اگر به دنبال مینی‌سریال تاریخی درام با ما همراه باشید تا به معرفی برخی از بهترین‌های این ژانر بپردازیم.

چارسو پرس: امروزه در عصری زندگی می‌کنیم که هر ساعت شبانه‌روز و از هر سمت با انبوهی از دیتا و اطلاعات روبه‌رو می‌شویم. خیلی‌هایمان فهرست‌های بلند و بالایی از فیلم‌ها و سریال‌هایی داریم که نمی‌دانیم کی بالاخره فرصت آن را پیدا خواهیم کرد که بنشینیم و آن‌ها را ببینیم. تازه هر روز نیز به این لیست افزوده می‌شود و اگر بخواهیم روراست باشیم، دیگر حساب این فیلم‌ها و سریال‌ها از دستمان در رفته است. اگر شما هم با این معضل مواجه شده‌اید شاید بهتر باشد به مینی‌سریال‌ها رجوع کنید؛ به طور خاص اگر طرفدار سریال‌های درام با عناصر تاریخی هستید، مینی‌سریال‌های کوتاه می‌توانند بهترین گزینه باشند. با این مجموعه‌ها دیگر لازم نیست چندین فصل طولانی و کش‌دار را تماشا کنید تا بالاخره از آخر ماجرا سردربیاورید؛ چراکه مینی‌سریال‌ها با داستان‌سرایی مختصر خود تنها بر یک موضوع و داستان خاص متمرکز می‌شوند و به جای آنکه مدام شعبه بگیرند، یک روایت واحد، دقیق و پرجزئیات ارائه می‌دهند. این به نویسندگان اجازه می‌دهد از تکنیک‌ها و قالب‌های تازه‌تری برای پیشبرد داستان خود استفاده کنند که در سریال‌های تلویزیونی سنتی و کلاسیک امکان آن وجود ندارد. همین موضوع به تنهایی منجر می‌شود روایت‌های تازه و جذابی که پیش از این فرصت ابراز وجود در قالب مجموعه‌های طولانی را نداشتند، حالا در قالب مینی‌سریال‌های چشمگیر به عرصه بیایند و چه بهتر اگر از نوع درام و تاریخی آن باشند. مینی‌سریال‌های درام با اینکه کوتاه‌تر از سریال‌هایی هستند که معمولا به آن‌ها عادت داریم، اما می‌توانند ما را به مکان‌ها و تاریخی می‌برند که به این زمانه تعلق ندارند و ما را به دل داستان‌ها و چالش‌هایی بیندازند که قرار است تا مدت‌ها در ذهنمان جا خوش کنند؛ پس اگر به دنبال مینی‌سریال تاریخی درام هستید جای درستی آمده‌اید و با ما همراه باشید تا به معرفی برخی از بهترین‌های این ژانر بپردازیم.


۱. جان آدامز (John Adams)

  • سال پخش: ۲۰۰۸
  • سازنده‌ی سریال: تام هوپر
  • بازیگران: پل جیاماتی، سارا پلی، لورا لینی، دیوید مورس، تام ویلکینسون
  • امتیاز کاربران IMDb به سریال: ۸.۴ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به سریال: ۸۳ از ۱۰۰
  • تعداد قسمت‌ها: ۷

این مینی‌سریال به شرح وقایع زندگی جان آدامز می‌پردازد، از زمان فعالیت او به عنوان یک وکیل عادی در ماساچوست و نقشی که او در دفاع از استقلال امریکا ایفا کرد، تا دوران پرتلاطم آدامز به عنوان دومین رئیس جمهور ایالات متحده، ارتباط شخصی و کاری او با توماس جفرسون و فداکاری‌های آدامز برای تحقق یکی از اساسی‌ترین لحظات در تاریخ اوایل ایالات متحده. این مینی‌سریال درام تاریخی در سال ۲۰۰۸ میلادی برای HBO و بر اساس کتاب پرفروش دیوید مک‌کالو به همین نام ساخته شد که بر زندگی شخصی و حرفه‌ای جان آدامز متمرکز می‌شود. همین موضوع موجب شده که بتوان این مینی‌سریال را، به همان اندازه که یک مجموعه‌ی سرگرم‌کننده است، به عنوان یک مستند سیاسی خوب هم در نظر گرفت که رویدادهای آن زمان را به درستی به تصویر می‌کشد.


سریال داستان را از دهه‌ی ۱۷۷۰ میلادی آغاز می‌کند. در این زمان جان آدامز (پل جیاماتی) درگیر انقلاب امریکا شده و به تهیه‌ی پیش‌نویس اعلامیه‌ی استقلال کمک می‌کند. رقابت‌های سیاسی، درگیری‌های بین‌المللی و تراژدی‌های شخصی در بطن داستان این مجموعه قرار دارند و آدامز در طول آن با مسائلی مثل نقش دولت، توازن قوا و اهمیت حقوق فردی دست و پنجه نرم می‌کند. اگر به دنبال یک مینی‌سریال درام هستید که توجه به جزئیات تاریخی در آن بالاست، «جان آدامز» را از دست ندهید. بازآفرینی دقیق این دوره و وفاداری به متن تاریخی، به ویژه در به تصویر کشیدن شخصیت‌های آن زمان امریکا یکی از نکات برجسته‌ی «جان آدامز» بوده که تحسین منتقدان را نیز در پی داشته است. فیلمبرداری و طراحی صحنه و لباس سریال هم که جای خود دارد و نموداری درست از وضعیت آن برهه‌ی تاریخی است.


یکی از شاخصه‌های متفاوت این درام، فضای واقع‌گرایانه‌ی آن است که در این سال‌ها کمتر در مینی‌سریال‌های تاریخی به چشممان خورده است؛ شاید از دیگر مجموعه‌های تاریخی که چنین اتمسفر و داستان‌سرایی واقع‌گرایانه‌ای داشتند بتوان به سریال‌های «خانه‌ی سیاه»، «شمال و جنوب» و «دوریت کوچک» اشاره کرد. موسیقی سریال نیز حال و هوای هر صحنه را به خوبی تشدید می‌کند و نوشتار هوشمندانه و شخصیت‌پردازی‌های عمیق آن هم باعث شده این کاراکترهای واقعی به کاریکاتوری از خود تبدیل نشوند که بیشتر پوسته‌ای توخالی هستند تا کاراکتری که نشان‌دهنده‌ی انسانی واقعی در برهه‌ای از تاریخ بوده است. همه‌ی این‌ها این در کنار بازی جذاب و دقیق پل جیاماتی در نقش آدامز و لورا لینی در نقش ابیگیل آدامز، همسر او، و البته تام ویلکینسون و دیوید مورس این درام تاریخی را به یک مینی سریال برجسته تبدیل کرده که جوایز و نامزدی‌های متعددی به ویژه در «امی» برای این مجموعه به همراه داشت. همین کفایت می‌کند که بگوییم برای کسانی که به آن برهه و ماجراهای مربوط به چگونگی شکل گرفتن ایالات متحده علاقمندند «جان آدامز» پیشنهاد خوبی است. صراحت و صداقت این سریال به مخاطب اجازه می‌دهد شخصیت‌ها و شرایط آن‌ها را دقیقا به همان شکل که بوده‌اند ببیند و این درواقع بزرگرترین دستاورد این مینی‌سریال است. به طور ویژه می‌توان به سطح بهداشت ضعیف، بیماری‌ها، کثیفی‌ها و فقری که بر مردم آن زمان سایه انداخته بود اشاره کرد که از نظر بصری تصویری تکان‌دهنده از دوره‌ی انحطاط اروپای قدیم نشان می‌دهد که با دوره‌ی مدرن امریکایی در تضاد قرار می‌گیرد.


۲. تالار گرگ (Wolf Hall)

  • سال پخش: ۲۰۱۵
  • سازنده‌ی سریال: پیتر کازمینسکی
  • بازیگران: مارک رایلنس، دیمین لوئیس، کلر فوی، برنارد هیل
  • امتیاز کاربران IMDb به سریال: ۸.۱ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به سریال: ۹۸ از ۱۰۰
  • تعداد قسمت‌ها: ۶

«تالار گرگ» ماجرای پسر آهنگری را تعریف می‌کند که از دست روزگار به مشاور شخصی پادشاه هنری هشتم تبدیل می‌شود؛ بله منظور همان توماس کرامول است. او استراتژی‌های مرگباری را از پشت صحنه هدایت کرده و در دربار تودور نفوذ زیادی داشت. علاوه بر این رویدادهای مهمی مثل ازدواج شاه با آن بولین و اصلاحات انگلیسی در زندگی توماس کرامول برجسته می‌شود که هوشمندی و تاکتیک‌های او در تحولات آن زمان نقشی اساسی داشتند. این مینی‌سریال درام تاریخی نیز، که در بی‌بی‌سی پخش شد، بر اساس رمان‌های پرفروشی ساخته شده است؛ مشخصا «تالار گرگ» (Wolf Hall) و «بدن‌ها را بیاورید» (Bring Up the Bodies) نوشته‌ی هیلاری مانتل که داستان به قدرت رسیدن توماس کرامول در دربار شاه هنری هشتم انگلستان را توضیح می‌دهند. این دوره‌ی زمانی به سال‌های ۱۵۲۰ تا ۱۵۳۰ میلادی اشاره دارد که در آن انگلستان تحت تحولات شدید سیاسی و مذهبی قرار گرفت.

«تالار گرگ» داستانی را روایت می‌کند که احتمالا بیشتر تماشاگران از قبل با آن آشنا هستند. داستان این مینی‌سریال درام اساسا حول سلطنت و تاریخی ساخته شده که یکی از مشهورترین پادشاهان انگلستان را به تصویر می‌کشد. با اینکه اغلب برخی از بینندگان از خشک بودن درام‌های تاریخی شکایت دارند، این مینی‌سریال هرگز حوصله‌اتان را سر نمی‌برد که گواهی بر نویسندگی درخشان آن است و می‌تواند در کنار بهترین سریال‌های بریتانیایی جا داشته باشد. بسیاری از منتقدان نیز با این نظر ما موافق‌اند چرا که مجموعه‌ی تاریخی «تالار گرگ» توانست جایزه‌ی بفتا برای بهترین سریال درام، و جایزه‌ی گلدن گلوب برای بهترین مینی‌سریال یا فیلم تلویزیونی را به دست بیاورد.


