فیلم «تلماسه: بخش دو» (Dune: Part Two) بالأخره در سینماها به نمایش در آمد و در باکس آفیس نیز جایگاه خود را به دست آورد. دنبالهای که بسیاری از مخاطبان انتظارش را میکشیدند، اقتباس دنیس ویلنوو از اولین رمان «تلماسه» نوشته فرانک هربرت را تکمیل کرده و این مجموعه را به عنوان یک فرنچایز سینمایی تثبیت میکند؛ مجموعهای که نباید از دست داد. اما نکات جالب و هیجان انگیزی در مراحل تولید «تلماسه: بخش دو» وجود داشت که شنیدن آنها از زبان کارگردان فیلم خالی از لطف نیست.
چارسو پرس: فیلم «تلماسه: بخش دو» (Dune: Part Two) بالأخره در سینماها به نمایش در آمد و در باکس آفیس نیز جایگاه خود را به دست آورد. دنبالهای که بسیاری از مخاطبان انتظارش را میکشیدند، اقتباس دنیس ویلنوو از اولین رمان «تلماسه» نوشته فرانک هربرت را تکمیل کرده و این مجموعه را به عنوان یک فرنچایز سینمایی تثبیت میکند؛ مجموعهای که نباید از دست داد. اما نکات جالب و هیجان انگیزی در مراحل تولید «تلماسه: بخش دو» وجود داشت که شنیدن آنها از زبان کارگردان فیلم خالی از لطف نیست.
گروه تولید و بازیگران «تلماسه: بخش دو»
فیلم «تلماسه» با گروهی پر ستاره از بازیگران وارد صحنه شد که بسیاری از آنها در فیلم «تلماسه: بخش دو» نیز حضور دارند. دنباله «تلماسه» علاوه بر چهرههای آشنای قبلی، هواداران را با چهرههای جدیدی آشنا میکند که به شخصیتهای کلاسیک رمان جان بخشیدهاند و باعث شده مخاطبان به شناخت تازهای از آنها برسند. اما فکر نکنید استعدادهای فرنچایز «تلماسه» تنها به روی صحنه محدود میشود. در پشت صحنه این فرنچایز نیز افراد با استعداد زیادی وجود دارند که باعث و بانی برنده شدن جوایز متعدد «تلماسه» بودهاند؛ از جمله نامزدی در ۱۰ جایزه اسکار که «تلماسه» ۶ مورد از آنها را برنده شد. بسیاری از این خلاقیتها در «تلماسه: بخش دو» نیز تکرار شده است تا دنباله نیز به همان اندازه فیلم نخست تماشایی و جذاب باشد. اگرچه بسیاری از کسانی که فیلم را تماشا کردهاند معتقدند «تلماسه: بخش دو» از فیلم قبلی مهیجتر است.
در فیلم «تلماسه: بخش دو» شخصیتهای جدیدی نیز معرفی میشوند؛ از جمله فید راثا هارکونن با بازی آستین باتلر، پرنسس آرولان با بازی فلورنس پیو، امپراطور پادیشاه شدام چهارم با بازی کریستوفر والکن، لیدی مارگوت فنرینگ با بازی لئا سیدو، و شیشکلی با بازی سهیلا یعقوب. اما حتی با مدت زمان تقریباً سه ساعته «تلماسه: بخش دو»، ویلنوو نمیتوانست همه شخصیتهای کتاب را در فیلم بگنجاند.
نقش آنیا تیلور جوی در «تلماسه: بخش دو» چیست؟
آنیا تیلور جوی در «تلماسه: بخش دو» حضور کوتاهی به عنوان جدیدترین عضو خاندان آتریدیس دارد. این حضور کوتاه در حقیقت مقدمهای برای نقش پررنگتر و بزرگتر او در فیلم سوم «تلماسه» است.
در فیلم «تلماسه: بخش دو» لیدی جسیکا دخترش آلیا را باردار است اما تا انتهای فیلم زایمان نمیکند. در فیلم قبلی، تصویری از او نشان داده شد که دختر خردسال خود را در آغوش گرفته است، دختری که در هر دو فیلم بدون نام است. پس از آنکه لیدی جسیکا آب حیات را مصرف میکند تا در هیبت مادر بزرگوار برای فرمنها ظاهر شود، جنین او نیز همان قدرتها و تواناییهایی که جسیکا به دست آورده را پیدا میکند. به عبارت دیگر، همانقدر که لیدی جسیکا مادر بزرگوار است، جنین او نیز هست. همین امر باعث میشود دختر به دنیا نیامده لیدی جسیکا بتواند به طور ذهنی با او صحبت کند. از طریق این ارتباط ذهنی، آلیا (دختر به دنیا نیامده جسیکا) مادرش را قانع میکند تا برادرش، پاول آتریدیس، را به عنوان لیسان الغیب معرفی کند.
بعدها، پاول الهامهای قویتری نسبت به قبل پیدا میکند، به ویژه پس از مصرف آب حیات. بعد از انجام این کار است که او خواهر متولد نشدهاش را در قامت یک زن جوان میبیند و آلیا به او میگوید چقدر دوستش دارد. تا پایان فیلم «تلماسه: بخش دو» آلیا هنوز به دنیا نیامده است، که نشاندهنده یک تفاوت عمده با منبع اقتباس و حتی اقتباسهای گذشته «تلماسه» است. در عین حال، انتخاب بازیگر فیلم راه را برای ورود آلیا هموار میکند تا در فیلمهای آینده هر چه بیشتر به آلیای درون رمانها شباهت داشته باشد.
آلیا آتریدیس در رمانهای «تلماسه»
آلیا آتریدیس اولین بار در رمان اول مجموعه «تلماسه» حضور پیدا کرد. داستان او تقریباً مشابه آنچه در «تلماسه: بخش دو» مشاهده میکنیم روایت شده. آلیا دختر دوک لتو آتریدیس و لیدی جسیکا از بنه جزریت است که قبل از مرگ نابهنگام دوک نطفهاش بسته میشود. هنگامی که جسیکا باردار بود، به همراه پسرش پاول سرگردان میشوند تا اینکه فرمنها به آنها پناه میدهند. لیدی جسیکا جایگزین مادر بزرگوار قبلی قبیله میشود، این امر مستلزم آن است که او آب حیات را مصرف کند. آب حیات یک ماده سمی است که به جسیکا و جنین او دانش اعضای قبلی بنه جزریت را اعطا میکند.
آلیا زمانی این حقیقت را به ولادیمیر هارکونن میگوید که پس از کشتن تعدادی از اعضای ساردواکار، او را با نیش گوم جبار به قتل میرساند. در جلد دوم مجموعه «تلماسه»، یعنی «مسیحای تلماسه» (Dune Messiah)، آلیا که اکنون بزرگتر شده، با نسخه احیا شده دوست کشته شده پاول، دانکن آیداهو، رابطهای نسبتاً عاشقانه برقرار میکند. در ادامه داستان مجموعه، زمانی که پاول امپراطوری خود را رها میکند تا در صحرا پرسه بزند، آلیا نایب السلطنه میشود. متأسفانه در کتاب «فرزندان تلماسه» (Children of Dune) شاهد این هستیم که آلیا تقریباً به دست پرسونای جد خود، بارون هارکونن، تسخیر میشود.
