چارسو پرس: چیزهای کمی در زندگی هستند که وجودشان قطعی است. احتمالاً تنها سه چیز؛ مرگ، مالیات و دیالوگهای خوب در فیلمهای کوئنتین تارانتینو. تارانتینو فیلمنامههایی درخشان مینویسد و تا به امروز توانسته است دو مرتبه برای فیلمنامههای خود جایزهی اسکار را به خانه ببرد. او علاوه بر اسکارهایی که برای دو فیلم «جنگوی زنجیرگسسته» و «داستان عامهپسند» به دست آورده، توانسته است برای فیلمنامههای همین دو فیلم، بفتای بهترین فیلمنامه را هم به دست آورد. تارانتینو برای این دو فیلمنامه، گلدن گلوب بهترین فیلمنامه را هم به دست آورد و چند سال بعد، با فیلم «روزی روزگاری در هالیوود» توانست برای بار سوم جایزهی گلدن گلوب را به خانه ببرد. انتخاب بهترین نقل قول هر فیلم کوئنتین تارانتینو کاری دشوار است، اما در ادامه سعی شده است چنین لیستی گردآوری شود.
یکی از مورد انتظارترین فیلمهایی که قرار است به زودی ساخته شود، فیلم «منتقد سینما» (The Movie Critic) کوئنتین تارانتینو است. احتمالاً این فیلم قرار است آخرین فیلم او باشد. اگر «بیل را بکش» که در دو قسمت ساخته شد را یک فیلم ۴ ساعته در نظر بگیریم، این فیلم تبدیل به دهمین فیلم بلند تارانتینو خواهد شد. تارانتینو همچنین فیلمنامههایی نوشته است که آنها را نساخته؛ مانند «داستان عاشقانهی واقعی» (True Romance) و «از گرگومیش تا سحر» (From Dusk till Dawn). در ادامه نگاهی میاندازیم به فیلمهای کوئنتین تارانتینو به ترتیب ساخته شدنشان. از هر کدام آنها دیالوگی را انتخاب کردهایم که از سایر دیالوگهای فیلم شاخصتر است. هر کدام از دیالوگهایی که در ادامه به آنها اشاره میشود، نشاندهندهی استعداد انکارناپذیر کوانتین تارانتینو در نویسندگی و خلق کردن دیالوگهای خاص هستند.
۱۰. سگهای انباری (Reservoir Dogs)
- سال تولید: ۱۹۹۲
- بازیگران: هاروی کایتل، تیم راث، کریس پن، استیو بوشمی
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۰ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۸۱ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۳ از ۱۰
اگه توی رویات به من شلیک کردی، بهتره وقتی که بیدار شدی، عذرخواهی کنی.
کوئنتین تارانتینو با ژانر جنایی غریبه نیست و به نظر میرسد که طی یک دههی نخست فیلمسازیاش ترجیح میداده چنین فیلمهایی بسازد. «سگهای انباری» یکی از بهترین فیلمهای تارانتینو در این ژانر است. از نظر خشونتآمیز بودن هم این فیلم در کارنامه هنری این کارگردان متفاوت حرف زیادی برای گفتن دارد. این فیلم داستان سرقتی را روایت میکند که وقایع در آن، آنگونه که پیشبینی شده بوده است پیش نرفتهاند. اگرچه طی این فیلم چیز زیادی از خود سرقت نشان داده نمیشود، بلکه در عوض روند آمادهسازی برای آن و وقایع پیش آمده پس از آن به نمایش گذاشته میشود. بعد از دزدی، هر یک از افراد دخیل در آن که زنده ماندهاند به دیگری شک میکند و احتمال میدهد که یکی دیگر پلیسی مخفی باشد.