این مجموعه موسیقی زیبایی دارد، نقش‌آفرینی‌های بازیگران در آن بی‌نقص است، داستان مملو از دسیسه‌های سیاسی و رویدادهای پرتنش است، رقابت‌های خانوادگی و خاندانی ثروتمندان و اشراف نیز در گوشه و کنار روایت می‌پلکند و خلاصه «تالار گرگ» یک بازخوانی زیرکانه از وقایع دربار شاه هنری هشتم ارائه می‌دهد. این سریال به جای آنکه یک شخصیت تک‌بعدی از هنری هشتم نشان داده و او را ظالمی بی‌قید و شرط معرفی کند، وجه ساده و دلسوز او را نیز به تصویر می‌کشد که یکی از واقعی‌ترین بازنمایی‌ها از شخصیت حقیقی این پادشاه است. مردی که با وجود هوش عالی، با کوچک‌ترین چیزها از کوره در می‌رفت و از نظر عاطفی به بلوغ نرسیده بود که موجب می‌شد اطرافیانش بتوانند به راحتی تصمیم‌های او را به نفع خود دستکاری کنند. مهم‌تر از این‌ها اما هنری هشتم یک پادشاه قدرتمند، متکبر، خودشیفته و کینه‌توز بود، نوجوانی که هیچ گاه واقعا بزرگ نشد و بادی به هر جهت تصمیم می‌گرفت؛ تصمیماتی که گاه به خاطر خواسته‌های بی‌منطق خودش و تمایلات ضد و نقیضش بود و گاهی نتیجه‌ی برنامه‌های رقابتی مشاورانش.


اگر هدف این مینی‌سریال نشان دادن دیدگاهی تازه به مخاطبان از وقایع این برهه از انگلستان باشد، باید گفت که انتخاب توماس کرامول به عنوان نقش اصلی بهترین ابزار برای این کار بوده است. با روایت تاریخ از زبان کرامول سریال توانسته دیدگاه منحصربه‌فردی ارائه کند که نه فقط خود کرامول، که دیگر شخصیت‌ها را نیز برای بیننده زنده کرده و داستان تاریخی را از آن وجه خشک خود خارج می‌کند. البته اگر به دنبال یک مینی‌سریال تاریخی اکشن و پرهیجان هستید این درام به دردتان نمی‌خورد؛ اما اگر برای تاریخ و جزئیات آن ارزش قائل می‌شوید «تالار گرگ» راست کار شماست.


۳. ملکه‌ی سفید (The White Queen)

  • سال پخش: ۲۰۱۳
  • سازنده‌ی سریال: جیمز کنت
  • بازیگران: ربکا فرگوسن، جولیت آوبری، ویرل بیتنز، آنورین بارنارد، امیلی برینگتون
  • امتیاز کاربران IMDb به سریال: ۷.۷ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به سریال: ۸۰ از ۱۰۰
  • تعداد قسمت‌ها: ۱۰

خلاف مجموعه‌های قبلی در این فهرست که بیشتر به خاطر دقت و جزئی‌نگری در بازنمایی شخصیت‌ها و رویدادهای تاریخی شناخته می‌شوند، این مجموعه از چنان صحت تاریخی برخوردار نیست؛ اما از نظر تولید، تصویر و داستان‌گویی حرف ندارد. داستان مینی‌سریال درام «ملکه‌ی سفید» در پس‌زمینه‌ی دوره‌ی تاریخی اتفاق می‌افتد که به نام جنگ رزها شناخته می‌شود؛ دوره‌ی زمانی مربوط به نیمه‌ی دوم قرن پانزده میلادی از ۱۴۵۵ تا ۱۴۸۵. در این زمان دو خاندان قدرتمند لنکستر با نشان گل سرخ و خاندان یورک با نشان رز سفید با یکدیگر به رقابت می‌پرداختند تا بتوانند به قدرت برسند. در این مجموعه داستان زندگی الیزابت وودویل را دنبال می‌کنیم که مخفیانه با پادشاه ادوارد چهارم ازدواج کرد. ماجراهای به قدرت رسیدن الیزابت، توطئه‌های سیاسی در پی آن و مبارزات خاندان لکنستر و یورک برای رسیدن به پادشاهی انگلستان زمینه‌ساز چالش‌های مهمی شده که داستان «ملکه‌ی سفید» حول آن می‌گردد.

این مینی‌سریال محصول بی‌بی‌سی نیز داستان خود را از سری کتاب‌های معروف «جنگ عموزاده‌ها» (The Cousins’ War) نوشته‌ی فیلیپا گرگوری گرفته است که داستان این برهه‌ی زمانی به خصوص، مشخصا جنگ رزها را روایت می‌کنند. این مجموعه به جز الیزابت وودویل، که نقش آن را ربکا فرگوسن بازی کرده است، بر ماجرای دو زن دیگر نیز تمرکز می‌کند: مارگارت بوفورت (آماندا هیل) و آن نویل (فی مارسی). بوفورت از حامیان سرسخت خاندان لنکستر و مادر هنری تودور است که در نهایت همان پادشاه هنری هفتم می‌شود. آن نویل نیز دختر ارول وارویک قدرتمند (جیمز فرین) است که در درگیری‌های بین دو خانواده گیر افتاده است. «ملکه‌ی سفید» مبارزات سیاسی و چالش‌های این زنان در زندگی‌های شخصی آن‌ها را در دنیای پیچیده و خطرناک انگلستان قرون وسطی دنبال می‌کند. در طول این مسیر، آن‌ها باید با خیانت، فریب و توطئه‌هایی مواجه شوند که بقای آن‌ها در قدرت را به خطر می‌اندازد.


با توجه به آنکه محوریت داستان بر ماجراهای این سه زن است، می‌توان مینی‌سریال تاریخی «ملکه‌ی سفید» را به عنوان یک بازنمایی مهم از وضعیت اسفبار زنان در قرون وسطی در نظر گرفت؛ زنانی که مهم نبود از عوام هستند یا به طبقه‌ی اشراف تعلق دارند، در نهایت سرنوشتی محتوم در انتظار آن‌هاست که دست کمی از همتایان مرد آن‌ها در میدان مبارزه ندارد. به این ترتیب، «ملکه‌ی سفید» همچنان که گستره‌ی وسیعی از وقایع را دربرمی‌گیرد، شخصیت‌های اصلی خوش‌ساختی دارد که داستان را بر آن‌ها متمرکز می‌کند و همچنان، روایتی عمیق از تاریخ اجتماعی به نمایش می‌گذارد. پویایی بین کاراکترها و تلاش برای دستیابی به قدرت اما مهم‌ترین ابزارهای پیشبرد داستانی در «ملکه‌ی سفید» هستند.

قسمت اول مجموعه اساسا با هدف معرفی شخصیت‌ها و تعیین روابط بین آن‌ها، به ویژه رابطه‌ی عاشقانه‌ی بین ادوارد چهارم و الیزابت وودویل، نوشته شده است و از این رو این اپیزود از بقیه ضعیف‌تر است؛ اما اگر بتوانید از سد اپیزود اول آن بگذرید، مینی‌سریال تاریخی «ملکه‌ی سفید» به سرعت اوج می‌گیرد به صبوری شما پاداش می‌دهد و یک درام هیجان انگیز از توطئه‌ها و رقابت‌های سیاسی برایتان به نمایش می‌گذارد. خالی از لطف نیست که بگوییم این درام تاریخی برنده‌ی جایزه بهترین مینی‌سریال «پرایم‌تایم امی» نیز شده که شاید بتواند شما را به دیدن آن ترغیب کند.


۴. خانواده هتفیلد و مک‌کوی (Hatfields & McCoys)

  • سال پخش: ۲۰۱۲
  • سازنده‌ی سریال: کوین کاستنر، جیمز کنت
  • بازیگران: کوین کاستنر، مت بار، بیل پکستون، تام برنگر، سم رید
  • امتیاز کاربران IMDb به سریال: ۷.۹ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به سریال: ۷۱ از ۱۰۰
  • تعداد قسمت‌ها: ۳

مینی‌سریال «خانواده هتفیلد و مک‌کوی» داستان واقعی درگیری‌های بین خانواده‌ی هتفیلد در ویرجینیای غربی و خانواده‌ی مک‌کوی در کنتاکی را به نمایش می‌گذارد که در برهه‌ی زمانی پس از جنگ داخلی امریکا اتفاق می‌افتد. رقابت بین این خانواده‌ها از درگیری‌های کوچک به تدریج به جنگ‌های خشونت آمیز با کشت و کشتار تبدیل شد و این مجموعه تأثیر این دشمنی افسانه‌ای بر هر یک از این خانواده‌ها و تلاش سیستم حقوقی برای پایان دادن به این درگیری را نشان می‌دهد.

داستان با بازگشت آنس هتفیلد (کوین کاستنر) و رندال مک‌کوی (بیل پکستون) به خانه پس از خدمت در ارتش کنفدراسیون در طول جنگ داخلی امریکا آغاز می‌شود. در این زمان خصومت‌های بین این دو خانواده به خاطر یک سری سوءتفاهمات، اختلافات شخصی و دعواهای حقوقی بالا می‌گیرد؛ از میان آن‌ها مسئله‌ی مالکیت یک خوک، رابطه‌ی عاشقانه‌ی ممنوعه بین دو نفر از خانواده‌های متقابل و مرگ غم‌انگیز برادر کوچکتر آنس هتفیلد ماجراها را تشدید می‌کند. این دشمنی‌ها به چرخه‌ای از خشونت، قتل‌های انتقام جویانه و نبردی تمام‌عیار بین دو خانواده منجر می‌شود.