آیا آلیا آتریدیس با بازی آنیا تیلور جوی در فیلم «مسیحای تلماسه» حضور خواهد داشت؟
در الهاماتی که در طول «تلماسه: بخش دو» از آینده نشان داده میشود، نسخه بزرگسال آلیا به دست آنیا تیلور جوی به تصویر کشیده شده است. حضور آنیا تیلور جوی در فیلم تا زمان اکران فیلم مخفی نگه داشته شد، اگرچه پیش از آن شایعه حضور او بین طرفداران فیلم رد و بدل میشد. با توجه به محبوبیت تیلور جوی، این احتمال وجود دارد که او نقش آلیا را در اقتباس سینمایی کتاب «مسیحای تلماسه» بازی کند.
کارگردان فیلم، دنیس ویلنوو، به علاقه خود برای ساختن فیلم «مسیحای تلماسه» اشاره کرده است. با این حال، این فیلمساز به احتمال زیاد قبل از بازگشت به سیاره آراکیس و تولید سومین فیلم فرنچایز «تلماسه»، روی پروژههای دیگری کار خواهد کرد. در حال حاضر شایعههایی وجود دارد که او روی دو فیلم متفاوت کار میکند؛ یکی از آن فیلمها درباره کلئوپاترا و دیگری اقتباسی از رمان مشهور علمی-تخیلی، «ملاقات با راما» (Rendezvous with Rama) است. اما میتوان به وضوح مشاهده کرد که ویلنوو برای ساختن «مسیحای تلماسه» مصمم است و قصد دارد این فیلم را به بهترین نحو ممکن بسازد. بنابراین احتمالاً تأخیرهایی برای تولید و تنظیم دقیق فیلم وجود خواهد داشت. با توجه به اینکه وقایع کتاب حدود ۱۲ سال پس از رمان اول اتفاق میافتد، چنین تأخیری برای فیلم جواب خواهد داد (چرا که سن بازیگرها میبایست بالاتر برود). البته، این گاهشماری به احتمال زیاد به منظور تطبیق پیدا کردن با آلیای تیلور جوی تغییر خواهد کرد. به خصوص که در پایان «تلماسه: بخش دو» این شخصیت هنوز به دنیا نیامده است. پس شاید به جای ۱۲ سال، شاهد یک پرش زمانی ۱۸ ساله باشیم.
اگر فیلم «مسیحای تلماسه» به منبع اقتباس وفادار باشد، نقش بسیار گستردهای برای آلیا آتریدیس در نظر خواهد داشت، مشابه نقشی که در فیلم «تلماسه: بخش دو» به لیدی جسیکا و چانی داده شد. متأسفانه، سومین فیلم «تلماسه» به احتمال زیاد آخرین فیلم ویلنوو خواهد بود، چرا که او به تولید یک سهگانه از فرنچایز «تلماسه» بسنده خواهد کرد و حداقل فعلاً قصد ندارد فیلمهای بیشتری را کارگردانی کند. با این وجود همان یک فیلم باقی مانده نیز میتواند آلیای بزرگسال را به خوبی به تصویر بکشد و این شخصیت را در کانون توجه قرار بدهد. با توجه به اهمیت فزاینده آلیا، انتخاب مخفیانه آنیا تیلور جوی تصمیم عاقلانه و ارزشمندی بوده است. چرا که این بازیگر جوان و با استعداد میتواند نشان دهد این شخصیت قدرتمند «تلماسه» چقدر میتواند نفرتانگیز باشد.
تصمیم سخت دنیس ویلنوو برای حذف یک شخصیت از «تلماسه: بخش دو»
دنیس ویلنوو حذف یکی از شخصیتهای فیلم اصلی از «تلماسه: بخش دو» را یکی از دشوارترین تصمیماتی میداند که در رابطه با تولید این دنباله گرفته است.
در اولین فیلم «تلماسه» به کارگردانی ویلنوو، استفان مککینلی هندرسون در نقش توفیر هاوات، مربی پاول آتریدیس ظاهر شد. با توجه به اینکه در رمان توفیر از کشتاری که خاندان آتریدیس تجربه کرد جان سالم به در میبرد، بسیاری از هواداران فیلم توقع داشتند دوباره توفیر را ببینند، اما این شخصیت در «تلماسه: بخش دو» بازنمیگردد. طی مصاحبهای که کارگردان «تلماسه» با مجله اینترتینمنت ویکلی داشته، این حقیقت را به اشتراک گذاشته که در ابتدا قرار بوده توفیر در فیلم «تلماسه: بخش دو» حضور پیدا کند، اما با توجه به حال و هوای خاصی که برای فیلم در نظر گرفته شده بود، درنهایت مجبور شدند این شخصیت را حذف کنند. با این وجود ویلنوو این تصمیم را بسیار دردناک توصیف کرد.
ویلنوو در این باره توضیح داد: «وقتی شما سعی میکنید با شرایط سازگار شوید، همیشه نوعی خشونت نسبت به منبع اقتباس وجود خواهد داشت.» (به معنای تغییرهای اجتنابناپذیر.) او ادامه داد: «شما مجبور میشوید چیزهایی را تغییر دهید، مجبور میشوید انعطافپذیر باشید، مجبور میشوید انتخابهای دردناکی بکنید. یکی از دردناکترین انتخابها برای من در مقام کارگردان «تلماسه: بخش دو»، توفیر هاوات بود. او شخصیتی است که من به شخصه کاملاً دوستش دارم. با این وجود در همان ابتدا تصمیم گرفتم که فیلم «تلماسه: بخش دو» قرار است یک اقتباس با محوریت بنه جزریت باشد. این به آن معنا بود که منتاتها قرار نیست آنطور که در کتابها حضور دارند، در فیلم حاضر باشند. این ماهیت ساخت یک اقتباس است.»
ممکن است دنیس ویلنوو در رابطه با رویکردی که در تولید فیلم «تلماسه: بخش دو» دنبال کرده، ایده درستی داشته باشد. به هر حال این فیلم پس از اکران در سینماها به یک موفقیت انکارناپذیر تبدیل شد و با اولین حضور خود در باکس آفیس با یک افتتاحیه تقریباً ۸۱ میلیون دلاری داشت. منتقدان و تماشاگران فیلم نیز بر این نظر هستند که فیلم از کیفیت بسیار بالایی برخوردار است. در سایت راتن توماتوز، امتیاز مورد تأیید منتقدان برای فیلم ۹۴ درصد است. علاوه بر اینها، کریستوفر نولان، کارگردان و فیلمساز تحسینشده، «تلماسه: بخش دو» را بسیار تحسین کرد و آن را با فیلم «امپراطوری ضربه میزند» (The Empire Strikes Back) مقایسه کرد.
نولان میگوید: «فکر نمیکنم بیراه گفته باشم اگر بگویم قسمت اول «تلماسه» حکم فیلم «جنگ ستارگان» (the Star Wars) را داشته و فیلم «تلماسه: بخش دو» برای من درست مثل «امپراطوری ضربه میزند» بوده است؛ فیلم محبوب من در فرنچایز «جنگ ستارگان». من فکر میکنم «تلماسه: بخش دو» به طرز فوقالعاده و هیجانانگیزی همه چیزهایی را که در قسمت اول معرفی شدند، بسط داده است.»
