ژانر وسترن برای دههها پایه اصلی هالیوود بوده است، اما به نظر میرسد همه سریالهای تلویزیونی و فیلمهای مدرن وسترن یک ویژگی مشترک دارند؛ اکنون ما در این مطلب میخواهیم این پایه مشترک آثار وسترن را با ذکر چند مثال به شما معرفی کنیم.
چارسو پرس:ژانر وسترن برای دههها پایه اصلی هالیوود بوده است، اما به نظر میرسد همه سریالهای تلویزیونی و فیلمهای مدرن وسترن یک ویژگی مشترک دارند؛ اکنون ما در این مطلب میخواهیم این پایه مشترک آثار وسترن را با ذکر چند مثال به شما معرفی کنیم.
اکنون شاید بپرسید آیا منظور ما چیست؟! خب جواب روشن است؛ دیگر دوران «شِین» یا قهرمانان اخلاقی و محترم غرب وحشی در ژانر وسترن گذشته است. این ژانر به جای گرایشهای خوب در اولین فیلمهای وسترن، تکامل یافته تا نکات داستانی بیشتری را اجرا کند که پردازش آنها برای بینندهها آسان نیست. بسیاری از آنها از ارائه داستانهایی ناشی میشود که بسیار واقعیتر هستند و تقریباً باعث میشوند دوران طلایی فیلمهای هالیوود در مقایسه با این آثار جدیدتر بیشتر متفاوت به نظر برسد. نکته یا ویژگی مشترک این وسترنهای جدید وجود ابهام اخلاقی است. در واقع این فاکتور خاکستری ابهام به افزودن لایهای از واقعگرایی به ژانر وسترن کمک میکند تا دورهای را که اکثر فیلمهای این ژانر روایت میکنند، بسیار دقیقتر از آنچه پیش از آن بود، منعکس کند.
با این حال، زمانی که او پیشنهاد تعقیب راهزنانی را دریافت میکند که به یک زن آسیب رساندهاند، تصمیم میگیرد این کار را انجام دهد. در ابتدا، او ادعا میکند که به خاطر پولی که از انجام این کار دریافت میکند، در این کار حضور دارد، اما همیشه این حس وجود دارد که ممکن است انگیزههای او بیشتر باشد. در واقع به نظر میرسد مانی با ترک زندگی قدیمی خود مبارزه میکند و نکته اینجاست که روند داستان ثابت میکند که قادر به انجام این کار نیست.
در اوج فیلم، مانی متوجه میشود که دوست صمیمی او ند لوگان که به شکل به یاد ماندنی توسط مورگان فریمن به تصویر کشیده شده، کشته شده است. پس از این خبر مخاطب ناگهان شاهد روی دیگر این شخصیت میشود. این یعنی ناتوانی مانی در خفه کردن شیاطین درونی خود با شنیدن این خبر، دریچه کاملی را به مخاطب میدهد تا با مردی که قبل از شروع فیلم بوده است آشنا شوند. از این زمان او بیرحم میشود و هر کسی را که سر راهش قرار میگیرد بدون تردید میکشد. در حالی که او ممکن است بر اساس احساسات خود عمل کند، با از دست دادن یک دوست خوب، غیرممکن است که اخلاق مانی را در بهترین حالت چیزی جز مبهم در نظر بگیریم. این تضاد رفتاری شخصیت از ابتدا تا انتها همان نکته اشتراک یا ابزار پرداختی است که قهرمان این وسترن را متفاوت میکند.
اما شخصیت اصلی ددوود، یعنی کلانتر ست بولاک، بسیار سادهتر از سوئرنگن است، ولی او نیز کاملاً از اعمال غیر اخلاقی رها نیست. این قانونگذار اغلب با خشونت و استفاده از مشتهای خود برای حل مشکلات، درک خود را از قوانین جدید در حال شکل گیری در سراسر ایالات متحده گسترش میدهد.
