حالا نیومن و مک کوئین هر دو می خواستند در پوسترها، تریلرها و در طول تیتراژ اول به اسم آنها اشاره شود و هیچکس هم حاضر نبود کوتاه بیاید. بدیهی بود که استودیوهای برادران وارنر و فاکس قرن بیستم در این شرایط تصمیم بگیرند دقیقاً همان چیزی را که دو ستاره خودشیفتهشان میخواهند به آنها بدهند، البته بسته به اینکه خواسته هر کدام چه باشد.
چارسو پرس: بزرگترین ستارههای هالیوود در هر پروژهای که باشند، بیشترین دستمزدها را دریافت میکنند. این همیشه یک رسم در صنعت سینما بوده است. اما اگر دو ستاره همتراز در یک پروژه با هم حضور داشته باشند، چه؟ آنوقت چه میشود؟ عقل سلیم میگوید که هر دو باید دستمزد یکسان دریافت کنند. اما گاهی حتی این راهحل عاقلانه هم برای بعضی ستارگانِ رقیب کافی نیست. نبرد بازیگری در هالیوود هم یکی دیگر از رسومِ البته نه چندان پسندیده این صنعتِ گرانقیمت است. معمولاً مخاطب سینما دوست ندارد بداند پشت چهرههای محبوبش که نقش شخصیتهای محبوبش را بر پرده سینما بازی میکنند، یک آدم واقعی مثل خودش با دغدغهها و انگیزههای مادی هست. این را برای آنها حقیر میداند. از سویی دانستن این اخبار، به همان اندازه که ناراحتکننده است، جذابیت هم دارد، مخصوصاً اگر بین دو نفر از ستارگان معروف و محبوب سینما باشد. کسی فکرش را میکرد بین پل نیومن و استیو مککوئین دعوایی بوده باشد؟
ماجرا از این قرار است که در دهه هفتاد میلادی که ژانر مهیج فاجعهای در دوران اوج خود بود، استودیوها به دنبال بهرهبرداری بیشتر از این محبوبیت بودند. بنابراین، به این نتیجه رسیدند فیلمهایی بسازند که هم ستارههای بزرگتری داشته باشند هم به مفاهیم عمیقتری بپردازند. نتیجه این تصمیم، ساخت فیلم پرستاره و پرهزینه «آسمانخراش جهنمی» (The Towering Inferno) با فیلمنامه استرلینگ سیلیفانت بود که بعد تبدیل به موفقیت تجاری بزرگی هم شد. قصه به اندازه کافی جذاب بود که فروش در گیشه را تضمین کند. قصه آتشسوزی در برجی بلند که یادآور فیلمهایی مثل «فرودگاه» (Airport) و «جهنم زیر و رو» (The Poseidon Adventure) هر دو از تولیدات دهه ۱۹۷۰ است، با حضور بعضی از ستارگان درجهیک سینما حتماً در گیشه میفروشد.
پل نیومن و استیو مککوئین برای ایفای نقش معمار رابرتسِ معمار و مایکل اوهالورهانِ رئیس آتشنشانی هر کدام یک میلیون دلار دستمزد دریافت کردند که بر اساس جایگاه مشترک آنها در صنعت، منصفانه بود. اما ظاهراً استیو مککوئین یک اخلاق بدی داشت که همه هم از آن خبر داشتند؛ همکارانش را تحقیر میکرد تا خودش را بالا ببرد و سهم بیشتری را از پروژه بردارد. و در «آسمانخراش جهنمی» همین رفتار را داشت. مک کوئین بعد از خواندن فیلمنامه متوجه شد که نیومن دوازده خط دیالوگ بیشتر از او دارد، ظاهراً نویسنده مجبور شد یک سری دیالوگ اضافه کند تعداد دیالوگهای مککوئین و نیومن یکی شود.
بدین شکل هم حقوق برابر شد هم تعداد دیالوگها. حتماً پیش خودتان فکر میکنید که دعوا همینجا تمام میشود. اما گویا این قرار جدید هم برای مککوئین کافی نبود. متأسفانه، منیت و و میل به خودنمایی به هر قیمتی باعث شد این حقیرترین نبرد بازیگری در هالیوود ادامه پیدا کند، به احمقانهترین شکل رقابت مردانه که سینما تا آن لحظه به خود دیده یا در کمپین بازاریابی یک فیلم سینمایی بزرگ اتفاق افتاده بود. دعوا به چگونه به نمایش درآمدن اسامی این دو ستاره کشیده شد.
حالا نیومن و مک کوئین هر دو می خواستند در پوسترها، تریلرها و در طول تیتراژ اول به اسم آنها اشاره شود و هیچکس هم حاضر نبود کوتاه بیاید. بدیهی بود که استودیوهای برادران وارنر و فاکس قرن بیستم در این شرایط تصمیم بگیرند دقیقاً همان چیزی را که دو ستاره خودشیفتهشان میخواهند به آنها بدهند، البته بسته به اینکه خواسته هر کدام چه باشد. این چنین شد که اسم پل نیومن به صورت مورب در سمت راست بالای پوستر قرار گرفت و اسم استیو مک کوئین پایین در سمت چپ. به این ترتیب، اگر پوستر از بالا به پایین خوانده میشد، نیومن اول می شد، اما اگر از چپ به راست خوانده میشد، مک کوئین اولویت داشت.