از «سگهای انباری» میتوان به عنوان فیلمی یاد کرد که کوئنتین تارانتینو به واسطهی آن سعی داشته است در اولین تجربه کارگردانی خود مرزهای خشونت سینمایی را جابهجا کند، اما این فیلم همچنین نشاندهندهی عشق تارانتینو به دیالوگهای به اصطلاح پینگ پونگی و شخصیتهای خاص را هم به نمایش میگذارد. صحنهی افتتاحیهی این فیلم که در یک رستوران میگذرد، گنجینهای است از دیالوگهای ماندگار؛ از جمله دیالوگهایی که آقای پینک (استیو پوشمی) دربارهی انعام دادن میگوید. احتمالاً ماندگارترین دیالوگ این صحنه دیالوگی است که هاروی کایتل در نقش آقای وایت میگوید. این دیالوگ را تارانتینو از فیلم «فرشتگانی با چهرههای کثیف» (Angels with Dirty Faces) سال ۱۹۳۸ قرض گرفته است وقتی که شخصیت جیمز کاگنی در این فیلم میگوید: «اگه تو خوابت به من سیلی زدی، بهتره وقتی که بیدار شدی، ازم عذرخواهی کنی.»
۹. داستان عامهپسند (Pulp Fiction)
- سال تولید: ۱۹۹۴
- بازیگران: ساموئل ال. جکسون، جان تراولتا، بروس ویلیس، اما تورمن
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۲ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۹۵ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۹ از ۱۰
حقیقت اینه که تو ضعیفی و من یک مرد شیطانی، اما من دارم تلاش میکنم رینگو، من واقعاً دارم تلاش میکنم تا یه چوپان باشم.
بسیاری عقیده دارند که «داستان عامهپسند» بهترین فیلمنامهای است که کوئنتین تارانتینو طی سالهای حرفهای خود به رشتهی تحریر درآورده است. او برای نوشتن این فیلم با راجر اوری همکاری کرده است. این فیلم جنایی که یک کمدی تلخ است به صورت جاهطلبانه چندین داستان مختلف را با یکدیگر ترکیب میکند و از آن جایی که شخصیتهای آن بسیار شخصیتهای جالبی هستند، این فیلم سرشار است از دیالوگهای ماندگار و اگرچه فیلمنامهنویسی چیزی بیشتر از نوشتن صرفاً دیالوگهای ماندگار است اما وقتی که صحبت از کوئنتین تارانتینو میشود، پیش از هر چیز دیالوگهای او هستند که میدرخشند.
ساموئل ال. جکسون در این فیلم بارها و بارها دیالوگهایی را ادا میکند که هر کدامشان میتوانند برای همیشه در ذهن مخاطبان سینما ماندگار شوند؛ از مونولوگ به یاد ماندنی و خیره کنندهی ازیکیل ۲۵؛۱۷ گرفته تا صحبتهای او در آسانسور، اما احتمالاً صحنهی نهایی «داستان عامهپسند» است که بیش از سایر صحنهها مخاطبان را درگیر خودش میکند. جایی که شخصیت جکسون به آن چه پیشتر گفته است اشاره میکند. او اعتراف میکند آن چه گفته است اگر پیش از کشتن کسی گفته شده باشد، بیرحمانه است. در ادامه او دربارهی عقاید و روحیهاش صحبت میکند. این دیالوگها از آن جایی که بعد از به اتمام رسیدن یک فیلم بسیار خشن و پرسرعت از راه میرسند، بسیار تاثیرگذارند و به خوبی تضاد موجود بین آنها و فیلم را به مخاطبان منتقل میکنند.
۸. جکی براون (Jackie Brown)
- سال تولید: ۱۹۹۷
- بازیگران: پم گریر، رابرت دنیرو، ساموئل ال. جکسون، رابرت فارستر
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۸ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۶۲ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۵ از ۱۰
شاید من تنبل باشم، اما احمق نیستم.