«خانواده هتفیلد و مک‌کوی» در زمان خود از پربازدیدترین مجموعه‌های تلویزیون کابلی بود و نامزد دریافت ۱۵ جایزه‌ی امی شد که نشان می‌دهد هنوز که هنوز است مخاطبان از ژانر وسترن دست نکشیده‌اند؛ ژانری که سال‌هاست دچار رکود شده است؛ اما به نظر می‌رسد استفاده از قالب مینی‌سریال یک ایده‌ی عالی برای جذب مخاطبانی باشد که به طور معمول سراغ این ژانر نمی‌روند. این مینی‌سریال از نظر تولیدی کیفیت خوبی دارد و با ماهیت خشن و داستان‌سرایی سریع و هیجان انگیز خود، یک ماجرای مهم تاریخ امریکا را در قریب به پنج ساعت خلاصه می‌کند. کوین کاستنر نیز نام بزرگی است که تقریبا بار تمامی مجموعه را به دوش می‌کشد و دیدن او در نقش یک ضدقهرمان پدرسالار، عبوس و خاکی جالب است که با نقش‌های قهرمان‌گونه‌ی پیشین که کاستنر را با آن‌ها می‌شناسیم تفاوت دارد. او دست تنها بلوغ و پختگی خاصی هم به شخصیت آنس و هم به کلیت مجموعه آورده است. البته پایان‌بندی آن کمی ضعیف‌تر از آن چیزی است که انتظارش را داشتیم، اما امیدواریم یک پایان‌بندی متوسط باعث نشود از حداقل چهار ساعت و نیم سرگرمی و هیجان و قتل به شیوه‌ی گاوچران‌ها دست بکشید.


به طور کل، این مینی‌سریال تاریخی از معدود مجموعه‌های خوب درباره‌ی این دوران به خصوص در امریکاست که از اکشن، درام، عاشقانه، هفت‌تیرکشی و سوارکاری همه را در خودش دارد و یادآور برخی از وسترن‌های خوب قدیمی است. «خانواده هتفیلد و مک‌کوی» در همین سه اپیزود می‌تواند شما را با خودش به جنوب ایالات متحده ببرد و یک بازنمایی درست و درمان از دوران پسا جنگ داخلی به شما نشان دهد که حتی اگر با تاریخ این دوره آشنا نباشید برایتان جذاب خواهد بود.


۵. ستون‌های زمین (The Pillars of the Earth)

  • سال پخش: ۲۰۱۰
  • سازنده‌ی سریال: سرجیو میمیکا گزان
  • بازیگران: ادی ردمین، ایان مک‌شین، روفس سوئل، کن فالت، متیو مک‌فادین
  • امتیاز کاربران IMDb به سریال: ۸.۱ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به سریال: ۷۷ از ۱۰۰
  • تعداد قسمت‌ها: ۸

«ستون‌های زمین» یک مینی‌سریال درام تاریخی بر اساس رمانی به همین نام اثر کن فولت است که برای اولین بار در سال ۲۰۱۰ میلادی در شبکه‌ی «استارز» پخش شد. داستان «ستون‌های زمین» در شهر خیالی کینگزبریج در قرن دوازدهم میلادی می‌گذرد. این مینی‌سریال حماسی زندگی یک راهب، یک بنا، یک نجیب‌زاده و دشمنان آن‌ها را درهم‌می‌آمیزد که در میانه‌ی جنگ، درگیری‌های مذهبی و رقابت‌های داخلی برای رسیدن به قدرت، می‌خواهند یک کلیسای جامع بسازند، داستانی که می‌توان آن را بازتابی از جاه‌طلبی‌ها، عدالت‌خواهی‌ها و ظلم‌های آن دوران دانست. سال ۱۱۳۵ میلادی و دوره‌ی تاریکی در تاریخ انگلستان است. ۱۵ سال قبل تنها وارث مشروع پادشاه ددر جریان غرق شدن یک کشتی درگذشت و پادشاه تازه در طول سلطنت خود از خدا و کلیسا غافل شده است. اسقف‌ها بیش از همه مشتاق مرگ پادشاه هستند تا پس از او بتوانند مردی را به تخت سلطنت بنشانند که برای دین اهمیت بیشتری قائل باشد و برادرزاده‌ی پادشاه به آن‌ها اطمینان می‌دهد که او همان کسی است که دنبالش هستند.


حماسه‌ی درخشان کن فولت کتابی است با داستانی هوشمندانه و پر از دسیسه و خشونت و شخصیت‌های جذاب که بالاخره ریدلی و تونی اسکات زمینه‌ی ساخت داستان آن در هشت قسمت را فراهم کردند که شاید بتوان از آن به عنوان یکی از بهترین مینی‌سریال‌های تمام ادوار نام برد؛ درواقع، شانس آوردیم که اسکات‌ها تصمیم گرفتند این کتاب را در قالب مینی‌سریال اقتباس کنند و نه یک فیلم دو یا سه ساعته؛ چراکه این مینی‌سریال تاریخی به بهترین شکل حال و هوای کتاب فولت را حفظ و حتی درام آن را تشدید کرده است. از نظر طرح داستانی، این مجموعه بسیار به رمان اصلی نزدیک است و تنها برخی جزئیات تغییر کرده‌اند که تأثیری در داستان اصلی ندارند. شهرهای قرون وسطایی کتاب مثل کینگزبریج و شایرینگ به طرز خیره‌کننده‌ای واقعی به نظر می‌رسند و در آن صحنه‌های جنگ نیز پیدا می‌شود؛ هرچند «ستون‌های زمین» در نهایت یک درام تاریک است که بیش از هر چیز بر شخصیت‌ها و روابط آن‌ها تمرکز دارد.


انتخاب بازیگر نیز یکی دیگر از نقاط قوت «ستون‌های زمین» است و چهره‌های آشنایی در میان بازیگران وجود دارد که خود بهانه‌ی خوبی برای شروع دیدن آن هستند؛ برای نمونه  ایان مک‌شین بهترین انتخاب برای ایفای نقش اسقف والران بود که در نقش آنتاگونیست اصلی در مقابل فیلیپ (متیو مک‌فادین) قرار می‌گیرد و یک کاراکتر حیله‌گر تمام و کمال را به نمایش می‌گذارد. روفوس سول، ناتالی وورنر، هیلی اتول و ادی ردمین نیز به خوبی در شخصیت‌های خود جا افتاده‌اند و دانلد ساترلند نیز چند اپیزودی در سریال در نقش بارتولومئو ظاهر شده است.


البته «ستون‌های زمین» بدون ایراد نیز نیست؛ جریان و سرعت داستان گاه هماهنگی لازم را ندارد و برخی قسمت‌ها کندتر از سایرین می‌گذرند. شخصیت‌های خاصی بیش از حد ساده‌سازی شده و فاقد عمق و پس‌زمینه‌ی کافی مثل آنچه که در رمان دیده‌ایم بودند. با این وجود، این مینی‌سریال توانست نظر مثبت اکثر منتقدین را جلب کند که حداقل چندین نامزدی جوایز متعدد برای آن در پی داشت؛ به ویژه، سه نامزدی گلدن گلوب برای بهترین مینی‌سریال یا فیلم تلویزیونی، بهترین بازیگر مرد و بهترین بازیگر زن که ایان مک‌شین در شصت و هشتمین مراسم جوایز گلدن گلوب برای بازی در «ستون‌های زمین» برنده‌ی جایزه‌ی بهترین بازیگر مرد در یک مینی‌سریال یا فیلم تلویزیونی شد.

دنباله‌ای نیز تحت عنوان «جهان بدون پایان» بر این سریال منتشر شد که داستانش در همان شهر خیالی کینگزبریج اتفاق می‌افتد اما این بار در قرن چهاردهم میلادی. این دنباله ماجرای نوادگان شخصیت‌های سریال اصلی را دنبال می‌کند که با مسائلی چون جنگ صدساله، گسترش بیماری‌ها و تغییر و تحولات اجتماعی روبه‌رو شده‌اند. البته این مجموعه را می‌توان به عنوان مجموعه‌ای مستقل تماشا کرد چرا که داستان و شخصیت‌هایش آنقدرها هم ادامه‌دهنده‌ی راه «ستون‌های زمین» نیستند.


۶. دیدار با شما (Meet You)

  • سال پخش: ۲۰۲۱
  • سازنده‌ی سریال: چن یی
  • بازیگران: ژو لی لان، کیوی لین، لی یو سو، کونگ شی لی
  • امتیاز کاربران IMDb به سریال: ۸.۲ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به سریال:
  • تعداد قسمت‌ها: ۱۲

این مینی‌سریال چینی تاریخی شما را به درام خیالی می‌برد. «دیدار با شما» داستان شن تیائو تیائو، یک زن جوان مدبر و باروحیه را روایت می‌کند. پس از آنکه خطر از بیخ گوش او می‌گذرد، شن تیائو تحت مراقبت‌های ویژه‌ی یک دکتر قرار می‌گیرد که به استاد و قیم او تبدیل می‌شود. اما اوضاع زمانی تغییر می‌کند که شن تیائو به زندان می‌افتد. در زندان به او پیشنهاد غیرمنتظره‌ای می‌دهند: با لین چینگ لان ازدواج کن تا از مخمصه رهایی پیدا کنی. لین چینگ وارث خانواده‌ای ثروتمند و ساده‌لوح است و اگر شین تیائو در این ازدواج جعلی شرکت کند، مبلغ هنگفتی نیز به جیب می‌زند. با اینکه چینگ لان همانطور که به دخترک گفته شده بود، بهره‌ی هوشی پایینی دارد، اما شین تیائو به مرور متوجه می‌شود که چینگ لان حتی اگر کندذهن باشد، قلبی از طلا دارد. همانطور که ازدواج ساختگی آن‌ها طولانی‌تر می‌شود، اسرار و توطئه‌های پنهانی خود را بروز می‌دهند که توافق اولیه‌ی آن‌ها را با چالش مواجه می‌کند. در طول این سفر مشترک به تدریج داستان عاشقانه‌ی صاف و ساده‌ای بین این جفت شکل گرفته و ازدواج جعلی آن‌ها به عشقی واقعی مبدل می‌شود.


