فیلم «انواع مهربانی» (Kinds of Kindness) جدیدترین ساختهی یورگوس لانتیموس کارگردان یونانی برای اولین بار ۱۷ می ۲۰۲۴ در جشنواره کن به نمایش درآمد. این فیلم در اولین نمایش خود با بازخوردهای خوبی مواجه شد و منتقدان کارگردانی و بازی بازیگران آن را ستودند. در ادامه با نقدها و نمرات فیلم «انواع مهربانی» در هفتادوهفتمین جشنواره کن همراه باشید.
چارسو پرس: «انواع مهربانی» در واقع یک فیلم آنتولوژی است که سه داستان مجزا و مرتبط را روایت میکند. داستان اول مردی را دنبال میکند که کارش را برای رسیدن به سرنوشتش رها کرده است. داستان دوم مردی را نشان میدهد که همسرش پس از مفقودی به یکباره سر و کلهاش پیدا میشود. داستان سوم هم یک فرقهگرا را نشان میدهد که به دنبال شخصی با توانایی زنده کردن مرگان است.
اما استون و ویلم دفو که پیش از این در فیلم تحسینشدهی لانتیموس یعنی «بیچارگان» (Poor Things) حضور داشتند برای بازی در این فیلم دوباره در کنار هم قرار گرفتند. از دیگر بازیگران «انواع مهربانی» میتوان به جسی پلمونز، مارگارت کوالی، هانگ چائو و جو آلوین اشاره کرد.
یورگوس لانتیموس پیش از این هم سابقه خوبی در جشنواره فیلم کن داشت. او در سال ۲۰۰۹ با فیلم «دندان نیش» (Dogtooth) در بخش نوعی نگاه شرکت کرده بود که جایزه این بخش را هم دریافت کرد. بعد از آن در سال ۲۰۱۵ با فیلم «خرچنگ» (The Lobster) به کن بازگشت و جایزه هیئت داوران را برای این فیلم از آن خود کرد.
لانتیموس بخشی از یک جنبش سینمایی پستمدرن به نام «موج عجیب یونانی» است و فیلمهای غیرانگلیسیزبان او یعنی «کینهتا» (Kinetta)، «دندان نیش» و «آلپ» (Alps) به شدت تحت تاثیر میراث یونانی او قرار دارند. البته فیلمهای انگلیسیزبان او مانند «خرچنگ» و «کشتن گوزن مقدس» (The Killing of a Sacred Deer) هم به بررسی مسائلی با موضوعات مشابه ادامه میدهند. فیلمهای لانتیموس اغلب به فیلمبرداری با قاببندی منحصربهفرد، بازیهای خشک و بیاحساس و شخصیتهایی با لحن تصنعی شهرت دارند.
فیلم «انواع مهربانی» در اولین نمایش با نقدها و نمرات خوبی مواجه شد و از منتقدان جشنواره ۲.۴ ستاره (تا اینجای رقابتها بیشترین ستاره) دریافت کرد. علاوه بر این توانست در متاکریتیک از ۱۱ نقد (همگی مثبت) امتیاز ۷۸ از ۱۰۰ بدست بیاورد. این فیلم همچنین در راتن تومیتوز از مجموع ۱۹ رای امتیاز ۹۵ از ۱۰۰ را به خود اختصاص داد.
موهومتر از استفاده مکرر از بازیگران، تماشای تکرار همان تمثیلها، تصاویر و نشانههایی است که در اکثر آثار لانتیموس دیدهایم؛ پرخوری، کمخوری، استیک، شکلات، انواع مشابه غذا، بیمارستانها، آمبولانسها، پلیسها، مکانها و افرادی که نشاندهندهی تسلیم ناخوشایند به زور هستند؛ زنان باردار میشوند و سقط جنین میکنند؛ مردم سعی میکنند با تسلیم در برابر آزار و کنترل اجباری، عشق را ثابت کنند؛ رویاهای تکراری که محتوای آنها به طرز ناراحتکنندهای در بیداری نمود پیدا میکنند؛ شاید تکاندهندهترین در میان تمام اینها روابط جنسی باشد که تحت تاثیر مواد مخدر اتفاق میافتد؛ افراد مدام به همدیگر مواد مخدر میخورانند؛ لانتیموس همچنان زنان برهنهی بیهوش را به ما نشان میدهد؛ با این حال این مردان هستند که بیش از همه تحقیرآمیز و ناخوشایند به نظر میرسند.
