به نوعی روال در فیلمهای سالهای اخیر تبدیل شده است.
۱۴. شهر استروید (Asteroid City)
- سال تولید: ۲۰۲۳
- کارگردان: وس اندرسون
- امتیاز متاکریتیک: ۷۵ از ۱۰۰
در حالی که بسیاری از اتفاقات «شهر استروید» در داخل شهر بیابانی اتفاق میافتد، در عمل اینها بخشی از یک اجرا هستند که با رنگ نشان داده میشوند که مرکز یک مستند تلویزیونی است که آن هم به شکل فیلم سیاه و سفید نشان داده میشود. در اینجا استفاده از سیاه و سفید با نسبتهای تصویر مختلفی جفت شده است (نسبت آکادمی در برابر صفحهی نمایش عریض برای اجرای رنگی). در اینجا از رنگیکردن و نسبتهای تصویر مختلف برای نشاندادن بازههای زمانی مختلف پیرنگ اصلی داستان استفاده است و نیز برای اینکه حدود دو مجموعه از اتفاقات تعیین شود.
۱۳. قضیهی زندگی و مرگ (A Matter of Life and Death)
- سال تولید: ۱۹۴۶
- کارگردان: مایکل پاول و امریک پرسبرگر
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۷ از ۱۰۰
از آنجایی که این این اثر فیلمی قدیمی است، استفادهی همزمان از رنگ و سیاه و سفید شگفتآور است. زمین به عنوان مکانی رنگارنگ و مملو از زندگی نشان داده میشود و بهشت به رنگ فیلم سیاه و سفید به تصویر کشیده میشود و واقعیت حقیقی از زندگی را که بعد از مرگ پشت سر میگذاریم، خلق میکند. معمولا، بهشت به عنوان مکانی بهتر از زمین نشان داده میشود، پس کسی این تصور را کرده است که اگر رویهی رنگی فیلم معکوس شود، چه میشود. در هر صورت، استفادهای نمادین از رنگ و سیاه و سفید برای نمایش سکانسهای مختلفی از فیلم صورت گرفته است.
۱۲. من مادرم را کشتم (I Killed My Mother)
- سال تولید: ۲۰۰۹
- کارگردان: خاویر دولان
- امتیاز راتن تومیتوز: ۷۷ از ۱۰۰
در این فیلم، هوبرت از خودش با دوربین تصویربرداری در داخل حمام فیلم میگیرد و توضیح میدهد که چه حسی دربارهی مادرش دارد. این اتفاق چندین بار در طول مدت فیلم رخ میدهد و سر و شکل میگیرد آن هم وقتی که هوبرت نسبت به موضوع دوراندیشی دارد یا تا آنجا که سنین جوانی او اجازه میدهد. اینها تنها اوقاتی هستند که در حقیقت هوبرت احساسات خود را توصیف میکند آن هم بدون اینکه به صورت پیش فرض خشم بر او غلبه کند. این فیلمهای ضبطشده سیاه و سفید هستند و بیریایی این لحظات را به تصویر میکشند.
۱۱. ماهی جنگی (Rumble Fish)
- سال تولید: ۱۹۸۳
- کارگردان: فرانسیس فورد کوپولا
- امتیاز راتن تومیتوز: ۶۳ از ۱۰۰
شبیه به فیلم «فهرست شیندلر»، «ماهی جنگی» از رنگهای منفرد مثل ماهی نارنجی در تنگ در زمینهی فیلم سیاه و سفید استفاده میکند. کل فیلم به رنگ سیاه و سفید است. این حالت برای این به تصویر کشیده میشود که نشان دهد به نوعی ماهی در تنگ آب تنها کارکتری است که از وضعیت خود خوشحال و راضی است و رویای زندگی دیگری را در سر ندارد.
۱۰. سلام بر غم (Bonjour Tristesse)
- سال تولید: ۱۹۵۸
- کارگردان: اتو پرمینگر
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۸ از ۱۰۰
روز حاضر در فیلم به رنگ سیاه و سفید نشان داده میشود، در حالی که تصویر تکنیکالر سرزنده برای پسنماها و نگاه به گذاشته نگه داشته میشود که در آن چیزها به نظر عاری از درد و رنج هستند. این فیلم یکی از اولین آثاری بود که این دوگانگی اکنون و گذشته را به تصویر کشید که از آن زمان تا به امروز چندین بار با ترکیب سیاه و سفید و رنگ مورد استفادهی مجدد قرار گرفته است.
