یک درام دیدنی با لئا سیدوکس که زندگی‌های گذشته را به یاد می‌آورد.
چارسو پرس: فیلم هیولا (The Beast) یک درام عاشقانه و علمی تخیلی، محصول سال ۲۰۲۳ فرانسه و کانادا، به کارگردانی و نویسندگی برتراند بونلو (Bertrand Bonello) است که البته داستان فیلم‌نامه را با مشارکت گیوم بریو (Guillaume Bréaud) و بنجامین شاربیت (Benjamin Charbit) نوشته است.

داستان این فیلم در سه دوره زمانی مختلف رخ می‌دهد ۱۹۱۰، ۲۰۱۴ و ۲۰۴۴. The Beast بر اساس رمان کوتاه "هیولا در جنگل" نوشته هنری جیمز ساخته شده است. لئا سیدو (Léa Seydoux) به عنوان گابریل و کاراکتر اصلی، جورج مک کی (George MacKay) به عنوان لوییس و نقش مکمل، گوسلاژی مالاندا (Guslagie Malanda)، داشا نکراسووا (Dasha Nekrasova)، مارتا هاسکینز(Marta Hoskins) و الینا لوونسن (Elina Löwensohn) در The Beast به ایفای نقش می‌پردازند.

The Beast در بخش بهترین فیلم و بهترین بازیگر زن در فستیوال بین‌المللی فیلم وایادولید (Valladolid International Film Festival) منتخب و نامزد شیر طلایی جشنواره فیلم ونیز(Venice Film Festival) نیز شده است.

ما همیشه هم‌رو می‌شناختیم!


در سال ۲۰۴۴، جهان تحت کنترل هوش مصنوعی است و احساسات به عنوان تهدیدی برای جامعه تلقی می‌شوند. چرا که بشر به دلیل پایبند بودن به احساساتش در انجام کار‌ها ناتوان می‌شود. شخصیت اصلی، گابریل (با بازی لئا سیدو)، تصمیم می‌گیرد با استفاده از یک ماشین پیشرفته، DNA  خود را از احساسات پاک کند. تا عملکرد بهتری داشته باشد. این ماشین او را در زندگی‌های گذشته‌اش غوطه‌ور می‌کند تا او در طی این مسیر از هرگونه احساسات شدید رهایی یابد.

گابریل در سال ۱۹۱۰، در فرانسه وارد زندگی گذشته خود می‌شود. در آن دوره او یک پیانیست تحسین شده است و به همراه همسرش جرج که صاحب یک کارخانه عروسک سازی است زندگی می‌کند. او یک شب در یک سالن با لوییس برخورد می‌کند. علیرغم اینکه گابریل ازدواج کرده است، این دو رابطه را احیا و شروع به گذراندن زمان بیشتری با هم می‌کنند. این بخش از فیلم به بررسی روابط پیچیده و عمیق میان این دو شخصیت می‌پردازد.

در سال ۲۰۱۴، گابریل به عنوان یک بازیگر زندگی می‌کند و با لوییس (با بازی جورج مک‌کی) که به نظر می‌رسد یک استاکر است آشنا می‌شود. در این دوره، آنها ارتباطی قوی و احساسی با هم دارند که نشان می‌دهد به نوعی به هم مرتبط هستند. و در هر دوی این دوران با اتفاقات ناگواری سرنوشت این دو فرد رقم می‌خورد. علاوه بر این دو دوره، گابریل و لوییس در سال ۲۰۴۴ نیز یکدیگر را ملاقات می‌کنند. به نظر می‌رسد که سرنوشت این دو بهم گره خورده است. در انتهای آخرین جراحی، گابریل متوجه می‌شود که جز معدود افرادی می‌باشد که عمل پاکسازی احساسات بر او جواب نمی‌دهد بنابراین به دیدن لوییس می‌رود و در نهایت می‌فهمد که لوییس نیز این جراحی را به انجام رسانده و از احساسات تهی شده است.

دو نقش کلیدی


فیلم هیولا (The Beast) با بازی‌های برجسته‌ای از بازیگران مطرح همراه است. لئا سیدو در نقش گابریل بازی می‌کند، زنی که در دنیایی دیستوپیایی زندگی می‌کند و تصمیم می‌گیرد احساسات خود را از طریق یک ماشین پیشرفته پاک کند. او در سه دوره زمانی مختلف ظاهر می‌شود و توانسته است پیچیدگی‌ها و عمق شخصیت گابریل را به خوبی به تصویر بکشد. در نقد مثبت کاراکتر او، میتوان به توانایی او در به تصویر کشیدن سه نسخه مختلف از شخصیت گابریل در سه زمان متفاوت اشاره کرد. در مجموع، بازی سیدو عمیق و تاثیرگذار است و او توانسته است احساسات و تضادهای درونی شخصیت گابریل را به خوبی منتقل کند.

