«عامه پسند» تصویر درستی از تنهایی یک زن خانهدار ترسیم میکند، رویاهایی که در این زنان وجود دارد و قربانی تصویری میشود که جامعه از آنها مطالبه میکند، ساده و گاه دم دستی هستند اما این رویاها، اغلب عملی نمیشوند. اشارههای مختصر و مفید فیلم به رابطه محمدعلی با زنی دیگر، قطع ارتباط پسر و مادر و نادیده گرفته شدن فهیمه، بحران هویت این زن- مادر را عیان میکند.
چارسو پرس: آنچه نام سهیل بیرقی را در یک دهه اخیر سر زبان انداخته، آثاری است که با نزدیک شدن به دوایر ملتهب و پرداختن به مسائل خاص اجتماعی، ساخته شدهاند. فیلمهای او، در سینمای اجتماعی اغلب بیرمقِ این سالها، تماشایی و با طراوتند. در «من»، جهانی که فیلمساز خلق میکند، با همه ابهامهایش پذیرفتنی و جذاب است. به ویژه رابطه لیلا حاتمی که شخصیتی تازه از یک خلافکار زبده باهوش ارائه داده و امیر جدیدی در نقش مامور که با پرسونای آشنا و تکراری چنین شخصیتهایی فاصله دارد. «من» به عنوان نخستین فیلم کارگردان جوانی که سالها سابقه دستیاری داشت، بسیار امیدوار کننده بود و اشتیاق برای تماشای «عرق سرد» را بیشتر میکرد.
فیلمی که به طور مشخص به موضوع زنان میپرداخت و آنها را در تقابل با مناسبات جامعه مردسالار، تعریف میکرد.
«عامه پسند» فیلم سوم بیرقی، نه کاملا وامدار دو فیلم قبلی است و نه از دنیای آشنای کارگردان فاصله دارد. فیلم روایت زندگی فهیمه است که در میانسالی از همسرش جدا میشود و به شهرضا میرود. شهرضا محل تولد بیرقی است و یکی از شهرهای سنتی ایران. شهر و مردمش، بخشی از جریانی هستند که فهیمه، باید مقابلشان بایستد، آشنایی کارگردان با این فضاست که منطق داستانی فیلم را شکل میدهد. در مسیر پرپیچ و خم فهیمه برای استقلال، شهر در کنار شخصیتهایی مثل محمدعلی و پسر فهیمه، مانعی جدی است. نقد و تقبیح ریاکاری و تن دادن به عرف و پسند مردم، که در «عرق سرد» یکی از تمهای اصلی فیلم بود، در «عامه پسند» عنصری کلیدی و متمایزکننده شخصیت اصلی از جامعه اطرافش است. فهیمه میکوشد بندهای سنت و عرف را از پایش باز کند، اما در نهایت مقهور شرایط میشود. بخشی از فیلم به تقابل پنهان دو زن اختصاص دارد. فهیمه و افسانه.
افسانه (باران کوثری) به عنوان زنی جوان و موفق، که صاحب حرفه و شناخته شده است، کاملا معادلات شهر و بازار را میشناسد و جزئی از آن است. زنی که کرکرههای مغازه را پایین داده و پنهانی قلیان میکشد و مهربانی و منفعت طلبی را توامان دارد. دلیل موفقیت افسانه، در آن فضای مردسالار، تن دادن به مناسبت سنتی است که زیر ظاهر امروزی شهر، قوی و پررنگ جاری است. اما فهیمه، در چارچوب جامعه سنتی تعریف نمیشود. جسور است و میخواهد انتقامش را از عمری که در یک زندگی خانوادگی ویران، تلف کرده بگیرد. کسب و کار تازهاش را بیمحابا و بدون توجه به ارزشهای جامعهای که خود در آن رشد کرده، بیحسابگریهای مرسوم سن و سالش، بنا مینهد و به میلاد (هوتن شکیبا) نزدیک میشود. پسری جوان که هم جای خالی فرزندش را برایش پر میکند، هم گاهی نیازهای زنانهاش به یک حامی را پاسخ میدهد.