این یک دنیای عجیب است که شبیه دنیای ما به نظر میرسد، اما در واقع اینطور نیست؛ گویی توسط یک نیروی نامعلوم شرور با یک کپی تقریبا کامل جایگزین شده است. دوقلوها و همزادها یکی دیگر از نشانههای فیلم هستند و لانتیموس لحظات عجیب آشنا را با صدای ناهنجار و تیز کلید پیانو قطع میکند. این پازل عجیب دقیقا شبیه «برشهای کوتاه» (Short Cuts) رابرت آلتمن نیست، که به ما مجموعهای از موقعیتهای انسانی قابل تشخیصتر ارائه میداد، و همچنین دقیقا شبیه «مگنولیا» ساختهی پل توماس اندرسن هم نیست، اگرچه پلیسی که پلمونز نقشش را بازی میکند همان کیفیت افسردهی افسری را دارد که جان سی رایلی نقشش را در آن فیلم بازی میکرد.
علیرغم تمام ظرافت و سبک بصری خیرهکنندهی فیلم، شاید «انواع مهربانی» از فقدان محتوای عمیق رنج میبرد. این فیلم سنگینتر و طولانیتر از چیزی است که انتظار داشتم، گویی به دنبال یک نتیجهی معنیدار میگردد که شاید اصلا وجود نداشته باشد. با این حال، شاید فقدان و از دست دادن، کل نکتهی فیلم باشد.
«انواع مهربانی» جایگزین لباسهای چیندار، طراحی صحنه و جلوههای ویژه پرزرقوبرق فیلم «بیچارگان» شده است و نیواورلئان سادهای را به تصویر میکشد که در زمان حال و مکان نامعلومی قرار دارد؛ شاید در این دنیا باشد، شاید هم نه. این پازل ناهمگون سه قسمتی ریشه در میراث دیوید لینچ و فیلم «توئین پیکس» (Twin Peaks) (یا یک کوئنتین تارانتینوی آرامتر در دوران «پالپ فیکشن» (Pulp Fiction) دارد و بازیگران جذابی مانند اما استون، جسی پلمونز، ویلم دفو، مارگارت کوالی، جو آلوین و هانگ چائو در آن بازی میکنند. این فیلم طولانی شاید با اکران جهانی در تاریخ ۲۶ ژوئن، به اندازه «بیچارگان» یا «سوگلی» مخاطب جذب نکند. با این حال، این روایت پرپیچوخم از روحهایی که احتمالا به هم مرتبط هستند، یکی از آن فیلمهای نسلساز است که طرفداران را با خود همراه کرده و آنها را مجبور میکند تا بیوقفه معماها و تغییر شکل سرکشانهاش را رمزگشایی کنند.
فیلمهای یورگوس لانتیموس، صرف نظر از اینکه نگاه بیقرار او به کجا سرگردان بوده، بوی متمایزی دارند. فیلمهایی مثل «دندان نیش»، «خرچنگ» و «کشتن گوزن مقدس» این بو را به طور واضحی با خود حمل میکنند. «سوگلی» و «بیچارگان» که هر دو اقتباسهایی بدون حضور فیلیپو، نویسنده همکار همیشگی لانتیموس هستند و هر دو جوایز تجاری موفقی به دست آوردند، بوی تند و زنندهای ندارند. «انواع مهربانی» تند و تیز است و گاهی اوقات هم طنز سیاهی دارد. این فیلم محصول همکاری نزدیک نویسندگان و بازیگران است. اما استون که لانتیموس در «سوگلی» با او آشنا شد و تهیهکنندگی «بیچارگان» را هم برعهده داشت، دوباره در مرکز توجه قرار میگیرد. همبازی اصلی او در این فیلم جسی پلمونز است که فرصت نمایش کامل دامنهی بازیگریاش را با دو نقش اصلی (و یک نقش فرعی) به دست میآورد. فیلم با آهنگ «رویاهای شیرین» گروه یوریتمیکس شروع میشود و این سوال پیش میآید که آیا این یک سرنخ نیست؟
از نظر بصری و تکنیکی، فیلم سادهی یورگوس لانتیموس، تماشایی و لذتبخش است. به نظر میرسد دوربین ربی رایان از محدودیتها و فرصتهایی که مکان فیلمبرداری در اختیار او قرار میدهد، نهایت استفاده را میکند. نیواورلئانِ این فیلم بیروح و تقریبا شبیه آثار جی جی بالارد است، با این حال به طرز عجیبی همزمان در این دنیا و جدا از آن به نظر میرسد. انتخاب لوکیشن واقعا هوشمندانه است، از دفاتر خالی و خانهها در فصل اول، تا خانهی تنگ و ترش یک پلیس و پارکینگها و عمارتهای بخش پایانی. این لوکیشنها عمدتا مکانهای کاربردیای هستند که در دوران خالی بودن ادارات و خانهها به خاطر کرونا فیلمبرداری شدهاند، در حالی که مراحل طولانی پس از تولید فیلم «بیچارگان» همچنان ادامه داشت. این مکانها برای زیست این شخصیتهای عجیب بسیار مناسب و وهمانگیز هستند.
