چرا و چگونه چنین بلایی سر اقتباس «اوزوماکی» آمد؟ زمان آن رسیده است که به بررسی نقاط ضعف و قوت انیمه بپردازیم و ببینیم سازندگان چه کاری می‌توانستند انجام دهند تا این اقتباس انیمه‌ای خودش را از منجلابی که در آن افتاد نجات دهد.
چارسو پرس: از اولین باری که خبر اقتباس انیمه‌ای مانگای جونجی ایتو، «اوزوماکی» (Uzumaki) منتشر شد پنج سال می‌گذرد. ماحصل این پنج سال انتظار، چهار اپیزود ناقابل سی دقیقه‌ای است که انیمه با هر اپیزود بیشتر به اعماق مارپیچ تاریکی سقوط می‌کند؛ اما نه از آن مارپیچ‌های جونجی ایتویی. برای کسانی که ممکن است با «اوزوماکی» آشنایی کمتری داشته باشند، «اوزوماکی» نام مانگای جونجی ایتو است که از آن به عنوان شاهکار این نویسنده یاد می‌کنند؛ مانگاکایی که او را خالق وحشت در مانگا می‌دانند. «اوزوماکی» ابتدا در آگوست ۱۹۹۸ منتشر شد و در سال ۱۹۹۹ به پایان رسید و از همان موقع، به یکی از مانگاهای محبوب بین طرفداران ژانر وحشت تبدیل شد.

داستان انیمه ترسناک «اوزوماکی» در شهری کوهستانی اتفاق می‌افتد که با مارپیچ‌هایی نفرین شده است. دو شخصیت اصلی، کیریه گوشیما و دوست‌پسرش شوئیچی سایتو هستند که در شهر کوچک و مرموز کوروزوچو، غلبه‌ی نفرین مارپیچ ناشناخته‌ای را می‌بینند که اطرافیانشان را به هرج‌ومرج و جنون می‌کشاند. در نگاه اول موقع خواندن مانگا، ایده‌ی طلسم مارپیچی ممکن است برایتان کمی خنده‌دار به نظر می‌رسد. مثلا افرادی را تصور کنید که به حلزون تبدیل می‌شوند، یا کسانی که با پیچیدن خود در گلدان‌ها می‌میرند. اما در پنل‌های مانگای ایتو، این ایده‌های به‌ظاهر مضحک، ترسناک‌ترین کابوس‌های شما را تداعی می‌کنند. جونجی ایتو، توضیح داده که چیزهای ساده در زندگی روزمره مدام مردم را به جنون می‌کشانند. او این را با قرار دادن عمدی مارپیچ‌ها در همه جا در شهر نشان می‌دهد. این مارپیچ‌ها در اشیای ساده و روزمره گنجانده شده‌اند، که نشان می‌دهد فرار از آن تقریبا غیرممکن است و این امر به نوبه‌ی خود مردم شهر را دیوانه‌تر می‌کند. با دیوانه‌تر شدن مردم شهر، ظاهر مردم هم وحشتناک‌تر می‌شود که نمایانگر جنون و دیوانگی است که شهر به تدریج در آن فرومی‌رود. با اینکه نفرین مارپیچی ظاهر همه چیز را تغییر می‌دهد، بیشتر اهالی شهر از پذیرفتن اینکه چیز غیرمعمولی در حال رخ دادن است، امتناع می‌کنند و تنها شوئیچی و کیریه می‌مانند که از بلایی که سر شهر آمده آگاهند. با این کار، ایتو نشان می‌دهد که ما از پذیرش مشکلات در جامعه‌ی خود امتناع می‌کنیم و در نتیجه، به تدریج بخش‌هایی از خود را از دست می‌دهیم.

