فیلم Rio Bravo شاهکار تاریخ سینماست. قطعا جزو ده فیلم برتر تاریخ و همچنین به نظر من بهترین وسترن سینماست. هاکس با استادی منحصر به فردی پلان به پلان فیلم خود را ساخته و مثل همیشه یک جمع دوستانه و انسانی را نشان مخاطب می‌دهد که دیدنش سرتاسر لذت است.
چارسو پرس: وقتی حرف از سینما می‌شود، همواره نام چند کارگردان بزرگ بیشتر از همه به گوش می‌خورد.

کارگردانانی که با هوش، ذکاوت و روحیه هنری خود آثاری را ساختند که در دل تاریخ ثبت شد. نام یکی از این کارگردانان بزرگ “هاوارد هاکس” است. کارگردان بزرگ آمریکایی که فرم خاص خود را داشته و تمامی آثارش عنوانِ سنگینِ “شاهکار” را به دوش می‌کشند. یکی از فیلم‌های او که مورد بحث مقاله ماست، Rio Bravo نام دارد. سرحال‌ترین و انسانی‌ترین وسترن تاریخ سینما با ترکیب طلایی جان وین، دین مارتین و والتر برنان. به نظر من Rio Bravo جزو ۱۰ فیلم برتر تاریخ سینماست.



قبل از شروع نقد فیلم Rio Bravo بهتر است کمی درباره هاوارد هاکس بزرگ صحبت کنیم. هاوارد هاکس کارگردان، تهیه‌کننده و فیلم‌نامه‌نویس آمریکایی در دوران طلایی هالیوود بود. هاوارد هاکس در سال ۱۸۹۶ در ایندیانای آمریکا به دنیا آمد. تا پیش از گرایش به سینما در جنگ جهانی اول خلبان بود و از ۱۹۱۹ به‌ عنوان دستیار صحنه در کمپانی «مری‌پیکفورد» کار سینما را آغاز کرد. هاکس تا سال ۱۹۷۰ حدود ۵۰ فیلم را کارگردانی کرد که از آثار معروف او می‌توان به فیلم‌هایی چون خودِ همین ریو براوو، بزرگ کردن بیبی، داشتن و نداشتن و هاتاری اشاره کرد. سینمای هاکس همواره قصه‌های شیرین دارد. عمده فُرم هاکس درباره دوستی و روابط دوستانه به شدت انسانی است که به مرحله حال خوب کنی می‌رسند. هاکس استاد قصه‌گویی است و دقیقا به همین دلیل است که به او فیلمساز مولف می‌گویند. هاکس در بحث قصه سعی نمی‌کند مخاطب را با المان‌های سینمای روز ارضا کند. او با دقت برای ساخت و نوشتن قصه خود تلاش می‌کند. حتی شاید برای شما جالب باشد تا بدانید که هاکس یک فیلم اقتباسی را از آثار ارنست همینگوی بزرگ ساخته است. به هنگام ساخت “داشتن و نداشتن” همینگوی معتقد بود که اثرش به سینما نمی‌خورد، اما هاکس بر این عقیده بود که می‌تواند این قصه را سینمایی کند. درنهایت هاکس با کمک گرفتن از ویلیام فاکنر بزرگ، اثری را ساخت که حتی همینگوی اعتراف کرد که فیلم بهتر از کتاب است.

البته تنها این مورد برای پی بردن به قدرت هاکس در قصه‌گویی سینمایی کافی نیست و قطعا تمامی آثار او را می‌شود با دقت دید و یاد گرفت. در کتاب سینما به روایت هاوارد هاکس ، ترجمه پرویز دوایی می‌خوانیم: تنوع ژانری فیلم‌های او نیز نمودی دیگر از اوج خلاقیت و هوشمندی این قصه‌گوی بزرگ است؛ کمدی‌های پارودی سرشار از ریزبینی و نکته‌سنجی‌اش، نوآرهای سرشار از تعلیق و کشمکش‌اش، وسترن‌های شورانگیز طناز و نفس‌گیرش و حتی فیلم‌های حادثه‌ای و ماجراجویانه‌اش که از بهترین نمونه‌های اکشن در همه‌ی زمان‌ها هستند!