پلمونز در این فیلم درخشش خود را به عنوان یک بازیگر ثابت میکند و در میان بازیگران دیگر که هر کدام داستانی عجیبی را روایت میکنند، نقش محوری را برعهده دارد. استون با تعهد کامل به نقشآفرینی میپردازد و تماشاگر را به دنیای فیلم جذب میکند. به نظر میرسد در هر فیلمی از لانتیموس، استون باید برقصد و او این صحنه را (حداقل برای تریلر) به زیبایی اجرا میکند. این یکی از صحنههای خوب فیلم است. کوالی که اغلب در نقشهای فرعی دیده میشد، در این فیلم با ایفای سه نقش، به انسجام و غنای بیشتر روایت کمک میکند.
تمام اینها به چه معناست؟ به احتمال زیاد مخاطبان سرنخ زیادی پیدا نخواهند کرد. انسانیت، تاریکی، فرصتطلبی، نیاز؟ آخرین قطعه موسیقی شک و تردیدی باقی نمیگذارد که تماشاگران تقریبا برای سه ساعت در ته یک چاه بسیار تاریک دست و پا میزنند. اما نکتهی شگفتانگیز این است که احتمالا دوباره برای نگاه کردن به آن برمیگردند.
«انواع مهربانی» به احتمال زیاد از آن فیلمهایی است که هرچه اطلاعات کمتری دربارهاش داشته باشید، تاثیرگذارتر خواهد بود، البته بدون شک بعد از دیدن فیلم درباره آن بحث و تبادل نظر خواهید کرد. این فیلم ترکیبی عجیب و به یک اندازه گیجکننده و لذتبخش است. ساختار فیلم به گونهای است که احساس میکنید سه قسمت از سریال پوچگرایانهی «منطقه نیمهروشن» را پشت سر هم تماشا میکنید، در حالی که شاید رویکردی با شخصیتهای درهم تنیده (مانند فیلم «مگنولیا» (Magnolia)) بهتر میتوانست ارتباط بین بخشهای مختلف را برقرار کند.
کمتر از یک دهه پیش، کارگردان یورگوس لانتیموس با فیلم «خرچنگ» اولین تجربه کارگردانی به زبان انگلیسی خود را انجام داد و با طنز تاریک و تا حدی جنونآمیزش، مخاطبان آمریکایی را که علاقهای به زیرنویس نداشتند، با دنیای خود آشنا کرد. این فیلم عجیب که توسط استودیوی A24 خریداری شد، اگرچه در آمریکا موفقیت چندانی کسب نکرد، اما به عنوان یکی از پیشگامان یک روند گستردهتر به شمار میرود که من دوست دارم آن را «فیلمهای مستقل عجیب و غریب» بنامم. در این روند، مخاطبان جوان به سمت فیلمهای مستقل با عناصر غیرقابل پیشبینی و اغلب عجیب گرایش پیدا میکنند. در برخی موارد، یک صحنه شوکهکننده کافی است؛ در برخی دیگر، کل فیلم دیوانهوار است. برای نسلی که احساس میکند همهچیز را دیده است، لانتیموس و همکارانش (کارگردانانی مانند آری آستر، الکس گارلند و رابرت اگرز) غافلگیرکننده ظاهر میشوند.
شاید تنها راهی که بتوان گفت جدیدترین اثر لانتیموس انتظارات را برآورده میکند این باشد که در هیچ کجای «انواع مهربانی» تماشاگران نمیتوانند وانمود کنند که قادرند اتفاقات بعدی را پیشبینی کنند. این فیلم طولانی با وجود تمام دشواریهایی که برای درک آن وجود دارد، همچنان تماشاگر را مجذوب میکند و با ارائه یک طنز پوچگرایانه از جامعه مدرن، منطق متعارف را به چالش میکشد. هرگز خستهکننده نمیشود، با این حال فیلم عجیب لانتیموس نیازمند صبر و حوصه (و همچنین دقت) خاصی از سوی تماشاگران است.
فرقی نمیکند این سه داستان تا چه اندازه به هم مرتبطند، «انواع مهربانی» اثری با اصالت، جسورانه، بیرحمانه شوخطبع و یک فیلم عجیب تمامعیار است. فیلم باعث میشود مخاطب احساس کند که کارگردان از قدم گذاشتن در هیچ عرصهای واهمه ندارد. این جسارت شامل رفتن به سراغ مضامین تاریکی میشود که برای افراد حساس مناسب نیست، اما «انواع مهربانی» تعادلی در شوخطبعی برقرار میکند که به خوبی در خدمت کل اثر است.
