ابیگیل سعی میکند به عنوان یک فیلم ژانری چندین چیز باشد؛ این یعنی سازندگان هم به دنبال فیلمی هیولایی با چاشنی یک دختر خونآشام بودهاند، و هم سعی در ایجاد اثری تنش آفرین با چاشنی یک معمای هیجانانگیز داشتهاند.

این روزها یافتن یک فیلم سرگرمکننده پاپکورنی با چاشنی ژانر اکشنِ ترسناک زیاد نیست. این نوع سینما به سکوهای پخش خانگی و آثار ضعیف تنزل پیدا کرده و به سختی میتوان محصول خوبی را درون آنها پیدا کرد. اما در این میان فیلم Abigail (ابیگیل) از سازندگان یکی از آثار ژانری موفق چند سال اخیر یعنی «Ready or Not» سر و کلهاش پیدا شده که یک فیلم استاندارد سرگرمکننده است. یک سرگرمی ناب، با داستان سادهای که هر دقیقه دیوانهکنندهتر میشود و البته یک پرده سوم پر پیچش و نهچندان جالب دارد. با این تفاسیر این فیلم بدون شک یک سورپرایز است.

ابیگیل تحت عنوان یک فیلم سرقتی شروع میشود. به رسم این آثار ما با مجرمان ملاقات میکنیم، در مورد نقشه نکاتی میشنویم، و سپس در موقعیتی قرار میگیریم که به نظر میرسد به سبک «سگهای انباری» کوئنتین تارانتینو نزدیک است. این یعنی جنایتکاران یک دختر جوان به نام ابیگیل (آلیشا ویر) را ربوده و باید یک شب تا ساعت آینده را فقط با یکدیگر به عنوان گروه پشت سر بگذارند. علاوه بر این، تلفنهای آنها به راحتی مصادره شده است. پس اینجا معمایی در مورد اینکه این دختر کیست و چرا او را ربودهاند وجود دارد، اما خیلی زود مشخص میشود که این گروهی از مجرمان حرفهای هستند که هیچکدام یکدیگر را نمیشناسند.

اما در یک صحنه اولیه، هر شخصیت از طریق چند دیالوگ تثبیت میشود. جوی (ملیسا باررا) توجه همه اتاق را به خود جلب میکند زیرا او به درستی ویژگیهای شخصیتی کلیدی و تاریخچه مختصری را برای هر یک از همکاران جدیدش بازگویی میکند. برای مثال شخصیت دن استیونز یک پلیس سابق است، پیتر (کوین دوراند) یک مرد عضلانی به سبک دراکس است، سمی (کاترین نیوتن) یک بچه پولدار است که به دنبال هیجان است، ریکلس (ویلیام کتلت) یک عنصر نظامی است و دین (انگوس کلود) یک پسر غیرحرفهای است. ولی مشکل اینجاست که متأسفانه، هیچ یک از این شخصیتها واقعاً فراتر از توصیفات جوی (باررا) از آنها رشد نمیکنند.

در این بین نکته مثبت ماجرا این است که مت بتینلی اولپین و تایلر جیلت به خوبی میدانند که چگونه در فضاهای محدود حرکت کنند و در غیرمنتظرهترین لحظات به سمت صورت ما خون بپاشند. آنها معماران آن فستیوال مفرح سینمایی به نام «Ready or Not» بودند که ابیگیل گاه به گاه با آن در لحظاتی مشترک است. فیلم کاملاً زیرکانه و رسمی شروع میشود، اما با گذشت دقایق و افزایش خشونت، کارگردانی نیز وحشیانهتر میشود. در واقع این تیم کارگردانی ضعف شخصیتهای خود را با خون و خونریزی و یک ریتم شناور پوشش میدهند.

در یکی از این سکانسها، سمی (کاترین نیوتون) بهطور تصادفی در انبوهی از اجساد مرده فرو میرود، این صحنه یک تماس بصری خیرهکننده به اره جیمز وان دارد و میتوان گفت کلاستروفوبیکترین و تهوعآورترین سکانسی است که امسال در یک فیلم دیدهام. سایر سکانسهای مربوط به گاز گرفتن وحشیانه ابیگیل در بازوها و گردن طعمههایش و حمام خونی که از این درگیری حاصل میشود، همه در بهترین حالت خود هستند. به نظر من تیم کارگردانی دو نفره این فیلم همیشه در ایجاد تنش در وحشتناکترین موقعیتها موفق بودهاند. در نتیجه این فیلم آنها نیز در همین مسیر قرار گرفته است.

با وجود تمام این نکات، ابیگیل نزدیک به پایانش شروع به خراب شدن میکند. فیلم در نهایت با انجام یک سری پیچ و تابهای ناگهانی و بدون لحظهای زمان برای پردازش آنها آخرین پرده خود را از بین میبرد. در نتیجه، لحظات پایانی ابیگیل آنقدرها که کارگردانان فیلم فکر میکنند لذتبخش نیست، حتی اگر یکی از خونینترین اوجهایی باشد که ممکن است تا به حال در یک اثر استودیویی در مدت زمان اخیر مشاهده کرده باشید.

اما متأسفانه این فیلم نمیتواند همه خواستههایش را عملی کند. این خواسته تیم تولید شما را به این فکر میاندازد که اگر این اثر سینمایی فقط یک هویت را برای کشف حداکثری پتانسیل خود انتخاب میکرد، چه چیزی میتوانست باشد؟! در نتیجه «ابیگیل» صرفاً یک سرگرمی خوش ساخت، مملو از طنز، خون و اکشن ساده اما مؤثر است. همه چیز در آن کاملاً منطقی نیست، اما تماشای آن به سرعت و بسیار خوشایند میگذرد. بنابراین من تماشای این فیلم را به طرفداران آثار کمدی ترسناک پیشنهاد میکنم.
منبع: ویجیاتو
https://teater.ir/news/60889