اگرچه «جکی براون» یکی از گلهای سرسبد مجموعه فیلمهای کوئنتین تارانتینو طی دهه ۱۹۹۰ میلادی است، اما این فیلم یک تغییر رویه برای تارانتینو میباشد. این فیلم تنها فیلم تارانتینو است که او آن را بر اساس نوشتهی کس دیگری ساخته است؛ رمان رام پانچ از المور لئونارد. سرعت روایی این فیلم آرامتر از سایر آثار تارانتینو است و این فیلم به طور شگفتانگیزی خشونت زیادی را در خود جای نداده است. خط روایی این فیلم کمی بالغانهتر است و تمرکز آن بر شخصیتهایی میباشد که در میانسالی هستند.
تمام این نکات باعث میشود که دیالوگهای «جکی براون» کمتر از دیالوگهای سایر فیلمهای کوئنتین تارانتینو خشونت آمیز و زننده باشند. با این حال فیلمنامهی این فیلم هم درخشان است، چرا که هم لئونارد و هم تارانتینو نویسندگانی با استعداد هستند. درست مانند «داستان عامه پسند»، ساموئل ال. جکسون در «جکی پراون» هم به خوبی میدرخشد. او ابتدا دربارهی اسلحهی ایکی-۴۷ صحبت میکند و سپس این دیالوگ ماندگار را میگوید: «من شاید تنبل باشم، اما احمق نیستم.»
۷. بیل را بکش: بخش ۱ (Kill Bill: Volume 1)
- سال تولید: ۲۰۰۳
- بازیگران: اوما تورمن، لوسی لو، دیوید کارادین، مایکل مدسن
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۵ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۶۹ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۲ از ۱۰
میتوانم بدون غرور به تو بگویم که این بهترین شمشیر من است. اگر در مسیرت مجبور شوی با خدا روبرو گردی، خدا کشته خواهد شد
همانطور که جین آستین اگر طی دهه ۲۰۰۰ میلادی زنده بود ممکن بود بگوید، به راستی نمیتوان یک قسمت از «بیل را بکش» را نگاه کرد، بدون این که بلافاصله به تماشای قسمت دوم آن پرداخت. با وجود آن چه گفته شد، دو قسمت «بیل را بکش» با یکدیگر در تضاد هستند؛ قسمت اول «بیل را بکش» سرشار است از صحنههای اکشن، در حالی که قسمت دوم آن که سال ۲۰۰۴ به اکران درآمد، داستانی کندتر دارد و خونریزی آن کمتر است. در قسمت دوم، بیشتر صحبت میشود، در حالی که در قسمت اول زد و خوردها بیشترند.
در حالی که صحنههای اکشن احتمالاً به یاد ماندنیترین بخش قسمت اول فیلم «بیل را بکش» هستند، این فیلم فرصت آن را هم مییابد که تعدادی دیالوگ ماندگار از خودش به جا بگذارد. آرامترین صحنههای این فیلم احتمالاً در میانههای آن رخ میدهند؛ جایی که در آن عروس (اوما تورمن) به دیدار هاتوری هانزو (سانی چیبا) میرود و او را قانع میکند تا برای ماموریت انتقام جویانهاش یک شمشیر بسازد. چیبا با اعلام این که شمشیرش میتواند خدا را هم به دو نیم کند، دیالوگ یاد شده را به زبان ژاپنی ادا مینماید و در ذهن مخاطب انتظاری دیوانهکننده را خلق میکند. همه منتظر هستند تا عروس بالاخره از این شمشیر استفاده کند و او در یک صحنهی اکشن خارقالعاده در نقطه اوج فیلم چنین میکند.
۶. بیل را بکش: بخش ۲ (Kill Bill: Volume 2)
- سال تولید: ۲۰۰۴
- بازیگران: اوما تورمن، لوسی لو، دیوید کارادین، مایکل مدسن
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۴ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۸۳ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸ از ۱۰
من کلی آدم کشتم تا به این نقطه رسیدم. آخرین نقطهای که حالا دارم به سمتش رانندگی میکنم. تنها کسی که باقی مونده و وقتی که به مقصدم برسم قراره بیل رو بکشم.