«دیدار با شما» محصول سال ۲۰۲۱ میلادی در ژانر درام تاریخی و ووشیا قرار می‌گیرد و این اصطلاحی است که در فیلم‌ها و سریال‌های چینی برای برنامه‌هایی استفاده می‌کنند که در آن‌ها عناصری از هنرهای رزمی پیدا می‌شود. ترکیب عناصر عاشقانه با هنرهای رزمی در تلویزیون چین امر غیرمعمولی نیست، مخصوصا اگر داستان در بازه‌های زمانی تاریخی اتفاق بیفتد؛ اما برای مخاطبان غیرچینی این می‌تواند یک ویژگی برجسته و وجه متمایز این سریال از سایرین باشد؛ چراکه این ژانری نیست که بتوان به راحتی در فیلم‌ها و سریال‌های غربی پیدا کرد.

این یک مینی‌سریال تاریخی عاشقانه مملو از درام و لحظه‌های کمدی است که می‌توانید به راحتی آن را چندین بار تماشا کنید. سریال‌های تاریخی این ژانر که از چین درمی‌آیند معمولا داستانی تراژیک دارند و شخصیت‌های اصلی‌اشان آخر و عاقبت خوشی پیدا نمی‌کنند؛ اما این مینی‌سریال تاریخی چینی خلاف مسیر معمول می‌رود و با طنز ساده و صمیمی خود یک مجموعه‌ی کاملا سرگرم‌کننده است که قرار نیست آخرش کلی اشک بریزید. علاوه بر این باید به رابطه‌ی جذاب بین دو نقش اصلی اشاره کرد که بازی آن‌ها در کنار هم یک تجربه‌ی چشم‌نواز ساخته است. البته ایده‌ی اولیه‌ی سریال چیز جدیدی نیست. ماجرای یک ازدواج ساختگی که در آخر به عشق واقعی می‌انجامد بارها و بارها در فیلم‌ها و سریال‌ها استفاده شده است. اما این مینی‌سریال با گنجاندن این ایده در پس‌زمینه‌ی تاریخی، درام قضیه را تشدید کرده و زمینه‌ی موقعیت‌های کمدی را فراهم آورده است.


۷. باروت (Gunpowder)

  • سال پخش: ۲۰۱۷
  • سازنده‌ی سریال: جی بلیکسون
  • بازیگران: کیت هرینگتون، مارک گیتیس، لیو تایلر، تام کالن
  • امتیاز کاربران IMDb به سریال: ۶.۵ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به سریال: ۷۲ از ۱۰۰
  • تعداد قسمت‌ها: ۳

«باروت» یک مینی‌سریال درام تاریخی بریتانیایی است که در سال ۲۰۱۷ میلادی از بی‌بی‌سی پخش شد. این سریال داستان توطئه‌ی باروت مربوط به سال ۱۶۰۵ میلادی را روایت می‌کند که سوءقصدی نافرجام علیه جیمز اول انگلستان و ششم اسکاتلند بود و توسط یک گروه کاتولیک‌های انگلیسی رهبری شد. در این دوره تنش‌های مذهبی و سیاسی شدیدی در انگلستان وجود داشت. در کشوری با اکثریت پروتستان، کاتولیک‌ها همواره مورد آزار و اذیت قرار می‌گرفتند و این وضعیت در زمان زمامداری جیمز اول تشدید شده بود. رابرت کیتسبی (کیت هرینگتون) شخصیتی است که داستان از دید او روایت می‌شود. او یکی از این کاتولیک‌ها بود که می‌خواست قدرت و نفوذ سابق خود را به دست آورد. کتسبی که از وضعیت عمومی کاتولیک‌ها در انگلستان مستأصل و خشمگین شده بود تنها راه چاره را در اقدامی خشونت آمیز می‌دید. او با همراهی دیگرانی چون توماس و رابرت وینتور و گای فاوکس، سرباز سابق که نقش مهمی در این توطئه ایفا خواهد کرد، نقشه‌ی جسورانه و خطرناکی ریخت: منفجر کردن مجلس اعیان در جریان گشایش ایالتی پارلمان که اگر عملی می‌شد علاوه بر خود شاه، کل دولتمردان و بسیاری از رجل برجسته‌ی پروتستان را نیز از میان برمی‌داشت.


این مینی‌سریال بازنمایی هیجان انگیزی از یکی از تاریک‌ترین روزهای تاریخ انگلستان است و این بار داستان را از زاویه‌ی دید منحصر به فرد کسانی که در توطئه نقش داشتند روایت می‌کند. فیلمنامه لحظات درخشانی دارد البته خشونت‌هایی که در فیلم به تصویر کشیده می‌شود شاید برای همه مناسب نباشد. سریال با صحنه‌ها و لباس‌های چشمگیر و فیلمبرداری عالی خود به زیبایی قرن هفدهم میلادی را پیش چشم مخاطب زنده می‌کند و بازیگران آن نیز به همان اندازه عالی هستند. به ویژه کیت هرینگتون که در نقش رابرت کیتسبی بازی قدرتمند و دقیقی ارائه داده است. شاید جالب باشد بدانید هرینگتون خود از سمت مادری از نوادگان رابرت کیتسبی به حساب می‌آید و حتی نام کامل خانوادگی او نیز کیتسبی هرینگتون است. علاوه بر او، لیو تایلر نیز یکی از بازیگران برجسته‌ی سریال است که در نقش آن وو رابرت کیتسبی را در این توطئه همراهی می‌کند. در میان آن‌ها البته مارک گتیس ضعیف‌تر ظاهر شده و شخصیتی تک‌بعدی به نمایش گذاشته است و بیننده فرصت نمی‌کند او را به درستی بشناسد؛ البته شاید بتوان این ایراد را ناشی از مدت زمان کوتاه سریال دانست که خواسته در سه قسمت سروته قضیه را هم بیاورد. از این رو ایرادات مبتنی بر لحن، جریان و پیوستگی فیلمنامه شاید از این طریق قابل اغماض باشند. برخی نیز از تحریف تاریخ در داستان «باروت» گله کرده‌اند که اگر آنقدرها خوره‌ی تاریخ نباشید به چشمتان نخواهد آمد.


۸. ریشه‌ها (Roots)

  • سال پخش: ۲۰۱۶
  • سازنده‌ی سریال: بروس برسفورد
  • بازیگران: ببز الوسانموکون، رگی ژان پیج، آنیکا نونی رز، تام لی
  • امتیاز کاربران IMDb به سریال: ۸ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به سریال: ۹۶ از ۱۰۰
  • تعداد قسمت‌ها: ۴

«ریشه‌ها» یک مینی‌سریال درام تاریخی است که در سال ۲۰۱۶ میلادی از شبکه‌ی History پخش شد. این سریال بازسازی مینی‌سریالی مربوط به سال ۱۹۷۷ است و هر دو از رمان الکس هیلی به همین نام الهام گرفته‌اند. این مجموعه داستان کونتا کینته، مردی آفریقایی را دنبال می‌کند که در قرن هجدهم میلادی در ایالات متحده اسیر و به بردگی فروخته شد. «ریشه‌ها» سرگذشت کونتا را از روستای زادگاهش در گامبیا آغاز می‌کند که به مستعمرات امریکا تبدیل شده بود. پس از اینکه او را به بردگی می‌برند کونتا مجبور می‌شود در یک مزرعه کار کند. داستان این مینی‌سریال چندین نسل از خانواده‌ی کونتا را نشان می‌دهد که برای حفظ هویت و حیثیت خود در مواجهه با ناملایمات طاقت‌فرسا تلاش می‌کنند و می‌خواهند به آزادی دست یابند، حقی که تا پای جان برایش مبارزه خواهند کرد. این مینی‌سریال درام واقعیت‌های تاریک برده‌داری و در مقابل، مبارزه‌ی سیاهپوستان برای آزادی را به نمایش می‌گذارد که می‌خواهند در پس‌زمینه‌ی رویدادهای مهم تاریخی هویت خود را پیدا کنند. «ریشه‌ها» نمایشی قدرتمند و تکان‌دهنده از وحشتی است که این سیاهپوستان مجبور به زندگی در آن بودند. از جمله بازیگران این سریال می‌توان به مالاچی کربی اشاره کرد که نقش کونتا کینته را بازی می‌کند، فارست ویتکر پدربزرگ کونتا است که به بردگی گرفته شده و به مرور به مربی و دوست کونتا تبدیل می‌شود، آنا پاوکین نیز بازیگر نقش همسر صاحب مزرعه است که نانسی هولت نام دارد.


این اقتباس جدید از رمان الکس هیلی می‌کوشد داستان را با دغدغه‌های عصر مدرن هماهنگ کند و از این رو از آخرین اطلاعات تاریخی زمان خود برای به تصویر کشیدن این برهه‌ی حساس از تاریخ امریکا استفاده کرده است. این مینی‌سریال ساختار و روایت اصلی مجموعه‌ی دهه‌ی هفتادی را حفظ کرده اما تفاوت‌های قابل توجهی نیز با آن دارد؛ برای مثال، اقتباس جدید طولانی‌تر است و فرصت می‌یابد تا در ماجرای کونتا و شخصیت‌های دیگر و تجربه‌ی آن‌ها عمیق‌تر شود. یکی دیگر از تفاوت‌های برجسته، تأکید بر قدرت زنان افریقایی-امریکایی در مواجهه با سخت‌ترین ناملایمات است. سریال ۲۰۱۶ تصویری پیچیده‌تر و دقیق‌تر از شخصیت‌های زن داستان به تصویر می‌کشد و آن‌ها را قوی و مدبر نشان می‌دهد که باید برای بقای خانواده‌اشان از چیزهای زیادی بگذرند.


