برنامه ریزی برای فیلمبرداری چنین آثاری کار سخت و پر حوصلهای به نظر میرسد. اینکه نقشه راه فیلمبردار چگونه باشد و کجا سوژه را دنبال کند و چگونه کار را انجام دهد، برنامه ریزی دقیق و بدون نقصی روی کاغذ و استوری برد میخواهد. نظارت روی تک تک این جزئیات و دقت کامل روی تک تک فریمها، باعث خلق چنین شاهکارهای شده است.
چارسو پرس: سینما و فیلم، رسانهای برای به رخ کشیدن تکنیکها و ترفندهای خاص است و هر خالقی سعی میکند استعدادهای خاص خودش را از طریق این رسانه به مخاطبان ارائه کند. تک تک عناصر در سینما، از صدا و تصویر گرفته تا فیلمنامه و کارگردانی همگی راهی برای به وجد آوردن تماشاگر و مخاطب سینما است. دههها گذشت و این ترفندها به تکامل رسیدند و در سالهای اخیر کار هنرمندانی را دیدیم که به هوشمندی هر چه تمامتر این ترفندهای هنری را در غالب سینما به اشتراک گذاشتند. یکی از این ترفندها، فیلمبرداری یک فیلم در یک پلان طولانی و یا یک برداشت خیلی بلند است.
فیلمهای زیادی در تاریخ سینما هستند که از برداشتهای بلند در بین سکانسهای خود استفاده میکنند و هر کدام به نوعی کارکرد هنری در فیلم دارند. این عملکرد میتواند یک سکانس فریبنده در فیلم Call me By Your Name یا یک پلان بصری نمادین در فیلمی Shining، همگی با امتداد طول صحنه، توجه بیننده را جلب میکنند و احساسات مخاطب را بیشتر کش میدهند تا مفهوم فیلم به خوبی ارائه شود.
حالا به این فکر کنید به جای اینکه این برداشت بلند صرفا برای یک سکانس باشد، کل فیلم را در بر بگیرد و ما با یک پلان روایت را دنبال کنیم؟ پاسخ این سوال باعث خلق فیلم 1917 اثر سام مندز شده که یک فیلم تک پلانی است.
وجود عنصر کات یا برش در فیلم، یک مسئله عادی است و بیننده به آن عادت دارد. بنابراین زمانی که این عنصر وجود نداشته باشد، بیننده آن را احساس میکند. چنین چیزی به فیلم یک حالت تعلیق میدهد و بیننده را در انتظار پیش رفتن روایت نگه میدارد. این ترفند باعث عمیقتر شدن فیلم میشود و مخاطب لحظه به لحظه همراه با شخصیت اصلی روایت را دنبال میکند.
فیلمهای تک پلانی با جادوی تدوین و فیلمبرداری ساخته میشوند!
در قرن 21، دو فیلم تک پلانی ساخته شدند که منتقدین و مخاطبین بیشترین توجه را به آنها داشتند. فیلم 1917 که یک روایت مهندسی شده از جنگ جهانی اول است و فیلم Birdman یکی از بهترین فیلمها در ژانر کمدی سیاه در مورد یک بازیگری است که شهرتش را از دست داده و میخواهد با اجرای یک تئاتر، شهرت خود را برگرداند.
در فیلم 1917 شما احساس میکنید که در کنار شخصیت اصلی حضور دارید و دغدغه و کشمکش او را حس میکنید. این فیلم با برداشت طولانیاش احساس خشونت و وحشت بی اندازه جنگ جهانی اول را به شما به درستی هرچه تمامتر منتقل میکند.
در فیلم Birdman نیز چنین احساسی داریم. جالب است بدانید که ایناریتو، کارگردان این فیلم در مصاحبهای گفته بود ما بدون تدوین و ویرایش زندگی خود را میگذرانیم و کات در زندگی معنایی ندارد. برای همین برای انتقال حس یک زندگی رئالیسم، تصمیم گرفت روش تک پلانی را برای ساخت فیلمش استفاده کند تا مخاطب ذهن پراکنده شخصیت تامسون(مایکل کیتون) را به شکل واقعیتری ترک کند.
این دو فیلم شامل یک اجرای باور نکردنی و روایتی متحرک هستند و دلیلش این است که فیلم برداری در خدمت داستان است و این ترفند به خوبی روی کلیت فیلم تاثیر مثبتی گذاشته است.