تارانتینو «بیل را بکش» را یک فیلم حماسی در نظر میگیرد، اما این فیلم در دو نیمه به اکران درآمد و قسمت دوم آن سال ۲۰۰۴ منتشر شد. در این قسمت، تمرکز فیلم بیشتر روی دیالوگها و تنش است. از همان صحنهی اول قسمت دوم، «بیل را بکش» بیش از این که روی نبردهای اکشن تمرکز کند، مونولوگی ماندگار که توسط عروس ادا میشود را از زاویهای به یاد ماندنی به مخاطب نشان میدهد تا به او بفهماند که دیگر چیزی تا پایان یافتن این ماجرا نمانده است. تصویربرداری درخشان این نما یکی از اصلیترین دلایل ماندگاری آن است.
عروس در این دیالوگ خود از عنوان فیلم هم استفاده میکند. این گواهی است بر تواناییهای کوئنتین تارانتینو و اوما تورمن و حقیقتاً او با کشتن بیل در نهایت موفق میشود وعدههای خود را به انجام برساند. اگر مخاطبانی وجود داشتند که از طولانی بودن قسمت اول این فیلم ناراضی باشند، احتمالاً با شنیدن این دیالوگهای عروس در دقایق ابتدایی قسمت دوم «بیل را بکش» به هیجان آمدند و تصمیم گرفتند داستان را تا انتها دنبال کنند. در این صحنه علاوه بر قدرت بازیگری اوما تورمن و قاب به یاد ماندنی دوربین، موسیقی نیز کارکردی جاودانه دارد.
۵. ضد مرگ (Death Proof)
- سال تولید: ۲۰۰۷
- بازیگران: کرت راسل، رزاریو داوسن، سیدنی تمیا پوآتیه، کوئنتین تارانتینو
- امتیاز راتن تومیتوز: ۶۴ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۷۱ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷ از ۱۰
این ماشین ۱۰۰ درصد ضد مرگ، برای این که بتونی از این ویژگیش استفاده کنی عزیزم، باید فقط روی صندلی من بشینی.
با این که واژهی مرگ در عنوان این فیلم به کار برده شده است، با این حال اگر بخواهیم جنازههای این فیلم را برشماریم، این فیلم نمیتواند رتبهی بالایی در بین آثار کوئتین تارانتینو به دست آورد. «ضد مرگ» فیلمی است که سرشار است از دیالوگ و بعد چندین صحنهی خشن و دوباره کلی دیالوگ، بعدتر تغییر داستان و عوض شدن شخصیتها و درست پیش از به پایان رسیدن فیلم، به طرزی عجیب و بامزه یک تعقیب و گریز ماشینی هیجان انگیز. با توجه به آن چه گفته شد، شاید «ضد مرگ» فیلم جالبی به نظر نرسد و شاید این فیلم واقعاً آن قدر هم خوب نباشد، اما اگر آن را یک فیلم مستقل در نظر بگیریم، «ضد مرگ» موفق میشود وظیفهی خود را به خوبی انجام دهد و طی سکانسهای به یاد ماندنیاش، فیلمی باشد با لحظاتی تاثیرگذار. این فیلم همچنین نشانهای است از توانایی خارقالعادهی کرت راسل در ایفای نقش شخصیتهای منفی، درست ۱۰ سال پیش از این که او در «نگهبانان کهکشان: قسمت دوم» چنین کند. بهترین دیالوگ این فیلم را هم همین بازیگر گفته است؛ دیالوگی که از عنوان فیلم هم در آن یاد شده.
۴. حرامزادههای لعنتی (Inglourious Basterds)
- سال تولید: ۲۰۰۹
- بازیگران: کریستوف والتز، برد پیت، الی راث، ملانی دارنت
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۹ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۶۹ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۴ از ۱۰
یه چیزیو میدونی یوتیویچ، فکر کنم این احتمالاً شاهکار منه.