«عامه پسند» تصویر درستی از تنهایی یک زن خانهدار ترسیم میکند، رویاهایی که در این زنان وجود دارد و قربانی تصویری میشود که جامعه از آنها مطالبه میکند، ساده و گاه دم دستی هستند اما این رویاها، اغلب عملی نمیشوند. اشارههای مختصر و مفید فیلم به رابطه محمدعلی با زنی دیگر، قطع ارتباط پسر و مادر و نادیده گرفته شدن فهیمه، بحران هویت این زن- مادر را عیان میکند. عاملی برای کندن از تهران و پناه بردن به شهرضا. این همه چیزی است که تماشاگر نیاز دارد از این شخصیت و تصمیم بداند، مهم نیست در گذشته فهیمه چه رخ داده، فیلم بر حالِ او تمرکز میکند.
بازیها و انتخاب بازیگران در فیلمهای بیرقی، استاندارد و قابل توجه هستند. در «عامه پسند» با یک باران کوثری متفاوت روبروییم که تیپ زن شهرستانی را به خوبی و با ظرافت عینیت بخشیده، در حرکات و میمیک چهرهاش، جزئیاتی باورپذیر دارد. هوتن شکیبا بدون اغراق و خودنمایی به یک کاراکتر ویژه جان داده و معتمدآریا، پس از سالها، قدرت بازیگریاش را به رخ کشیده است. نقش فهیمه به دلیل ماهیتش فرصت خوبی برای او بوده و بازی دقیق معتمدآریا در لحظات و سکانسهای مختلف، مکمل این نقشِ خوب نوشته شده است. تکرار لحظاتی که او درِ فریزر را باز کرده و گرگرفتگیاش را با سرمای یخچال پر میکند، روند اضمحلال فهیمه در مسیری رو به تاریکی را نشان میدهد. اواخر فیلم، او با چشمانی غمگین و بغضی فرو خورده میکوشد ترسش از آینده تلخ پیش رو را پنهان کند و همچنان آتش درونش را به سرمایی مصنوعی میسپارد.
اما تماشاگر میداند که این شب را صبحی نیست و به یاد میآورد کمی قبل، در اوج استیصال و در پشهبند، چهره ویران فهیمه، با سکوت، شب و تنهایی در آمیخته و شکست، لبخندهایش را که جوانی گم شدهای را عیان میکرد، برای همیشه محو کرده است.
منبع: سینما سینما
نویسنده: فیلم عامه پسند
فیلمی که به طور مشخص به موضوع زنان میپرداخت و آنها را در تقابل با مناسبات جامعه مردسالار، تعریف میکرد.
«عامه پسند» فیلم سوم بیرقی، نه کاملا وامدار دو فیلم قبلی است و نه از دنیای آشنای کارگردان فاصله دارد. فیلم روایت زندگی فهیمه است که در میانسالی از همسرش جدا میشود و به شهرضا میرود. شهرضا محل تولد بیرقی است و یکی از شهرهای سنتی ایران. شهر و مردمش، بخشی از جریانی هستند که فهیمه، باید مقابلشان بایستد، آشنایی کارگردان با این فضاست که منطق داستانی فیلم را شکل میدهد. در مسیر پرپیچ و خم فهیمه برای استقلال، شهر در کنار شخصیتهایی مثل محمدعلی و پسر فهیمه، مانعی جدی است. نقد و تقبیح ریاکاری و تن دادن به عرف و پسند مردم، که در «عرق سرد» یکی از تمهای اصلی فیلم بود، در «عامه پسند» عنصری کلیدی و متمایزکننده شخصیت اصلی از جامعه اطرافش است. فهیمه میکوشد بندهای سنت و عرف را از پایش باز کند، اما در نهایت مقهور شرایط میشود. بخشی از فیلم به تقابل پنهان دو زن اختصاص دارد. فهیمه و افسانه.
