بهزاد فراهانی نوشت: گفتم: سالن برای اجرا می‌خواهم. گفت: دیگر چه کم داری؟ گفتم: دستم تنگ است، از فرانسه آمدم، ‌مخارج تئاتر زیاد است و در جوابم گفت: دکور، پوستر، لباس، تبلیغات و سالن با من... شما تمرین کن و نمایش را روی صحنه ببر.
چارسو پرس: بهزاد فراهانی در یادداشتی با عنوان «بانوی کمیاب تئاتر ایران که هم فرهیخته بود و هم فریفته» در روزنامه اعتماد نوشت: خاطره من با خانم پری صابری به سال‌های دور برمی‌گردد، روزگاری که می‌خواستم تئاتر «کوچ» را به صحنه ببرم، این خانم بهترین رفتار عمرم را با من کرد. آن زمان از فرانسه تحصیل کرده بودم و به ایران برگشته بودم و مشغول کار شدم، هیچ جا برای اجرا به من سالن نمی‌دادند و این بسیار برایم ناراحت‌کننده بود، نمی‌دانم چه کسی به من گفت که با خانم پری صابری صحبت کنم، آن زمان او مدیریت تالار مولوی را بر عهده داشت، بدون وقت قبلی وارد اتاقش شدم، به احترامم از جایش بلند شد و به حرف‌هایم گوش داد. به او گفتم: هیچ جا فرصت اجرا به من نمی‌دهند. به من گفت: اداره تئاتر رفتی؟ گفتم: آنجا بدتر به من بی‌احترامی کردند. گفت: چه می‌خواهی؟ گفتم: سالن برای اجرا می‌خواهم. گفت: دیگر چه کم داری؟ گفتم: دستم تنگ است، از فرانسه آمدم، ‌مخارج تئاتر زیاد است و در جوابم گفت: دکور، پوستر، لباس، تبلیغات و سالن با من... شما تمرین کن و نمایش را روی صحنه ببر.

بیشتر بخوانید: مطالب مربوط به تئاتر ایران


به او گفتم: در جواب لطف شما چه کنم که او گفت: به زودی نمایش دایی وانیای چخوف را روی صحنه می‌برم شما نقش آستروف را برایم بازی کن. گفتم: با افتخار بازی می‌کنم، اما در نهایت قسمت نشد، چون باید به فرانسه می‌رفتم و خانواده‌ام را به ایران می‌آوردم.

پری صابری تمام هزینه تئاتر را در اختیار من گذاشت و من نمایش «کوچ» را اجرا کردم. اجرای آن زمان با جنبش دانشجویی همراه شد و سروصدای زیادی به پا کرد. این خاطره خوب از او همیشه در ذهنم باقی است . 

پری صابری پیش از هر چیزی یک دوست نمونه بود و من احترام زیادی برای او قائلم، ‌بانوی خوبی که خصلت کاریزماتیکی داشت، او از پیشگامان تلفیق تئاتر مدرنیسم با تئاتر ملی بود، نگاهش گاهی از بالا بود، اما رفتارش آرام، متین و آموزنده بود.