«ضد مرگ» تا آن جایی که به سینمای مستقل مربوط باشد فیلم خوبی است و اگر آن را با سایر آثار کارنامهی هنری کوئنتین تارانتینو مقایسه کنیم فیلمی است متفاوت. بعد از «ضد مرگ»، فیلم بعدی تارانتینو یعنی «حرامزادههای لعنتی» فیلمی بود که او با آن دوباره به سبک فیلمسازی مخصوص خودش بازگشت. این فیلم سرشار است از تکنیکهای جسورانه و دیالوگهای جذاب، درست مانند بهترین فیلمهای تارانتینو. از نظر ژانر اما «حرامزادههای لعنتی» نسبت به سایر فیلمهای تارانتینو متفاوت است. تارانتینو با «حرامزادههای لعنتی» توانسته است یک فیلم خاص و غیر قابل مقایسهی پرتنش و بسیار سرگرم کننده در ژانر جنگ خلق کند.
به راحتی میتوانید دریابید که خود کوئنتین تارانتینو هم از تلاش خودش در راستای ساختن این فیلم راضی است. اگر به دنبال مدرک هستید، کافی است نگاهی بیندازید به دیالوگ برد پیت در آخرین صحنهی این فیلم. آخرین دیالوگ «حرامزادههای لعنتی» که شخصیت برد پیت آن را میگوید، این است: «احتمالاً این شاهکار منه.» در فیلم البته او در حال اشاره کردن به بریدن پیشانی افسر اساس، هانس لاندا (کریستوفر والتس) میباشد، اما اگر این دیالوگ را از محتوای فیلم خارج کنیم، احتمالاً کوئنتین تارانتینو را در حال گفتن این دیالوگ دربارهی فیلم خودش مییابیم. اگر این فیلم فیلمی به یاد ماندنی و سرگرم کننده نبود، شاید این دیالوگ تبدیل به دیالوگی خندهدار میشد، اما از آن جایی که کوئنتین تارانتینو توانست باز هم یک شاهکار دیگر خلق کند، همه چیز درست پیش رفت.
۳. جنگوی زنجیرگسسته (Django Unchained)
- سال تولید: ۲۰۱۲
- بازیگران: کریستوف والتز، جیمی فاکس، ساموئل ال. جکسون، لئوناردو دیکاپریو
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۷ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۸۱ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۵ از ۱۰
آقایان، شما کنجکاوی من را برانگیخته بودید، حالا توجه من را هم دارید.
بعد از بازسازی تاریخ با جلوههای هیجان انگیز در «حرامزادههای لعنتی»، تارانتینو به سراغ ساخت فیلمی به نام «جنگوی زنجیرگسسته» رفت. این فیلم دربارهی بردهای آزاد شده است که میخواهد انتقام بگیرد و همسر خود را از دست صاحب شرورش نجات دهد. این فیلم هم مانند سایر فیلمهای این کارگردان، پر است از خشونت. اگرچه تماشای اعمال خشونت علیه بردگان کاری دشوار است، اما تماشای اعمال خشونت علیه بردهداران میتواند بامزه و هیجان انگیز باشد. شخصیت منفی این فیلم هم مانند «حرامزادههای لعنتی» شخصیتی است به یاد ماندنی و فراموشنشدنی که این بار لئوناردو دیکاپریو نقش آن را ایفا میکند. شخصیت او، کالوین کندی، یکی از آن ضد قهرمانانی است که شما عاشق متنفر شدن از او خواهید شد. او تمام دیالوگها را به بهترین شکل ممکن ایفا میکند؛ از جمله دیالوگ مشهورش «آقایان، شما کنجکاوی من را برانگیخته بودید، حالا توجه من را هم دارید.»
