فیلم مرا به دوزخ بکشان یا همان «Drag Me to Hell» در سال ۲۰۰۹ توسط سم ریمی نویسندگی و کارگردانی شد. این پروژه اولین پروژه‌ی ترسناک این کارگردان در بازه‌ای حدود دو دهه بود و همچنین اولین فیلمی بود که پس از پروژه The Gift دیگر درباره‌ی مرد عنکبوتی محسوب نمی‌شد. پس از ساختن سه تا از بزرگترین فیلم‌های دهه ۲۰۰۰، ریمی می‌خواست که مقیاس کار خودش را کوچک‌تر کند و به سبکی رجوع کند که در ابتدا سبب شهرت او به عنوان یک فیلم‌ساز شده بود.
چارسو پرس: بدین ترتیب، او به داستانی روی آورد که با همکاری برادرش ایوان خلق کرده بود؛ داستانی ساده با مضامین اخلاقی که داخل قالب فیلم‌های ترسناک فراطبیعی قرار می‌گیرد و پایان‌بندی آن واقعاً غافل‌گیر کننده‌ است.



داستان این فیلم همانطور که اشاره شد، ساده است! شخصیتی به نام کریستین (با بازی الیسون لومان) می‌خواهد که به رئیسش ثابت کند او لایق ترفیع گرفتن در بانکی‌ست که در آن شاغل است. او می‌خواهد خودش را فردی قاطع نشان بدهد و این کار را با رد کردن پیشنهاد تمدید پرداخت وامِ یک پیرزن فقیر انجام می‌دهد؛ پیرزنی که اصلاً توان مالی خوبی برای بازپرداخت وام ندارد و به این تمدید نیازمند است.

اما پیرزن مخوف و مرموز با رد شدن درخواستش، کریستین بیچاره را نفرین می‌کند و طبق این نفرین او تنها سه روز دیگر زنده خواهد ماند. پس از تمام شدن این مدت، شیطانی برای قبض روحش و کشاندن او به جهنم خواهد آمد. در همین اثنا، تهدیدها و ترس‌هایی وارد دنیای کریستین می‌شوند و تمام زندگی‌اش را تحت تأثیر خود قرار می‌دهند. همانطور که مشخص است ما با یک داستان کلاسیک از سم ریمی روبرو هستیم.

بدین ترتیب در فیلم مرا به دوزخ بکشان، یک زمان محدود داریم، یک خطر فراطبیعی در کمین است و همراه با اینها حربه‌های جادویی مربوطه هم وجود دارد. صحنه‌های ترسناک از همان ابتدا قابل رویت هستند؛ مثلاً زمانی که پیرزن به رویاهای کریستین وارد می‌شود و آن‌ها را تبدیل به کابوس‌های رعب‌آور می‌کند. در همینجا شاهد بهترین و ماندگارترین ست‌پیس فیلم هم هستیم: سکانس مبارزه‌ی کریستین و پیرزن در پارکینگ گاراژ که بسیار بهم‌ریخته و بی‌نظم به‌نظر می‌رسد؛ جایی که نفرین از همانجا آغاز شد.



همین‌ها نکاتی هستند که زمینه‌ساز تبدیل شدن این به فیلم به یک اثر سرگرم کننده در ژانر وحشت شده‌اند. اما، چطور می‌توان همین اثر و سکانس‌های خاص آن را به مثابه‌ی دروازه‌ی ورودی برای فیلم Doctor Strange دنیای مارول در نظر گرفت؟!

سم ریمی با هر فیلم جدید پیشرفت می‌کند و فارغ از اینکه موضوع کلی آن فیلم چیست، هر چیزی که از پیش آموخته است را به پروژه‌ی بعدی‌اش هم وارد می‌کند. به همین دلیل، در فیلم مرا به دوزخ بکشان ویژوال‌های تأثیرگذار و تصمیماتی در سبک کارگردانی قابل رویت است که ما را به یاد سه‌گانه‌ی Spider-Man می‌اندازد.

پویایی کلاسیک ریمی در حرکات دوربین را می‌توان تشخیص داد و حتی می‌توان لایه‌بندی کردن آن را عمیق‌تر و ‌پهن‌تر پنداشت، خصوصاً زمانی که کریستین را در آپارتمانش یا در بانکی که کار می‌کند مشاهده می‌کنیم. دوربین پیرامون او می‌چرخد و با این کار سبب افزایش تنش هنگام اعمال شیطانی می‌شود. هر جهنم جدیدی که این شخصیت با آن روبرو می‌شود به شکلی ناگزیر احساسات بیننده را هم با خود همراه می‌کند؛ حرکات دوربین ما را به دنیایی می‌برند که در آن روح زنی توسط شیطان مورد هدف واقع شده است.