این مینی‌سریال همچنین پس‌زمینه‌ی داستانی را گسترده‌تر کرده و تصویری جامع از تجارت برده و تجربه‌ی زندگی افریقایی-امریکایی‌ها نشان می‌دهد و بر موضوعاتی چون نقش برده‌داران سفیدپوست، تأثیر جنگ داخلی، مبارزه برای حقوق مدنی در ایالات متحده انگشت می‌گذارد. متأسفانه این مینی‌سریال یکی از دقیق‌ترین‌های این فهرست از نظر صحت و دقت تاریخی است که قلب مخاطب را درد می‌آورد. اما همین به خودی خود کافی است تا نشان دهد تاریخ سیاهپوستان و برده‌داری به ویژه در ایالات متحده موضوعی است که نباید از یاد برود و چه خوب که یکی از کلاسیک‌ترین سریال‌های تاریخ امریکا فرصت پیدا کرد تا با این بازسازی داستان خود را با مخاطبان تازه‌ای به اشتراک بگذارد.


۹. بارک اسکینز (Barkskins)

  • سال پخش: ۲۰۲۰
  • سازنده‌ی سریال: الوود رید
  • بازیگران: دیوید تیولیس، مارسیا گی هاردن، آنورین بارنارد، جیمز بلور
  • امتیاز کاربران IMDb به سریال: ۷.۳ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به سریال: ۵۵ از ۱۰۰
  • تعداد قسمت‌ها: ۸

«بارک اسکینز» بر اساس رمانی به همین نام اثر آنی پرولکس ساخته شده است و داستان گروهی از مهاجران و بومیان امریکایی در قرن هفدهم فرانسه‌ی جدید را روایت می‌کند که یک کلونی فرانسوی در امریکای شمالی بود. داستان ماجرای دو خدمتکار به نام‌های رنه سل و چارلز دوکه را دنبال می‌کند که در جستجوی زندگی بهتر پا به فرانسه‌ی جدید می‌گذارند. با این حال، آن‌ها به سرعت متوجه می‌شوند که زندگی تحت استعمار یک زندگی دشوار است و باید برای زنده ماندن در چنین دنیای بی‌رحمی با چنگ و دندان جنگید.


ارزش تولیدی «بارک اسکینز» بالاست و با طراحی صحنه و لباس خود می‌تواند شما را به دنیای دیگری منتقل کند. توجه به جزییات در لباس‌ها چشمگیر است که بر حس اصالت و واقع‌گرایی سریال می‌افزاید. «بارک اسکینز» در لوکیشنی در کبک کانادا فیلمبرداری شده و مناظر آن به طرز خیره‌کننده‌ای زیبا و خاطره‌انگیزند. فرانسه‌ی جدید اتمسفری باورپذیر دارد و بازیگران نیز اجراهای قوی از خود نشان داده‌اند. به ویژه دیوید تیولیس در نقش کلود ترپاگنی عالی است، یک تاجر بی‌رحم و جاه‌طلب که برای رسیدن به آنچه می‌خواهد از هیچ چیز فروگذار نمی‌کند. مارسیا گی هاردن نیز کم نمی‌گذارد و نقش ماتیلد گفارد، زنی بااراده و مستقل را ایفا می‌کند که مسئولیت اداره‌ی یک منطقه‌ی تجاری را در این مستعمره عهده‌دار است. از دیگر نقاط قوت «بارک اسکینز» به تصویر کشیدن بومیان امریکا و روابط آن‌ها با مهاجران است. این مهاجران با ورود خود چالش‌ها و آشفتگی‌های تازه‌ای به دنیای این قبایل بومی آوردند و در عین حال، با تأثیرگذاری بر آن‌ها جامعه‌ی قدیمی را دستخوش تغییر و تحولات کردند.


همانطور که گفتیم این سریال روابط پیچیده و آشفته‌ی بین مهاجران و بومیان امریکا و تنش‌هایی که بین این گروه‌ها شکل گرفته بود را نشان می‌دهد و رقابت‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی که به زندگی این شخصیت‌های شکل داده را بررسی می‌کند. اصولا یکی از جالب‌ترین جنبه‌های سریال کاوش در اهمیت تجارت خز در این مستعمره است و نشان می‌دهد که چگونه دستیابی به ثروت و قدرت در نتیجه‌ی رونق گرفتن این تجارت به درگیری‌ها و فساد منجر شده است. این معادلات اقتصادی در موقعیت اجتماعی شخصیت‌ها و روابط آن‌ها با صاحبان قدرت نقشی اساسی دارد. البته اگر کتاب اصلی را نخوانده باشید احتمالا بیشتر از این سریال لذت خواهید برد. «بارک اسکینز» گاهی اوقات کند می‌شود و برخی از خطوط داستانی اجباری و ساختگی به نظر می‌رسند؛ علاوه بر این، سریال در به تصویر کشیدن مبازرات و چالش‌های شخصیت‌ها گاه بیش از اندازه ملودراماتیک عمل کرده که از حدود متن اصلی فراتر می‌رود. اما اگر به طور معمول از طرفداران ژانر تاریخی نیستید، این مینی‌سریال با آمیختن درام و تاریخ داستان را به گونه‌ای روایت می‌کند که با خشکی کتاب‌های تاریخی فاصله‌ی زیادی دارد و شکی در آن نیست که از محتوای اصلی سرگرم‌کننده‌تر است.


۱۰. جنگ و صلح (War & Peace)

  • سال پخش: ۲۰۱۶
  • سازنده‌ی سریال: تام هارپر
  • بازیگران: لیلی جیمز، پل دینو، جیمز نورتون، کلوم ترنر، جک لودن
  • امتیاز کاربران IMDb به سریال: ۸.۱ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به سریال: ۸۸ از ۱۰۰
  • تعداد قسمت‌ها: ۶

«جنگ و صلح» یک مینی‌سریال درام تاریخی بریتانیایی-آمریکایی محصول سال ۲۰۱۶ به کارگردانی تام هارپر و بر اساس رمانی به همین نام از نویسنده‌ی روسی لئو تولستوی است. پل دینو، لیلی جیمز و جیمز نورتون بازیگران اصلی این مجموعه‌ی شش قسمتی هستند که توسط اندرو دیویس برای شبکه‌ی بی‌بی‌سی اقتباس شده است. این مینی‌سریال بازنمایی ظریفی از رمان حماسی تولستوی به تصویر می‌کشد که داستان آن در اوایل قرن نوزدهم میلادی در طول جنگ‌های ناپلئونی اتفاق می‌افتد. ماجرای «جنگ و صلح» در وهله‌ی اول حول شخصیت‌های محوری پنج خانواده‌ی اشرافی می‌گذرد: اولی پیر بزوخوف (پل دینو) است، پسر نامشروعی که ثروت پدرش را به ارث می‌برد، ناتاشا روستوا (لیلی جیمز) کنتسی جوان است و آندری بولکونسکی (جیمز نورتون) یک پرنس سرخورده که دنبال هدف زندگی‌اش می‌گردد.


یکی از برجسته‌ترین جنبه‌های این مینی‌سریال جلوه‌های بصری خیره‌کننده‌ی آن است؛ به ویژه فیلمبرداری زیبایی که عظمت اشرافیت روسی را با تمام دکورها و لباس‌های مجلل خود به تصویر می‌کشد که می‌توانند دست تنها بیننده را به دنیای مجلل روسیه‌ی قرن نوزدهم منتقل کنند. توجه به جزئیات در طراحی صحنه‌ها قابل توجه است، از سالن های رقص با تزئینات ظریف و تجملات باشکوه گرفته تا مناظر وسیع و پوشیده از برف روسیه. در کنار تصاویر خیره‌کننده، اجرای گروه بازیگران به همان اندازه جای تعریف دارد. قرار گرفتن پل دینو به عنوان شخصیتی پیچیده و فلسفی در جستجوی معنا، در کنار لیلی جیمز با ناتاشای معصوم و رمانتیک خود و تکمیل شدن این گروه با آندری درون‌نگر و متفکر جیمز نورتون شاهکار تولستوی را پیش چشمانتان زنده می‌کند. بازیگران نقش‌های مکمل نیز به همان اندازه خوش می‌درخشند؛ مثل جسی باکلی در نقش شاهزاده خانم ماریا بولکونسکایا، توپنس میدلتون در نقش هلن و آدریان ادمونسون در نقش کنت ایلیا روستوف عجیب و غریب.


بی‌شک یکی از چالش‌های اقتباس از رمانی به وسعت و غنای جنگ و صلح، گنجاندن آن در تنها شش قسمت بوده است به طوری که روح اثر اصلی حفظ بشود. فیلمنامه‌ی اندرو دیویس اما در این زمینه تحسین‌برانگیز عمل کرده است. او در عین ساده‌سازی روایت، بدون آن که چالش‌های اصلی و تحولات شخصیتی مهم در طول داستان قربانی این ساده‌سازی شوند، توانسته فیلمنامه‌ای بنویسد که هم سرعت و جریان داستان را حفظ می‌کند، هم فضای کافی به هر یک از شخصیت‌ها داده و به آن‌ها عمق می‌دهد، و در عین حال، رویدادهای تاریخی مهمی نیز که در پس‌زمینه اتفاق می‌افتند پایه و اساس داستان اصلی را محکم‌تر می‌کنند. از این رو می‌توان یکی از نقاط قوت دیگر این مینی‌سریال را توانایی آن در به تصویر کشیدن تصویری انسانی و در عین حال درام از شخصیت‌ها و رویدادهای تاریخی عنوان کرد. نبرد بورودینو یکی از لحظه‌های مهم در تاریخ جنگ‌های ناپلئونی است که در این مجموعه با واقع‌گرایی و صراحت خاصی نشان داده شده که هرج و مرج و آشفتگی‌های جنگ را برجسته می‌کند.


رابطه‌ی بین پیر و ناتاشا نیز که هسته‌ی عاطفی مینی‌سریال را تشکیل می‌دهد به خوبی پروبال گرفته است. آن‌ها سفر خود را از یک رابطه‌ی ایده‌آل و جوان آغاز کرده و به عشقی پخته می‌رسند که در میان خطوط خود، شمه‌هایی از روابط پیچیده‌ی جامعه‌ی اشرافی روس و سلسله مراتب سفت و سخت این جامعه را نیز نشان می‌دهد. دسیسه‌ها، سیاست‌زدگی و ریاکاری‌ها همه در بطن این داستان دیده می‌شوند.