این فیلم به سرعت و در حالی که کارگردان یونانی هنوز در حال انجام مراحل پس از تولید «بیچارگان» بود ساخته شد. این امر به او این امکان را داد که همکاری خود را با اما استون برای سومین بار تمدید کند و در عین حال دست دو همبازیگر او یعنی ویلم دفو و مارگارت کوالی را از آخرین فیلم مشترکشان در این پروژه بند کند. تماشای بازی این بازیگران، به علاوه بازیگران جدیدی مانند جسی پلمونز و هانگ چائو که نقشهای متفاوتی را با رابطهای متفاوت در سه داستان بازی میکنند، بخش قابل توجهی از لذت فیلم است. تمام بازیگران به طور کامل با آنچه در سر کارگردان میگذرد ارتباط برقرار کردهاند. آنها حتی در گیجکنندهترین لحظات هم فیلم را جذاب نگه میدارند.
فیلم از نظر بصری هم خیرهکننده است. برخلاف دو اثر قبلی که نیازمند طراحی صحنه در استودیو و نورپردازیهای گسترده در فضای داخلی بودند، لانتیموس و فیلمبردار رابی رایان، با نماهای عریض و شفاف لوکیشنهای فیلم را به تصویر کشیدهاند. فیلمبرداری در نیواورلئان و اطراف آن انجام شده است، اما داستانها در یک شهر ساحلی آمریکایی بدون نام روایت میشوند. اگرچه طرح بصری فیلم در مقایسه با کارهای اخیر کارگردان نسبتا ساده است، اما همچنان زوایای ناموزون زیادی برای القای حس سرزندگی به کار رفته است.
عنصر متمایز دیگر فیلم استفاده از موسیقی است که با ریتم پرضربی از آهنگ «رویای شیرین» (Sweet Dreams) گروه یوریتمیکس شروع میشود. موسیقیدان انگلیسی جرسکین فندریکس درست مثل فیلم «بیچارگان» یک موسیقی متن غیرمتعارف ساخته است که با لحن پرهیاهوی فیلم همخوانی دارد.
«انواع مهربانی» احتمالا اثری است که برای درک و لذت بردن از آن نیاز به کمی زمان دارد، اما حداقل فیلمی است که شما را دائما کنجکاو نگه میدارد که در ادامه چه اتفاقی خواهد افتاد. با وجود تاثیرپذیری انکارناپذیر از لوییس بونوئل، لانتیموس روایتگر منحصربهفردی است و همین موضوع به تنهایی باعث میشود آثار او باارزش و قابل تامل باشند.
منبع: دیجیمگ
اما استون و ویلم دفو که پیش از این در فیلم تحسینشدهی لانتیموس یعنی «بیچارگان» (Poor Things) حضور داشتند برای بازی در این فیلم دوباره در کنار هم قرار گرفتند. از دیگر بازیگران «انواع مهربانی» میتوان به جسی پلمونز، مارگارت کوالی، هانگ چائو و جو آلوین اشاره کرد.
یورگوس لانتیموس پیش از این هم سابقه خوبی در جشنواره فیلم کن داشت. او در سال ۲۰۰۹ با فیلم «دندان نیش» (Dogtooth) در بخش نوعی نگاه شرکت کرده بود که جایزه این بخش را هم دریافت کرد. بعد از آن در سال ۲۰۱۵ با فیلم «خرچنگ» (The Lobster) به کن بازگشت و جایزه هیئت داوران را برای این فیلم از آن خود کرد.
لانتیموس بخشی از یک جنبش سینمایی پستمدرن به نام «موج عجیب یونانی» است و فیلمهای غیرانگلیسیزبان او یعنی «کینهتا» (Kinetta)، «دندان نیش» و «آلپ» (Alps) به شدت تحت تاثیر میراث یونانی او قرار دارند. البته فیلمهای انگلیسیزبان او مانند «خرچنگ» و «کشتن گوزن مقدس» (The Killing of a Sacred Deer) هم به بررسی مسائلی با موضوعات مشابه ادامه میدهند. فیلمهای لانتیموس اغلب به فیلمبرداری با قاببندی منحصربهفرد، بازیهای خشک و بیاحساس و شخصیتهایی با لحن تصنعی شهرت دارند.