اما احتمالا بدانید که این دو فیلم در واقع تک برداشتی نیستند و با استفاده از روشهای هوشمندانهای در تدوین و فیلمبرداری، برشهایی دارند که بیننده به سادگی متوجه آنها نمیشود. این روش کات کردن که بیننده را از نظری بصری گول میزند، از زمان هیچکاک در سال 1948 در فیلم طناب وجود داشت. هیچکاک برای ایجاد یک پلان طولانی، از تکنیکهای خاصی برای پنهان کردن برشها در فیلم استفاده کرد. مانند مطابقت رنگها باهم. به این صورت که دوربین با نمایی بسته به صورت افقی از سوژهای با رنگ خاکستری گذر میکند و اینجا کات میخورد و در ادامه فیلمبرداری، پلان از همان سوژه آغاز میشود.
در فیلمهای 1917 و Birdman چنین برشهایی نیز وجود دارد. عبور تصویر از یک دیوار یا سوژه برای کات کردن در این فیلمها استفاده شده است.
یکی دیگر از روشهای پنهان کردن کات، حرکت سریع دوربین و تار کردن تصویر است. اینگونه که دوربین سوژهای را به طور سریع دنبال میکند و در نمای چرخشی، سرعت آن بیشتر میشود و هم زمان تصویر تار میشود و فیلم برش میخورد. اینگونه برش با استفاده از حرکت سریع دوربین استتار میکند. البته این ترفند با ترکیب تکنیکهای تدوین عملی میشود و پشت میز ویرایش، اعمالهای تصویری زیادی میشود.
فیلم Boiling Point با کارگردانی فیلیپ بارانتینی، فیلمنامهای داشت که شرایط خوبی برای یک فیلم تک برداشتی را فراهم کرده بود. این فیلم در یک مکان محدود و بسته قرار داشت؛ یک آشپزخانه از یک رستوران واقعی در لندن.
تک برداشتی بودن این فیلم باعث شده بود تا مخاطب حس کند واقعا در محیط حضور دارد. این محیط کاری تنش بالایی داشت و کات نشدن آن، احساس تنش را به مخاطب القا میکرد؛ تنشی که تا آخر فیلم جریان داشت و حتی یک لحظه هم به بیننده استراحت نمیداد تا احساس جاری در فیلم قطع نشود.
دوربین کنشهای سرآشپزهای مضطرب و عصبی را دنبال میکرد و مخاطب لحظه به لحظه با کنش آنها همراه میشد. بعضی تصاویر در این فیلم برای القای حس پنهان بودن دوربین، در مکانهایی تنگ گرفته شدند تا بیننده احساس فضای بسته و حالت خفقانی که داشت را به خوبی داشته باشد.
فیلم Russian ark چندین مرحله از فیلم نقطه جوش از نظر فیلمبرداری دشوارتر بود؛ زیرا این فیلم در یک کاخ بزرگ زمستانی اتفاق میافتد که بیش از دو هزار بازیگر دارد. این فیلم یک عوامل منسجم و مسلط داشت؛ زیرا کوچکترین اشتباهی در بین عوامل میتوانست باعث شود کل فیلم خراب شود و فیلمبردار مجبور میشد از اول برداشت را آغاز کند.
چنین فیلمهایی موانع بزرگی سر راه خود داشتند؛ از جمله محدود بودن باتری دوربین، نور طبیعی روز در فیلم کشتی روسی و اشتباه کوچک بازیگران. اما عوامل آن با تسلط کامل، توانستند این موانع را کنار بگذارند و این فیلمها را به بهترین حالت ممکن بسازند.
برنامه ریزی برای فیلمبرداری چنین آثاری کار سخت و پر حوصلهای به نظر میرسد. اینکه نقشه راه فیلمبردار چگونه باشد و کجا سوژه را دنبال کند و چگونه کار را انجام دهد، برنامه ریزی دقیق و بدون نقصی روی کاغذ و استوری برد میخواهد. نظارت روی تک تک این جزئیات و دقت کامل روی تک تک فریمها، باعث خلق چنین شاهکارهای شده است.
بدون توجه به جزئیات کار و حوصله زیاد پشت دوربین و همچنین دقت فراوان در اتاق تدوین، هیچ یک از این فیلمها، در زمان خودشان، درخشان ظاهر نمیشدند. هر یک از عوامل باید با یکدیگر هماهنگ باشند تا فیلم به درستی ساخته شود. همکاری یک تیم هماهنگ و دقیق است که باعث خلق یک داستان واقعا زنده و پویا در مقابل چشمان مخاطبان میشود.