۱۱. زیر چتر ملکه (Under the Queen’s Umbrella)

  • سال پخش: ۲۰۲۲
  • سازنده‌ی سریال: کیم هیونگ شیک
  • بازیگران: مون سانگ مین، کیم هه سو، به این هیوک، یو سون هو
  • امتیاز کاربران IMDb به سریال: ۸.۴ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به سریال: ۹۳ از ۱۰۰
  • تعداد قسمت‌ها: ۱۶

«زیر چتر ملکه» یک مینی‌سریال تاریخی کره‌ای است که در سال ۲۰۲۲ میلادی از تلویزیون این کشور پخش شد. این مجموعه از وبتون پرطرفداری به همین نام نوشته‌ی میدام پارک سانگ جون اقتباس شده است. «زیر چتر ملکه» خود زیر چتر ژانر درام سلطنتی قرار می‌گیرد که بر زندگی شخصی و رشد شاهزادگان سلطنتی و مادرملکه متمرکز می‌شود. داستان سریال در پادشاهی تخیلی چوسون در زمان حکومت چئولجونگ می‌گذرد. ملکه این هواریونگ (کیم هه سو) و پنج شاهزاده‌ی او، ولیعهد یی هو (چوی جین هیوک)، شاهزاده یی بانگ وون (کیم هه سوک)، شاهزاده یی بانگ گان (اوک تائک یون)، شاهزاده یی بانگ سوک (پارک هیونگ سیک) و شاهزاده یی بانگ بئون (لی مین کی) شخصیت‌های اصلی داستان را تشکیل می‌دهند. در حالی که ملکه می‌کوشد تا پسران سرکش و غرغروی خود را بزرگ کند، خود را در آستانه‌ی یک دوراهی می‌بیند: اینکه نقش مادری را ایفا کند، یا بر مسئولیت‌های خودش به عنوان ملکه متمرکز شود، دو نقشی که در تضاد با یکدیگر قرار گرفته‌اند. در این مینی‌سریال ملکه را دنبال خواهیم کرد که می‌خواهد این تضاد را برطرف کرده و به زندگی و سلطنت ثبات سابق را بازگرداند و در عین حال، بتواند پسرانی ترتیب کند که قرار است به رهبران آینده تبدیل شوند؛ همه‌ی این‌ها هم در حالی است که پیچیدگی‌های سیاسی درون دربار شدت گرفته‌اند.


مینی‌سریال «زیر چتر ملکه»، خلاف بسیاری از درام‌های تاریخی کره‌ای، این بار رویکردی تازه به ژانر درام سلطنتی پیشه کرده است. این مجموعه به جای متمرکز شدن روی توطئه‌ها، رقابت‌های سیاسی، مبارزات قدرت و عاشقانه‌ها، بر یکی از بنیادی‌ترین روابط انسانی تمرکز می‌کند؛ یعنی رابطه‌ی مادر و فرزندی که در اینجا در مقابل رابطه‌ی ملکه و شاهزادگان قرار می‌گیرد. این سریال با آمیختن لحظه‌های صمیمی و دلپذیر با جنبه‌های دراماتیک و احساسی‌تر روایت، از سریال‌های کره‌ای دیگر لحن سبک‌تری دارد که می‌تواند یک تجربه‌ی ساده اما تماشایی ایجاد کند.

همانطور که از اغلب مینی‌سریال یا سریال‌های کره‌ای تاریخی انتظار داریم، این درام نیز از بالاترین سطح کیفی فیلمبرداری و طراحی تولید برخوردار است و لباس‌ها و مناظر جذاب و رنگارنش شما را به دنیای خیالی چوسون می‌برد که دیگر از کره‌ی امروز برای بیننده‌های همیشگی واقعی‌تر می‌نماید. فیلمنامه نیز یکی دیگر از نقاط قوت سریال است که با دیالوگ‌های تند و مملو از طنز خود بر جذابیت مجموعه می‌افزاید. روایت ساختار منسجمی دارد و هیچ اپیزود باطل و بیهوده‌ای در طول این ۱۶ قسمت در آن پیدا نخواهید کرد. همچنین به خوبی به شخصیت‌ها پرداخته شده و اجازه داده می‌شود تا روابط آن‌ها به طور مؤثری پله‌پله ساخته شده و توسعه پیدا کنند. از چالش‌های پیش روی ملکه و پسرانش، تا انتظارات اجتماعی و سیاسی که از آن‌ها می‌رود، تا مبارزات شخصی این افراد در مسیر رشد و بلوغ فردی، فیلمنامه به خوبی دغدغه‌های داستان را جلو می‌برد.


۱۲. اس‌اس-جی‌بی (SS-GB)

  • سال پخش: ۲۰۱۷
  • سازنده‌ی سریال: فیلیپ کادلباخ
  • بازیگران: میو درمودی، سم رایلی، جیسون فلمینگ، کیت بازورث، جیمز کازمو
  • امتیاز کاربران IMDb به سریال: ۶.۶ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به سریال:
  • تعداد قسمت‌ها: ۵

کارآگاه داگلاس آرچر (سم رایلی) از پلیس متروپلیتن اسکاتلندیارد خود را بین انجام وظیفه و مقاومت در برابر اشغال نازی‌ها در یک دوراهی می‌بیند. در این میان پرونده‌ی قتل یک فیزیکدان اتمی بریتانیایی توجه مقامات آلمانی را به خود جلب می‌کند و آرچر مجبور می‌شود خود را به درون آتشی از توطئه‌های سیاسی و جاسوسی‌ها بیندازد. «اس‌اس-جی‌بی» مجموعه‌ی پنج قسمتی برای بی‌بی‌سی وان و بر اساس رمانی به همین نام ساخته شده که لن دیتون اولین بار در سال ۱۹۷۸ میلادی منتشر کرده بود. این کتاب داستان دنیایی دیستوپیایی را روایت می‌کند که در سال ۱۹۴۱ اتفاق می‌افتد و این مینی‌سریال درام انگلیسی نیز تاریخی تخیلی را بازگو می‌کند که در آن نازی‌ها برنده‌ی جنگ جهانی شده و حالا انگلستان را اشغال کرده‌اند. در این سریال می‌توانید شمایل دلهره‌آوری را ببینید که در آن لندن با صلیب‌های شکسته و علائم نازی‌ها پر شده و به درودیوار آن پوسترهای تبلیغاتی نازی‌ها را چسبانده‌اند. توجه به جزئیات در صحنه‌ها و لباس‌ها موجب شده بیننده خود را در این واقعیت کابوس‌وار گم کند.


سم رایلی به عنوان داگلاس آرچر در نقش مردی ظاهر شده که بین وظیفه و وجدانش در یک دوراهی قرار گرفته است. آرچر یک شخصیت پیچیده و ظریف است که در دنیایی که مرزهای بین حق و باطل هر روز در آن کمرنگ و کمرنگ‌تر می‌شوند، برای حفظ اخلاق دست و پا می‌زند. تصویری که رایلی از آشفتگی درونی آرچر و بیداری تدریجی او در مقابله با ماهیت واقعی رژیم نازی به تصویر می کشد، هم روحیه‌ی شکننده و هم وجه قدرتمند کاراکتر را به تصویر می‌کشد و می‌توان گفت این بهترین اجرای رایلی در تمام کارنامه‌ی کاری او بوده است. پویایی و ارتباط او با کاراکتر کیت بازورث نیز بسیار خوب از آب درآمده؛ بازورث نقش روزنامه‌نگاری امریکایی به نام باربارا بارگا را بازی می‌کند که تا هر دو مخاطب و آرچر تا پایان کار از انگیزه‌های واقعی او خبردار نمی‌شوند. این نوعی احساس ابهام و خطر به رابطه‌ی آن‌ها می‌دهد که تنش سریال را بالا می‌برد. البته احتمالا این تنش را در قسمت‌های اول سریال احساس نخواهید کرد، اما اگر به آن فرصت بدهید در قسمت‌های بعدی اوج می‌گیرد و حس تعلیق و تنش داستان را می‌افزاید که اساسا مهم‌ترین نقطه‌ی قوت این مینی‌سریال است.


«اس‌اس-جی‌بی» از ارائه‌ی پاسخ‌های صریح و سرراست سر باز می‌زند و بیننده را مجبور می‌کند تا خود به قضاوت درباره‌ی کاراکترها و اقدامات آن‌ها بپردازد. البته همانطور که انتظار دارید بسیاری از منتقدین این وجه سریال را یک نکته‌ی منفی در نظر گرفته‌اند و این منتقدین اغلب از نسل بینندگانی هستند که عادت دارند تک‌تک صحنه‌ها برایشان تبیین و تفسیر شود تا یک‌موقع مجبور نباشند ثانیه‌ای فکر خود را به کار بیندازند. برخی نیز از شیوه‌ی کارگردانی و اجرای بازیگران گله کرده و آن را شبیه درام‌های نوآر دهه‌ی چهل دانسته و عنوان کرده‌اند که اتمسفر سریال درست از آب درنیامده است. بازیگری خاص سم رایلی احتمالا در این مورد آخر نقشی اساسی داشته که گاه ریتم خود را از دست داده و به کاریکاتوری از کاراکتر تبدیل می‌شود. اما اگر بتوانید از این مورد فاکتور بگیرید مینی‌سریال «اس‌اس-جی‌بی» حسابی ارزش تماشا کردن دارد.