می‌بینید که مانگای «اوزوماکی» علاوه بر تصاویر وحشتناک خود، حرف‌های زیادی هم برای گفتن دارد که در اعماق مارپیچ مانگا گنجانده شده‌اند. مانگای اصلی توانست با استفاده از سبک هنری و نوشتاری منحصر به فرد ایتو و داستانی عمیقا ترسناک خود، لرزه بر اندام خوانندگان بییندازد و انتظار می‌رفت که شاهد یکی از بهترین انیمه‌های تاریخ هم باشیم. اما متأسفانه، نمی‌توان از اقتباس انیمه‌ای استودیوهای «آدولت سوئیم» (Adult Swim) و «استودیو درایو» (Studio Drive) چندان دفاع کرد. با اینکه طرفداران بی‌صبرانه انتظار دیدن انیمه «اوزوماکی» را می‌کشیدند و قسمت ابتدایی آن هم امیدهایشان را بالا برد، با هر اپیزود انیمه بد و بدتر شد. قسمت دوم همچنان قابل قبول بود؛ اما آنچه پس از اپیزود دوم آمد، کابوسی ترسناک بود که برخی از نکات داستانی اصلی مانگا را حذف کرد. با نقاشی‌های ابتدایی و انیمیشن‌های دوزاری و داستانی که کاملا از ریتم افتاد، شاهکار وحشت ایتو تبدیل شد به یک شوخی بی‌مزه که معلوم نیست تقصیر چه کسی است. اکثر طرفداران، حتی انیماتورهایی که دستی بر آتش دارند، استودیوهای غربی را مقصر این افتضاح می‌دانند. با توجه به اینکه پنج سال برای ساخت چنین خیانتی در حق شاهکار جونجی ایتو صرف شده است، این سوال پیش می‌آید که چرا و چگونه چنین بلایی سر اقتباس «اوزوماکی» آمد؟ زمان آن رسیده است که به بررسی نقاط ضعف و قوت انیمه بپردازیم و ببینیم سازندگان چه کاری می‌توانستند انجام دهند تا این اقتباس انیمه‌ای خودش را از منجلابی که در آن افتاد نجات دهد.

انیمه «اوزوماکی» با هر اپیزود بدتر شد



با دیدن اولین اپیزود نمی‌شد حدس زد که چه فاجعه‌ای در انتظار «اوزوماکی» است. می‌توان گفت قسمت اول انیمه همه‌ی آن چیزی است که طرفداران آرزویش را داشتند. اولین چیزی که از همان ابتدا به چشم می‌خورد، ترکیب رنگی سیاه و سفید انیمه است که از این طریق از سایر انیمه‌ها متمایز می‌شود و این تصور را به وجود می‌آورد که داستان مستقیما از پنل‌های مانگا آورده شده. انیمیشن روان، کنتراست و سبک هنری منحصربه‌فرد انیمه در کنار موسیقی متن تیره و تاری که با شدت گرفتن داستان بالا می‌گیرد، همه نوید یک اقتباس شایسته را می‌دادند.

تمام این امیدها با انتشار اپیزود دوم انیمه «اوزوماکی» به باد رفت. اولین ایرادات هم در انیمیشن خودشان را نشان دادند که طرفدارانی را که سال‌ها، حتی دهه‌ها، منتظر بودند تا مانگا برای انیمه اقتباس شود ناامید کرد. نقاشی‌ها بسیار ابتدایی شدند، انیمیشن آن‌ها هم به مراتب ساده‌تر؛ انگار که مجبور باشند برای رساندن انیمه به ددلاین، هر چه بوده کنار هم بگذارند و زورکی یک چیزی تحویل دهند. بخش‌هایی از قسمت دوم به‌خصوص در شبکه‌های اجتماعی پخش شد که افت کیفی انیمه «اوزوماکی» را نشان می‌داد. در این اپیزود، تکنیک اشتباه نقاشی برای انیمه کاملا مشخص است. به جای آنکه از تکنیک ۲D استفاده کنند، از روی CG یا موشن‌کپچر طرح زده‌اند که وقتی مثل «اوزوماکی» تعداد فریم‌ها پایین باشد، چیز جالبی از آب درنمی‌آید.