حال که درباره هاکس دانستیم، بهتر است به سراغ نقد شاهکار Rio Bravo برویم. قبل از پرداختن عنوان کنم که تمامی صحنه‌های فیلم، ثانیه به ثانیه و فریم به فریم فیلم عالی است. پس قبل از هر چیزی پیشنهاد می‌کنم که فیلم را ببینید.
افتتاحیه Rio Bravo قابلیت این را دارد که با دقت ببینیم و سینما بفهمیم. صحنه روشن می‌شود. دری باز شده و دین مارتین وارد تصویر می‌شود. لباس‌های پاره و همچنین صورت خسته و کثیف وی تداعی می‌کند که این کاراکتر درحال گذراندن روزهای سختی است. او آرام در لاین سوم تصویر حرکت کرده و به سمت راست می‌رود. دوربین با نمای بسیار حرفه‌ای و درست مخاطب را متوجه نکته‌ای می‌کند. دود (دین مارتین) دچار مشکلات اعتیاد به الکل است.

بیشتر بخوانید: ۳۰ فیلم به یادماندنی از سینمای وسترن


دوربین فقط دین مارتین را نشان می‌دهد که با بازی استادانه‌ای دستش را در دهانش گذاشته و بدجوری دلش یک جرعه نوشیدنی می‌خواهد! در تمامی لحظاتی که این واقعیت ساخته می‌شود، هیچ دیالوگی رد و بدل نشده و به شکل سینمایی یعنی با تصویر ابژکتیو واقعیت ساخته می‌شود. خلافکاری شرور متوجه وضعیت دود می‌شود. خلافکار نوشیدنی را نشانِ وی داده و دین مارتین نیز با تکان دادن سر تایید می‌کند که دلش نوشیدنی می‌خواهد اما پولی در بساط ندارد. فرد شرور با چهره‌ای متخاصمانه سکه‌ای را از جیب بیرون کشیده و به سطل آشغالی پرتاب می‌کند. فرد شرور خندیده و قصد تحقیر دین مارتین را دارد. دوربین به صورت دود (دین ماتین) کلوز کرده و چقدر که این کلوز درست است. در اصل کلوزآپ بسیار سخت است و استفاده از آن تکنیک فهمیدنِ زیادی را می‌خواهد، اما ما در این فیلم و در پشت دوربین هاکس بزرگ را داریم. او می‌داند که کلوزآپ یعنی واکاوی شخصیت. یعنی نفوذ به لایه‌های ذهنی کاراکتری که اکنون مسئله مخاطب شده. در Rio Bravo وقتی که سکه به سطل آشغالی پرتاب می‌شود، دوربین به چهره درمانده دود کلوز می‌کند. دود در کشمکشی اخلاقی گیر کرده. آیا باید خم شده، غرور و مردانگی‌اش را زیر پا گذاشته و جرعه‌ای بنوشد تا از این خماری خلاص شود؟ و یا اینکه نه! او باید سربلند ایستاده و با درونش بجنگد. این واکاوی شخصیتی از طریق دوربینِ هاکس به ساخت کاراکتری عالی در همین ۵ دقیقه می‌انجامد! دود خم شده و قصد دارد سکه را بردارد، اما با لگدی سطل آشغالی را به آن سوی اتاق پرتاب می‌کند و اجازه این کار را به دود نمی‌دهد! دوربین ناگهان به بالا کات کرده و در تصویری درشت جان وین افسانه‌ای وارد فیلم می‌شود. دقت کنید که هاکس چقدر در ورود کاراکترهایش به فیلم، دقیق و حرفه‌ای است. هر ورود تداعی کننده شخصیت منحصر به فرد هر کاراکتر است. وین با اُبهت، مارتین با خماری و والتر برنان با شیرینی وارد تصویر می‌شوند.

بعد از اینکه سطل آشغالی از جلوی دستان دین مارتین به آن سوی اتاق پرتاب شد، دین مارتین با چوبی به سر جان وین می‌زند. در این لحظه مخاطب تصور می‌کند که این دو دشمنان هم هستند، اما نه! جان وین از روی دوستی نگذاشت که غرور دوستش بکشند. دین مارتین نیز شاید در آن لحظه تحت تاثیر عواطف به وین ضربه زده باشد، اما در ادامه فیلم این دوستی چنان ساخته می‌شود که به نظر من در تاریخ سینما کم سابقه است.



به نظر من هاکس استاد دوربین در سینماست. شاید در دید مخاطب عام دوربینِ هاکس ساده باشد؛ اما شک نکنید که در پس این سادگی، استادی و تبحر ایستاده. هاکس کسی است که سینما می‌فهمد و سینمایش سرگرم‌کننده و درست است. بگذارید درباره فضاسازی فیلم Rio Bravo بنویسم. کلانتر ما یعنی جان تی (جان وین) در شهر قدم می‌زند. به هنگام قدم زدن او، دوربین آرام وی را همراهی کرده و فضای شهر با المان‌های خاص این شهر، ساخته می‌شود. طول، عرض و سر و ته شهر در دوربین استاد معلوم است. اهالی کم تعداد این شهر نیز در دوربین هاکس جای به خصوصی دارند و تمامی این‌ها به فضاسازی فیلم کمک شایانی می‌کند. هاکس با همین دوربین ساده خود به شهر هویت می‌دهد. البته استادی هاکس در تکنیک، تنها به این مورد ختم نمی‌شود. نورپردازی گرم، دوستانه و البته در خدمت فرمِ هاکس از دیگر قدرت‌های این کارگردان است. هاکس در دکوپاژ و کمپوزیسیون خیلی دقیق است.