۱۳. پایان رژه (Parade’s End)

  • سال پخش: ۲۰۱۲
  • سازنده‌ی سریال: سوزانا وایت
  • بازیگران: بندیکت کامبربچ، ربکا هال، آدلاید کلمنز، میراندا ریچاردسون
  • امتیاز کاربران IMDb به سریال: ۷.۵ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به سریال: ۶۰ از ۱۰۰
  • تعداد قسمت‌ها: ۵

«پایان رژه» مینی‌سریال تلویزیونی بریتانیایی است که در سال ۲۰۱۲ میلادی در پنج قسمت از بی‌بی‌سی۲ پخش شد. این مینی‌سریال برگرفته از داستان درام تاریخی فورد مادوکس فورد است که توسط سوزانا وایت و نمایشنامه‌نویس مشهور، تام استاپرد برای تلویزیون اقتباس شد. داستان «پایان رژه» در پس‌زمینه‌ی جنگ جهانی اول و تحولات اجتماعی قرن بیستم می‌گذرد و شخصیت بندیکت کامبربچ، یعنی کریستوفر را دنبال می‌کند. او حسابگری هوشمند اما بدون اخلاقیات است که سال‌هاست در یک ازدواج بدون عشق با همسر خیانتکارش سیلویا (ربکا هال) گیر افتاده است. با آمدن جنگ و پدید آمدن تغییرات اجتماعی شدید در جامعه، زندگی کریستوفر نیز در سراشیبی دشواری می‌افتاد؛ او از یک سو عاشق دختری به نام ولنتاین (آدلاید کلمنز) شده و از سویی دیگر، باید خود را با جهانی در آستانه‌ی مدرنتیه هماهنگ کند.


لازم به گفتن نیست که بندیکت کامبربچ مثل همیشه اجرایی فوق العاده ارائه می‌دهد و نقش کریستوفر با آنچه معمولا از این بازیگر توقع داریم تفاوت بسیاری دارد؛ این شخصیت مردی سنتی و مقرراتی است که احساس شرافتش در تضاد با دنیای اطرافش قرار می‌گیرد. کامبربچ در به تصویر کشیدن آشفتگی‌های درونی مردی مستأصل عالی عمل کرده و می‌کوشد کریستوفر را به عنوان مردی نشان دهد که در میانه‌ی دو دنیای متضاد برای حفظ هویت خود می‌کوشد. کاوش در مسئله‌ی تغییرات اجتماعی و سیاسی اوایل قرن بیستم از مباحث محوری «پایان رژه» است که از دید شخصیت‌هایش به مرور آشکار می‌شود؛ مبارزات طبقاتی، ساختارهای جنسیتی، تأثیر جنگ بر ساختارهای جامعه‌ی بریتانیا همه مسائلی هستند که کاراکترهای سریال به طور مستقیم یا غیرمستقیم با آن‌ها دست و پنجه نرم می‌کنند. این مینی‌سریال به ویژه در به تصویر کشیدن جنبش‌های حق رأی و فشار فزاینده‌ی زنان برای دستیابی به حقوق خود کم نگذاشته است و به ویژه ولنتاین را به عنوان تجسم زن مدرن مستقل نشان می‌دهد.

نویسندگی تام استاپرد از برجسته‌ترین نقاط سریال است که با شوخ‌طبعی و هوشمندی خاص خود، همچنان به روح رمان‌های شگفت انگیز فورد وفادار است و در عین حال، دیالوگ‌های محشری را پشت هم چیده که تصویر دقیقی از وضعیت درونی شخصیت‌های داستان ترسیم می‌کنند. «پایان رژه» در آخر کار داستانی است درباره‌ی عشق، وفاداری و جستجوی معنایی در دنیایی که رو به تحولی عظیم دارد و این‌ها همه در زندگی کریستوفر نمودار می‌شوند که برای یافتن دوباره‌ی خود و جایگاهش در این جهان تازه می‌کوشد و می‌خواهد اصول شرافتمندی و اصالت را با واقعیت‌های دنیایی مطابقت دهد که دیگر این مسائل برایش ارزش به حساب نمی‌آیند. روابط او با سیلویا و ولنتاین نیز آینه‌ی کوچکی از تغییرات اجتماعی و فرهنگی بزرگتری هستند که جامعه‌ی آن روز انگلستان را بازتاب می‌دهد. سرنوشت غم‌انگیز کریستوفر در آخر ماجرا هم در دل خود نویدی امیدوارکننده دارد.


۱۴. باری دیگر برایدزهد (Brideshead Revisited)

  • سال پخش: ۱۹۸۱
  • سازنده‌ی سریال: چارلز استاریج
  • بازیگران: جرمی آیرونز، آنتونی اندروز، دایانا کوئیک، فیبی نیکولز، نیکلاس گریس
  • امتیاز کاربران IMDb به سریال: ۸.۶ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به سریال: ۸۳ از ۱۰۰
  • تعداد قسمت‌ها: ۱۱

«باری دیگر برایدزهد» بهترین مینی‌سریال تاریخی بریتانیایی است که داستان خود را به دوره‌ای نه چندان دور می‌برد و ماجرای زندگی چارلز رایدر (جرمی آیرونز) را از دهه‌های ۱۹۲۰ تا ۱۹۴۰ میلادی روایت می‌کند. این مجموعه، که  اولین بار در سال ۱۹۸۱ میلادی از تلویزیون ITV پخش شد، برگرفته از رمانی به همین نام است که نویسنده‌ی آن یعنی اولین وا در سال ۱۹۴۵ میلادی منتشر کرد، و توسط چارلز استاریج و مایکل لیندزی-هوگ کارگردانی شده است. این مجموعه‌ی ۱۱ قسمتی دارای بازیگران برجسته‌ای از جمله جرمی آیرونز، آنتونی اندروز و دایانا کوئیک است و بسیاری به عنوان یکی از بهترین درام‌های تلویزیونی تمام دوران از آن یاد می‌کنند.

در «باری دیگر برایدزهد» داستان چارلز رایدر را دنبال می‌کنیم؛ جوانی هنرمند از طبقه‌ی متوسط که مسیرش به خانواده‌ی اشرافی فلایت می‌خورد. سریال بر تأملات رایدر درباره‌ی تجربیاتش از خانه‌ی مجلل اجدادی فلایت‌ها، روابط پیچیده‌ی او با اعضای این خانواده، به ویژه دوست نزدیکش، سباستین فلایت (آنتونی اندرزو)، و خواهر سباستین، لیدی جولیا فلایت (دایانا کوئیک)، متمرکز می‌شود.


این مینی‌سریال از نظر به تصویر کشیدن اوضاع آریستوکرات‌های بریتانیا در اوایل قرن بیستم میلادی حرف ندارد. «باری دیگر برایدزهد» یک تجربه‌ی بصری شگفت انگیز و بی‌عیب و نقص از دکورهای مجلل و لوکیشن‌های چشم‌نواز ارائه می‌دهد؛ از عظمت عمارت برایدزهد، تا فضای داخلی پر از تزئینات آن و زمین‌های سبز اطراف، هر یک از این لوکیشن‌ها خود به عنوان کاراکتری در صحنه حاضر می‌شوند که حرف‌های زیادی برای گفتن دارند و نمادی از ثروت، تاریخ و اصالت خانواده‌ی فلایت به حساب می‌آیند.


نمی‌توان از «باری دیگر برایدزهد» حرف زد و سخنی از بازیگری و اجراهای معرکه‌ی جرمی آیرونز، اندروز و کوئیک به میان نیاورد. آیرونز در این سریال در نقش چارلز رایدر اجرایی به درخشندگی تمام کارنامه‌اش ارائه می‌دهد. اساسا این نقشی بود که موتور زندگی حرفه‌ای او را راه انداخت و چرخشی مهم برایش به ارمغان آورد. آنتونی اندروز نیز در نقش لرد سباستین جوان کاراکتری را به تصویر کشیده که در عین بهره‌مندی از جذابیت و شور جوانی، با اعتیاد به الکل دست و پنجه نرم می‌کند که در نهایت او را به زوال می‌کشاند. دایانا کوئیک اما در نقش خواهر زیبا و سرکش سباستین اجرای تمام عمرش را به نمایش گذاشته است و مونولوگ‌های ماندگاری دارد که تا عمر دارید از یادتان نخواهد رفت.


یکی از موضوعات برجسته‌ی این سریال، تنش بین سکولاریسم و امر مقدس است که آن را در گرایشات کاتولیک خانواده‌ی فلایت، به ویژه مادر سباستین و خواهر کوچک او، کوردلیا، می‌بینیم که در مقابل اعتقادات چارلز قرار می‌گیرد. این سریال به بررسی راه هایی می‌پردازد که در آن مذهب زندگی و روابط شخصیت‌ها را شکل می‌دهد و می‌تواند همزمان منبع تنش و هم منبع آرامش باشد. «باری دیگر برایدزهد» تصویری بی‌نهایت پیچیده و ظریف از کاتولیسیسم به تصویر می‌کشد که باید اولین وا را به خاطر آن ستود؛ تصویری که نه آن را محکوم و نه آن را کاملا تأیید می‌کند؛ بلکه مذهب را به عنوان بخشی جدایی‌ناپذیر از هویت فلایت‌ها و ساختار دنیای آن‌ها نشان می‌دهد.

نکته‌ی کلیدی دیگر که می‌توان در ماجرای زندگی رایدر در این مینی‌سریال دید، افول آریستوکراسی بریتانیا در مواجهه با مدرنیته و تغییرات اجتماعی است. «باری دیگر برایدزهد» از طریق خانواده‌ی فلایت افول شیوه‌ای از زندگی را نشان می‌دهد که در پیشرفت اجتناب‌ناپذیر جهان بریتانیایی در حال فروپاشی است. این سریال حس نوستالژی و از دست دادنی را که در رمان وا وجود دارد به خوبی به تصویر منتقل کرده و در عین حال، نقدی است بر سیستم طبقاتی و امتیازاتی که این سیستم به برخی می‌دهد و از اکثریتی سلب می‌کند.


۱۵. الیزابت اول (Elizabeth I)

  • سال پخش: ۲۰۰۵
  • سازنده‌ی سریال: تام هوپر
  • بازیگران: هلن میرن، توبی جونز، هیو دنسی، جرمی آیرونز
  • امتیاز کاربران IMDb به سریال: ۷.۹ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به سریال:
  • تعداد قسمت‌ها: ۲

این مینی‌سریال بیشتر از آنکه به سریال شبیه باشد، مانند یک فیلم طولانی است که به دو قسمت تقسیم کرده‌اند. «الیزابت اول» مینی‌سریال دو اپیزودی تاریخی درام روایتی جذاب و دقیق از دوران سلطنت ملکه الیزابت اول به تصویر می‌کشد که همواره به عنوان یکی از مهم‌ترین و نمادین‌ترین حاکمان انگلستان از او یاد کرده‌اند. این مجموعه با کارگردانی تام هوپر و نویسندگی نایجل ویلیامز ترکیبی جذاب از تاریخ و درام است که با بازی بازیگران اسطوره‌ای چون هلن میرن جان می‌گیرد.