جورج مک‌کی در نقش لوییس بازی می‌کند، شخصیتی که در هر سه دوره زمانی مختلف با گابریل ارتباط دارد. بازی مک‌کی در این نقش تحسین‌برانگیز است و توانسته است ارتباط عاطفی قوی میان لوییس و گابریل را به خوبی نشان دهد. اجرای چندگانه و انعطاف‌پذیری بالای کاراکتر او مشخص است. مک‌کی توانسته در نقش‌های مختلف لوئیس در سه دوره زمانی مختلف بازی کند و هر کدام از این نقش‌ها را به خوبی به تصویر بکشد. شیمی بین مک‌کی و سیدو در صحنه‌های مشترک بسیار قوی است و این ارتباط عاطفی عمیق به خوبی به تماشاگر منتقل می‌شود. این امر به خصوص در بخش‌های مربوط به سال ۱۹۱۰ بیشتر به چشم می‌آید. البته باید گفت تا حدی احساس می‌شود که تغییرات شدید در شخصیت لوییس در طول زمان باعث شده تا ارتباط بین دوره‌های مختلف زمانی کم‌رنگ شود. این موضوع به ویژه در بخش‌های مربوط به سال ۲۰۱۴ نمود پیدا می‌کند.

لازم به ذکر است که تغییرات ناگهانی و شدید در شخصیت لوئیس باعث شده تا برخی تماشاگران نتوانند به خوبی با داستان و شخصیت‌ها ارتباط برقرار کنند. این پیچیدگی‌ها می‌تواند باعث سردرگمی و کاهش تاثیر کلی بازی مک‌کی شود. داشا نکراسوا نیز در فیلم به عنوان یکی از شخصیت‌های کلیدی ظاهر می‌شود. هر چند که نقش او کمتر از سیدو و مک‌کی برجسته است، اما به کلیت داستان و موضوعات مطرح شده کمک می‌کند.

آن‌چه که کارگردان به انجام رسانده!


طولانی بودن فیلم و تکرار موتیف‌ها یکی از معضلات مهم این فیلم است. این موضوع می‌تواند باعث خستگی تماشاگران شود و حتی بازی قوی سیدو نیز نتواند این مسئله را جبران کند. ریتم کند فیلم باعث شده که تأثیر کلی اجرای بازیگران کاهش یابد. البته موضوع پیچیدگی و سردرگمی ناشی از روایت چندگانه بیش از حد نیز می‌تواند تاثیر منفی بر مخاطب بگذارد! توجه کنید که فیلم در سه زمان مختلف روایت می‌شود و تعدد شخصیت‌ها و روایت‌های مختلف ممکن است برای برخی از تماشاگران گیج‌کننده باشد. این پیچیدگی می‌تواند باعث شود که تمرکز بر بازی سیدو کاهش یابد و مخاطب‌ها نتوانند به خوبی با شخصیت او ارتباط برقرار کنند. البته که فیلم نقات قوت هم کم ندارد. برتران بونلو در The Beast از سبک بصری منحصر به فرد و خلاقانه‌‌ای استفاده کرده است. فیلمبرداری با دقت و توجه به جزئیات انجام شده و ترکیب رنگ‌ها و نورپردازی‌های خاص، فضایی پر رمز و راز ایجاد می‌کند. بونلو با استفاده از زوایای دوربین غیرمعمول و حرکت‌های پویا، حس تعلیق و تنش را به خوبی به تماشاگر منتقل می‌کند.

ساختار داستانی The Beast پیچیده و چندلایه است. بونلو با استفاده از ترکیب‌های زمانی و فلش‌بک‌ها، تماشاگر را در جریان گذشته و حال شخصیت‌ها قرار می‌دهد. این تکنیک عمق بیشتری به داستان می‌بخشد و تماشاگر را ترغیب می‌کند تا به دقت به جزئیات توجه کند. همچنین، بونلو توانسته است تعلیق و هیجان را در طول فیلم حفظ کند و تماشاگر را همواره درگیر نگه دارد. کارگردان موفق شده از بازیگرانش بازی‌هایی قوی و باورپذیر بگیرد. انتخاب بازیگران با دقت انجام شده و هر یک از آن‌ها به خوبی از پس نقش خود برآمده‌اند. هدایت دقیق بونلو در صحنه‌های احساسی و تنش‌زا، نشان از توانمندی او در کار با بازیگران دارد و به شخصیت‌پردازی عمیق و واقع‌گرایانه او می‌انجامد.