با اپیزود سوم دیگر نمی‌شد از مشکلات روایی چشم‌پوشی کرد. داستان جریان خود را از دست داد و به‌شدت آشفته شد. انگار که می‌خواسته‌اند بدون زمینه‌سازی، تنها صحنه‌های اصلی از مانگای «اوزوماکی» را نگه دارند. بودجه‌ای که ته کشیده، سال‌هایی که در دوران قرنطینه‌ی کرونا سپری شد و سپردن تکمیل انیمه به استودیوهای دیگر هم مزید بر علت بوده و هماهنگی روایی و بصری «اوزوماکی» را کاملا به هم ریخت. از اپیزود اول تا دوم اگر نگاهی به تیتراژ پایانی انیمه بیندازید، می‌بینید که استودیوی سازنده از استودیو «فوگاکو» (Fugaku) به استودیو «آکاتسوکی» (Akatsuki) تغییر می‌کند و قسمت سوم هم کار استودیو «فوگاکو» است.

یکی از انیماتورهای انیمه «وان پیس» (One Piece)، هنری ثرلو، حدس زده بود که این مشکل باید تقصیر استودیوهای غربی باشد که لابد به سازندگان «اوزوماکی» گفته‌اند دارید زیادی کش‌اش می‌دهید، بسپاریدش به یک استودیوی دیگر که کار را تمام کند. فشار رسیدن به ددلاین برای انیمه‌ها چیز تازه‌ای نیست و انیمه‌هایی مثل «قفل آبی» (Blue Lock) و «دراگون بال» (Dragon Ball) هم گهگاه در دام کمبود وقت و بودجه افتاده‌اند که طرفداران را ناراضی کرده؛ همین فصل آخر انیمه «قفل آبی» انگار در مشکلات انیمیشن با «اوزوماکی» کورس گذاشته است. اما چطور می‌شد جلوی چنین فاجعه‌ای را گرفت؟

سبک نقاشی جونجی ایتو در انیمه ساده‌سازی شده است و انیمیشن‌ها هم به‌شدت ابتدایی هستند.

وقتی از بیرون به قضیه نگاه می‌کنیم قضاوت ساده است. مثلا نمی‌توانیم به راحتی به سازندگان «اوزوماکی» بگوییم باید وقت بیشتری صرف رفع ایرادات انیمه می‌کردند. بالاخره پنج سال آزگار صرف همین چهارتا اپیزود شده است. یکی از سازندگان اصلی، جیسون دمارکو، توضیح داده و اعتراف کرده بود که به کیفیت پایین انیمه واقف است. او درباره‌ی گزینه‌های پیش رویشان اینطور گفت: «می‌دانستیم که این اتفاق می‌افتد. نمی‌توانم دقیقا درباره‌ی بلاهایی که سرمان آوردند صحبت کنم اما گزینه‌هایی که داشتیم این‌ها بودند: اولی اینکه اصلا انیمه را منتشر نکرده و به شکست خود اذعان کنیم. دوم اینکه تنها قسمت اول را پخش کرده و از خیر انتشار بقیه‌ی انیمه بگذریم. سوم اینکه هر چهار قسمت را با تمام کاستی‌هایشان منتشر کنیم. به خاطر زحماتی که پای این انیمه کشیده شده، تصمیم گرفتیم راه سوم را برویم.»

انیمه‌هایی مثل «برزرک» (Berserk) برای این ساخته شدند که بینندگان را به سمت مانگای اصلی بکشانند. «اوزوماکی» هم می‌توانست مسیر این انیمه را پیش بگیرد و هدف خود را بر جذب مخاطب به مانگا قرار دهد. برای این کار، انتشار همان یک اپیزود اول هم کفایت می‌کرد. با اینکه نتیجه‌ی پنج سال یک سری انیماتور و نویسنده و غیره تنها یک اپیزود سی دقیقه‌ای باشد باز هم مایه‌ی شرمساری است، اما حداقل آن شرمساری که با تمام شدن انیمه نصیب سازندگان «اوزوماکی» شده بر سرشان نمی‌آمد.