همانطور که استایل بصری موجود در مرا به دوزخ بکشان، مجموعه‌ای از تکامل کارهای پیشین این کارگردان است، داستان‌سرایی آن را نیز می‌توان به همین شکل نگریست. فیلمسازی که در ابتدا بخاطر ویژوال‌های افراطی و روایت خشن سری Evil Dead شناخته می‌شد، سپس بر روی فیلم‌های بلاک‌باستری نوجوان‌پسند کار کرد و به همین دلیل بیشتر به سمت تولید فیلم‌های با رده‌بندی سنی PG-13 گرایید.

در طی این تکامل، مرا به دوزخ بکشان هم چنین تجربه‌ایست که از افراط خونین Evil Dead فاصله دارد اما از نظر ویژوال‌ها و لحنِ روایی شباهت‌ها حفظ شده‌اند. در اینجا با نسخه‌ای باتجربه‌تر و تکامل‌یافته‌تر از شخص رایمی روبرو هستیم که تمام دانش و استعداد خود به عنوان یک فیلمساز را به کار گرفته تا روایتی ساده و گیرا درباره‌ی زنی در حال فرار از کابوس‌هایش را به تصویر بکشد.

بیشتر بخوانید: اخبار و مطالب سینمای جهان


در این فیلم سکانس‌هایی وجود دارند که باعث می‌شود فکر کنیم این فیلم به رده‌بندی سنی R نزدیک‌تر است؛ مثلاً صحنه‌ی ابتدایی فیلم که نبردی‌ست در صندلی جلویی ماشین یا سکانس مهمانی و شام تا حدی برای نوجوانان سنگین هستند و فیلم را بزرگ‌سالانه کرده‌اند. با این حال، می‌توان این مورد را به توانایی ریمی در ایجاد یک تعادل بین این دو رده ربط داد تا رویکرد خشونت‌آمیز خودش را در ژانر وحشت حفظ کرده باشد؛ او این کار را به شکل کامل‌تری در فیلم Multiverse of Madness هم انجام می‌دهد.



همچنین، مصیبت شخصیت اصلی در فیلم مرا به دوزخ بکشان، یعنی دست و پنجه نرم کردن او با نیروهای فراطبیعی به عنوان عواقب اعمالش در دنباله‌ی فیلم دکتر استرنج نیز وجود دارد. چیزی که این فیلم را تبدیل به یک دروازه‌ی ورود به Multiverse of Madness می‌کند توانایی برقراری تعادل بین فرمول‌های تثبیت شده و ابداعات می‌باشد؛ زمانی که به روش‌های پیشین پایبند می‌مانید احساس آشنا بودن با آن باعث می‌شود بدانید اوضاع از چه قرار است.

اما ریمی همواره پا را فراتر می‌گذارد و به این فرمول چیزهای جدیدی اضافه می‌کند؛ در این فیلم شاهد بره‌ی جن‌زده‌ای هستیم که سخن می‌گوید یا سکانس اکشنی که در آن سلاح‌های اصلی خط‌کش و منگنه می‌باشند.
نهایتاً می‌توان اینطور گفت که مرا به دوزخ بکشان نتیجه‌ی تجارب ریمی‌ به عنوان یک کارگردان است که بر روی سری Spider-Man کار کرده و همچنین با قواعد سبک ترسناک هم آشناست. این فیلم اِلمان‌های وحشت کلاسیک را در قالبی مدرن به شکلی ارائه می‌کند که هم از نظر بصری شگفت‌انگیز است و هم از نظر روایی بیننده را غافل‌گیر می‌کند. از ویژگی‌های آن می‌توان به بی‌رحم بودنش و تعلیق فراوانش اشاره کرد؛ انرژی‌ای که نهایتاً به فیلم مارولی Multiverse of Madness هم برده می‌شود. ممکن بود اتفاقات بدتری بر سر دنیای سینمایی مارول و دکتر استرنج بیاید، اما ریمی و کاری که انجام داده مطمئناً یکی از این اتفاقات بد نیست.



در نتیجه باید گفت: این فیلم سم ریمی محصول 2009 یکی از بهترین فیلم‌های ترسناک PG-13 است که تا کنون ساخته شده؛ ما در ویجیاتو پیشنهاد می‌کنیم که اگر این اثر سینمایی را تاکنون تماشا نکرده‌اید، اکنون به دنبال تماشای آن باشید. مخصوص اگر از دوست‌داران ژانر وحشت هستید.