افسانه (باران کوثری) به عنوان زنی جوان و موفق، که صاحب حرفه و شناخته شده است، کاملا معادلات شهر و بازار را میشناسد و جزئی از آن است. زنی که کرکرههای مغازه را پایین داده و پنهانی قلیان میکشد و مهربانی و منفعت طلبی را توامان دارد. دلیل موفقیت افسانه، در آن فضای مردسالار، تن دادن به مناسبت سنتی است که زیر ظاهر امروزی شهر، قوی و پررنگ جاری است. اما فهیمه، در چارچوب جامعه سنتی تعریف نمیشود. جسور است و میخواهد انتقامش را از عمری که در یک زندگی خانوادگی ویران، تلف کرده بگیرد. کسب و کار تازهاش را بیمحابا و بدون توجه به ارزشهای جامعهای که خود در آن رشد کرده، بیحسابگریهای مرسوم سن و سالش، بنا مینهد و به میلاد (هوتن شکیبا) نزدیک میشود. پسری جوان که هم جای خالی فرزندش را برایش پر میکند، هم گاهی نیازهای زنانهاش به یک حامی را پاسخ میدهد.
«عامه پسند» تصویر درستی از تنهایی یک زن خانهدار ترسیم میکند، رویاهایی که در این زنان وجود دارد و قربانی تصویری میشود که جامعه از آنها مطالبه میکند، ساده و گاه دم دستی هستند اما این رویاها، اغلب عملی نمیشوند. اشارههای مختصر و مفید فیلم به رابطه محمدعلی با زنی دیگر، قطع ارتباط پسر و مادر و نادیده گرفته شدن فهیمه، بحران هویت این زن- مادر را عیان میکند. عاملی برای کندن از تهران و پناه بردن به شهرضا. این همه چیزی است که تماشاگر نیاز دارد از این شخصیت و تصمیم بداند، مهم نیست در گذشته فهیمه چه رخ داده، فیلم بر حالِ او تمرکز میکند.
بیشتر بخوانید
حذف تصویر فاطمه معتمدآریا و باران کوثری از تبلیغات محیطی «عامهپسند»
«عامهپسند» اثری فمینیستی است
سوژههایی که به ضد خودشان تبدیل میشوند/ یادداشتی بر عامهپسند
بازیها و انتخاب بازیگران در فیلمهای بیرقی، استاندارد و قابل توجه هستند. در «عامه پسند» با یک باران کوثری متفاوت روبروییم که تیپ زن شهرستانی را به خوبی و با ظرافت عینیت بخشیده، در حرکات و میمیک چهرهاش، جزئیاتی باورپذیر دارد. هوتن شکیبا بدون اغراق و خودنمایی به یک کاراکتر ویژه جان داده و معتمدآریا، پس از سالها، قدرت بازیگریاش را به رخ کشیده است. نقش فهیمه به دلیل ماهیتش فرصت خوبی برای او بوده و بازی دقیق معتمدآریا در لحظات و سکانسهای مختلف، مکمل این نقشِ خوب نوشته شده است. تکرار لحظاتی که او درِ فریزر را باز کرده و گرگرفتگیاش را با سرمای یخچال پر میکند، روند اضمحلال فهیمه در مسیری رو به تاریکی را نشان میدهد. اواخر فیلم، او با چشمانی غمگین و بغضی فرو خورده میکوشد ترسش از آینده تلخ پیش رو را پنهان کند و همچنان آتش درونش را به سرمایی مصنوعی میسپارد.
اما تماشاگر میداند که این شب را صبحی نیست و به یاد میآورد کمی قبل، در اوج استیصال و در پشهبند، چهره ویران فهیمه، با سکوت، شب و تنهایی در آمیخته و شکست، لبخندهایش را که جوانی گم شدهای را عیان میکرد، برای همیشه محو کرده است.
منبع: سینما سینما
نویسنده: فیلم عامه پسند
https://teater.ir/news/61164