خبر آمده است که کمپانی برادران وارنر در مراحل ابتدایی ساخت نسخه‌ای سینمایی بر اساس «بازی تاج و تخت» است. این خبر هواداران سریال «بازی تاج و تخت» حماسی محبوب شبکه اچ‌بی‌او را خوشحال می‌کند. اما در ذهن عده‌ای از جمله بن چایلد، نویسنده گاردین، این پرسش را به وجود آورده است که آیا یک نسخه سینمایی «بازی تاج و تخت» اصلاً نیاز هست؟ با توجه به پایان‌بندی سریال «بازی تاج و تخت» و نتیجه‌گیری قصه، قصه‌ای دیگر اصلاً منطقی می‌تواند باشد؟
چارسو پرس: اگر چیزی از قسمت‌های شکنجه‌آور پایانی مجموعه «بازی تاج و تخت» فهمیده باشیم، آن است که انسان در هیچ‌چیز به اندازه ناامیدی جمعی، همبستگی ندارد. سریال محبوب شبکه اچ‌بی‌او با آن پایان‌بندی که برن را به پادشاهی هفت اقلیم رساند و دنریس را بعد از سال‌ها آزادسازی شهر‌ها و مردم به این نتیجه که در دل می‌خواهد مردم را با آتش اژدها کنترل کند، مصداق بارز ناامیدی جمعی است. حالا نسخه سینمایی قرار است به کجا برسد؟ شاید این فیلم جدید که اطلاعات زیادی هم از آن در دست نداریم، باعث شود فاجعه فصل آخر سریال را از یاد ببریم. شاید نسخه سینمایی «بازی تاج و تخت» ما از سایه تبعید کسل‌کننده جان اسنو به شمال یخ‌زده و مرگ کسالت‌بار سرسی و جیمی زیر آوار سنگ‌ها به روشنایی ببرد. شاید آتش اژدها در فیلم باشد یا ارتش مرده‌های چشم‌فلزی و جاه‌طلبی جنون‌واری برای آنکه تلاش‌های لیتل‌فینگر در از نردبان بالا رفتن‌های ماکیاولیستی‌اش، یک باشگاه شعر در ریورران به نظر بیاید. یا شاید درباره تلاش مذبوحانه تیریون برای یافتن آخرین شراب ناب پنهان در وستروس باشد.

ما هنوز چیزی نمی‌دانیم. و تنها راهی که برای ساخت نسخه سینمایی «بازی تاج و تخت» وجود دارد، حذف همین‌هاست. طبعاً نمی‌تواند بازسازی نسخه سینمایی فصل هشتم باشد. هرچند که ما دوست داشته باشیم. چون تمام بازیگران در حال حاضر دست‌کم ده سال پیرتر شده‌اند. بدتر از اینکه دوباره مجبور شویم به تماشای نسخه سینمایی هر آنچه در فصل هشت گذشت بنشینیم، اتفاق بدتری هم می‌تواند بیفتد. اینکه با خودمان بگوییم همان دفعه اول باید این کار را می‌کردند، فقط حتی با جلوه‌های کامپیوتری بیشتر. نمی‌تواند اقتباسی سینمایی از دو کتاب آخر مجموعه «ترانه آتش و یخ» (A Song of Ice and Fire) جورج آر.آر. مارتین باشد. چرا که این فانتزی‌نویس محبوب هنوز تمامشان نکرده است. جز این، ما همیشه گفته‌ایم که دیوید بنیاف و دی‌بی وایس فقط پایان سریال را خراب کردند. چون مارتین به‌شان گفته بود او هم اگر قرار بود پایان کتابش را در بند زمان بنویسد، همین اتفاق می‌افتاد.

فیلم «بازی تاج و تخت» پیش‌درآمد هم نمی‌تواند باشد. چون همین حالا هم چندین مجموعه موفق پیش‌درآمد «بازی تاج و تخت» داریم که بعد از پخش سریال ساخته شدند. معروف‌ترین نمونه‌اش سریال «خاندان اژدها» (House of the Dragon) که درباره خانواده اژدها، کینه‌های حقیر و خیره‌شدن‌های فراوان و ممتد به خورشید است. یا «شوالیه هفت اقلیم» (A Knight of the Seven Kingdoms) با سفرهای جاده‌ای قرون وسطایی و شوالیه‌ای خسته و همراهان وفادارش، «نه سفر دریایی» (Nine Voyages) که همان «ارباب و فرمانده» (Master and Commander) است با اژدهایان بیشتر و کیفیت کمتر قابلیت‌های دریانوردی و یک سرباز مصمم که می‌خواهد گوشه گوشه اسوس را ببیند.