بله، واقعاً حقیر است. اما ظاهراً در آن سطح به جایی میرسی که نه میتوانی نسبت به جایگاهت بیتوجه باشی، نه در واقع به خواسته دلت میرسی. چون بیایید صادق باشیم؛ اگر از نگاه ما حقیر است، از نگاه خودشان هم حقیر است. «آسمانخراش جهنمی» در نهایت دویست میلیون دلار در باکس آفیس فروخت، سه جایزه اسکار را از آن خود کرد و نامزد پنج جایزه دیگر از جمله «بهترین فیلم» شد. آیا وقتی فیلم اکران شد باند چپ به راست با اوباش بالا به پایین بر سر اینکه اسم نیومن اول آمده یا مک کوئین، در خیابان دست به یقه شدند؟ نه، چنین اتفاقی نیفتاد. ولی جهان سلبریتیهاست دیگر. بیزینس است. به همین بازیهای کودکانه فوق مادی زنده است.
ماجرا از این قرار است که در دهه هفتاد میلادی که ژانر مهیج فاجعهای در دوران اوج خود بود، استودیوها به دنبال بهرهبرداری بیشتر از این محبوبیت بودند. بنابراین، به این نتیجه رسیدند فیلمهایی بسازند که هم ستارههای بزرگتری داشته باشند هم به مفاهیم عمیقتری بپردازند. نتیجه این تصمیم، ساخت فیلم پرستاره و پرهزینه «آسمانخراش جهنمی» (The Towering Inferno) با فیلمنامه استرلینگ سیلیفانت بود که بعد تبدیل به موفقیت تجاری بزرگی هم شد. قصه به اندازه کافی جذاب بود که فروش در گیشه را تضمین کند. قصه آتشسوزی در برجی بلند که یادآور فیلمهایی مثل «فرودگاه» (Airport) و «جهنم زیر و رو» (The Poseidon Adventure) هر دو از تولیدات دهه ۱۹۷۰ است، با حضور بعضی از ستارگان درجهیک سینما حتماً در گیشه میفروشد.
پل نیومن و استیو مککوئین برای ایفای نقش معمار رابرتسِ معمار و مایکل اوهالورهانِ رئیس آتشنشانی هر کدام یک میلیون دلار دستمزد دریافت کردند که بر اساس جایگاه مشترک آنها در صنعت، منصفانه بود. اما ظاهراً استیو مککوئین یک اخلاق بدی داشت که همه هم از آن خبر داشتند؛ همکارانش را تحقیر میکرد تا خودش را بالا ببرد و سهم بیشتری را از پروژه بردارد. و در «آسمانخراش جهنمی» همین رفتار را داشت. مک کوئین بعد از خواندن فیلمنامه متوجه شد که نیومن دوازده خط دیالوگ بیشتر از او دارد، ظاهراً نویسنده مجبور شد یک سری دیالوگ اضافه کند تعداد دیالوگهای مککوئین و نیومن یکی شود.
بیشتر بخوانید: اخبار و مطالب سینمای جهان
بدین شکل هم حقوق برابر شد هم تعداد دیالوگها. حتماً پیش خودتان فکر میکنید که دعوا همینجا تمام میشود. اما گویا این قرار جدید هم برای مککوئین کافی نبود. متأسفانه، منیت و و میل به خودنمایی به هر قیمتی باعث شد این حقیرترین نبرد بازیگری در هالیوود ادامه پیدا کند، به احمقانهترین شکل رقابت مردانه که سینما تا آن لحظه به خود دیده یا در کمپین بازاریابی یک فیلم سینمایی بزرگ اتفاق افتاده بود. دعوا به چگونه به نمایش درآمدن اسامی این دو ستاره کشیده شد.
حالا نیومن و مک کوئین هر دو می خواستند در پوسترها، تریلرها و در طول تیتراژ اول به اسم آنها اشاره شود و هیچکس هم حاضر نبود کوتاه بیاید. بدیهی بود که استودیوهای برادران وارنر و فاکس قرن بیستم در این شرایط تصمیم بگیرند دقیقاً همان چیزی را که دو ستاره خودشیفتهشان میخواهند به آنها بدهند، البته بسته به اینکه خواسته هر کدام چه باشد. این چنین شد که اسم پل نیومن به صورت مورب در سمت راست بالای پوستر قرار گرفت و اسم استیو مک کوئین پایین در سمت چپ. به این ترتیب، اگر پوستر از بالا به پایین خوانده میشد، نیومن اول می شد، اما اگر از چپ به راست خوانده میشد، مک کوئین اولویت داشت.
بله، واقعاً حقیر است. اما ظاهراً در آن سطح به جایی میرسی که نه میتوانی نسبت به جایگاهت بیتوجه باشی، نه در واقع به خواسته دلت میرسی. چون بیایید صادق باشیم؛ اگر از نگاه ما حقیر است، از نگاه خودشان هم حقیر است. «آسمانخراش جهنمی» در نهایت دویست میلیون دلار در باکس آفیس فروخت، سه جایزه اسکار را از آن خود کرد و نامزد پنج جایزه دیگر از جمله «بهترین فیلم» شد. آیا وقتی فیلم اکران شد باند چپ به راست با اوباش بالا به پایین بر سر اینکه اسم نیومن اول آمده یا مک کوئین، در خیابان دست به یقه شدند؟ نه، چنین اتفاقی نیفتاد. ولی جهان سلبریتیهاست دیگر. بیزینس است. به همین بازیهای کودکانه فوق مادی زنده است.
https://teater.ir/news/62802