«ملاقات با جادوگر» به هیچ‌وجه ارزش سینمایی و هنری ندارد. حتی ارزش نقد هم ندارد. اینجا صرفاً نکاتی در این باره گفته شود که هر فیلمی که مخاطبش را به هر قیمتی بخنداند، لزوماً کمدی نیست. شاید خیلی بیشتر از این‌ها بشود با بالا پایین کردن ریلزها و پست‌های اینستاگرام خندید.
چارسو پرس: باز هم در ادامه فیلم‌های کمدی بازاری یک فیلم ضعیف دیگر وارد شبکه نمایش خانگی شد تا ویترین ناامیدکننده سینمای حال حاضر ایران شلوغ‌تر و ‌بی‌ریخت‌تر از آنچه بود شود؛ «ملاقات با جادوگر» فیلمی محصول ۱۳۹۸ به کارگردانی حمید بهرامیان (که بیشتر برنامه‌ریز و سریال‌ساز است؛ معروف‌ترین کارش سریال «ساعت شنی» است) که تابستان ۱۴۰۳ اکران شد و آذر ۱۴۰۳ به اکران آنلاین درآمد.

این روزها شبکه نمایش خانگی دائماً پر می‌شود از همین محصولات کمدی که نمی‌دانیم چه زمانی ساخته می‌شوند و چرا به این شکل پراکنده و بی‌هدف با فواصل زمانی زیاد از ساخت به اکران درمی‌آیند. به نظر هم نمی‌آید چندان برای کسی مهم باشد. برای مسئولان وزارت فرهنگ و ارشاد که دورانی می‌خواستند زن را از سینمای ایران حذف کنند یا ترجیحاً خود سینما را به‌کل از بین ببرند، آشکارا اهمیت ندارد -چه بسا به هدف خود که نابودی سینما بود، رسیده باشند- و برای سینماگران هم ظاهراً چندان مهم نیست. چون کسانی در همین فیلم‌ها حضور پیدا می‌کنند که زمانی دغدغه فیلمسازی جدی داشتند و حالا یا به شرایط تن داده‌اند یا بهانه ارتزاق را دارند. این چنین است که می‌بینی مانی حقیقی می‌شود بازیگر چنین فیلمی. نقد فیلم «ملاقات با جادوگر» را در این فیلم بخوانید.

هشدار: در نقد فیلم «ملاقات با جادوگر» خطر لو رفتن داستان وجود دارد.

«ملاقات با جادوگر» به هیچ‌وجه ارزش سینمایی و هنری ندارد. حتی ارزش نقد هم ندارد. اینجا صرفاً نکاتی در این باره گفته شود که هر فیلمی که مخاطبش را به هر قیمتی بخنداند، لزوماً کمدی نیست. شاید خیلی بیشتر از این‌ها بشود با بالا پایین کردن ریلزها و پست‌های اینستاگرام خندید. البته که به واسطه همین شبکه‌های اجتماعی سلیقه مخاطب تا این اندازه پایین آمده یا پایین آورده شده است که به هر شوخی دم‌دستی و سطحی‌ای به‌راحتی می‌خندد؛ شوخی‌هایی بیشتر جنسی و تکراری که اگر هم جنسی نباشند، یا روی اشاره‌های غیرمستقیم به ممیزی‌های کهنه و نخ‌نما (مثل شوخی با خواننده‌های قبل انقلاب و موسیقی لس‌آنجلسی که انگار تمامی ندارد) مانور می‌دهند یا شوخی با و کنایه به مسئولان که آن هم دست‌به‌عصا و تکراری است. سینمای ایران، سینمای «کمدی» ایران، امروز مجموعه‌ای است از همین شوخی‌ها که حتی بازیگرانش هم تکراری‌اند. یک سری بازیگرند که این‌ها را همه‌جا می‌بینی. البته این شاید مشخصاً درباره «ملاقات با جادوگر» صدق نکند اما فرمول کلی اینجا هم همان است.

نقد فیلم «ملاقات با جادوگر»؛ یک کمدی ناامیدکننده‌ی دیگر از سینمای ایران

«ملاقات با جادوگر» را امیرمهدی ژوله نوشته و خودش هم نقش اولش را بازی کرده است. اگرچه در تیتراژ پایانی اسم مانی حقیقی در فهرست بازیگران اول می‌آید. امیرمهدی ژوله که نویسندگی را با مجله چلچراغ شروع کرد، در سال‌های بعد وارد تیم نویسندگی پیمان قاسم‌خانی و کارهای مهران مدیری شد و بعد به بازیگری روی آورد. او آشکارا جزو فعالانی در حوزه نمایش و سرگرمی است که وودی آلن سرمشقش بوده است. خیلی‌ها در سینمای جهان و ایران دوست دارند الگوی وودی آلن در فیلمسازی را پیش بگیرند و در نهایت به چیزی شبیه او تبدیل شوند. امسال مثلاً یک نمونه موفق از این الگو را در سینمای ایران داشتیم که علیرضا معتمدی ساخته بود؛ فیلم کمدی سیاه خوب «چرا گریه نمی‌کنی؟». وودی آلن هم پیش از آنکه نویسنده/بازیگر/کارگردان شود، کارش را با استندآپ کمدی و فیلمنامه‌نویسی آغاز کرده بود.