۹. جیافکی (JFK)
- سال تولید: ۱۹۹۱
- کارگردان: اولیور استون
- امتیاز راتن تومیتوز: ۷۲ از ۱۰۰
این فیلم تعداد مختلفی از حالتهای سینمایی را شامل میشود که شامل تصاویر مستندی، پوشش تلویزیونی و سیاق سینمایی فیلم میشود. این فیلم در خلال نمایش خود بین سیاه و سفید و رنگ شناور است، که در اینجا برای خلق تصویری رنگارنگ از ترور از زاویهی دید استون مورد استفاده قرار میگیرد. این کار در برجستهکردن مهمترین بخشهای پیرنگ ماجرا بسیار موثر است و اثری است پیشگام نسبت به یک درام تاریخی و حماسی سه ساعته که پروندههای دادگاهی را چنین مسحورکننده میکند که مخاطبان بعدا آن را در «اوپنهایمر» مشاهده میکند.
۸. جادوگر شهر آز (The Wizard of Oz)
- سال تولید: ۱۹۹۱
- کارگردان: اولیور استون
- امتیاز راتن تومیتوز: ۷۲ از ۱۰۰
این فیلم زندگی دوروتی را در کانزاس با رنگ سیاه و سفید (قرمز و قهوهای) نشان میدهد تا حس بیاشتیاقی خود از زندگی دنیوی خود را نشان دهد در حالی که سرزمین آز تماما رنگارنگ است. این انتخاب به گزینهای نمادین تبدیل شده است و به یکی از نقاط اصلی بحث و سخن دربارهی این فیلم تبدیل شد. بعد از این فیلم، بقییهی آثار نیز از فیلم سیاه و سفید برای نمایش زندگی واقعی استفاده کردند و از فیلم رنگی نیز برای نشان دادن سرزمین خیالی و آرزوهای خود استفاده میکنند. اولین برداشت دوروتی که در آن دوروتی از دنیای عادی پا در دنیای تکنیکالر سرزمین آز میگذارد، هنوز هم یکی از نمادینترین لحظات تاریخ سینما است.
۷. پلیزنتویل (Pleasantville)
- سال تولید: ۱۹۹۸
- کارگردان: گری راس
- امتیاز راتن تومیتوز: ۷۱ از ۱۰۰
«پلیزنتویل» فیلمی است که ترکیب فیلمسازی رنگی با سیاه و سفید را با روایت اثر در هم میآمیزد جایی که حاشیه به متن تبدیل میشود. جهان فیلم سیاه و سفید از نظر اخلاقی به مقولهای پیچیدهتر تبدیل میشود و با حضور رنگ در تصویر این موضوع نشان داده میشود. جهان به جایی بازتر و درخشانتر تبدیل میشود اما از طرفی بغرنجتر نیز هست. این فیلم از اندیشهی رنگ به عنوان تمثیلی از جدایی مردم رنگینپوست در سالهای دههی ۱۹۵۰ استفاده میکند و در حالی که شاید تمثیلی با ایدهآلهای بسیار بلندمرتبه باشد که شاید به خوبی به بلوغ نمیرسندد، روی کاغذ دارای لایهای مضاعف است که با ذکاوت و هوشمندی اضافه شده است تا این تکنیک سینمایی را فراتر از یک تصویر صرف به یک تفسیر تبدیل کند.
۶. رز ارغوانی قاهره (The Purple Rose of Cairo)
- سال تولید: ۱۹۸۵
- کارگردان: وودی آلن
- امتیاز متاکریتیک: ۹۳ از ۱۰۰
نه تنها این فیلم یکی از اولین آثاری بود که دیوار چهارم را با ایدهی فیلم در فیلم شکست، بلکه استفادهی آن از فیلم سیاه و سفید و ترکیب آن با فیلم رنگی به شیوهای ماهرانه انجام میشود وقتی که تام از جهان سیاه و سفید فیلم خود خارج میشود و قدم در دنیای رنگارنگ بیرون میگذارد. این پیشروی راه را برای سایر آثار سینمایی مثل «پلیزنتویل» باز کرد.