جریان انیمه «اوزوماکی» نوسانات زیادی دارد



شاید بتوان از خیر انیمیشن «اوزوماکی» گذشت، اما نمی‌توان افت روایی و جریان داستان را نادیده گرفت که بیشتر از همه طرفداران مانگای جونجی ایتو را آزرد. از چهار قسمتی که منتشر شد، قسمت سوم جایی بود که انیمه واقعا به قهقرا رفت که نشانه‌هایش از اپیزود قبل رو شده بود. قسمت چهارم هم آنقدر بد بود که انگار انیمیشن آن را با پاورپوینت درست کرده باشند. از قسمت اول پنل‌های مختلفی از مانگا حذف شده بودند که نقش مهمی در زمینه‌سازی برای کاراکترها داشتند؛ مثلا پنل‌هایی در مانگا به مادر شوئیچی و همسر مرده‌اش می‌پرداخت که برای وحشتی که در انتظار شهر بود پایه‌ریزی می‌کرد. صحنه‌ی معرفی پدر شوئیچی هم حذف شده است که در آن پدر به دیواری زل زده که رویش حلزونی حرکت می‌کند. از همین پنل در مانگا است که ما می‌فهمیم پدر شوئیچی وسواس شدیدی نسبت به چیزهای مارپیچی دارد. برای همین هم است که کیریه از او می‌ترسد. اما در انیمه «اوزوماکی» این وسواس نشان داده نمی‌شود، برای همین ترس کیریه هم منطقی به نظر نمی‌رسد. یک تغییر برجسته‌ی دیگر این است که کاراکتر تاکایاما را، که در مانگا در فصل هشتم معرفی می‌شود، از اپیزود اول انیمه «اوزوماکی» معرفی کردند که تصمیم عجیبی بود.

قسمت دوم به دلیل افت ناگهانی انیمیشن بیشترین توجه را جلب کرد؛ اما از نظر داستانی هم به‌شدت شلوغ می‌شود. اگر داستان مانگا را با آن مقایسه کنید، می‌بینید که قسمت دوم، پنج فصل مانگا را همزمان پیش می‌برد؛ در حالی که قسمت اول به دو-سه فصل ابتدایی مانگا کفایت می‌کند. در قسمت دوم به داستان «روح‌های درهم‌پیچیده» (Twisted Souls) پرداخته می‌شود که درباره‌ی کازونوری و یوریکو است؛ دو عاشق و معشوق که به خاطر خانواده‌هایشان نمی‌توانند با هم باشند. مهم‌ترین جنبه‌ی داستان آن‌ها در پنل‌های ترسناکی بود که دو عاشق درهم‌پیچیده شده‌اند. اما این پنل‌ها در انیمه خیلی ابتدایی هستند. از آنجایی که انیمه می‌خواهد همزمان چند داستان را جلو ببرد، اول کازونوری و یوریکو را معرفی می‌کند، بعد می‌رود سراغ چندین داستان دیگر و وقتی برمی‌گردد آن‌ها گرفتار نفرین شده‌اند و اینطوری داستان رومئو و ژولیت آن‌ها در میان چندین داستان دیگر گم می‌شود.

در قسمت دوم انیمه «اوزوماکی»، با میتسورو یاماگوچی از فصل هفتم مانگا هم آشنا می‌شویم، پسری که از بیرون پریدن و ترساندن مردم لذت می‌برد. میتسورو که به کیریه، شخصیت اصلی، علاقه‌مند است، چندباری سعی می‌کند او را بترساند اما آخرین بار که به او ابراز علاقه می‌کند، تصادف کرده و زیر چرخ‌های ماشین رفته و می‌میرد. او بعدا به لطف نفرین مارپیچ بازمی‌گردد و در یکی از تأثیرگذارترین داستان‌های مانگای «اوزوماکی»، به طرز وحشتناکی حاضر نیست کیریه را رها کند و به تعقیب و آزار او حتی پس از مرگ ادامه می‌دهد.