نقدها و نمرات فیلم «انواع مهربانی» رضایت منتقدان از جدیدترین اثر لانتیموس را نشان میدهند
فیلم «انواع مهربانی» در اولین نمایش با نقدها و نمرات خوبی مواجه شد و از منتقدان جشنواره ۲.۴ ستاره (تا اینجای رقابتها بیشترین ستاره) دریافت کرد. علاوه بر این توانست در متاکریتیک از ۱۱ نقد (همگی مثبت) امتیاز ۷۸ از ۱۰۰ بدست بیاورد. این فیلم همچنین در راتن تومیتوز از مجموع ۱۹ رای امتیاز ۹۵ از ۱۰۰ را به خود اختصاص داد.
گاردین – پیتر بردشاو | ۸۰ از ۱۰۰
فیلم «انواع مهربانی» یک سهگانهی مالیخولیایی و پوچگرایانه است؛ سه داستان با یک مضمون واحد که در نیواورلئان امروزی و اطراف آن روایت میشود. لانتیموس برای این فیلم هم از بازیگران همیشگیاش استفاده میکند و بخشی از طنز وهمانگیز اثر، که یک تکرار رازآلود و مرموز از اتفاقات وحشتناک جهان هستی را نشان میدهد، در نقشآفرینی بازیگران یکسان نمود پیدا میکند. به جسی پلمونز، اما استون، ویلم دفو، مامودو اتی، مارگارت کوالی، هانگ چائو و جو آلوین هر کدام سه نقش داده شده است؛ برخی از این نقشها به طرز جالبی شبیه هم هستند، در حالی که برخی دیگر کاملا متفاوتند. پلمونز اغلب بیاحساس و ناراضی است. استون سرسخت و توانمند و گاهی هم آسیبپذیر و اغواگر است. دفو البته نمیتواند شخصیت اقتدارگرا و کاریزماتیکش را در هیچ نقشی پنهان کند.موهومتر از استفاده مکرر از بازیگران، تماشای تکرار همان تمثیلها، تصاویر و نشانههایی است که در اکثر آثار لانتیموس دیدهایم؛ پرخوری، کمخوری، استیک، شکلات، انواع مشابه غذا، بیمارستانها، آمبولانسها، پلیسها، مکانها و افرادی که نشاندهندهی تسلیم ناخوشایند به زور هستند؛ زنان باردار میشوند و سقط جنین میکنند؛ مردم سعی میکنند با تسلیم در برابر آزار و کنترل اجباری، عشق را ثابت کنند؛ رویاهای تکراری که محتوای آنها به طرز ناراحتکنندهای در بیداری نمود پیدا میکنند؛ شاید تکاندهندهترین در میان تمام اینها روابط جنسی باشد که تحت تاثیر مواد مخدر اتفاق میافتد؛ افراد مدام به همدیگر مواد مخدر میخورانند؛ لانتیموس همچنان زنان برهنهی بیهوش را به ما نشان میدهد؛ با این حال این مردان هستند که بیش از همه تحقیرآمیز و ناخوشایند به نظر میرسند.
این یک دنیای عجیب است که شبیه دنیای ما به نظر میرسد، اما در واقع اینطور نیست؛ گویی توسط یک نیروی نامعلوم شرور با یک کپی تقریبا کامل جایگزین شده است. دوقلوها و همزادها یکی دیگر از نشانههای فیلم هستند و لانتیموس لحظات عجیب آشنا را با صدای ناهنجار و تیز کلید پیانو قطع میکند. این پازل عجیب دقیقا شبیه «برشهای کوتاه» (Short Cuts) رابرت آلتمن نیست، که به ما مجموعهای از موقعیتهای انسانی قابل تشخیصتر ارائه میداد، و همچنین دقیقا شبیه «مگنولیا» ساختهی پل توماس اندرسن هم نیست، اگرچه پلیسی که پلمونز نقشش را بازی میکند همان کیفیت افسردهی افسری را دارد که جان سی رایلی نقشش را در آن فیلم بازی میکرد.
علیرغم تمام ظرافت و سبک بصری خیرهکنندهی فیلم، شاید «انواع مهربانی» از فقدان محتوای عمیق رنج میبرد. این فیلم سنگینتر و طولانیتر از چیزی است که انتظار داشتم، گویی به دنبال یک نتیجهی معنیدار میگردد که شاید اصلا وجود نداشته باشد. با این حال، شاید فقدان و از دست دادن، کل نکتهی فیلم باشد.