تولید فیلم «تلماسه: بخش دو»
در پشت صحنه، ویلنوو به عنوان کارگردان و یکی از نویسندهها حضور دارد. جان اسپایتس نیز یکی دیگر از نویسندههای اصلی فیلم است. گرگ فریزر فیلمبردار، جو واکر تدوینگر و هانس زیمر آهنگساز نیز دوباره به او پیوستند تا جادوی «تلماسه: بخش دو» تکمیل شود. مانند فیلم اول، منتقدان به جلوههای بصری خیرهکننده فیلم اشاره کردهاند؛ به خصوص به این حقیقت که کرمهای شنی آراکیس و گیدی پرایم، دنیای سرد و بیرنگ هارکوننها چقدر ماهرانه به تصویر کشیده شده است. همچنین بسیاری از منتقدان و مخاطبان ویلنوو را تحسین کردهاند که برای کرمهای شنی فقط از جلوههای ویژه کامپیوتری استفاده نکرده و مانند فیلمهای قدیمیتر، از جلوههای عملی نیز بهره برده. امری که باعث شده فیلم واقعگرایانهتر به نظر برسد.
دنیس ویلنوو دلیل صحنههای سیاه و سفید «تلماسه: بخش دو» را توضیح داد
دنیس ویلنوو گفته علت سیاه و سفید بودن صحنههای گیدی پرایم در «تلماسه: بخش دو» منعکس کردن مستقیم شیوه زندگی خاندان هارکونن بوده است.
هواداران توقع داشتند قسمت دوم فیلم چیزهای بیشتری از محیط سیارههای کالادان، گیدی پرایم و آراکیس نشان بدهد و فرهنگها و دنیای بیگانه این سیارات را به تصویر بکشد. در حالی که تماشاگران «تلماسه: بخش دو» بر سر صحنههای برجسته فیلم بحث میکنند، اکثریت موافقند که صحنه معرفی فید راثا بهترین اقتباس از گیدی پرایم را به نمایش گذاشته. در طی یک مصاحبه دنیس ویلنوو منبع الهام خود برای سیاه و سفید به تصویر کشیدن خانه هارکوننها را توضیح داده است.
او تأکید کرد: «این ایده از کتاب آمده است. یکی از جنبههایی که من در کتاب «تلماسه» دوست دارم این ایده است که کتاب مطالعهای روی تأثیر اکوسیستم بر انسان است. این شامل ماهیت اکوسیستم، ادیان مورد پرستش بشر، تکنیکها و راههای بقا میشود. ما انسانها محصول محیطی هستیم که در آن زندگی میکنیم. وقتی میخواهید درباره فرمنها بدانید، فقط باید به صحرا نگاه کنید تا به ماهیت مردم بومیاش پی ببرید.» رمان فرانک هربرت جزئیات زیادی را در توصیف چشمانداز، مردم و اکوسیستم آراکیس ارائه داده است، اما این موضوع درباره سیاره گیدی پرایم صدق نمیکند. ویلنوو توضیح داد که خورشید سیاه گیدی پرایم مسبب شکل و شمایل خاص و خشن این سیاره است.
ویلنوو ادامه داد: «گیدی پرایم یک دنیای پلاستیکی است. بنابراین، من فکر کردم جالب میشود اگر نور خورشید بینش ما از روان هارکوننها را واضحتر کند. چه میشود اگر نور خورشید به جای آشکار کردن رنگها، آنها را میکشت و یک دنیای سیاه و سفید بسیار وهمانگیز ایجاد میکرد؟ این امر ساده باعث میشود مخاطب دید بهتری نسبت به درک این افراد از واقعیت، نظام سیاسی و فرهنگ بدوی وحشیانه آنها پیدا کند.» در برخی از صحنههای گیدی پرایم و هارکوننها از رنگهای خنثی به جای سیاه و سفید استفاده شده، اما در صحنه مربوط به فید راثا هیچ رنگی وجود ندارد. در این صحنه به خصوص او در تابش خیرهکننده و عجیبی از نور خورشید گیدی پرایم قرار گرفته و از هر رنگی عاری شده است. ویلنوو فاش کرد که آن صحنه را با مادون قرمز فیلمبرداری کردهاند تا به چنین نتیجهای دست پیدا کنند.
ویلنوو تأیید کرد که فیلمبردار فیلم، گرگ فریزر، ایده استفاده از دوربین مادون قرمز را مطرح کرد و با استقبال ویلنوو، ایده را اجرایی کردهاند. او در این باره افزود: «نکته مهمی که درباره این شیوه فیلمبرداری وجود دارد، این است که هیچ راه برگشتی برای شما نمیگذارد. من این موضوع را به فریزر گفتم تا بفهمد هیچ راه بازگشتی برای ما وجود ندارد و اگر پشیمان شدیم نمیتوانیم رنگ این صحنهها را تغییر دهیم.» صحنه فید راثا در به تصویر کشیدن منظره عجیب گیدی پرایم به شکلی منحصر به فرد کاملا موفق عمل کرد. موفقیتی که دنیس ویلنوو در فیلمهای «ورود» (Arrival) و «بلید رانر ۲۰۴۹» (Blade Runner 2049) نیز به آن دست یافت.
فیلم «تلماسه: بخش دو» یک بررسی دقیق از مخربترین ایدههای کتاب است
دومین فیلم «تلماسه» به کارگردانی دنیس ویلنوو به طرز درخشانی حقایق تاریک و محوری رمان فرانک هربرت را آشکار میکند.
پایان نخستین فیلم «تلماسه» دنیس ویلنوو این امکان را به وجود آورد تا این بازگویی از اثر فرانک هربرت را به عنوان روایتی تلخ اما خوشبینانه تجربه کنیم که درباره مرد جوانی است که سرنوشت خود را در آغوش میگیرد تا رهاییبخش شود. این فیلم ذکاوت پاول آتریدیس را به عنوان ارزشمندترین ابزار او در نظر گرفت و اخلاقگرایی او را در مقام نشانهای از قدم زدن او در مسیر درست نشان داد. درست مثل کتاب، در فیلم «تلماسه» نیز قرار بود مخاطب پاول را شخصیتی پیچیده اما دلسوز ببیند که در آغاز سفر قهرمان خود قرار دارد. اما «تلماسه: بخش دو» آنچه که برای تبدیل پاول به یک شخصیت اسطورهای نیاز است را آشکار میکند و مخاطبان را به چالش میکشد تا بفهمند این داستان از ابتدا داستانی تاریک بوده است.