اینجا بخوانید: معرفی، نقد و بررسی فیلم‌های خارجی


در اقتباس انیمه‌ای، میتسورو در حالی که هنوز در دنیای زندگان است معرفی می‌شود. اما انیمه هیچ زمانی را صرف نزول تدریجی میتسورو در وحشت مارپیچی نمی‌کند. او به همان سرعت به شکل نفرین‌شده‌اش تبدیل می‌شود. بعد هم در لحظات نهایی قسمت سوم ظاهر شده و می‌خواهد با یک صحنه‌ی ترسناک ناگهانی بیننده را از جایش بپراند. اما این ترس‌های یهویی کجا و ترس‌های تدریجی مانگای جونجی ایتو کجا که ما فرصت آن را داریم که به آرامی با تغییر شکل میتسورو همراه شده و وحشتی را تجربه کنیم که کیریه تجربه می‌کرد. در مانگای اصلی، داستان میتسورو فراتر از این است که او در یک تصادف خونبار می‌میرد و برای همین هم از ذهن خواننده نمی‌رود. پس از مرگ میتسورو، کیریه احساس عذاب وجدان می‌کند که در مرگ میتسورو نقش داشته. اما چیزهایی می‌بیند که احساس می‌کند پسر هنوز زنده است. پس قبر میتسورو را باز کرده و جسدش را بیرون می‌کشد تا مطمئن شود او واقعا مرده است. وقتی قبر را باز می‌کند، می‌بیند که میتسورو پس از مرگ هم هنوز در حال تکان خوردن است. پسر بیرون می‌پرد و با هر بار جهش، تکه‌هایی از بدنش از او می‌افتد. معلوم می‌شود که موقع تصادف، یک فنر از ماشینی که او را له کرده در ستوان فقرات میتسورو فرورفته که او را به یک جسد جک در جعبه تبدیل کرده است! حالا این را مقایسه کنید با نگاه سرسری انیمه به داستان جک در جعبه که اصلا آن وحشت مانگا را ندارد. فصل نهم مانگا، یعنی «فانوس سیاه» هم یکی از جذاب‌ترین پنل‌های «اوزوماکی» را دارد. اما دوباره انیمه در حقش کم‌کاری کرده و اصلا آن عظمت فانوس در تصویر منتقل نمی‌شود. انیمیشن مارپیچ‌های پله‌ها و نورهای فانوس هم کاملا آماتور و ابتدایی هستند.

در مقایسه با مانگای اصلی، جزئیات فانوس در انیمه کاملا از دست رفته و تغییر زاویه‌ی دید، ابهت فانوس را هم از بین برده است.

از داستان قسمت سوم معلوم است که سازندگان تحت فشار زمانی بوده و می‌خواسته‌اند محتوای بیش از حد لازم را در یک اپیزود بگنجانند که یک شکست کامل برای انیمه «آدولت سوئیم» به حساب می‌آید. یک قسمت در فصل هفتم مانگا که در آن یاماگوچی بازمی‌گردد به زور در این اپیزود گنجانده شده که از نظر ترتیب زمانی هم با مانگا همخوانی ندارد و حالا در انیمه، یاماگوچی پس از رسیدن طوفان به شهر برمی‌گردد. یکی از معدود نقاط قوت انیمه البته در قسمت سوم است، یعنی زمانی که کیریه به بیمارستان می‌رود. خط داستانی در بیمارستان با زنان حامله و بچه‌های سخنگو، حداقل از نظر ریتم روایت کمی بهتر از آب درآمده، چون انیمه نمی‌خواهد مدام از این شاخه به آن شاخه بپرد و وحشت داستان، به آرامی بر کیریه سایه می‌اندازد. البته مشکلات انیمیشن همچنان در این اپیزود هم وجود دارند. درباره‌ی اپیزود چهارم هم چیز زیادی نمی‌توان گفت. مخصوصا که مرگ یکی از مهم‌ترین کاراکترهای داستان در این اپیزود اتفاق می‌افتد، اما جریان بد داستان و انیمیشن افتضاح همه به احساس کارتونی بودن انیمه «اوزوماکی» دامن زده و هیچ وحشتی القاء نمی‌کنند. این اپیزود فصل ۱۵ تا ۱۹، یعنی آخرین فصل مانگا را اقتباس کرده. فصل ۱۵ «آشوب» نام دارد. کیریه و چیه در مانگای اصلی دو بار به پناهگاه سر زده و بار دوم دست رد به سینه‌اشان می‌زنند. اما در مانگا آن‌ها یک بار به پناهگاه می‌روند. ماجرای ناپدید شدن پدر کیریه با اینکه در مانگای «اوزوماکی» اهمیت حیاتی دارد، در انیمه گنگ باقی می‌ماند.