فیلمهای زیادی در تاریخ سینما هستند که از برداشتهای بلند در بین سکانسهای خود استفاده میکنند و هر کدام به نوعی کارکرد هنری در فیلم دارند. این عملکرد میتواند یک سکانس فریبنده در فیلم Call me By Your Name یا یک پلان بصری نمادین در فیلمی Shining، همگی با امتداد طول صحنه، توجه بیننده را جلب میکنند و احساسات مخاطب را بیشتر کش میدهند تا مفهوم فیلم به خوبی ارائه شود.
حالا به این فکر کنید به جای اینکه این برداشت بلند صرفا برای یک سکانس باشد، کل فیلم را در بر بگیرد و ما با یک پلان روایت را دنبال کنیم؟ پاسخ این سوال باعث خلق فیلم 1917 اثر سام مندز شده که یک فیلم تک پلانی است.
وجود عنصر کات یا برش در فیلم، یک مسئله عادی است و بیننده به آن عادت دارد. بنابراین زمانی که این عنصر وجود نداشته باشد، بیننده آن را احساس میکند. چنین چیزی به فیلم یک حالت تعلیق میدهد و بیننده را در انتظار پیش رفتن روایت نگه میدارد. این ترفند باعث عمیقتر شدن فیلم میشود و مخاطب لحظه به لحظه همراه با شخصیت اصلی روایت را دنبال میکند.
فیلمهای تک پلانی با جادوی تدوین و فیلمبرداری ساخته میشوند!
در قرن 21، دو فیلم تک پلانی ساخته شدند که منتقدین و مخاطبین بیشترین توجه را به آنها داشتند. فیلم 1917 که یک روایت مهندسی شده از جنگ جهانی اول است و فیلم Birdman یکی از بهترین فیلمها در ژانر کمدی سیاه در مورد یک بازیگری است که شهرتش را از دست داده و میخواهد با اجرای یک تئاتر، شهرت خود را برگرداند.
در فیلم 1917 شما احساس میکنید که در کنار شخصیت اصلی حضور دارید و دغدغه و کشمکش او را حس میکنید. این فیلم با برداشت طولانیاش احساس خشونت و وحشت بی اندازه جنگ جهانی اول را به شما به درستی هرچه تمامتر منتقل میکند.
بیشتر بخوانید: فیلمهایی که مثل «۱۹۱۷» در یک سکانس فیلمبرداری شدند
در فیلم Birdman نیز چنین احساسی داریم. جالب است بدانید که ایناریتو، کارگردان این فیلم در مصاحبهای گفته بود ما بدون تدوین و ویرایش زندگی خود را میگذرانیم و کات در زندگی معنایی ندارد. برای همین برای انتقال حس یک زندگی رئالیسم، تصمیم گرفت روش تک پلانی را برای ساخت فیلمش استفاده کند تا مخاطب ذهن پراکنده شخصیت تامسون(مایکل کیتون) را به شکل واقعیتری ترک کند.
این دو فیلم شامل یک اجرای باور نکردنی و روایتی متحرک هستند و دلیلش این است که فیلم برداری در خدمت داستان است و این ترفند به خوبی روی کلیت فیلم تاثیر مثبتی گذاشته است.
اما احتمالا بدانید که این دو فیلم در واقع تک برداشتی نیستند و با استفاده از روشهای هوشمندانهای در تدوین و فیلمبرداری، برشهایی دارند که بیننده به سادگی متوجه آنها نمیشود. این روش کات کردن که بیننده را از نظری بصری گول میزند، از زمان هیچکاک در سال 1948 در فیلم طناب وجود داشت. هیچکاک برای ایجاد یک پلان طولانی، از تکنیکهای خاصی برای پنهان کردن برشها در فیلم استفاده کرد. مانند مطابقت رنگها باهم. به این صورت که دوربین با نمایی بسته به صورت افقی از سوژهای با رنگ خاکستری گذر میکند و اینجا کات میخورد و در ادامه فیلمبرداری، پلان از همان سوژه آغاز میشود.
در فیلمهای 1917 و Birdman چنین برشهایی نیز وجود دارد. عبور تصویر از یک دیوار یا سوژه برای کات کردن در این فیلمها استفاده شده است.