The Beast  به موضوعات پیچیده‌ای مانند انسانیت، هویت، و ترس‌های درونی می‌پردازد. بونلو با استفاده از عناصر نمادین و استعاری، این مضامین را به شکلی هنرمندانه به تصویر کشیده است. فیلم به تماشاگر اجازه می‌دهد تا به تأمل و تفکر درباره ماهیت انسان و ترس‌های درونی بپردازد و همچنین پرسش‌های فلسفی مهمی را مطرح می‌کند. موسیقی فیلم نیز، که به خوبی با فضای فیلم و تم‌های آن هماهنگ است، به جنبه‌های مثبت فیلم اضافه می‌کند. افکت‌های صوتی در لحظات کلیدی The Beast به تعلیق و هیجان افزوده و تجربه تماشای فیلم را تقویت می‌کنند.
انتخاب‌های موسیقایی بونلو به خلق جو و فضای فیلم کمک شایانی کرده است. به طور کلی، برتران بونلو با The Beast نشان داده که کارگردانی ماهر و خلاق است. او توانسته است با استفاده از تکنیک‌های مختلف سینمایی، داستانی گیرا و پرتنش را به تصویر بکشد که تماشاگر را از ابتدا تا انتها درگیر نگه می‌دارد. فیلم The Beast نمونه‌ای عالی از هماهنگی بین عناصر مختلف سینما است که به یک اثر هنری کامل و تأثیرگذار تبدیل شده است.

یکی از نقدهای رایج به کارگردانی بونلو در The Beast پیچیدگی بیش از حد ساختار داستانی است. استفاده مکرر از فلش‌بک‌ها و تغییرات زمانی ممکن است برای برخی تماشاگران گیج‌کننده باشد و باعث شود که نتوانند به راحتی خط داستانی را دنبال کنند. این پیچیدگی می‌تواند تجربه تماشای فیلم را برای مخاطبانی که به دنبال داستانی ساده‌تر هستند، دشوار کند. فیلم در برخی از بخش‌ها، در حفظ ریتم و تنش مورد نیاز در طول مدت زمان خود، دچار مشکل است. حتی ممکن است در برخی نقاط بیش از حد کند و کم‌تحرک به نظر بیاید، این امر باعث کاهش جذابیت فیلم مورد نظر می‌شود. بونلو در The Beast به شدت از نمادگرایی و استعاره‌های پیچیده استفاده می‌کند. برخی تماشاگران و منتقدان این امر را بیش از حد، نامرتبط با داستان اصلی می‌دانند. استفاده از نمادگرایی بیش از حد می‌تواند باعث شود که پیام اصلی فیلم در میان پیچیدگی‌ها و استعاره‌ها گم شود و تماشاگران نتوانند به راحتی با مضمون فیلم ارتباط برقرار کنند.

متن پایه این اثر است!


The Beast داستانی پر از تعلیق و هیجان دارد که مخاطب را از ابتدا تا انتها درگیر می‌کند. پیچش‌های داستانی به خوبی طراحی شده‌اند و مخاطب را در هر لحظه غافلگیر می‌کنند. شخصیت‌های اصلی به خوبی پرداخته شده‌اند و هر کدام انگیزه‌ها و پس‌زمینه‌های قوی دارند. این عمق در شخصیت‌پردازی باعث می‌شود که مخاطب با شخصیت‌ها همذات‌پنداری کند و درگیر مشکلات و چالش‌های آن‌ها شود. علاوه بر این نویسندگان موفق شدند تا دیالوگ‌های خوب و طبیعی را به رشته تحریر درآورند. این امر نه تنها به شخصیت‌ها عمق بیشتری می‌دهد، بلکه به ساختار کلی داستان نیز کمک می‌کند.

فیلمنامه توانسته است جو و فضای مناسبی برای داستان ایجاد کند. این جو به خوبی با مضمون و سبک داستان هم‌خوانی دارد و به تقویت احساسات مخاطب کمک می‌کند.  در برخی بخش‌ها، داستان با سرعت زیادی پیش می‌رود و این امر باعث می‌شود که رشته تمرکز بر کلام ازدست خارج شود و جزئیات به درستی درک نشوند. اما در اکت همه چی کند احساس می‌شود. در چندی از صحنه‌ها، فیلمنامه از کلیشه‌های رایج ژانر مورد نظر استفاده می‌کند که تا حدودی قابل پیش‌بینی و خسته‌ کننده به نظر می‌رسد. ایجاد پیچش‌های غیرمنتظره‌تر و خلاقانه‌تر می‌تواند به رفع این مشکل کمک کند.