اسکریندیلی – فیونولا هالیگان | ۸۰ از ۱۰۰
معماهای زیادی در فیلم آنتولوژی «انواع مهربانی» پنهان شده است و قطعیتهای اندکی در آن وجود دارد که یکی از آنها اسکرینوایپ (از شیوههای قدیمی نقطهگذاری سینمایی) بودن فیلم است. برای کسانی که تعجب میکردند یورگوس لانتیموسِ فیلم «دندان نیش» که در میان پنج جایزه اسکار، شیر طلایی و مصاحبههای فرش قرمز مهمانیهای پرزرقوبرق فیلمهای «بیچارگان» و «سوگلی» (The Favourite) گم شده بود کجا رفته است؟ باید بگوییم که با این فیلم برگشته است. او با همکار نویسندهاش افتمیس فیلیپو، پادشاه موج عجیب یونانی، مجموعهای از داستانهای به هم مرتبط و عمیقا گیجکننده، سرگیجهآور و تکاندهنده خلق کرده است. داستانهایی که موفق میشوند همزمان ناموزون، خندهدار، عجیب و هیجانانگیز باشند.«انواع مهربانی» جایگزین لباسهای چیندار، طراحی صحنه و جلوههای ویژه پرزرقوبرق فیلم «بیچارگان» شده است و نیواورلئان سادهای را به تصویر میکشد که در زمان حال و مکان نامعلومی قرار دارد؛ شاید در این دنیا باشد، شاید هم نه. این پازل ناهمگون سه قسمتی ریشه در میراث دیوید لینچ و فیلم «توئین پیکس» (Twin Peaks) (یا یک کوئنتین تارانتینوی آرامتر در دوران «پالپ فیکشن» (Pulp Fiction) دارد و بازیگران جذابی مانند اما استون، جسی پلمونز، ویلم دفو، مارگارت کوالی، جو آلوین و هانگ چائو در آن بازی میکنند. این فیلم طولانی شاید با اکران جهانی در تاریخ ۲۶ ژوئن، به اندازه «بیچارگان» یا «سوگلی» مخاطب جذب نکند. با این حال، این روایت پرپیچوخم از روحهایی که احتمالا به هم مرتبط هستند، یکی از آن فیلمهای نسلساز است که طرفداران را با خود همراه کرده و آنها را مجبور میکند تا بیوقفه معماها و تغییر شکل سرکشانهاش را رمزگشایی کنند.
فیلمهای یورگوس لانتیموس، صرف نظر از اینکه نگاه بیقرار او به کجا سرگردان بوده، بوی متمایزی دارند. فیلمهایی مثل «دندان نیش»، «خرچنگ» و «کشتن گوزن مقدس» این بو را به طور واضحی با خود حمل میکنند. «سوگلی» و «بیچارگان» که هر دو اقتباسهایی بدون حضور فیلیپو، نویسنده همکار همیشگی لانتیموس هستند و هر دو جوایز تجاری موفقی به دست آوردند، بوی تند و زنندهای ندارند. «انواع مهربانی» تند و تیز است و گاهی اوقات هم طنز سیاهی دارد. این فیلم محصول همکاری نزدیک نویسندگان و بازیگران است. اما استون که لانتیموس در «سوگلی» با او آشنا شد و تهیهکنندگی «بیچارگان» را هم برعهده داشت، دوباره در مرکز توجه قرار میگیرد. همبازی اصلی او در این فیلم جسی پلمونز است که فرصت نمایش کامل دامنهی بازیگریاش را با دو نقش اصلی (و یک نقش فرعی) به دست میآورد. فیلم با آهنگ «رویاهای شیرین» گروه یوریتمیکس شروع میشود و این سوال پیش میآید که آیا این یک سرنخ نیست؟
از نظر بصری و تکنیکی، فیلم سادهی یورگوس لانتیموس، تماشایی و لذتبخش است. به نظر میرسد دوربین ربی رایان از محدودیتها و فرصتهایی که مکان فیلمبرداری در اختیار او قرار میدهد، نهایت استفاده را میکند. نیواورلئانِ این فیلم بیروح و تقریبا شبیه آثار جی جی بالارد است، با این حال به طرز عجیبی همزمان در این دنیا و جدا از آن به نظر میرسد. انتخاب لوکیشن واقعا هوشمندانه است، از دفاتر خالی و خانهها در فصل اول، تا خانهی تنگ و ترش یک پلیس و پارکینگها و عمارتهای بخش پایانی. این لوکیشنها عمدتا مکانهای کاربردیای هستند که در دوران خالی بودن ادارات و خانهها به خاطر کرونا فیلمبرداری شدهاند، در حالی که مراحل طولانی پس از تولید فیلم «بیچارگان» همچنان ادامه داشت. این مکانها برای زیست این شخصیتهای عجیب بسیار مناسب و وهمانگیز هستند.