در نسخه Deadwood: The Movie، بولاک حتی به سوئرنگن میگوید که وظیفه او پیروی از قانون نیست، بلکه صرفاً تفسیر آن و سپس اجرای آن بر اساس تفسیر شخصی خود است. البته این درب را برای اقدامات جایگزینی که ممکن است کلانتری معمولا انجام ندهد باز میگذارد. در همان فیلم، بولاک با آتش زدن الوارهای نگران کننده جورج هرست، آن را خراب می کند و نصب تیرهای تلفن جدید برای شهر و توسعه هرست را به تأخیر میاندازد. این یعنی ما با یک کلانتری روبرو هستیم که اخلاقیاتش را به میل خود و در محور خشونت اطرافش ملایم و خشن میکند.
نکته اینجاست که رساندن او به یک مزرعهدار سپرده میشود. و سفر این دو باعث ایجاد شکلگیری یک احترام واقعی بین مزرعه دار و این یاغی میشود. در پایان فیلم، شخصیت وید یا همان یاغی به عنوان یک شخصیت رشد کرده است، اما همچنان همان شخص یاغی باقی مانده، بنابراین همین موضوع مخاطب را به این سوال وا میدارد که دقیقاً چه احساسی نسبت به او داشته باشد.
در مثال دیگر فیلم ترسناک وسترن تاماهاوک استخوانی در سال 2015 شخصیتی به نام جان برودر را نشان میدهد که در نوع خود مشکل ساز است. علیرغم نژادپرستی آشکار او، بازی متیو فاکس ممکن است باعث شود که مخاطبان در نقاط خاصی از فیلم به این شخصیت علاقه مند شوند، عمدتاً به دلیل قهرمانی که او به طور عینی هنگام تلاش برای یافتن یک زن ربوده شده نشان میدهد. اما فاکتور قهرمانی کماکان به هیچ وجه بهانهای برای شخصیت اسفناک او در بخش نژادپرستی نیست، اما اقدامات خاکستری اخلاقی این شخصیت همچنان به افزودن عنصر جالبی به فیلم کمک میکند.
در پایان به جرات میتوان گفت که ژانر وسترن در طول تاریخ طولانی خود بسیار تکامل یافته است و یکی از مهم ترین راهها این بوده است که فیلمسازان تمایل داشته باشند که عنصری از ابهام را به شخصیتها و داستان سرایی خود اضافه کنند. بدون ظرافتی که به دلیل این موضوع مطرح شد، این ژانر همچنان در دامهای کمتر واقع گرایانهای که در عصر طلایی هالیوود یافت میشد گیر میکرد. در حالی که Unforgiven در اوایل دهه 1990 به این انتقال مهم کمک کرد، بسیاری از فیلمها این سنت را ادامه دادند و به توسعه این ژانر کمک کردند. حتی داستانهایی که ممکن است بهعنوان یک داستان سنتی وسترن در نظر نگیرند، از این نوع داستانگویی سود بردهاند؛ مانند بریکینگ بد، مردگان متحرک، و حتی فیلم انفرادی مجموعه جنگ ستارگان با عنوان سولو: داستانی از جنگ ستارگان.