«تلماسه: بخش دو» که اساساً همان جایی که فیلم نخست به پایان رسید شروع میشود، عمیقتر به عواقب سقوط خاندان آتریدیس میپردازد و پاول آتریدیس و مادرش لیدی جسیکا را به تصویر میکشد که به مبارزه برای بقا در سیاره بیابانی آراکیس ادامه میدهند. حتی با وجود تکنیکهای قویسازی ذهن بنه جزریت که جسیکا استفاده میکند، گیر افتادن در آراکیس به معنای مرگ بین طوفانهای وحشیانه و کرمهای شنی غولپیکر است. پس از آنکه پاول تماشا کرد دوستان و خانوادهاش به دست هارکوننهای شرور سلاخی شدند و با خیانت امپراطور قدرت ناعادلانه از دست خاندانش خارج شد، دلایل زیادی دارد تا ناامیدی غیرقابل تصوری احساس کند.
در قسمت اول فیلم پاول به صورت اجمالی چانی را در الهامات خود از آینده میدید. وقتی سرانجام پاول و چانی حضوری ملاقات میکنند، حس شگفتانگیزی به وارث خاندان آتریدیس دست میدهد؛ هم از نظر فردی، و هم به خاطر قدرتی که چانی به عنوان عضوی از فرمنها دارد. تنها افرادی که میدانند چگونه در بیابانهای آراکیس زنده بمانند، فرمنهایی هستند که حالا سرنوشت پاول و مادرش به آنها گره خورده.
ویلنوو و گرگ فریزر که فیلمبردار «تلماسه: بخش دو» است، یک بار دیگر آراکیس را به عنوان مکانی بسیار وسیع و متروک معرفی میکنند که مملو از زیبایی و خطر است. اما «تلماسه: بخش دو» از زمان خود در این سیاره استفاده میکند تا با تفکر بیشتری به بررسی اینکه فرمنها چگونه بیابان را به بخشی از وجود خود تبدیل کردهاند، بپردازد. این ایده در ریتم و هنر رقص فرمنها و در طول تمام درگیریهای تنشآمیز فیلم میان نیروهای هارکونن و مردمان بیابان به نمایش در آمده است. فیلم به خوبی نشان میدهد دانش عمیق فرمنها از آراکیس چطور آنها را به جنگجویانی بیهمتا تبدیل کرده.
فرمنهایی مانند چانی و شیشکلی نبرد خود را با ستمگران نبردی میدانند که مردمشان باید به تنهایی در آن پیروز شوند. از نظر آنها ایمان فرمنهای جنوبی مانند رئیس قبیله، استیلگار، به افسانههای باستانی درباره یک مسیحا بیمعنی و خرافه است. اما استیلگار در پاول همان ناجیای را میبیند که قرنهاست مردمش برای آمدن او دعا میکنند تا بیاید و آنها را از دست ظالمان رها کند. درعوض شاهزاده جوان اصرار میکند که قصد ندارد آنطور که خانوادهاش پیش از این سیاره را کنترل میکرد، فرمنها را کنترل کند و تنها نیت او خدمت کردن به مردم فرمن است. پس از این حتی چانی هم مجبور میشود به این فکر کند که شاید چیز خاصی درباره پاول آتریدیس وجود داشته باشد، شاید او واقعاً بتواند آزادی را برای فرمنها به ارمغان بیاورد.
در «تلماسه: بخش دو» ما میبینیم که ارتباط سیستمهای فرهنگی و قدرت در کهکشان صرفاً به متکی بودن همه آنها به اسپایس نیست. فیلم این موضوع را از طریق به تصویر کشیدن نزدیکترین زنان به پاول به نمایش میگذارد و نشان میدهد چطور رأس قدرت از طریق مذهب و گروههایی مانند بنه جزریت چنین سیستمهایی را رواج داده است. علیرغم اینکه آراکیس سیارهای بسیار منزوی است، از طریق مذهب به شیوههای جذابی فرمنها را به بنه جزریت متصل میکند. و در حالی که برخی از اعضای خواهرخواندگی بنه جزریت وجود دارند که خواهان مرگ پاول هستند، برخی دیگر مانند دختر امپراطور شدام چهارم، پرنسس آرولان، مخفیانه مجذوب اوج گرفتن اجتنابناپذیر پاول در میان صفوف فرمنها شدهاند.
«تلماسه: بخش دو» از طریق تازهواردانی مانند لیدی مارگوت فنرینگ و پرنسس آرولان بینش بیشتری درباره تاریخچه و اهداف بنه جزریت، این انجمن خواهرخواندگی باستانی، ارائه میکند. دقیقاً به همان شکلی که فیلم بر چگونگی تسلط فرمنها به هنر بقا در بیابان تأکید میکند. قسمت دوم «تلماسه» همچنین روشن میکند که بنه جزریت تقریباً همیشه به دنبال اهداف مستقل خود هستند و به لطف هزاران سال مهندسی سیاسی و برنامهریزی دقیق موفق شدهاند در تمام خاندانهای قدرتمند امپراطوری به میزان کافی نفوذ کنند.
پرنسس آرولان به طور مخفیانه وقایع تاریخی را ثبت میکند. مادر بزرگوار، گایوس هلن موهیم، مارگوت را به گیدی پرایم میفرستد تا یک مأموریت مهم را در دنیای بیرنگ هارکوننها به سرانجام برساند. با این وجود استعداد بنه جزریت برای بقا و نقشهکشی به طرز درخشانی در لیدی جسیکا تجسم یافته است. چرا که او مانند پسرش، به سرعت در میان فرمنها پذیرفته شد. فرمنها تواناییهای جسیکا را نشانه دیگری برای مسیحا بودن پاول میدانند.
ویلنوو و نویسنده همکار او، جان اسپایتس، به قدری دو شخصیت چانی و لیدی جسیکا را در داستان «تلماسه: بخش دو» پررنگ کردهاند که خط داستانی آنها به وضوح روی تبدیل شدن پاول به معدیب تأثیر زیادی گذاشته. علاوه بر این با وجود آنها در داستان، دیگر نمیتوان روایت پاول آتریدیس را به عنوان یک روایت از ناجی سفیدی تفسیر کرد که قصد نجات بشریت را دارد. هربرت «تلماسه» را در مقام نقدی چندوجهی از ناجیان سفید نوشت و پاول به عنوان نماینده نهایی نئو امپریالیسم در داستان حضور پیدا کرد تا ضمن اتصال با تمدنها، به بهانه پیشرفت اجتماعی یا رشد اقتصادی آنها را نابود کند. گاهی اوقات، دیدن این مفاهیم در اولین فیلم «تلماسه» دشوار بود، چرا که قرار بود شما در معماها و تازگی زندگی پاول آتریدیس در آراکیس غرق شوید. اما قسمت دوم با بیان این موضوع که ایده کویساتز هادراخ چقدر خطرناک است، رویکرد واضحی در این باره دارد. «تلماسه: بخش دو» نشان میدهد که چطور چند جناح مختلف قصد دارند از این مفهوم، از ناجی سفید، به عنوان یک سلاح برای دستیابی به قدرت استفاده کنند.