۲. هشت نفرتانگیز (The Hateful Eight)
- سال تولید: ۲۰۱۵
- بازیگران: ساموئل ال. جکسون، جنیفر جیسن لی، کرت راسل، تیم راث
- امتیاز راتن تومیتوز: ۷۵ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۶۸ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۸ از ۱۰
آره وارن این مشکل مردای پیره. تو میتونی اونارو از پله پرت کنی پایین و بگی که یک تصادف بوده، اما نمیتونی بهشون شلیک کنی.
«هشت نفرتانگیز» یکی دیگر از فیلمهای کوئنتین تارانتینو است با صحنههای خشن و ترسناک که از نظر سادیستیک و وحشیانه بودن میتواند با «سگهای انباری» رقابت کند. پیدا کردن ویژگیهایی که برای رستگاری کافی باشد در هر یک از شخصیتهای این فیلم عملی دشوار است. داستان این فیلم که در آن ژانر وسترن با ژانر رازآلود ترکیب شده است دربارهی ۸ نفر است که طی یک طوفان در یک کابین گیر میافتند. آنها به تدریج با یکدیگر آشنا میشوند و منتظر وقایع خشونتآمیز و انکارناپذیری میمانند که قرار است از راه برسد.
از آن جایی که تمام وقایع این فیلم در یک موقعیت مکانی اتفاق میافتد، به نظر میرسد «هشت نفرتانگیز» را میتوان در صحنهی تئاتر هم اجرا کرد. دیالوگهای بینظیر این فیلم یک بار دیگر تواناییها و استعداد کوئنتین تارانتینو را به رخ میکشند. مانند «ضد مرگ»، کرت راسل در این فیلم هم موقعیتهای مختلفی برای درخشیدن پیدا میکند و موفق میشود بعضی از بهترین دیالوگهای این فیلم را ادا نماید؛ از جمله دیالوگی که پیشتر به آن اشاره شد. این دیالوگ بازگوکنندهی حال و هوای کلبه است؛ کلبهای که قرار است به زودی تمام ساکنین آن به سرنوشت شومی دچار شوند.
۱. روزی روزگاری در هالیوود (Once Upon a Time in Hollywood)
- سال تولید: ۲۰۱۹
- بازیگران: لئوناردو دیکاپریو، برد پیت، مارگو رابی، آستین باتلر
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۶ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۸۴ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۶ از ۱۰
– کلیف بوث: و تو روی یه اسب کوچولو بودی. آره درسته. تو …؟
– تکس: من شیطانم و اینجام تا کارهای شیطان را انجام بدم.
– کلیف بوث: نه. از این چیزها احمقانهتر بود. یه چیز تو مایههای رکس
بعد از دو وسترن خونآلود، کوئنتین تارانتینو برای فیلم بعدیش کمی مسیرش را تغییر داد. «روزی روزگاری در هالیوود» که فقط در انتهایش خشن است، احتمالاً یکی از تلاشهای موفق در زمینهی کمدی از تارانتینو میباشد. از نظر روایی، این فیلم چیز زیادی برای عرضه کردن ندارد، بلکه بیش از هر چیز، نشاندهندهی برههای از زندگی ایدهآل در هالیوود طی اواخر دهه ۱۹۶۰ میلادی است. تمرکز این فیلم بر روی یک بازیگر به بنبست رسیده و بدلکار وفادار او میباشد. اگرچه پردهی آخر کمی پرتنشتر و خشنتر میشود، فیلم اما همچنان لحن کمدی خود را حفظ میکند؛ به خصوص از آن جایی که شخصیت برد پیت در حالی با شخصیتی که قرار است قاتل باشد روبرو میشود که پیش از آن مادهی مخدر مصرف کرده است. کلیف بوث (برد پیت) آنها را به جا میآورد و به طرز خیرهکنندهای با آرامش آنها را خنثی میکند. دیالوگ «نه. از این چیزها احمقانهتر بود. یه چیز تو مایههای رکس» یکی از دیالوگهای این فیلم است که میتواند مخاطب را به خنده بیندازد حتی اگر این خنده خندهای از روی اضطراب باشد.
منبع: دیجیمگ