امیرمهدی ژوله از یادداشت‌های «دست‌نوشته‌های کودک فهیم» در مجله چلچراغ و کمی جلوتر استندآپ کمدی مسیری مشابه را در پیش گرفت و امروز به جایی رسیده است که می‌تواند نقش اول فیلم را بازی کند.‌ اگرچه هنوز برای این کار آماده نیست. فیلمنامه‌ای که (مشترک با پیمان عباسی) برای «ملاقات با جادوگر» هم نوشته است، آن‌قدر کمبود و نقص دارد که حتی سخت می‌شود خلاصه داستان آن را تعریف کرد. عملکرد ژوله همچنان به عنوان عضوی از گروه نویسندگان و نوشتن برای سریال بهتر ارزیابی می‌شود. اگر مصاحبه‌های تصویری ژوله را در فضای مجازی دیده باشید، می‌دانید که او انسان دغدغه‌مندی است. دغدغه فرهنگی اجتماعی سیاسی دارد و برایش تلاش می‌کند؛ جزو اصلاح‌طلبان پر و پاقرص بوده است که حالا به نظر می‌آید امیدش را حتی به اصلاحات هم از دست داده است. در «ملاقات با جادوگر» هم دست روی موضوعی گذاشته است که یکی از مهم‌ترین و بزرگ‌ترین انتقادات وارده به عملکرد بعضی مسئولان دولتی در سال‌های اخیر بوده است؛ مسئله آقازاده‌ها و فساد اقتصادی که اینجا با کمی شوخی جنسی قاطی شده است. البته این اولین بار نیست که کسی در ژانر کمدی به سراغ این سوژه می‌رود.

ژوله از بسیاری جهات می‌تواند یادآور وودی آلن باشد. شخصیتی که او در این فیلم به خود گرفته است، همان مرد دست و پاچلفتی به لحاظ ظاهری نه چندان جذاب است که به خاطر سادگی و حماقت‌هایش به دردسر می‌افتد. اما بلندپرواز و عاشق‌پیشه است و در پی زنان زیبارو که در بیشتر مواقع به‌شان نمی‌رسد. او نقش آرش، آقازاده بی‌عرضه‌ای را بازی می‌کند که دلش می‌خواهد از موقعیت و امتیاز آقازادگی‌اش استفاده کند و از ایران به آمریکا مهاجرت کند، اما پدرش ظاهراً جزو مسئولان سالم و بااخلاق است و حاضر نیست به پسرش قدرت و امتیاز بدهد. با توجه به تصویر و‌ عملکرد آقازاده‌ها در شبکه‌های اجتماعی، این سوژه می‌توانست خیلی جالب‌تر از این‌ها تبدیل به قصه شود اما «ملاقات با جادوگر» از آنجا که آشکارا مشکل روایت و قصه‌گویی دارد، در این کار موفق نمی‌شود. به همین خاطر تبدیل به ملغمه‌ای از شوخی‌های جنسی و غیرجنسی تکراری شده است که در یک خط داستانی چندپاره گنجانده شده‌اند. ژوله هم به تنهایی نمی‌تواند بار کمدی فیلم را به دوش بکشد.

یک خط داستانی متعلق به این آقازاده دست و پاچلفتی است و خطی دیگر درباره دختری به نام سارا (با بازی هستی مهدوی) است که به خاطر کلاهبرداری یک میلیون دلاری شخصی به نام عطا مشرقی (مانی حقیقی) از خانواده‌اش از آمریکا به ایران آمده است و تنها آدرسی که از او دارد، در حال حاضر خانه‌ای است که آرش در آن زندگی می‌کند. اینکه عطا که بوده و چه گذشته‌ای دارد، بر ما مشخص نیست و مشخص هم نمی‌شود. (مشرقی اسم فامیلی است که فریدون جیرانی به شخصیت‌های اصلی فیلم‌هایش می‌دهد؛ مشخصاً این اسم به شرقی و ایرانی بودن شخصیت اشاره دارد که در فیلم‌های جیرانی نمادین است اما اینجا چون روی شخصیت منفی فیلم گذاشته شده یا صرفاً شوخی بی‌ربط است یا کنایی است. کنایه به اینکه هر مشرقی یک کلاهبردار است.) ما فقط می‌دانیم که کلاهبرداری حرفه‌ای است که پدر کلاهبردارش هم در زندان است که او را هم خوب نمی‌شناسیم. سکانس معرفی پدر عطا بی‌ربط و بی‌مزه است.