در اُورشولدرها فضا را خفه نمی‌کند. الکی و بی‌جهت کلوز نکرده و عمده تصاویر درشت هستند. رنگ تصویر نیز همچون نور پردازی بسیار گرم و صمیمی است. در بحث بازی گرفتن هم هاکس همواره دنبال بهترین‌ها بوده و بهترین‌ها را نیز ساخته است. دوستانی که دین مارتین را می‌شناسند، می‌دانند که او در فیلم‌های بسیاری به ایفای نقش پرداخته اما آیا سراغ دارید نقشی را که دین مارتین به این حد در آن درخشیده باشد؟

در بحث تکنیک خیلی کوتاه دوست دارم درباره موسیقی Rio Bravo نیز بنویسم. موسیقی متن فیلم به آهنگسازی دیمیتری تیومکین خیلی آرام پخش شده و در صحنه‌های مهم که درام کشش زیادی دارد، تاثیر بسیاری می‌گذارد. نکته مهم دیگر موسیقی متن این فیلم داشتن تم غیر وسترنی است که در دام کلیشه نیافتده و نسبت به موقعیت درام صحنه، موسیقی مناسبِ آن صحنه را خلق می‌کند و این مورد نیز از دقت بالای روایت و قصه‌گویی هاکس است.



در ابتدای مقاله نوشتم که فُرم هاکس دوستی و ساخت جمع دوستانه است. در فیلم‌های هاکس جمع‌های دوستانه حضور پُر رنگی دارند و این دوستی نیز به فرم انسانی می‌رسد. هاکس این جمع‌های دوستانه را هم به صورت گروهی هویت‌دار می‌کند و هم به صورت فردی. تمام فیلم‌های هاکس این المان را دارند و به نوعی این مورد امضای شخصی هاکس زیر تمامی فیلم‌هایش است. اما در سه فیلم این مورد خیلی شاهکار است. اولی که همین Rio Bravo است و به آن خواهم پرداخت و دوتای دیگر هاتاری و تنها فرشتگان بال دارند است. پیشنهاد می‌کنم دوستانی که Rio Bravo را دوست داشتند، این دو فیلم مخصوصا هاتاریرا تماشا کرده و لذت ببرند. به هر حال برسیم به جمع دوستانه Rio Bravo. در این فیلم ما با چند کاراکتر اصلی و فرعی طرف هستیم. کاراکترهای اصلی جان وین در نقش کلانتر جان تی. چنس، دین مارتین در نقش دود،والتر برنان در نقش استامپی، ریکی نلسون در نقش کلورادو رایان هستند. کاراکترهای فرعی نیز آنجی دیکینسون در نقش فِدِرز، وارد باند در نقش ویلر، پدرو گونزالز گونزالز در نقش کارلوس روبانته، هتلدار، جان راسل در نقش ناتان بوردت هستند. اما نکته مهم و آموزنده در این است که تمامی کاراکترها چارچوب‌دار و هویت‌دار هستند. مثلا جان وین را در نظر بگیرید. این بازیگر بزرگ که وسترن خانه‌اش بود، در این فیلم نقش کلانتر دوست داشتنی، مردانه و درست‌کاری را بازی می‌کند که در بحث رفاقت عالی است. او همچون پدر نگرانِ دود (دین مارتین) است. دین مارتین برای داشتن الکل اسلحه‌هایش را فروخته اما جان وین آن‌ها را خریده و برای دوستش نگه داشته است. چقدر این عمل انسانی و رفاقتی است. او حتی والتر برنان عزیز را نیز همچون یک پدر دوست دارد و غر زدن‌هایش را بسیار دوستانه و شیرین پاسخ می‌دهد.