سریال «فتح ایگون» (Aegon’s Conquest) که روزهای ابتدایی وستروس است و شخصیت اصلی و زنانش هر آنکه را به‌سرعت سر خم فرود نیاورد، به آتش می‌کشند. «ده هزار کشتی» (Ten Thousand Ships) هم می‌تواند یک سریال پیش‌درآمد دیگر «بازی تاج و تخت» باشد که فرار بی‌پایان پرنسس نایمریا از اسوس به دورن را روایت می‌کند. با وجود این سریال‌ها می‌توان گفت چیزی ناگفته درباره ماقبل تاریخ «بازی تاج و تخت» باقی نمانده است. بنابراین، نسخه سینمایی «بازی تاج و تخت» یا باید دنباله باشد یا یک بازسازی کامل.


البته با توجه به خشم و سروصدایی که نسبت به مجموعه تلویزیونی جدید «هری پاتر»، تنها چند سال پس از پایان فیلم‌ها، به وجود آمده است، واقعاً جالب است که ببینیم طرفداران مارتین نسبت به هر گونه تلاشی برای نگاهی دوباره به «ترانه آتش و یخ»، این بار بر پرده سینما، چه واکنشی نشان خواهند داد. آیا آن زمان که دنریس داشت کل اسوس را می‌گشت، می‌دانستیم قرار است در آخر چنین کنید، باز هم به تماشای سریال می‌نشستیم؟ آیا کسی هست که بتواند شش فیلم سه ساعته از تبدیل برن از آن پسر بازیگوش بامزه به آن موجود عجیب و غریبی که در انتها دیدیم، تحمل کند؟ این قوس‌های شخصیتی در تلویزیون جذاب بودند، چون با اینکه اتفاق خاصی نمی‌افتاد، ارزش‌های تولید بالا بود یا این احتمال وجود داشت که آریا تمام افراد فهرستش را بکشد. بهترین بخش‌های سریال «بازی تاج و تخت» همیشه آن صحنه‌های بزرگ سینمایی‌اش نبودند. در ازای هر نبرد باشکوه و بزرگی که در این سریال به نمایش درآمد، دست‌کم سه یا چهار لحظه صمیمی به‌مراتب شگفت‌انگیزتر وجود داشت. مثل لحظه‌هایی که جیمی و بیرن با هم داشتند، یا گفت‌وگوهای ظریف آریا و تایوین لنیستر در هارنهال.

یک بحث جدی هم درباره سریال «بازی تاج و تخت» وجود دارد، مبنی بر اینکه قالب سست‌تر و بازتر تلویزیون به وایس و بنیاف کمک کرد تا چیزی را از کتاب‌های مارتین بیرون بکشند که به احتمال زیاد در سینما ممکن نبود و کاملاً از بین می‌رفت؛ یعنی در آن قالب نمایشی سه‌پرده‌ای فانتزی بر پرده بزرگ و آن نوع سینمایی که بیشتر به نبردهای سواره‌نظام و موارد متعددی آتش‌سوزی و انفجار متکی است. در سریال است که ما می‌توانیم بفهمیم اسم هودور از کجا آمده است. در سینما چنین چیزی ممکن نبود. مجموعه‌های تلویزیونی در مقایسه با کتاب‌ها مرتباً از مسیر کتاب منحرف می‌شدند، به‌طوری که در مواقعی احساس می‌شد که سریال «بازی تاج و تخت» بیشتر شبیه یک ادای احترام رنگارنگ و پرهزینه به «ترانه یخ و آتش» بود تا یک اقتباس مستقیم.

با این حال، بیایید برای لحظه‌ای فکر کنیم که حالا در نسخه سینمایی -که به واسطه مدیومش محدودتر و سفت‌ و سخت‌تر است- چقدر ممکن است از منبع اصلی دور شویم؟ شاید تیریون از گردن یک اژدها سر بخورد و با جامی در دست فریاد بزند «من مشروب می‌خورم و چیزدانم»، در حالی که یک گروه کر موسیقی متن «بازی تاج و تخت» را به لاتین می‌خواند. یا جان اسنو شاید از جنگجویی متفکر به قهرمان اکشن وستروس تبدیل شود که سوار بر اسب به همراه گرگش در کیسه زینش در سرزمین‌های یخ‌زده می‌تازد و در هوا می‌چرخد و در برابر لیزرهای وایت واکرها جا خالی می‌دهد.

و البته امکان ساخت یک دنباله هم وجود دارد. ولی آیا آیا واقعاً ما می‌خواهیم ببینیم که برن بعد از رسیدن به پادشاهی در مرحله بعدی چه تصمیمی خواهد گرفت؟ یا چگونه «دیگران» با وجود تقلا در برابر مهارت‌های بنیادین مکالمه در مهمانی‌های شام، در نهایت در جامعه بانزاکت ادغام شدند و در محافظت از وستروس در برابر حمله یک جناح سرکش از شبه‌نظامیان دست به کاری بزرگ زدند دادند. بعد از اینکه هشت فصل کامل به برن تقلیل داده شد که تاج پادشاهی را بر سر بگذارد و بر تخت بنشیند و جان اسنو به این خاطر که برای انسانیت بیش از حد اهمیت قائل است، تبعید شود، بعید است انرژی برای تماشای دنباله این قصه وجود داشته باشد.