مانگای اصلی به خوانندگان اجازه می‌داد تا بنشینند و در مورد وحشت غیرقابل باور این سناریوی خوفناک تفکر کنند. «اوزوماکی» نه تنها داستانی ایده‌آل برای نشان دادن توانمندی‌ها و ظرافت‌های سبک هنری ایتو، که توانایی‌های روایی اوست که ایتو را شایسته‌ی لقب «استاد وحشت» می‌کند. داستان مانگای «اوزوماکی» یک طرح کلی دارد و چندین خطوط داستانی کوچک‌تر که ایتو همه را در در شهری نفرین‌شده پیش می‌برد. مانگا در پیشبرد تدریجی و تأثیرگذار این‌ها بسیار موفق است؛ اما انیمه تنها به اشارات اکتفا می‌کند و به سرعت از موجودات و شخصیت‌هایی می‌گذرد که برای همه‌اشان در مانگا حسابی زمینه‌سازی شده بود. در سراسر انیمه «اوزوماکی» نمونه‌های دیگری از این بی‌سلیقگی‌های روایی وجود دارد، اما این موارد به نظر برجسته‌ترین آن‌ها بودند که نشان می‌دهد «آدولت سوئیم» حتی برای ساده‌ترین نکات روایی هم زمان صرف نکرده است.

چه چیزی انیمه «اوزوماکی» را بهتر می‌کرد


هیچ پاسخ آسانی برای توضیح اینکه چه چیزی می‌توانست اوزوماکی را به یک انیمه‌ی موفق تبدیل کند وجود ندارد. ساده‌ترین راه برای توضیح این موضوع این است که همان انیمیشن و جریان روایی مورد استفاده در قسمت اول را گرفته و در سه قسمت بعدی نیز از آن پیروی می‌کردند. اما با توجه به آنچه طرفداران انیمه از پست‌های حذف‌شده‌ی جیسون دمارکو در شبکه‌های اجتماعی دیده‌اند، این کار به هیچ وجه آسان نبود. با در نظر گرفتن این موضوع، دو مسیر احتمالی وجود دارد که چگونه این اقتباس می‌توانست بهترین انیمه براساس آثار جونجی ایتو باشد.

در وهله‌ی اول، استودیو می‌توانست این پروژه را در قالب یک فیلم یک‌ساعته منتشر کند. یعنی بخش‌هایی از داستان را بزند و منابع را به طور کامل به همین یک ساعت اختصاص دهد تا کیفیت روایی و انیمیشن‌ها در طول همین یک اپیزود ثابت بماند. دوم اینکه اگر پنج سال طول کشیده، جهنم و ضرر، یکی دو سال دیگر هم رویش کار می‌کردند و بالاخره همین چهار قسمت را درست و حسابی تحویل می‌دادند. حداقلش می‌توانستند از نظر داستان و ریتم آن، انیمه را بهبود دهند و به جریان مانگای «اوزوماکی» آن را نزدیک‌تر کنند. طی سالیان ثابت شده که اگر داستان خوب باشد، بینندگان انیمه حاضرند از خیر انیمشین‌های خیره‌کننده بگذرند و از سایر مشکلات تولیدی هم چشم‌پوشی کنند.

کدام بخش‌ها درست از آب درآمدند؟



با وجود تمام مشکلات، بی‌انصافی است اگر درباره‌ی خوبی‌ها یا حداقل پتانسیل انیمه‌ی «آدولت سوئیم» و «استودیو درایو» صحبت نکنیم. همانطور که پیشتر ذکر شد، قسمت اول انیمه «اوزوماکی» توانست بازنمایی خوبی از سبک جونجی ایتو ارائه بدهد. حتی با وجود انتقادات نسبت به قسمت‌های بعدی، ضرباهنگ‌های داستانی و لحظاتی در انیمیشن وجود داشتند که با موفقیت اجرا شدند. داستان زنان باردار در قسمت سوم که به دنبال خون می‌گشتند، واقعا لرزه به تن آدم می‌اندازد که یادآور همان وحشتی است که با خواندن مانگای ایتو احساس می‌کنیم.