سارا در همان ابتدای ورود به همراه حوری (نسیم ادبی)، زن راننده‌ای که در فرودگاه با او آشنا شده است، به تنها آدرسی که از عطا دارد می‌رود. در شبی که عطا مهمانی مختلط و «غیرقانونی» گرفته تا به خیالش مأموران بریزند و او را دستگیر کنند و به این بهانه بتواند از ایران فرار کند. اما در عوض با سارا آشنا می‌شود که به او پیشنهاد می‌دهد در ازای کمک به او برای پیدا کردن عطا (ظاهراً تنها استفاده‌ای که از آقازاده بودنش می‌تواند بکند یافتن اطلاعات است)، با او ازدواج سوری بکند و او را با خودش به آمریکا ببرد. این پیشنهاد بدون هیچ پیش‌زمینه‌ای همین‌طور الابختکی به سارا داده می‌شود و سارا هم الابختکی، کمی با عشوه و ناز، می‌پذیرد.‌ منطق فیلم از اساس همین‌طور الابختکی پیش می‌رود و مجموعه‌ای از اتفاقات را رقم می‌زند تا ما با عطا آشنا شویم و باقی ماجرا اتفاق بیفتد.

ژوله و همکارانش ظاهراً قصد ساختن کمدی عاشقانه را داشتند اما در هیچ‌کدام موفق نیستند. تلاش ژوله برای نزدیک شدن به شخصیت وودی آلن در فیلم‌هایش به جز چند مورد که موفق می‌شود به‌سختی از مخاطبش خنده بگیرد، با شکست مواجه می‌شود. مهم‌ترین تفاوت او با نابغه‌ای مثل آلن در کمدی این است که یک هوشی در شخصیت سینمایی وودی آلن وجود دارد که در ژوله نیست. او فقط آن وجه آویزان بیچاره آلن را به خود گرفته که آن هم کاملاً موفق نیست.


فیلم سعی می‌کند با شوخی‌های کلامی و موقعیت‌های طنز، همان فرد ابله در موقعیت‌های خطرناک قرار گرفتن، مخاطبانش را بخنداند اما به‌سان تمام کمدی‌های سال‌های اخیر سینمای ایران به دام کلیشه و تکرار می‌افتد. قرار است کمدی سیاه باشد اما به زحمت کمدی می‌شود. با توجه به موضوعاتی مثل مسئله آقازادگان، فساد و مهاجرت دوست دارد به مسائل مهم اجتماعیبپردازد و به زبان طنز از آن‌ها انتقاد کند اما به دلیل فیلمنامه نامنسجم و شخصیت‌پردازی ضعیف در این کار موفق نیست. فیلمنامه از ساختار استاندارد مشخی پیروی نمی‌کند و روایت آن پراکنده و نامنظم است. به همین دلیل، به‌سختی می‌توان خط داستانی‌اش را دنبال کرد، چون به‌کرات از مسیر اصلی خود خارج می‌شود و خرده‌روایت‌هایش را هم به حال خودش رها می‌کند. این باعث می‌شود تا مخاطب نتواند به‌خوبی با داستان ارتباط برقرار کند و در بعضی موارد، به‌خصوص آنجا که به معاملات و زد و بندهای آقازاده‌ها و مسئولان مربوط است، احساس سردرگمی کند. همین قصه و فیلمنامه نیم‌بندش تا حد زیادی یادآرو فیلم‌های امریکایی است؛ بنابراین، اورجینال هم نیست و کپی خوبی هم به حساب نمی‌آید.

شخصیت‌های فیلم به اندازه کافی پرداخت نشده‌اند و بیشتر کلیشه‌ای و یک‌بعدی هستند. این بین آن‌ها و مخاطب فاصله ایجاد می‌کند و امکان همذات‌پنداری را ازشان می‎گیرد. انگار فیلمنامه ساز خودش را می‌زند و بازیگران ساز خودشان را. بعضی صحنه‌های فیلم هیچ منطقی ندارند و و دیالوگ‌های طولانی و شعارگونه فیلم به جای آنکه به پیشبرد داستان کمک کند، ریتم فیلم را کند می‌کند. شوخی‌ها و موقعیت‌های کمدی‌اش هیچ حرف تازه‌ای برای گفتن ندارد. گل لحظات کمدی‌اش همانی است که در شبکه‌های اجتماعی هم وایرال شده و شوخی با سلیقه موسیقایی شخصیت آرش در برابر دختری است که موسیقی کلاسیک و جز گوش می‌دهد.

