چارسو پرس: در چند سال اخیر نکته غریبی که در سینمای ایران پرسشهایی را به وجود آورده اینکه بعضی فیلمسازان شناخته شده حوزه اجتماعی (کیانوش عیاری، محسن امیریوسفی و...) به ساخت فیلمهای کمدی روی آوردند و از دغدغه و تفکر اصلی خودشان فاصله گرفتند، موضوع مهمی که نشان از سلطه عجیب فیلمهای کمدی بر سینمای ایران دارد و از ابعاد منفی گسترش این فیلمها در سینمای ایران است.
البته ساخت فیلم کمدی نه تنها بد نیست که کمدی یکی از ژانرهای پرطرفدار و با اهمیت سینمای جهان است، موضوع زمانی تعجببرانگیز میشود که فیلمهای ساخته شده این فیلمسازان مثل فیلمهای اجتماعیشان قابل اعتنا نیست و اصلا کاملا مشخص است که آنها از سر ناچاری به ساخت فیلم کمدی روی آوردند.
حالا کاوه سجادیحسینی، فیلمساز جوانی که بیشتر به ساخت فیلمهای تجربی و هنری شناخته میشود، فیلم کمدی میسازد، البته سجادیحسینی در حال حاضر فیلم اجتماعی «نبودنت» را بر پرده اکران دارد. با او درباره مشکلات سینمای اجتماعی گفتوگویی انجام دادیم و در خلال آن درباره چگونگی ساخت فیلم «نبودنت» هم سوالهایی را پرسیدیم.
گویا مشغول ساخت فیلم کمدی هستید؟
بله، در حال حاضر فیلم کمدی میسازم.
البته تنوع ژانر در کارنامه هر فیلمسازی دیده میشود و نکته بعیدی نیست. این پرسش را به این دلیل پرسیدم که در دو، سه سال اخیر بعضی فیلمسازان که فیلمهای اجتماعی و تجربی میساختند به ساخت فیلم کمدی گرایش پیدا کردند، چرا؟ تحلیل شما از این شرایط چیست؟
واقعیتش این است که درباره دیگران نمیتوانم نظر بدهم، چون در زندگی و تفکرشان نیستم، اما خب مهمترین دلیلش این است که پروانه ساخت به فیلمهای اجتماعی داده نمیشود و این باعث میشود فیلمساز که میخواهد فیلم بسازد، مجبور میشود به سمت فیلم سادهتر برود، البته چنین فیلمسازانی در سینما معدود هستند.
شما چطور به این ژانر گرایش پیدا کردید؟
اما درباره خودم میتوانم بگویم سالهای قبل آن زمان که تلهفیلم مرسوم بود، سال 85 فیلم کمدی فانتزی ساختم که خانم سهیلا گلستانی و بابک حمیدیان نقش اصلی این فیلم بودند که اولین کارهای آنها در بازیگری بود و نقش اصلی بازی میکردند، فیلم کمدیای بود که آن زمان خیلی خوب در تلویزیون دیده شد.
با اسم بیپایان؟
بله، همان سالها که تلویزیون جذابیت داشت و مردم آن را نگاه میکردند. البته این را بگویم که خودم را از ساخت فیلم کمدی در این سالها برحذر کردم مخصوصا کمدیهایی که سطحی هستند .
بیشتر توضیح میدهید؟
مثلا من قرار بود تگزاس 1 را بسازم، آن زمان آقای عامریان تازه به ایران آمده بودند ولی سر فیلمنامه با آقای عامریان به نتیجه مطلوب نرسیدیم و خیلی دوستانه از هم جدا شدیم.
نخواستید که بسازید؟
شاید اشتباه کردم، اگر امروز آن فیلم را ساخته بودم الان اجارهنشین نبودم و اجاره خودم و مادرم را نمیدادم و هزینههای سنگین زندگی را آنقدر به سختی تهیه نمیکردم. در هر صورت به قول شاملو «غم نان اگر بگذارد»، میخواهم بگویم غم نان نمیگذارد ما آن کاری که دلمان میخواهد را بسازیم، این یک مورد است. دومین نکته شرایط است، یعنی شرایط اصلا نمیگذارد، من الان 5 فیلمنامه اجتماعی دارم که آماده ساخت هستند، هم از نظر خودم و هم از نظر کسانی که فیلمنامهها را خواندند خیلی جذاب، قصهگو و حتی اگر ساخته شود مخاطبپسند است، ولی خب سرمایهگذاری راغب نیست که فیلم اجتماعی بسازد.
هزینههای تولید بالاست، میخواهم بگویم شرایط تولید باعث میشود به فیلمی روی بیاوریم که سرمایهگذار راغب آن باشد، البته میشود صبر کرد و سختی را تحمل کرد، اما من دیگر سختیهایم را در این سالها دیدم و خیلی در این سالها سختی و فشار کشیدم. من مسوولیت دو خانواده بر گردنم است و این سختی باعث میشود که نخواهم و نتوانم کاری که دلم میخواهد، بسازم ولی هر فیلمی که با اجبار بسازم از روی میل و علاقهام میسازم و به آن فیلم مومن هستم.