جو وحشتناک و جنون‌آمیز داستان هم در اکثریت زمان مینی‌سریال حفظ شد، حتی اگر مشکلات انیمیشنی گاه و بی‌گاه بیننده را از این جو بیرون می‌انداختند. بهتر از همه، موسیقی متن کلین استتسون بود که با وجود واکنش‌های منفی بسیاری که نسبت به این اقتباس شکل گرفته، از نقاط قوت «اوزوماکی» به حساب می‌آید؛ به طوری که ملودی‌های ترسناک «اوزوماکی» در تاریخ انیمه به عنوان برخی از بهترین موسیقی‌های انیمه‌ای ثبت خواهند شد. با این حال، تنها موسیقی نمی‌تواند یک انیمه را نجات دهد و در نهایت، «اوزوماکی» یک انیمه‌ی اقتباسی ناقص است که ارزش پنج سال انتظار را نداشت. نقاط قوت آن هم انگشت‌شمار هستند و جنبه‌های بد انیمه به‌شدت توی ذوق می‌زنند که لذت بردن از این نقاط قوت را هم دشوار می‌کند. برای همین، اگر تابه‌حال «اوزوماکی» را نخوانده‌اید، به شما توصیه نمی‌کنیم که با انیمه شروع کنید.

«اوزوماکی» نباید آخرین اقتباس از کارهای جونجی ایتو باشد



اخبار نگران‌کننده از فرایند ساخت انیمه «اوزوماکی» تازه رو نشده‌اند. وقتی در سال ۲۰۲۲ از دمارکو پرسیدند آیا شرکت «تونامی» یا «آدولت سوئیم» حاضرند یک انیمه‌ی دیگر بر اساس کارهای ایتو بسازند، دمارکو به آن‌ها پاسخ داد: «اگر بخواهم راستش را بگویم، همین الان هم اقتباس از استایل او [ایتو] خیلی سخت بوده. فکر نمی‌کنم بتوانیم دوباره انجامش بدهیم.» با وجود این اعتراف سازنده‌ی انیمه «اوزوماکی» و در نظر گرفتن تمام سختی‌ها، اقتباس‌های انیمه‌ای جونجی ایتو باید در آینده ادامه یابند. قسمت اول انیمه «اوزوماکی» ثابت می‌کند که این کار، نشد ندارد و حتی می‌توان آن را با کیفیت بالا به سرانجام رساند. هالیوود هم قرار است سوار قطار وحشت جونجی ایتو شود.

درست است که سبک هنری ایتو ریزه‌کاری‌های خاص خودش را دارد که اقتباس از آن برای انیمه یا فیلم سینمایی لایو اکشن را دشوار می‌کند، اما همانطور که برنامه‌هایی مثل «کلکسیون جونجی ایتو» (The Junji Ito Collection) و «داستان‌های ترسناک ژاپنی» (Junji Ito Maniac: Japanese Tales of the Macabre) ثابت کردند، کاری غیرممکن نیست. حتی اگر استودیوهای «آدولت سوئیم» و «استودیو درایو» نتوانستند بیشتر از یک اپیزود آن را انجام دهند، ارزش آن را دارد که استودیوهای دیگری برای اقتباس از جونجی ایتو پیش‌قدم شوند.

سخت است که در نهایت ناراحت نباشیم که انیمه «اوزوماکی» در حد انتظارات ظاهر نشد، اما بیایید نیمه‌ی پر لیوان را ببینیم. این اقتباس درس‌های مهمی به سازندگان داد و علیرغم نقص‌هایش، یک اپیزود ابتدایی عالی داشت. حتی همین که استودیو نتوانست انیمه را به درستی اقتباس کند، ارزش کار جونجی ایتو را بالاتر می‌برد و استادی او در ژانر وحشت را نشان می‌دهد. امیدواریم این نقطه‌ی آغازی برای ساخت انیمه‌های دیگر مبتنی بر داستان‌های این مانگاکا باشد، چون بینندگان انیمه هیچ‌وقت از آدرنالین وحشت جنون‌آمیز کارهای او سیر نمی‌شوند.