قسمت اول از این سریال تحت عنوان «ملکه‌ی باکره» سال‌های اولیه‌ی سلطنت الیزابت و رابطه‌ی او با رابرت دادلی و آشفتگی‌های سیاسی و مذهبی آن دوران را پوشش می‌دهد. بخش دوم به عنوان «عصر طلایی» به سال‌های آخر زندگی این ملکه، رابطه‌اش با ارل اسکس و تهدید قریب‌الوقوع ارتش اسپانیا می‌پردازد.


هلن میرن نمایشی استادانه از ملکه الیزابت به نمایش می‌گذارد که خود یک‌پا کلاس بازیگری است. او هوش، اقتدار و در مقابل، آسیب‌پذیری و انسانیت ملکه را به تصویر می‌کشد و در عین حال که با پیچیدگی‌های قدرت و سیاست دست و پنجه نرم می‌کند، زنی است با روحیات و خواست‌های زنانه که گاه در تضاد با منافع دولت قرار می‌گیرند. این اجرای بی‌نقص از میرن جوایز متعددی از جمله جایزه امی و گلدن گلوب بهترین بازیگر نقش اصلی زن را برای میرن به ارمغان آورد. از بازیگران نقش مکمل نیز نمی‌توان غافل شد. باری دیگر نام جرمی آیرونز را در این فهرست داریم که این بار در این سریال در نقش رابرت دادلی، دوست دوران کودکی و عاشق‌پیشه‌ی دیرینه‌ی الیزابت ظاهر شده است. هیو دنسی نیز نقش ارل اسکس را بازی می‌کند، نجیب‌زاده‌ی پرشور و جاه‌طلبی که در سال‌های آخر زندگی الیزابت چشم او را می‌گیرد اما سرنوشتی شوم در انتظار او خواهد بود. کاراکتر توبی جونز یعنی سر رابرت سیسیل حیله‌گر و بی‌رحم نیز در مقابل ارل اسکس قرار می‌گیرد و نظر الیزابت را نسبت به او بازمی‌گرداند. البته جا داشت که در قسمت دوم زمان بیشتری به ارل اسکس اختصاص داده و فرصت داده می‌شد شخصیت او درست جا بیفتد؛ اما برای به پایان بردن داستان در تنها دو قسمت این حس عجله منطقی به نظر می‌رسد.


فیلمنامه‌ی نایجل ویلیامز یکی از نکات جذاب سریال است که به طرز ماهرانه‌ای دقت تاریخی را با روایت دراماتیک درهم‌می‌آمیزد و از طریق دیالوگ‌های غنی و ظریف، با کمترین جملات بیشترین حرف‌ها را می‌زند و فتنه‌های سیاسی، درگیری‌های شخصی و آشفتگی‌های عاطفی شخص الیزابت را در آن دوره به تصویر می‌کشد. کارگردانی تام هوپر نیز به همان اندازه ستودنی است و شاید لحظه‌هایی به خودتان بیایید و ببینید چنان در تصویر غرق شده‌اید که یادتان رفته کاراکترها درباره‌ی چه چیزی صحبت می‌کردند. در نهایت توجه به جزئیات، نورپردازی و قاب‌بندی‌ها، دکورها و لباس‌های خوش‌ساخت، همه و همه در کنار هم جمع شده‌اند تا قابی زنده و پویا از برهه‌ای از تاریخ انگلستان ترسیم کنند که دیدن آن برای علاقمندان به تاریخ به شدت توصیه می‌شود.


۱۶. مری و جرج (Mary and George)

  • سال پخش: ۲۰۲۴
  • سازنده‌ی سریال: دی. سی. مور
  • بازیگران: جولین مور، نیکلاس گالیتزین، تونی کارن، نیکولا واکر، لوری دیویدسون
  • امتیاز کاربران IMDb به سریال: ۷.۱ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به سریال: ۹۷ از ۱۰۰
  • تعداد قسمت‌ها: ۷

این لیست اگر یک چیز را ثابت کرده باشد، آن این است که می‌توانید برای دیدن مینی‌سریال‌های تاریخی به بریتانیا اعتماد کنید که چندی از بهترین‌های این ژانر همه از این کشور بیرون آمده‌اند. «مری و جرج» تازه‌ترین مینی‌سریال این فهرست است که در همین ماه مارس سال ۲۰۲۴ میلادی روی شبکه‌ی اسکای آتلانتیک بریتانیا منتشر شد و از همان آغاز کار نظرات مثبت منتقدان و بینندگان را به خود جلب کرد. این مینی‌سریال تاریخی مبتنی بر داستان واقعی زندگی جیمز ششم اسکاتلند و یکم انگلستان و ایرلند ساخته شده و بر رابطه‌ی نامأنوس او با دوک نخست باکینگهام متمرکز می‌شود، اما پیش از هر چیز، داستان خود را از رابطه‌ی ناپایدار شخصیت‌های اصلی یعنی همان مری و جرج آغاز می‌کند. منبع الهام اصلی برای این مینی‌سریال کتاب تاریخی و غیرداستانی بنجامین وولی به نام «قاتل شاه» (The King’s Assassin) بوده که اولین بار در سال ۲۰۱۷ میلادی منتشر شد.


داستان این مینی‌سریال درام تاریخی در اوایل قرن هفدهم انگلستان اتفاق می‌افتد. در آغاز کار با مری آشنا می‌شویم که مادری با نقشه‌های جاه‌طلبانه است و از موقعیت اجتماعی خانواده‌اش ناراضی. همین موجب می‌شود مری تمام تلاش خود را بکند تا پسر خردسالش جرج را به یک درباری حیله‌گر تبدیل کند تا بتواند به خاطر پسرش هم که شده موقعیت خود را بالا بکشد. هدف نهایی مری اغوا کردن پادشاه پیر یعنی جیمز اول است تا از این طریق قدرت و نفوذ خود و خانواده‌اش را تضمین کند. داستان با صعود مری و جرج از قله‌های ترقی بالا می‌گیرد و بالاخره پادشاه با اغواگری‌ها و جذابیت‌های نقشه‌ی مری کور می‌شود که در نهایت، قدرت و اموال بسیاری را نصیب خانواده‌ی ویلیرز می‌کند.


نقطه‌ی قوت این مینی‌سریال تاریخی در اجرای بازیگران اصلی آن نهفته است. همانطور که انتظارش را دارید جولین مور اجرایی بی‌نقص از مری ویلیرز ارائه می‌دهد. او به طرز ماهرانه‌ای جاه‌طلبی و اندیشه‌های بلندپروازانه‌ی مادری دلسوز را به تصویر می‌کشد و از شخصیت مری یک کاراکتر با اراده‌ای پولادین می‌سازد، زنی که شخصیت او تنها در زنانگی یا مادر بودن او خلاصه نمی‌شود، بلکه قدرت آن را دارد که پادشاه انگلستان را به ساز خود برقصاند. در کنار او پسر محبوبش جرج را داریم که نیکلاس گالیتزین نقش او را بازی می‌کند، بازیگری جوان اما خوش‌آتیه که پس از بازی در فیلم «قرمز، سفید و آبی سلطنتی» (Red, White and Royal Blue) حسابی طرفدار پیدا کرد و حالا سروکله‌اش در بسیاری از پروژه‌ها پیدا شده است. او البته با بازی درخشان خود در نقش دوک باکینگهام ثابت کرده است که سروصدای به پا شده موقتی نخواهد بود و حکمتی پشت آن است. جرج ویلیرز گالیتزین پرقدرت و در عین حال باظرافت‌های خاص خود است. او سفر جرج از یک جوان ساده‌لوح به یک درباری قدرتمند را به بهترین نحو به تصویر کشیده است و اندیشه‌های متضاد این شخصیت را به گونه‌ای اجرا کرده که مخاطب در باور کردن روند تحول او لحظه‌ای شک نمی‌کند. کنش و واکنش بین مور و گالیتزین بی‌نظیر است و لایه‌ی دیگری از داستان‌گویی را به جریان این مینی‌سریال می‌افزاید که مدت‌ها بود مانند آن را در سریال‌هایی از این دست ندیده بودیم؛ به ویژه که این رابطه‌ی پیچیده یک رابطه‌ی مادر و فرزندی است که می‌تواند به طرز عجیبی برای مخاطب عادی ملموس به نظر برسد.

علاوه بر شخصیت‌های اصلی، منتقدان از بازیگران نقش مکمل نیز به نیکویی یاد کرده‌اند؛ تونی کارن در نقش شاه جیمز سالخورده که بادی به هر جهت عمل می‌کند عالی ظاهر شده، مارک اوهالوران در نقش سر فرانسیس بیکن نیز چنان اجرای باورپذیری ارائه کرده که پس از دیدن سریال به دانش تاریخی خود شک خواهید کرد. در کنار اجراهای فوق‌العاده، خالی از لطف نخواهد بود که به ارزش تولیدی بالای این مینی‌سریال اشاره کنیم که فضای این دوره از تاریخ انگلستان را به نحوی به تصویر کشیده که می‌تواند مخاطب را در داستان خود غرق کند، از دکورهای مجلل اتاق‌ها و دربار انگلیسی گرفته تا طراحی لباس‌های باشکوه همه بی‌نقص اجرا شده‌اند. مینی‌سریال «مری و جرج» از نظر فیلمبرداری و نورپردازی نیز حرف ندارد که در ترکیب با فیلمنامه‌ی حرفه‌ای آن می‌توان گفت حتی برخی از سریال‌ها با بودجه‌های سنگین در برابرش رنگ می‌بازند.



منبع: دیجی‌مگ