بیشتر بخوانید: بهترین فیلم‌های وسترن ترسناک تاریخ


کاراکتر مهم دیگر دود با بازی دین مارتین است. در طول مقاله بسیار درباره او نوشتیم اما به نظرم جای دارد باز هم درباره این کاراکتر درخشان بنویسیم. دین مارتین مشکل الکل دارد و در طول قصه نیز مشخص می‌شود که چرا. اما دوستانِ وی یعنی جان وین و والتر برنان، هرگز او را به حال خود رها نکرده و هوایش را دارند. اما اکنون این دود است که می‌خواهد ترک کند. کشمکش او با خودش برای غلبه بر اعتیاد، بسیار عالی است. این مورد هم به ساخت کاراکتر او کمک شایانی می‌کند و هم در قالب یک داستان فرعی دیدنی است. در یکی از صحنه‌های درخشان فیلم، دود الکلی را جلوی خود گذاشته و قصد نوشیدنش را دارد. جو صحنه بسیار سنگین است چرا که جان وین در یک قدمی ناامید شدن از اوست و خود دود تصور کرده که قرار است شکست بخورد. دوربین به دین مارتین کلوز می‌کند. او کمی برای خود الکل ریخته و با دستانی لرزان آن را به سمت دهانش می‌برد. کشمکش او با خودش درنهایت به یک نتیجه می‌رسد، دین مارتین مغلوب الکل نمی‌شود! او الکل را به پارچ برگردانده و دوربین به صورت جان وینی کات می‌زند که خندان از پیروزی رفیقش استقبال می‌کند.

کاراکتر سوم مورد بحث ما والتر برنان در نقش استامپی است. هرچقدر از بازی فوق‌العاده والتر برنان بنویسم کم است که کم است. او در قامت پیرمرد دوست داشتنی و شیرین زبانی است که در سخت‌ترین موقعیت‌ها نیز بُعد انسانی و کمیک خود را حفظ می‌کند. همه او را دوست دارند و مهمتر از آن این است که او این گروه را دوست دارد. به نظر من والتر برنان با بازی در این فیلم بهترین نقش عمر خود را ایفا کرده و در دل تاریخ سینما ماندگار شد. البته درباره والتر برنان عزیز این مورد را عنوان کنم که برنان پس از کاترین هپبورن (با چهار اسکار)، مشترکاً با اینگرید برگمن، جک نیکلسون، مریل استریپ ، فرانسیس مک دورمند و دانیل دی-لوئیس (هر کدام با سه جایزه)، جزء رکوردداران بردن اسکار بازیگری است.

کاراکتر آخر مهم این فیلم آنجی دیکینسون در نقش فِدِرز است. دختری زیبا، باهوش و صد البته انسانی که دل جان وین ما را می‌برد. این بازیگر که هنوز زنده است (با ۹۲ سال سن) در این فیلم با اینکه به عنوان شخصیت فرعی وارد داستان می‌شود، اما کم کم با بازی عالی خود موفق می‌شود در پایان به کاراکترهای اصلی بپیوندد و حتی اختتامیه فیلم را رقم می‌زند.



نوشتن از ریو براوو برای من سرشار از لذت است. لذت نقد و لذت سینما. می‌توانم تا هزاران کلمه دیگر نیز درباره این فیلم درخشان بنویسم. اما برای اینکه عزیزان خسته نشوند با اشاره به یک صحنه مهم در فیلم، نقد را تمام می‌کنم.
خوانندگی دین مارتین یکی از بهترین صحنه‌های تاریخ سینمای وسترن است. این صحنه فوق‌العاده مهم و تماشایی، تداعی کننده فرم هاکس است. موسیقی زیبا، میزانسن گرم و دوستانه، نورپردازی و دکوپاژ استادانه، صمیمت در چهره‌ها و هاکس که این صحنه فوق‌العاده را اندازه نگه می‌دارد تا به فرم صدمه نرسد. او این صحنه را نه آنقدر کم می‌کند که مخاطب در حسرت یک اجرای دیگر باشد و نه آنقدر زیادش می‌کند که به چیزی مستقل از فیلم تبدیل شود. استاد هاکس با چند دوربین ساده و درست ما را مهمان یک موسیقی فوق‌العاده از دین مارتین می‌کند. دین مارتینی که به نظر من جزو ۵ خواننده برتر جز بود.



در پایان چنین می‌شود گفت که فیلم Rio Bravo شاهکار تاریخ سینماست. قطعا جزو ده فیلم برتر تاریخ و همچنین به نظر من بهترین وسترن سینماست. هاکس با استادی منحصر به فردی پلان به پلان فیلم خود را ساخته و مثل همیشه یک جمع دوستانه و انسانی را نشان مخاطب می‌دهد که دیدنش سرتاسر لذت است. Rio Bravo یک فیلم حال خوب کن و در عین حال به شدت سینمایی و جدی است. Rio Bravo در اکشنِ وسترنی نیز فوق‌العاده است و می‌شود بارها و بارها آن را دید تا سینما را بهتر درک کرد. Rio Bravo فوق‌العاده است!

نویسنده: امیرسالار کریمی