بازی بازیگران یکدست نیست و چون شخصیت‌پردازی ضعیف است، انتظار معجزه هم نمی‌توان از آن‌ها داشت. شخصیت‌های فرعی به هیچ وجه پرداخت نشده‌اند. نسیم ادبی در نقش حوری مصنوعی است و بازی اغراق‌شده‌ای دارد. خود ژوله تفاوتی با آنچه پیش از این از او در تلویزیون دیده‌ایم ندارد. اگر مانی حقیقی در فیلم نبود شاید تا همین اندازه تحمل فیلم اصلاً ممکن نبود. خود سازندگان هم می‌دانند که او در جذب مخاطب نقش مهمی را ایفا می‌کند. حقیقی پیش از این هم در ژانر کمدی این نقش شارلاتان را بازی کرده و در ذهن مخاطب به عنوان یک مرد جذاب نقش بسته است. اینجا هم از همین ذهنیت پیش‌فرض استفاده و با آن شوخی می‌شود و حقیقی باتجربه و آشناتر با سینما هم خوب می‌داند چطور نقش‌‌اش را بازی کند. هستی مهدوی تفاوتی با نقش‌های کمدی دیگری که بازی کرده است ندارد. علیرضا خمسه مثل همیشه در کارش موفق است اما چون شخصیتش به حال خودش رها می‌شود، نمی‌تواند کمکی به فیلم بکند و ضعف‌های فیلمنامه را جبران کند.

نمره نویسنده: ۱بی‌ارزش
نکات مثبت
  • ندارد
نکات منفی
  • کارگردانی ضعیف
  • شخصیت‌پردازی‌ ضعیف
  • موسیقی متن غیرماندگار
  • فیلمنامه ضعیف و روایت چندپاره
  • بازی‌های غیریکدست و اغراق‌شده
  • سوژه و شوخی‌های جنسی و سیاسی تکراری و کلیشه‌ای
حمید بهرامیان هم با این فیلمنامه ضعیف نتوانسته به خوبی از پس چالش‌های روایت غیرخطی و شخصیت‌پردازی‌های سطحی برآید. طراحی صحنه فیلم به طور کلی ساده و بدون پیچیدگی خاصی است. این موضوع می‌تواند به دلیل بودجه محدود فیلم یا انتخابی آگاهانه از سوی طراح صحنه باشد. طراحی صحنه به نوعی تلاش کرده تا فضایی کمدی و فانتزی را برای فیلم ایجاد کند، اما بیشتر این فضا مصنوعی به نظر می‌رسد.

فیلمبرداری هم مثل طراحی صحنه، ساده و بدون پیچیدگی خاصی است. استفاده از نماهای بسته و متوسط بیشتر در فیلم دیده می‌شود و کمتر از نماهای باز و طولانی استفاده شده است. این سبک فیلمبرداری به نوعی با فضای کمدی فیلم همخوانی دارد، اما باعث شده تا فیلم کمی یکنواخت به نظر برسد. امیر توسلی که ظاهراً برای ساخت موسیقی متن تمام این فیلم‌های کمدی بازاری قرارداد بسته است، سعی کرده کارش طوری باشد که با فضای کمدی فیلم همخوانی داشته باشد، اما موسیقی‌اش آن‌قدر قوی نیست که در ذهن مخاطب ماندگار شود. تکراری و خسته‌کننده است. به اندازه کافی برای ماندگاری در ذهن مخاطب قوی نیست. فیلم از نظر فنی نقاط ضعف بسیاری دارد و اگر فروش بالایی داشته، بیشتر به واسطه حضور بازیگران شناخته‌شده و تبلیغات گسترده‌اش بوده است. البته کسی از بودجه این فیلم‌ها هم خبر ندارد که بتوان فهمید چقدر سود کرده است. یک پایان‌بندی ضعیف و غیرقابل باور هم که قصه را جمع‌بندی نمی‌کند و مخاطب را با پرسش‌هایش به حال خودش رها می‎کند، به همه این‌ها اضافه می‌شود تا «ملاقات با جادوگر» به یک تجربه تکراری کاملاً شکست‌خورده حتی در برابر همتایان خودش تبدیل شود.

شناسنامه فیلم «ملاقات با جادوگر» (Meet the Witch)

کارگردان: حمید بهرامیان
بازیگران: مانی حقیقی، امیرمهدی ژوله، هستی مهدوی، نسیم ادبی و علیرضا خمسه
محصول: ۱۳۹۸
امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۳.۸ از ۱۰
خلاصه داستان: سارا (‌هستی مهدوی‌فر) دختری است که در تعقیب کلاهبرداری بین‌المللی به نام عطا مشرقی (مانی حقیقی) به ایران سفر کرده و در این راه با آقازاده‌ای به نام آرش (امیر مهدی ژوله) آشنا می‌شود و …