منبع: ویجیاتو
تغییر وسترن از کلاسیک به دوران مدرن
فیلمهای وسترن بخش بزرگی از تاریخ طولانی هالیوود بوده و شخصیتهای به یاد ماندنی زیادی را در خود دارند. در طول روزهای اولیه این ژانر، بیشتر تفنگداران و کابویها علیرغم جایگاهی که در غرب وحشی غیرقانونی داشتند، به عنوان شخصیتهای قهرمان معرفی میشدند. با این حال، با گذشت زمان، اخلاقیات این شخصیتها به طور فزایندهای مبهمتر شد. این در نهایت به یک موضوع بزرگ برای وسترنهای مدرن تبدیل شد و اکنون به نظر میرسد که تقریباً به هر فیلمی در این ژانر راه پیدا کرده است. این یعنی بدون جزئیاتی که باعث میشود مخاطبان اخلاقیات نمایش داده شده در فیلمهای غرب وحشی را زیر سوال ببرند، برخی از بهترین داستانهای سینمای مدرن هرگز روایت نمیشدند.اکنون شاید بپرسید آیا منظور ما چیست؟! خب جواب روشن است؛ دیگر دوران «شِین» یا قهرمانان اخلاقی و محترم غرب وحشی در ژانر وسترن گذشته است. این ژانر به جای گرایشهای خوب در اولین فیلمهای وسترن، تکامل یافته تا نکات داستانی بیشتری را اجرا کند که پردازش آنها برای بینندهها آسان نیست. بسیاری از آنها از ارائه داستانهایی ناشی میشود که بسیار واقعیتر هستند و تقریباً باعث میشوند دوران طلایی فیلمهای هالیوود در مقایسه با این آثار جدیدتر بیشتر متفاوت به نظر برسد. نکته یا ویژگی مشترک این وسترنهای جدید وجود ابهام اخلاقی است. در واقع این فاکتور خاکستری ابهام به افزودن لایهای از واقعگرایی به ژانر وسترن کمک میکند تا دورهای را که اکثر فیلمهای این ژانر روایت میکنند، بسیار دقیقتر از آنچه پیش از آن بود، منعکس کند.
نابخشوده و ویژگیهای مرموز ویلیام مانی
- نابخشوده
- بازیگران: کلینت ایستوود، مورگان فریمن، جین هکمن، ریچارد هریس
- کارگردان: کلینت ایستوود
- نویسنده: دیوید وب پیپلز
- تاریخ انتشار: 1992
- مدت زمان: 131 دقیقه
- بودجه: 14.4 میلیون دلار
- باکس آفیس: 159.2 میلیون دلار
با این حال، زمانی که او پیشنهاد تعقیب راهزنانی را دریافت میکند که به یک زن آسیب رساندهاند، تصمیم میگیرد این کار را انجام دهد. در ابتدا، او ادعا میکند که به خاطر پولی که از انجام این کار دریافت میکند، در این کار حضور دارد، اما همیشه این حس وجود دارد که ممکن است انگیزههای او بیشتر باشد. در واقع به نظر میرسد مانی با ترک زندگی قدیمی خود مبارزه میکند و نکته اینجاست که روند داستان ثابت میکند که قادر به انجام این کار نیست.
در اوج فیلم، مانی متوجه میشود که دوست صمیمی او ند لوگان که به شکل به یاد ماندنی توسط مورگان فریمن به تصویر کشیده شده، کشته شده است. پس از این خبر مخاطب ناگهان شاهد روی دیگر این شخصیت میشود. این یعنی ناتوانی مانی در خفه کردن شیاطین درونی خود با شنیدن این خبر، دریچه کاملی را به مخاطب میدهد تا با مردی که قبل از شروع فیلم بوده است آشنا شوند. از این زمان او بیرحم میشود و هر کسی را که سر راهش قرار میگیرد بدون تردید میکشد. در حالی که او ممکن است بر اساس احساسات خود عمل کند، با از دست دادن یک دوست خوب، غیرممکن است که اخلاق مانی را در بهترین حالت چیزی جز مبهم در نظر بگیریم. این تضاد رفتاری شخصیت از ابتدا تا انتها همان نکته اشتراک یا ابزار پرداختی است که قهرمان این وسترن را متفاوت میکند.
وجود ابهام اخلاقی در هر گوشهای از سریال ددوود
- ددوود
- بازیگران: تیموتی اولیفانت، ایان مک شین، رابین وایگرت، مالی پارکر، جیم بیور
- تعداد فصل: 3
- تعداد قسمت ها: 36
- اولین نمایش: 21 مارس 2004
اما شخصیت اصلی ددوود، یعنی کلانتر ست بولاک، بسیار سادهتر از سوئرنگن است، ولی او نیز کاملاً از اعمال غیر اخلاقی رها نیست. این قانونگذار اغلب با خشونت و استفاده از مشتهای خود برای حل مشکلات، درک خود را از قوانین جدید در حال شکل گیری در سراسر ایالات متحده گسترش میدهد.