نبردهایی که در «تلماسه: بخش دو» به تصویر کشیده شده و هنر طراحی و ساخت آنها بخشی از چیزی است که این فیلم را به نمایشی مؤثر و استادانه از توانایی ویلنوو در درک دنیاهایی تبدیل کرده که همزمان زیبا و وحشتانگیز هستند. «تلماسه: بخش دو» فیلمی مهیج و نفسگیر است که بازیگران مسلط آن اجراهای خیرهکننده و ظریف خود را به رخ میکشند. اجراهایی که به واسطه موسیقی متن غنی هانس زیمر به خوبی تقویت شدهاند. با این همه تأثیرگذارترین چیز درباره «تلماسه: بخش دو» شیوهای است که موفق میشود تمام رشتههایش را به هم ببافد تا به یک داستان جذاب و گیرا تبدیل شود. داستانی که اگر ویلنوو مصمم باشد و البته فرصت آن را پیدا کند، میتواند با گسترش هرچه بیشتر، به فرنچایزی به یاد ماندنی و برجسته در میان آثار علمی-تخیلی تبدیل شود.
منبع: دیجیمگ
گروه تولید و بازیگران «تلماسه: بخش دو»
فیلم «تلماسه» با گروهی پر ستاره از بازیگران وارد صحنه شد که بسیاری از آنها در فیلم «تلماسه: بخش دو» نیز حضور دارند. دنباله «تلماسه» علاوه بر چهرههای آشنای قبلی، هواداران را با چهرههای جدیدی آشنا میکند که به شخصیتهای کلاسیک رمان جان بخشیدهاند و باعث شده مخاطبان به شناخت تازهای از آنها برسند. اما فکر نکنید استعدادهای فرنچایز «تلماسه» تنها به روی صحنه محدود میشود. در پشت صحنه این فرنچایز نیز افراد با استعداد زیادی وجود دارند که باعث و بانی برنده شدن جوایز متعدد «تلماسه» بودهاند؛ از جمله نامزدی در ۱۰ جایزه اسکار که «تلماسه» ۶ مورد از آنها را برنده شد. بسیاری از این خلاقیتها در «تلماسه: بخش دو» نیز تکرار شده است تا دنباله نیز به همان اندازه فیلم نخست تماشایی و جذاب باشد. اگرچه بسیاری از کسانی که فیلم را تماشا کردهاند معتقدند «تلماسه: بخش دو» از فیلم قبلی مهیجتر است.
در فیلم «تلماسه: بخش دو» شخصیتهای جدیدی نیز معرفی میشوند؛ از جمله فید راثا هارکونن با بازی آستین باتلر، پرنسس آرولان با بازی فلورنس پیو، امپراطور پادیشاه شدام چهارم با بازی کریستوفر والکن، لیدی مارگوت فنرینگ با بازی لئا سیدو، و شیشکلی با بازی سهیلا یعقوب. اما حتی با مدت زمان تقریباً سه ساعته «تلماسه: بخش دو»، ویلنوو نمیتوانست همه شخصیتهای کتاب را در فیلم بگنجاند.
نقش آنیا تیلور جوی در «تلماسه: بخش دو» چیست؟
آنیا تیلور جوی در «تلماسه: بخش دو» حضور کوتاهی به عنوان جدیدترین عضو خاندان آتریدیس دارد. این حضور کوتاه در حقیقت مقدمهای برای نقش پررنگتر و بزرگتر او در فیلم سوم «تلماسه» است.
در فیلم «تلماسه: بخش دو» لیدی جسیکا دخترش آلیا را باردار است اما تا انتهای فیلم زایمان نمیکند. در فیلم قبلی، تصویری از او نشان داده شد که دختر خردسال خود را در آغوش گرفته است، دختری که در هر دو فیلم بدون نام است. پس از آنکه لیدی جسیکا آب حیات را مصرف میکند تا در هیبت مادر بزرگوار برای فرمنها ظاهر شود، جنین او نیز همان قدرتها و تواناییهایی که جسیکا به دست آورده را پیدا میکند. به عبارت دیگر، همانقدر که لیدی جسیکا مادر بزرگوار است، جنین او نیز هست. همین امر باعث میشود دختر به دنیا نیامده لیدی جسیکا بتواند به طور ذهنی با او صحبت کند. از طریق این ارتباط ذهنی، آلیا (دختر به دنیا نیامده جسیکا) مادرش را قانع میکند تا برادرش، پاول آتریدیس، را به عنوان لیسان الغیب معرفی کند.
بعدها، پاول الهامهای قویتری نسبت به قبل پیدا میکند، به ویژه پس از مصرف آب حیات. بعد از انجام این کار است که او خواهر متولد نشدهاش را در قامت یک زن جوان میبیند و آلیا به او میگوید چقدر دوستش دارد. تا پایان فیلم «تلماسه: بخش دو» آلیا هنوز به دنیا نیامده است، که نشاندهنده یک تفاوت عمده با منبع اقتباس و حتی اقتباسهای گذشته «تلماسه» است. در عین حال، انتخاب بازیگر فیلم راه را برای ورود آلیا هموار میکند تا در فیلمهای آینده هر چه بیشتر به آلیای درون رمانها شباهت داشته باشد.
آلیا آتریدیس در رمانهای «تلماسه»
آلیا آتریدیس اولین بار در رمان اول مجموعه «تلماسه» حضور پیدا کرد. داستان او تقریباً مشابه آنچه در «تلماسه: بخش دو» مشاهده میکنیم روایت شده. آلیا دختر دوک لتو آتریدیس و لیدی جسیکا از بنه جزریت است که قبل از مرگ نابهنگام دوک نطفهاش بسته میشود. هنگامی که جسیکا باردار بود، به همراه پسرش پاول سرگردان میشوند تا اینکه فرمنها به آنها پناه میدهند. لیدی جسیکا جایگزین مادر بزرگوار قبلی قبیله میشود، این امر مستلزم آن است که او آب حیات را مصرف کند. آب حیات یک ماده سمی است که به جسیکا و جنین او دانش اعضای قبلی بنه جزریت را اعطا میکند.
آلیا زمانی این حقیقت را به ولادیمیر هارکونن میگوید که پس از کشتن تعدادی از اعضای ساردواکار، او را با نیش گوم جبار به قتل میرساند. در جلد دوم مجموعه «تلماسه»، یعنی «مسیحای تلماسه» (Dune Messiah)، آلیا که اکنون بزرگتر شده، با نسخه احیا شده دوست کشته شده پاول، دانکن آیداهو، رابطهای نسبتاً عاشقانه برقرار میکند. در ادامه داستان مجموعه، زمانی که پاول امپراطوری خود را رها میکند تا در صحرا پرسه بزند، آلیا نایب السلطنه میشود. متأسفانه در کتاب «فرزندان تلماسه» (Children of Dune) شاهد این هستیم که آلیا تقریباً به دست پرسونای جد خود، بارون هارکونن، تسخیر میشود.
آیا آلیا آتریدیس با بازی آنیا تیلور جوی در فیلم «مسیحای تلماسه» حضور خواهد داشت؟
در الهاماتی که در طول «تلماسه: بخش دو» از آینده نشان داده میشود، نسخه بزرگسال آلیا به دست آنیا تیلور جوی به تصویر کشیده شده است. حضور آنیا تیلور جوی در فیلم تا زمان اکران فیلم مخفی نگه داشته شد، اگرچه پیش از آن شایعه حضور او بین طرفداران فیلم رد و بدل میشد. با توجه به محبوبیت تیلور جوی، این احتمال وجود دارد که او نقش آلیا را در اقتباس سینمایی کتاب «مسیحای تلماسه» بازی کند.