علاوه بر همه این موارد، پایان‌بندی داستان به نظر می‌رسد که به سرعت و بدون پرداخت کافی انجام شده است. این امر باعث می‌شود که برخی از خطوط داستانی به درستی جمع‌بندی نشوند و ما با احساس ناتمامی داستان را ترک کنیم. در نهایت  باید گفت که فیلمنامه The Beast با وجود داشتن داستانی جذاب و پرتنش، شخصیت‌پردازی قوی و دیالوگ‌های تاثیرگذار، در برخی جنبه‌ها نیاز به بهبود دارد. کند کردن سرعت داستان، اجتناب از کلیشه‌های رایج، توسعه بیشتر شخصیت‌های فرعی و پرداخت بهتر پایان‌بندی می‌تواند به بهبود کلی فیلمنامه کمک کند. با این حال، نقاط قوت این فیلمنامه به قدری قوی هستند که می‌توانند مخاطب را تا انتها درگیر و مجذوب نگه دارند.

کلام نهایی


کارگردانی فیلم The Beast یکی از نقاط قوت آن است. کارگردان با استفاده از تکنیک‌های مختلف سینمایی توانسته است فضای مناسبی برای داستان ایجاد کند. استفاده از نماهای نزدیک برای نشان دادن احساسات شخصیت‌ها و نماهای باز برای ایجاد حس تعلیق و تنش به خوبی انجام شده است. همچنین، کارگردان توانسته است ریتم مناسبی برای فیلم ایجاد کند که باعث می‌شود مخاطب از ابتدا تا انتها درگیر داستان بماند. فیلم‌برداری فیلم نیز بسیار چشمگیر است. استفاده از نورپردازی مناسب و زوایای خلاقانه دوربین به ایجاد جو و فضای داستان کمک کرده است. ترکیب رنگ‌ها و استفاده از فیلترهای مختلف برای نشان دادن حالت‌های مختلف روانی شخصیت‌ها نیز به خوبی انجام شده است.

همچنین طراحی صحنه و لباس در The Beast بسیار دقیق و حرفه‌ای می‌باشد. هر صحنه با جزئیات فراوان طراحی شده و لباس‌های شخصیت‌ها به خوبی با شخصیت‌پردازی آن‌ها هم‌خوانی دارد. این دقت در طراحی باعث می‌شود که مخاطب به راحتی بتواند با دنیای فیلم ارتباط برقرار کند و به واقعیت داستان باور داشته باشد. موسیقی و صداگذاری فیلم نیز از دیگر نقاط قوت آن است. موسیقی متن به خوبی با فضای داستان هم‌سو است و به تقویت احساسات مخاطب کمک می‌کند. استفاده از صداهای محیطی و جلوه‌های صوتی نیز به ایجاد حس واقع‌گرایی و تعلیق در فیلم کمک کرده است. بازیگری در The Beast بسیار قوی و تاثیرگذار است. بازیگران اصلی توانسته‌اند با اجرای کم نقص خود، شخصیت‌های پیچیده و چند بعدی را به خوبی به تصویر بکشند. همچنین بازیگران فرعی نیز با اجرای حرفه‌ای خود به غنای بیشتر داستان کمک کرده‌اند.

در انتها باید گفت که مضامین هنری فیلم شامل موضوعاتی همچون تعلیق، هیجان، پیچیدگی‌های روانی شخصیت‌ها و مبارزه با مشکلات داخلی و خارجی می‌باشد. این مضامین به خوبی در طول داستان پراکنده شده‌اند و به تقویت پیام کلی فیلم کمک می‌کنند. همچنین استفاده از نمادها و استعاره‌های مختلف به غنای هنری فیلم افزوده است. در نتیجه فیلم  The Beast از دید هنری یک اثر بسیار موفق و تاثیرگذار است. کارگردانی قوی، فیلم‌برداری زیبا، طراحی صحنه و لباس دقیق، موسیقی و صداگذاری حرفه‌ای و بازیگری برجسته، همگی به ایجاد یک تجربه سینمایی بی‌نظیر کمک کرده‌اند. مضامین هنری عمیق و پرداخت دقیق به جزئیات باعث می‌شود که این فیلم نه تنها سرگرم‌کننده باشد، بلکه به عنوان یک اثر هنری قابل توجه نیز مورد تقدیر قرار گیرد.