پلمونز در این فیلم درخشش خود را به عنوان یک بازیگر ثابت میکند و در میان بازیگران دیگر که هر کدام داستانی عجیبی را روایت میکنند، نقش محوری را برعهده دارد. استون با تعهد کامل به نقشآفرینی میپردازد و تماشاگر را به دنیای فیلم جذب میکند. به نظر میرسد در هر فیلمی از لانتیموس، استون باید برقصد و او این صحنه را (حداقل برای تریلر) به زیبایی اجرا میکند. این یکی از صحنههای خوب فیلم است. کوالی که اغلب در نقشهای فرعی دیده میشد، در این فیلم با ایفای سه نقش، به انسجام و غنای بیشتر روایت کمک میکند.
تمام اینها به چه معناست؟ به احتمال زیاد مخاطبان سرنخ زیادی پیدا نخواهند کرد. انسانیت، تاریکی، فرصتطلبی، نیاز؟ آخرین قطعه موسیقی شک و تردیدی باقی نمیگذارد که تماشاگران تقریبا برای سه ساعت در ته یک چاه بسیار تاریک دست و پا میزنند. اما نکتهی شگفتانگیز این است که احتمالا دوباره برای نگاه کردن به آن برمیگردند.
ورایتی – پیتر دبروج | ۸۰ از ۱۰۰
یورگوس لانتیموس کارگردان پیشگام جنبش موج عجیب یونانی، با فیلم «انواع مهربانی» سه داستان غیرمتعارف را برای مخاطبان به ارمغان میآورد. پس از دستیابی به موفقیت در گیشه و کسب جوایز معتبر برای فیلمهای «سوگلی» و «بیچارگان» (اقتباسهای ادبی پرزرقوبرق، هر دو نوشتهی تونی مکنامارا)، این کارگردان سوررئالیست، با همکاری مجدد با افتیمیس فیلیپو نویسندهی فیلم «دندان نیش»، به سراغ چند پارودی خشک و جدی دربارهی کنترل و رضایت میرود آن هم در محیط کار شرکتی، ازدواج و مذهب؛ تمام عرصههایی که در آن مردم داوطلبانه قدرت خود را به دیگران واگذار میکنند. این فیلم آنتولوژی سه قسمتی که نزدیک به سه ساعت است، در دنیای موازی عجیبی روایت میشود؛ جایی که سگها فرمانروایی میکنند و مرگ یک مساله قابل مذاکره است. لانتیموس با در اختیار داشتن بازیگران فوقالعاده و منابع بسیار غنیتر از یک استودیوی مستقل آمریکایی، در این فیلم به نوعی به قلمرو عجیب خود برمیگردد.«انواع مهربانی» به احتمال زیاد از آن فیلمهایی است که هرچه اطلاعات کمتری دربارهاش داشته باشید، تاثیرگذارتر خواهد بود، البته بدون شک بعد از دیدن فیلم درباره آن بحث و تبادل نظر خواهید کرد. این فیلم ترکیبی عجیب و به یک اندازه گیجکننده و لذتبخش است. ساختار فیلم به گونهای است که احساس میکنید سه قسمت از سریال پوچگرایانهی «منطقه نیمهروشن» را پشت سر هم تماشا میکنید، در حالی که شاید رویکردی با شخصیتهای درهم تنیده (مانند فیلم «مگنولیا» (Magnolia)) بهتر میتوانست ارتباط بین بخشهای مختلف را برقرار کند.
کمتر از یک دهه پیش، کارگردان یورگوس لانتیموس با فیلم «خرچنگ» اولین تجربه کارگردانی به زبان انگلیسی خود را انجام داد و با طنز تاریک و تا حدی جنونآمیزش، مخاطبان آمریکایی را که علاقهای به زیرنویس نداشتند، با دنیای خود آشنا کرد. این فیلم عجیب که توسط استودیوی A24 خریداری شد، اگرچه در آمریکا موفقیت چندانی کسب نکرد، اما به عنوان یکی از پیشگامان یک روند گستردهتر به شمار میرود که من دوست دارم آن را «فیلمهای مستقل عجیب و غریب» بنامم. در این روند، مخاطبان جوان به سمت فیلمهای مستقل با عناصر غیرقابل پیشبینی و اغلب عجیب گرایش پیدا میکنند. در برخی موارد، یک صحنه شوکهکننده کافی است؛ در برخی دیگر، کل فیلم دیوانهوار است. برای نسلی که احساس میکند همهچیز را دیده است، لانتیموس و همکارانش (کارگردانانی مانند آری آستر، الکس گارلند و رابرت اگرز) غافلگیرکننده ظاهر میشوند.