کارگردان فیلم، دنیس ویلنوو، به علاقه خود برای ساختن فیلم «مسیحای تلماسه» اشاره کرده است. با این حال، این فیلمساز به احتمال زیاد قبل از بازگشت به سیاره آراکیس و تولید سومین فیلم فرنچایز «تلماسه»، روی پروژههای دیگری کار خواهد کرد. در حال حاضر شایعههایی وجود دارد که او روی دو فیلم متفاوت کار میکند؛ یکی از آن فیلمها درباره کلئوپاترا و دیگری اقتباسی از رمان مشهور علمی-تخیلی، «ملاقات با راما» (Rendezvous with Rama) است. اما میتوان به وضوح مشاهده کرد که ویلنوو برای ساختن «مسیحای تلماسه» مصمم است و قصد دارد این فیلم را به بهترین نحو ممکن بسازد. بنابراین احتمالاً تأخیرهایی برای تولید و تنظیم دقیق فیلم وجود خواهد داشت. با توجه به اینکه وقایع کتاب حدود ۱۲ سال پس از رمان اول اتفاق میافتد، چنین تأخیری برای فیلم جواب خواهد داد (چرا که سن بازیگرها میبایست بالاتر برود). البته، این گاهشماری به احتمال زیاد به منظور تطبیق پیدا کردن با آلیای تیلور جوی تغییر خواهد کرد. به خصوص که در پایان «تلماسه: بخش دو» این شخصیت هنوز به دنیا نیامده است. پس شاید به جای ۱۲ سال، شاهد یک پرش زمانی ۱۸ ساله باشیم.
اگر فیلم «مسیحای تلماسه» به منبع اقتباس وفادار باشد، نقش بسیار گستردهای برای آلیا آتریدیس در نظر خواهد داشت، مشابه نقشی که در فیلم «تلماسه: بخش دو» به لیدی جسیکا و چانی داده شد. متأسفانه، سومین فیلم «تلماسه» به احتمال زیاد آخرین فیلم ویلنوو خواهد بود، چرا که او به تولید یک سهگانه از فرنچایز «تلماسه» بسنده خواهد کرد و حداقل فعلاً قصد ندارد فیلمهای بیشتری را کارگردانی کند. با این وجود همان یک فیلم باقی مانده نیز میتواند آلیای بزرگسال را به خوبی به تصویر بکشد و این شخصیت را در کانون توجه قرار بدهد. با توجه به اهمیت فزاینده آلیا، انتخاب مخفیانه آنیا تیلور جوی تصمیم عاقلانه و ارزشمندی بوده است. چرا که این بازیگر جوان و با استعداد میتواند نشان دهد این شخصیت قدرتمند «تلماسه» چقدر میتواند نفرتانگیز باشد.
تصمیم سخت دنیس ویلنوو برای حذف یک شخصیت از «تلماسه: بخش دو»
دنیس ویلنوو حذف یکی از شخصیتهای فیلم اصلی از «تلماسه: بخش دو» را یکی از دشوارترین تصمیماتی میداند که در رابطه با تولید این دنباله گرفته است.
در اولین فیلم «تلماسه» به کارگردانی ویلنوو، استفان مککینلی هندرسون در نقش توفیر هاوات، مربی پاول آتریدیس ظاهر شد. با توجه به اینکه در رمان توفیر از کشتاری که خاندان آتریدیس تجربه کرد جان سالم به در میبرد، بسیاری از هواداران فیلم توقع داشتند دوباره توفیر را ببینند، اما این شخصیت در «تلماسه: بخش دو» بازنمیگردد. طی مصاحبهای که کارگردان «تلماسه» با مجله اینترتینمنت ویکلی داشته، این حقیقت را به اشتراک گذاشته که در ابتدا قرار بوده توفیر در فیلم «تلماسه: بخش دو» حضور پیدا کند، اما با توجه به حال و هوای خاصی که برای فیلم در نظر گرفته شده بود، درنهایت مجبور شدند این شخصیت را حذف کنند. با این وجود ویلنوو این تصمیم را بسیار دردناک توصیف کرد.
ویلنوو در این باره توضیح داد: «وقتی شما سعی میکنید با شرایط سازگار شوید، همیشه نوعی خشونت نسبت به منبع اقتباس وجود خواهد داشت.» (به معنای تغییرهای اجتنابناپذیر.) او ادامه داد: «شما مجبور میشوید چیزهایی را تغییر دهید، مجبور میشوید انعطافپذیر باشید، مجبور میشوید انتخابهای دردناکی بکنید. یکی از دردناکترین انتخابها برای من در مقام کارگردان «تلماسه: بخش دو»، توفیر هاوات بود. او شخصیتی است که من به شخصه کاملاً دوستش دارم. با این وجود در همان ابتدا تصمیم گرفتم که فیلم «تلماسه: بخش دو» قرار است یک اقتباس با محوریت بنه جزریت باشد. این به آن معنا بود که منتاتها قرار نیست آنطور که در کتابها حضور دارند، در فیلم حاضر باشند. این ماهیت ساخت یک اقتباس است.»
ممکن است دنیس ویلنوو در رابطه با رویکردی که در تولید فیلم «تلماسه: بخش دو» دنبال کرده، ایده درستی داشته باشد. به هر حال این فیلم پس از اکران در سینماها به یک موفقیت انکارناپذیر تبدیل شد و با اولین حضور خود در باکس آفیس با یک افتتاحیه تقریباً ۸۱ میلیون دلاری داشت. منتقدان و تماشاگران فیلم نیز بر این نظر هستند که فیلم از کیفیت بسیار بالایی برخوردار است. در سایت راتن توماتوز، امتیاز مورد تأیید منتقدان برای فیلم ۹۴ درصد است. علاوه بر اینها، کریستوفر نولان، کارگردان و فیلمساز تحسینشده، «تلماسه: بخش دو» را بسیار تحسین کرد و آن را با فیلم «امپراطوری ضربه میزند» (The Empire Strikes Back) مقایسه کرد.
نولان میگوید: «فکر نمیکنم بیراه گفته باشم اگر بگویم قسمت اول «تلماسه» حکم فیلم «جنگ ستارگان» (the Star Wars) را داشته و فیلم «تلماسه: بخش دو» برای من درست مثل «امپراطوری ضربه میزند» بوده است؛ فیلم محبوب من در فرنچایز «جنگ ستارگان». من فکر میکنم «تلماسه: بخش دو» به طرز فوقالعاده و هیجانانگیزی همه چیزهایی را که در قسمت اول معرفی شدند، بسط داده است.»