یکی دیگر از روشهای پنهان کردن کات، حرکت سریع دوربین و تار کردن تصویر است. اینگونه که دوربین سوژهای را به طور سریع دنبال میکند و در نمای چرخشی، سرعت آن بیشتر میشود و هم زمان تصویر تار میشود و فیلم برش میخورد. اینگونه برش با استفاده از حرکت سریع دوربین استتار میکند. البته این ترفند با ترکیب تکنیکهای تدوین عملی میشود و پشت میز ویرایش، اعمالهای تصویری زیادی میشود.
فیلمهایی که واقعا تک برداشتی هستند!
البته با وجود تمام این ترفندها برای کات کردن، فیلمهایی ساخته شدند که کاملا تک برداشتی هستند و خالقین آن قصد داشتن واقعیت روایت را به طور بی نقصی از طریق فیلمبرداری منتقل کنند. دو فیلم که به طور استادانه این کار را انجام دادند، فیلم Russian ark محصول 2002 و فیلم Boiling point محصول سال 2021 هستند.فیلم Boiling Point با کارگردانی فیلیپ بارانتینی، فیلمنامهای داشت که شرایط خوبی برای یک فیلم تک برداشتی را فراهم کرده بود. این فیلم در یک مکان محدود و بسته قرار داشت؛ یک آشپزخانه از یک رستوران واقعی در لندن.
تک برداشتی بودن این فیلم باعث شده بود تا مخاطب حس کند واقعا در محیط حضور دارد. این محیط کاری تنش بالایی داشت و کات نشدن آن، احساس تنش را به مخاطب القا میکرد؛ تنشی که تا آخر فیلم جریان داشت و حتی یک لحظه هم به بیننده استراحت نمیداد تا احساس جاری در فیلم قطع نشود.
دوربین کنشهای سرآشپزهای مضطرب و عصبی را دنبال میکرد و مخاطب لحظه به لحظه با کنش آنها همراه میشد. بعضی تصاویر در این فیلم برای القای حس پنهان بودن دوربین، در مکانهایی تنگ گرفته شدند تا بیننده احساس فضای بسته و حالت خفقانی که داشت را به خوبی داشته باشد.
بیشتر بخوانید: ۱۵ برداشت بلند برتر تاریخ سینما
فیلم Russian ark چندین مرحله از فیلم نقطه جوش از نظر فیلمبرداری دشوارتر بود؛ زیرا این فیلم در یک کاخ بزرگ زمستانی اتفاق میافتد که بیش از دو هزار بازیگر دارد. این فیلم یک عوامل منسجم و مسلط داشت؛ زیرا کوچکترین اشتباهی در بین عوامل میتوانست باعث شود کل فیلم خراب شود و فیلمبردار مجبور میشد از اول برداشت را آغاز کند.
چنین فیلمهایی موانع بزرگی سر راه خود داشتند؛ از جمله محدود بودن باتری دوربین، نور طبیعی روز در فیلم کشتی روسی و اشتباه کوچک بازیگران. اما عوامل آن با تسلط کامل، توانستند این موانع را کنار بگذارند و این فیلمها را به بهترین حالت ممکن بسازند.
فیلمهای تک پلانی، نتیجه برنامه ریزی و فیلمبرداری استادانه هستند!
فارق از تک برداشتی بودن پلان یا وجود کاتهای هوشمندانه در فیلم، چنین آثاری تک پلانی، از نظری هنری کاملا با برنامه ریزی و فیلمبرداری حوصله شده و استادانه ساخته شدند.برنامه ریزی برای فیلمبرداری چنین آثاری کار سخت و پر حوصلهای به نظر میرسد. اینکه نقشه راه فیلمبردار چگونه باشد و کجا سوژه را دنبال کند و چگونه کار را انجام دهد، برنامه ریزی دقیق و بدون نقصی روی کاغذ و استوری برد میخواهد. نظارت روی تک تک این جزئیات و دقت کامل روی تک تک فریمها، باعث خلق چنین شاهکارهای شده است.
بدون توجه به جزئیات کار و حوصله زیاد پشت دوربین و همچنین دقت فراوان در اتاق تدوین، هیچ یک از این فیلمها، در زمان خودشان، درخشان ظاهر نمیشدند. هر یک از عوامل باید با یکدیگر هماهنگ باشند تا فیلم به درستی ساخته شود. همکاری یک تیم هماهنگ و دقیق است که باعث خلق یک داستان واقعا زنده و پویا در مقابل چشمان مخاطبان میشود.
https://teater.ir/news/63639