در نسخه Deadwood: The Movie، بولاک حتی به سوئرنگن میگوید که وظیفه او پیروی از قانون نیست، بلکه صرفاً تفسیر آن و سپس اجرای آن بر اساس تفسیر شخصی خود است. البته این درب را برای اقدامات جایگزینی که ممکن است کلانتری معمولا انجام ندهد باز میگذارد. در همان فیلم، بولاک با آتش زدن الوارهای نگران کننده جورج هرست، آن را خراب می کند و نصب تیرهای تلفن جدید برای شهر و توسعه هرست را به تأخیر میاندازد. این یعنی ما با یک کلانتری روبرو هستیم که اخلاقیاتش را به میل خود و در محور خشونت اطرافش ملایم و خشن میکند.
خاکستری بودن همچنان موضوع محبوب ژانر وسترن
با در نظر گرفتن وجه اشتراک از دو پروژه قبلی یعنی فیلم نابخشوده و سریال ددوود، شاهد این نکته هستیم که چندین فیلم جدیدتر وسترن همچنان مضامین اخلاقی مبهم و گاهی اوقات از نظر اخلاقی فاسد را در داستانهای خود ارائه میدهند. برای مثال فیلم 3:10 به یوما داستان قانون شکنی به نام بن وید را روایت میکند که به خاطر ایجاد وحشت در شهرها بدنام شده بود. زمانی که وید دستگیر میشود، او باید بدون سر و صدا به مکانی برای مجازات و رسیدگی به کارهایش برود.نکته اینجاست که رساندن او به یک مزرعهدار سپرده میشود. و سفر این دو باعث ایجاد شکلگیری یک احترام واقعی بین مزرعه دار و این یاغی میشود. در پایان فیلم، شخصیت وید یا همان یاغی به عنوان یک شخصیت رشد کرده است، اما همچنان همان شخص یاغی باقی مانده، بنابراین همین موضوع مخاطب را به این سوال وا میدارد که دقیقاً چه احساسی نسبت به او داشته باشد.
در مثال دیگر فیلم ترسناک وسترن تاماهاوک استخوانی در سال 2015 شخصیتی به نام جان برودر را نشان میدهد که در نوع خود مشکل ساز است. علیرغم نژادپرستی آشکار او، بازی متیو فاکس ممکن است باعث شود که مخاطبان در نقاط خاصی از فیلم به این شخصیت علاقه مند شوند، عمدتاً به دلیل قهرمانی که او به طور عینی هنگام تلاش برای یافتن یک زن ربوده شده نشان میدهد. اما فاکتور قهرمانی کماکان به هیچ وجه بهانهای برای شخصیت اسفناک او در بخش نژادپرستی نیست، اما اقدامات خاکستری اخلاقی این شخصیت همچنان به افزودن عنصر جالبی به فیلم کمک میکند.
در پایان به جرات میتوان گفت که ژانر وسترن در طول تاریخ طولانی خود بسیار تکامل یافته است و یکی از مهم ترین راهها این بوده است که فیلمسازان تمایل داشته باشند که عنصری از ابهام را به شخصیتها و داستان سرایی خود اضافه کنند. بدون ظرافتی که به دلیل این موضوع مطرح شد، این ژانر همچنان در دامهای کمتر واقع گرایانهای که در عصر طلایی هالیوود یافت میشد گیر میکرد. در حالی که Unforgiven در اوایل دهه 1990 به این انتقال مهم کمک کرد، بسیاری از فیلمها این سنت را ادامه دادند و به توسعه این ژانر کمک کردند. حتی داستانهایی که ممکن است بهعنوان یک داستان سنتی وسترن در نظر نگیرند، از این نوع داستانگویی سود بردهاند؛ مانند بریکینگ بد، مردگان متحرک، و حتی فیلم انفرادی مجموعه جنگ ستارگان با عنوان سولو: داستانی از جنگ ستارگان.
منبع: ویجیاتو
https://teater.ir/news/60890