شاید تنها راهی که بتوان گفت جدیدترین اثر لانتیموس انتظارات را برآورده میکند این باشد که در هیچ کجای «انواع مهربانی» تماشاگران نمیتوانند وانمود کنند که قادرند اتفاقات بعدی را پیشبینی کنند. این فیلم طولانی با وجود تمام دشواریهایی که برای درک آن وجود دارد، همچنان تماشاگر را مجذوب میکند و با ارائه یک طنز پوچگرایانه از جامعه مدرن، منطق متعارف را به چالش میکشد. هرگز خستهکننده نمیشود، با این حال فیلم عجیب لانتیموس نیازمند صبر و حوصه (و همچنین دقت) خاصی از سوی تماشاگران است.
هالیوود ریپورتر – دیوید رونی | ۷۰ از ۱۰۰
ماهیت اسرارآمیز فیلم و حتی عنوانش به وضوح اتفاقی نیست. در حین تماشا این حس به شما القا میشود که لانتیموس با فرصتهایی مثل ساختار سهقسمتی و امکان زیر پا گذاشتن قواعد جامعه و روایتگری، دوباره جان گرفته است. شاید در اولین نگاه فیلم از نظر مفهومی به اندازهای که برخی از مخاطبان انتظار دارند منسجم نباشد، اما با تفکر بیشتر، قطعات پازل شروع به چیده شدن کنار هم میکنند و مضامین مشترک نمایان میشوند.فرقی نمیکند این سه داستان تا چه اندازه به هم مرتبطند، «انواع مهربانی» اثری با اصالت، جسورانه، بیرحمانه شوخطبع و یک فیلم عجیب تمامعیار است. فیلم باعث میشود مخاطب احساس کند که کارگردان از قدم گذاشتن در هیچ عرصهای واهمه ندارد. این جسارت شامل رفتن به سراغ مضامین تاریکی میشود که برای افراد حساس مناسب نیست، اما «انواع مهربانی» تعادلی در شوخطبعی برقرار میکند که به خوبی در خدمت کل اثر است.
این فیلم به سرعت و در حالی که کارگردان یونانی هنوز در حال انجام مراحل پس از تولید «بیچارگان» بود ساخته شد. این امر به او این امکان را داد که همکاری خود را با اما استون برای سومین بار تمدید کند و در عین حال دست دو همبازیگر او یعنی ویلم دفو و مارگارت کوالی را از آخرین فیلم مشترکشان در این پروژه بند کند. تماشای بازی این بازیگران، به علاوه بازیگران جدیدی مانند جسی پلمونز و هانگ چائو که نقشهای متفاوتی را با رابطهای متفاوت در سه داستان بازی میکنند، بخش قابل توجهی از لذت فیلم است. تمام بازیگران به طور کامل با آنچه در سر کارگردان میگذرد ارتباط برقرار کردهاند. آنها حتی در گیجکنندهترین لحظات هم فیلم را جذاب نگه میدارند.
فیلم از نظر بصری هم خیرهکننده است. برخلاف دو اثر قبلی که نیازمند طراحی صحنه در استودیو و نورپردازیهای گسترده در فضای داخلی بودند، لانتیموس و فیلمبردار رابی رایان، با نماهای عریض و شفاف لوکیشنهای فیلم را به تصویر کشیدهاند. فیلمبرداری در نیواورلئان و اطراف آن انجام شده است، اما داستانها در یک شهر ساحلی آمریکایی بدون نام روایت میشوند. اگرچه طرح بصری فیلم در مقایسه با کارهای اخیر کارگردان نسبتا ساده است، اما همچنان زوایای ناموزون زیادی برای القای حس سرزندگی به کار رفته است.
عنصر متمایز دیگر فیلم استفاده از موسیقی است که با ریتم پرضربی از آهنگ «رویای شیرین» (Sweet Dreams) گروه یوریتمیکس شروع میشود. موسیقیدان انگلیسی جرسکین فندریکس درست مثل فیلم «بیچارگان» یک موسیقی متن غیرمتعارف ساخته است که با لحن پرهیاهوی فیلم همخوانی دارد.
«انواع مهربانی» احتمالا اثری است که برای درک و لذت بردن از آن نیاز به کمی زمان دارد، اما حداقل فیلمی است که شما را دائما کنجکاو نگه میدارد که در ادامه چه اتفاقی خواهد افتاد. با وجود تاثیرپذیری انکارناپذیر از لوییس بونوئل، لانتیموس روایتگر منحصربهفردی است و همین موضوع به تنهایی باعث میشود آثار او باارزش و قابل تامل باشند.
منبع: دیجیمگ
https://teater.ir/news/61189