تولید فیلم «تلماسه: بخش دو»
در پشت صحنه، ویلنوو به عنوان کارگردان و یکی از نویسندهها حضور دارد. جان اسپایتس نیز یکی دیگر از نویسندههای اصلی فیلم است. گرگ فریزر فیلمبردار، جو واکر تدوینگر و هانس زیمر آهنگساز نیز دوباره به او پیوستند تا جادوی «تلماسه: بخش دو» تکمیل شود. مانند فیلم اول، منتقدان به جلوههای بصری خیرهکننده فیلم اشاره کردهاند؛ به خصوص به این حقیقت که کرمهای شنی آراکیس و گیدی پرایم، دنیای سرد و بیرنگ هارکوننها چقدر ماهرانه به تصویر کشیده شده است. همچنین بسیاری از منتقدان و مخاطبان ویلنوو را تحسین کردهاند که برای کرمهای شنی فقط از جلوههای ویژه کامپیوتری استفاده نکرده و مانند فیلمهای قدیمیتر، از جلوههای عملی نیز بهره برده. امری که باعث شده فیلم واقعگرایانهتر به نظر برسد.
دنیس ویلنوو دلیل صحنههای سیاه و سفید «تلماسه: بخش دو» را توضیح داد
دنیس ویلنوو گفته علت سیاه و سفید بودن صحنههای گیدی پرایم در «تلماسه: بخش دو» منعکس کردن مستقیم شیوه زندگی خاندان هارکونن بوده است.
هواداران توقع داشتند قسمت دوم فیلم چیزهای بیشتری از محیط سیارههای کالادان، گیدی پرایم و آراکیس نشان بدهد و فرهنگها و دنیای بیگانه این سیارات را به تصویر بکشد. در حالی که تماشاگران «تلماسه: بخش دو» بر سر صحنههای برجسته فیلم بحث میکنند، اکثریت موافقند که صحنه معرفی فید راثا بهترین اقتباس از گیدی پرایم را به نمایش گذاشته. در طی یک مصاحبه دنیس ویلنوو منبع الهام خود برای سیاه و سفید به تصویر کشیدن خانه هارکوننها را توضیح داده است.
او تأکید کرد: «این ایده از کتاب آمده است. یکی از جنبههایی که من در کتاب «تلماسه» دوست دارم این ایده است که کتاب مطالعهای روی تأثیر اکوسیستم بر انسان است. این شامل ماهیت اکوسیستم، ادیان مورد پرستش بشر، تکنیکها و راههای بقا میشود. ما انسانها محصول محیطی هستیم که در آن زندگی میکنیم. وقتی میخواهید درباره فرمنها بدانید، فقط باید به صحرا نگاه کنید تا به ماهیت مردم بومیاش پی ببرید.» رمان فرانک هربرت جزئیات زیادی را در توصیف چشمانداز، مردم و اکوسیستم آراکیس ارائه داده است، اما این موضوع درباره سیاره گیدی پرایم صدق نمیکند. ویلنوو توضیح داد که خورشید سیاه گیدی پرایم مسبب شکل و شمایل خاص و خشن این سیاره است.
ویلنوو ادامه داد: «گیدی پرایم یک دنیای پلاستیکی است. بنابراین، من فکر کردم جالب میشود اگر نور خورشید بینش ما از روان هارکوننها را واضحتر کند. چه میشود اگر نور خورشید به جای آشکار کردن رنگها، آنها را میکشت و یک دنیای سیاه و سفید بسیار وهمانگیز ایجاد میکرد؟ این امر ساده باعث میشود مخاطب دید بهتری نسبت به درک این افراد از واقعیت، نظام سیاسی و فرهنگ بدوی وحشیانه آنها پیدا کند.» در برخی از صحنههای گیدی پرایم و هارکوننها از رنگهای خنثی به جای سیاه و سفید استفاده شده، اما در صحنه مربوط به فید راثا هیچ رنگی وجود ندارد. در این صحنه به خصوص او در تابش خیرهکننده و عجیبی از نور خورشید گیدی پرایم قرار گرفته و از هر رنگی عاری شده است. ویلنوو فاش کرد که آن صحنه را با مادون قرمز فیلمبرداری کردهاند تا به چنین نتیجهای دست پیدا کنند.
ویلنوو تأیید کرد که فیلمبردار فیلم، گرگ فریزر، ایده استفاده از دوربین مادون قرمز را مطرح کرد و با استقبال ویلنوو، ایده را اجرایی کردهاند. او در این باره افزود: «نکته مهمی که درباره این شیوه فیلمبرداری وجود دارد، این است که هیچ راه برگشتی برای شما نمیگذارد. من این موضوع را به فریزر گفتم تا بفهمد هیچ راه بازگشتی برای ما وجود ندارد و اگر پشیمان شدیم نمیتوانیم رنگ این صحنهها را تغییر دهیم.» صحنه فید راثا در به تصویر کشیدن منظره عجیب گیدی پرایم به شکلی منحصر به فرد کاملا موفق عمل کرد. موفقیتی که دنیس ویلنوو در فیلمهای «ورود» (Arrival) و «بلید رانر ۲۰۴۹» (Blade Runner 2049) نیز به آن دست یافت.
فیلم «تلماسه: بخش دو» یک بررسی دقیق از مخربترین ایدههای کتاب است
دومین فیلم «تلماسه» به کارگردانی دنیس ویلنوو به طرز درخشانی حقایق تاریک و محوری رمان فرانک هربرت را آشکار میکند.
پایان نخستین فیلم «تلماسه» دنیس ویلنوو این امکان را به وجود آورد تا این بازگویی از اثر فرانک هربرت را به عنوان روایتی تلخ اما خوشبینانه تجربه کنیم که درباره مرد جوانی است که سرنوشت خود را در آغوش میگیرد تا رهاییبخش شود. این فیلم ذکاوت پاول آتریدیس را به عنوان ارزشمندترین ابزار او در نظر گرفت و اخلاقگرایی او را در مقام نشانهای از قدم زدن او در مسیر درست نشان داد. درست مثل کتاب، در فیلم «تلماسه» نیز قرار بود مخاطب پاول را شخصیتی پیچیده اما دلسوز ببیند که در آغاز سفر قهرمان خود قرار دارد. اما «تلماسه: بخش دو» آنچه که برای تبدیل پاول به یک شخصیت اسطورهای نیاز است را آشکار میکند و مخاطبان را به چالش میکشد تا بفهمند این داستان از ابتدا داستانی تاریک بوده است.
«تلماسه: بخش دو» که اساساً همان جایی که فیلم نخست به پایان رسید شروع میشود، عمیقتر به عواقب سقوط خاندان آتریدیس میپردازد و پاول آتریدیس و مادرش لیدی جسیکا را به تصویر میکشد که به مبارزه برای بقا در سیاره بیابانی آراکیس ادامه میدهند. حتی با وجود تکنیکهای قویسازی ذهن بنه جزریت که جسیکا استفاده میکند، گیر افتادن در آراکیس به معنای مرگ بین طوفانهای وحشیانه و کرمهای شنی غولپیکر است. پس از آنکه پاول تماشا کرد دوستان و خانوادهاش به دست هارکوننهای شرور سلاخی شدند و با خیانت امپراطور قدرت ناعادلانه از دست خاندانش خارج شد، دلایل زیادی دارد تا ناامیدی غیرقابل تصوری احساس کند.