۵. اوپنهایمر (Oppenheimer)
- سال تولید: ۲۰۲۳
- کارگردان: کریستوفر نولان
- امتیاز متاکریتیک: ۹۰ از ۱۰۰
«اوپنهایمر» اولین فیلمی است که سکانسهای فیلم سیاه و سفید در آن با آیمکس تصویربرداری شده است. این فیلم به میزان نصف دارای رنگ و نصف دیگر آن دارای سکانسهای سیاه و سفید است. در حالی که در لایهی رویی، شاید اینگونه به نظر برسد که تغییر در رنگبندی اثر اقدامی تصادفی است و یا شاید ارتباطی با بازههای زمانی دارد، اینگونه شرح داده شده است که حضور رنگ دیدگاه شخصی اوپنهایمر را به تصویر میکشد در حالی که دو رنگ سیاه و سفید با دیدگاه بیرونی سر و کار دارد که عموما از منظر کاراکتری دیگر به تصویر کشیده میشود که بیشتر اوقات از دید عضو ارشد کمیسیون انرژی اتمی آمریکا لوئیس استراوس با بازی رابرت داونی جونیور است. با داستانی که دائما در طول زمان عقب و جلو میرود و حقیقتا با سیاق کاری نولان انطباق کامل دارد، این انتخاب هنری کمک عظیمی در راهبری مخاطب در این اودیسهی سه ساعته میکند.
۴. بیچارگان (Poor Things)
- سال تولید: ۲۰۲۳
- کارگردان: یورگوس لانتیموس
- امتیاز متاکریتیک: ۸۷ از ۱۰۰
در «بیچارگان» سکانسهای فیلم سیاه و سفید به شیوهای کلاسیک نشان داده شده است: این سکانسها بلا را در حالی نشانی میدهد که در خانهی دانشمند دیوانه زندانی شده است و وقتی شروع به سفر میکند، سکانسها به صورت رنگی به تصویر کشیده میشوند. اما چیزی که استفاده از این تکنیک را در فیلم باورپذیر جلوه میدهد اولین سکانس آن است، سکانس خودکشی بلا، که بیش از یک دقیقه طول نمیکشد و به صورت رنگی نشان داده شده است و بعد از آن یک ساعت بعدی فیلم سیاه و سفید است. بیشتر دکور رنگارنگ خانهی دانشمند دیوانه و کاراکترهایی که بخش دیگر زندگی بلا را تشکیل میدهد بعدا در فیلم نمایان میشوند که انتخاب سبکی بسیار جالب و هیجانانگیزی است.
۳. گاو خشمگین (Raging Bull)
- سال تولید: ۱۹۸۰
- کارگردان: مارتین اسکورسیزی
- امتیاز متاکریتیک: ۹۰ از ۱۰۰
بخش اعظم این فیلم سیاه و سفید است با سکانسهایی مشخص به صورت رنگی که به هنگامی است که فیلمهای خانوادگی لاموتا نمایش داده میشود. این انتخاب زندگی ایدهآلی را به تصویر میکشد که جیک با سیاق زندگی نادرست خود از آن به دور است و در واقع آرزوی بازگشت به این زندگی را به تصویر میکشد. در واقع این دوگانگی بین زندگی واقعی و سرزمینی خیالی در ذهن و شادی و غم را تداعی میکند.
۲. فهرست شیندلر (Schindler’s List)
- سال تولید: ۱۹۹۳
- کارگردان: استیون اسپیلبرگ
- امتیاز متاکریتیک: ۹۵ از ۱۰۰
انتخاب سبکی حضور دختری تنها با کت قرمز تصویری فراموشنشدنی از این فیلم میسازد، که نه تنها در ذهن اسکار شیندلر بلکه در ذهن تماشاگر نیز تا ابد لانه میکند. این تصویر در واقع بیگناهی در دنیای پر از ظلمت را برجسته میکند. رنگی ضعیف در طیف وسیع سیاهی و سفیدی جنگ که تا به امروز یکی از مهیجترین و ماندگارترین قابهای تاریخ سینما است. بیشتر مردم وقتی دربارهی ترکیب سیاه و سفید و رنگ در یک فریم منفرد فکر میکنند، این تصویر از فیلم «فهرست شیندلر» به احتمال زیاد به ذهنشان خطور میکند.
۱. بالهای آرزو (Wings of Desire)
- سال تولید: ۱۹۸۷
- کارگردان: ویم وندرس
- امتیاز متاکریتیک: ۷۹ از ۱۰۰
درست شبیه «قضیه زندگی و مرگ»، جهان انسانی رنگی است در حالی که قلمرو روحانی به رنگ سیاه و سفید است. مثل یک واژگونسازی دیگر نقشها، این فیلم در تلاش است تا به فرشتگان زیبایی که زمین میتواند ارائه کند نشان دهد. در این نسخه از بهشت، فرشتهها ناکام میمانند و موجوداتی منزوی هستند که در طلب ارتباط با انسانها هستند. به همین سبب این فیلم در شمارهی اول این فهرست جا میگیرد.
منبع: دیجیمگ
https://teater.ir/news/59008