در قسمت اول فیلم پاول به صورت اجمالی چانی را در الهامات خود از آینده میدید. وقتی سرانجام پاول و چانی حضوری ملاقات میکنند، حس شگفتانگیزی به وارث خاندان آتریدیس دست میدهد؛ هم از نظر فردی، و هم به خاطر قدرتی که چانی به عنوان عضوی از فرمنها دارد. تنها افرادی که میدانند چگونه در بیابانهای آراکیس زنده بمانند، فرمنهایی هستند که حالا سرنوشت پاول و مادرش به آنها گره خورده.
ویلنوو و گرگ فریزر که فیلمبردار «تلماسه: بخش دو» است، یک بار دیگر آراکیس را به عنوان مکانی بسیار وسیع و متروک معرفی میکنند که مملو از زیبایی و خطر است. اما «تلماسه: بخش دو» از زمان خود در این سیاره استفاده میکند تا با تفکر بیشتری به بررسی اینکه فرمنها چگونه بیابان را به بخشی از وجود خود تبدیل کردهاند، بپردازد. این ایده در ریتم و هنر رقص فرمنها و در طول تمام درگیریهای تنشآمیز فیلم میان نیروهای هارکونن و مردمان بیابان به نمایش در آمده است. فیلم به خوبی نشان میدهد دانش عمیق فرمنها از آراکیس چطور آنها را به جنگجویانی بیهمتا تبدیل کرده.
فرمنهایی مانند چانی و شیشکلی نبرد خود را با ستمگران نبردی میدانند که مردمشان باید به تنهایی در آن پیروز شوند. از نظر آنها ایمان فرمنهای جنوبی مانند رئیس قبیله، استیلگار، به افسانههای باستانی درباره یک مسیحا بیمعنی و خرافه است. اما استیلگار در پاول همان ناجیای را میبیند که قرنهاست مردمش برای آمدن او دعا میکنند تا بیاید و آنها را از دست ظالمان رها کند. درعوض شاهزاده جوان اصرار میکند که قصد ندارد آنطور که خانوادهاش پیش از این سیاره را کنترل میکرد، فرمنها را کنترل کند و تنها نیت او خدمت کردن به مردم فرمن است. پس از این حتی چانی هم مجبور میشود به این فکر کند که شاید چیز خاصی درباره پاول آتریدیس وجود داشته باشد، شاید او واقعاً بتواند آزادی را برای فرمنها به ارمغان بیاورد.
در «تلماسه: بخش دو» ما میبینیم که ارتباط سیستمهای فرهنگی و قدرت در کهکشان صرفاً به متکی بودن همه آنها به اسپایس نیست. فیلم این موضوع را از طریق به تصویر کشیدن نزدیکترین زنان به پاول به نمایش میگذارد و نشان میدهد چطور رأس قدرت از طریق مذهب و گروههایی مانند بنه جزریت چنین سیستمهایی را رواج داده است. علیرغم اینکه آراکیس سیارهای بسیار منزوی است، از طریق مذهب به شیوههای جذابی فرمنها را به بنه جزریت متصل میکند. و در حالی که برخی از اعضای خواهرخواندگی بنه جزریت وجود دارند که خواهان مرگ پاول هستند، برخی دیگر مانند دختر امپراطور شدام چهارم، پرنسس آرولان، مخفیانه مجذوب اوج گرفتن اجتنابناپذیر پاول در میان صفوف فرمنها شدهاند.
«تلماسه: بخش دو» از طریق تازهواردانی مانند لیدی مارگوت فنرینگ و پرنسس آرولان بینش بیشتری درباره تاریخچه و اهداف بنه جزریت، این انجمن خواهرخواندگی باستانی، ارائه میکند. دقیقاً به همان شکلی که فیلم بر چگونگی تسلط فرمنها به هنر بقا در بیابان تأکید میکند. قسمت دوم «تلماسه» همچنین روشن میکند که بنه جزریت تقریباً همیشه به دنبال اهداف مستقل خود هستند و به لطف هزاران سال مهندسی سیاسی و برنامهریزی دقیق موفق شدهاند در تمام خاندانهای قدرتمند امپراطوری به میزان کافی نفوذ کنند.
پرنسس آرولان به طور مخفیانه وقایع تاریخی را ثبت میکند. مادر بزرگوار، گایوس هلن موهیم، مارگوت را به گیدی پرایم میفرستد تا یک مأموریت مهم را در دنیای بیرنگ هارکوننها به سرانجام برساند. با این وجود استعداد بنه جزریت برای بقا و نقشهکشی به طرز درخشانی در لیدی جسیکا تجسم یافته است. چرا که او مانند پسرش، به سرعت در میان فرمنها پذیرفته شد. فرمنها تواناییهای جسیکا را نشانه دیگری برای مسیحا بودن پاول میدانند.
ویلنوو و نویسنده همکار او، جان اسپایتس، به قدری دو شخصیت چانی و لیدی جسیکا را در داستان «تلماسه: بخش دو» پررنگ کردهاند که خط داستانی آنها به وضوح روی تبدیل شدن پاول به معدیب تأثیر زیادی گذاشته. علاوه بر این با وجود آنها در داستان، دیگر نمیتوان روایت پاول آتریدیس را به عنوان یک روایت از ناجی سفیدی تفسیر کرد که قصد نجات بشریت را دارد. هربرت «تلماسه» را در مقام نقدی چندوجهی از ناجیان سفید نوشت و پاول به عنوان نماینده نهایی نئو امپریالیسم در داستان حضور پیدا کرد تا ضمن اتصال با تمدنها، به بهانه پیشرفت اجتماعی یا رشد اقتصادی آنها را نابود کند. گاهی اوقات، دیدن این مفاهیم در اولین فیلم «تلماسه» دشوار بود، چرا که قرار بود شما در معماها و تازگی زندگی پاول آتریدیس در آراکیس غرق شوید. اما قسمت دوم با بیان این موضوع که ایده کویساتز هادراخ چقدر خطرناک است، رویکرد واضحی در این باره دارد. «تلماسه: بخش دو» نشان میدهد که چطور چند جناح مختلف قصد دارند از این مفهوم، از ناجی سفید، به عنوان یک سلاح برای دستیابی به قدرت استفاده کنند.
نبردهایی که در «تلماسه: بخش دو» به تصویر کشیده شده و هنر طراحی و ساخت آنها بخشی از چیزی است که این فیلم را به نمایشی مؤثر و استادانه از توانایی ویلنوو در درک دنیاهایی تبدیل کرده که همزمان زیبا و وحشتانگیز هستند. «تلماسه: بخش دو» فیلمی مهیج و نفسگیر است که بازیگران مسلط آن اجراهای خیرهکننده و ظریف خود را به رخ میکشند. اجراهایی که به واسطه موسیقی متن غنی هانس زیمر به خوبی تقویت شدهاند. با این همه تأثیرگذارترین چیز درباره «تلماسه: بخش دو» شیوهای است که موفق میشود تمام رشتههایش را به هم ببافد تا به یک داستان جذاب و گیرا تبدیل شود. داستانی که اگر ویلنوو مصمم باشد و البته فرصت آن را پیدا کند، میتواند با گسترش هرچه بیشتر، به فرنچایزی به یاد ماندنی و برجسته در میان آثار علمی-تخیلی تبدیل شود.
منبع: دیجیمگ
https://teater.ir/news/59657