ولی به این نکته تاکید میکنم که اگر فیلم کمدی میسازم از آن دست فیلم کمدیهای مرسوم نیست، سعی میکنم جنس دیگری از کمدی بسازم که سالهای قبل از دست رفته، به این معنی که در ژانر باشیم و در فضای دارک و کمدی اجتماعی قرار بگیریم و همچنان فکر میکنم این فیلم که الان میسازم، فیلم اجتماعی است، اما با نگاه و عینک طنازانه جلو میرود و بازیگران خوب سینمای ایران در این فیلم حضور دارند و بعضی از بازیگران این فیلم فقط در فیلم کمدی بازی دارند، ولی در این فیلم جنس بازیهایشان تقریبا تفاوتهایی دارد و فیلمنامه خوبی که با دقت عمل و هفت و هشت بار بازنویسی شده است، میخواهم بگویم که فیلم دمدستی نیست که فقط برای پول در آوردن آن را بسازیم. واقعا دقت کردیم و زمان زیادی گذاشتیم و زحمت کشیدیم، از این حیث میتوانم بگویم دستمزدم حتی با کار هنری تفاوتی ندارد، چون زمان زیادی گذاشتیم و انرژی زیادی صرف کردیم، این برای من مهم است که فیلم کمدی اجتماعی میسازم که اتفاق درستی باشد.
نکتهای که این وسط مطرح میشود اینکه در حال حاضر سینمای کمدی بازگشت گیشه خوبی دارد و با توجه به افزایش هزینههای تولید (۲۰تا ۳۰ میلیارد) و تمایل تهیهکنندگان به ساخت فیلم کمدی، چنین موضوعی زنگ خطر است برای سینما؛ نظر دیگری که وجود دارد اینکه ممکن است علاقه مخاطب به ژانرهای دیگر از بین برود و تمایلی به فیلمهای اجتماعی و دیگر ژانرها نداشته باشد و تماشای فیلم کمدی به عادت تبدیل شود، نظر شما چیست؟
در هر صورت فیلمهایی که در حال حاضر تولید میشود که سرمایهگذار را واکسینه میکند از این جهت که خیال تهیهکننده را از بازگشت سرمایه راحت میکند و حداقل ضررش، خواب سرمایهاش است، فیلم کمدی است. این را واقعا نمیتوانیم کتمان کنیم، تعداد کمی فیلم اجتماعی داریم که بتواند بفروشد و سود کند. در نتیجه مهمترین اتفاقی که میافتد، نگرانی سرمایهگذار از بازگشت سرمایه است و همین باعث میشود فیلم کمدی تولید شود، بله موافقم این زنگ خطر است که فقط کمدی ساخته شود، البته این را بگویم علاقه مخاطب به ژانرهای مختلف از بین نرفته، برای اینکه سریالهای مختلف در پلتفرمهایی تولید میشود که اکثرا فضای دارک و تلخ و اجتماعی دارد و همین سریالها تماشاگر دارد، یعنی مردم میبینند و استقبال میشود. اگر قرار بود همه کمدی بسازند که این نوع سریالها هم از دست میرفتند.
من فکر میکنم اگر سینما حمایت شود و مردم را واداریم به سمت سینمای قصهگوی اجتماعی و جدی که اتفاقا مردم اینجور فیلمها را بیشتر دوست دارند، گونههای دیگر هم رونق میگیرد. شما نگاه کنید به خیل عظیم مردم که سریالهای جم و ترکیهای میبینند و این سریالها اصلا کمدی نیستند، همه ملودرام با رویکرد پوپولیستی و با سادگی قصه با تم عشق و نکات دستمالی شده که با کلیشهایترین شکل ممکن روایت میشود، اما مخاطب دارد، به نظرم فیلمهایی بسازیم که حمایت شود .
این حمایت چطور باشد؟
نمیدانم، واقعا نمیدانم به چه صورت حمایت باشد، اما مثلا فیلمهای سفارشی کمتر و فیلمهای اجتماعی بیشتر ساخته شود، این باعث میشود مردم دوباره برگردند. این خود مردم هستند که باعث میشوند سینما ورشکسته نشود، پس اگر فیلمهای اجتماعی خوب تولید شود مردم استقبال میکنند. اگر هم الان از کمدی استقبال میکنند، چون چارهای جز تماشای فیلم کمدی ندارند، چون فیلمهای اجتماعی در حال حاضر بیبو و بیخاصیت هستند و چیزی برای گفتن ندارند.
به نظر شما سختیها و موانع ساخت فیلم اجتماعی چیست که باید برطرف شود تا ساخت فیلمهای زیرزمینی کمتر شود.
بخش زیادی سرمایهگذاری است که بودجهای برای ساخت فیلم اجتماعی وجود ندارد، دومین نکته پروانه ساخت است. وقتی پروانه ساخت برای فیلمهای اجتماعی صادر نمیشود و انگ سیاهنمایی به فیلمنامهها زده میشود، واقعنمایی را به سیاهنمایی تعبیر میکنند. خب دست روی هر چیزی بگذاریم، نمیتوانیم وضعیتی را روایت کنیم، از سی و شش وضعیت نمایشی که در کشور موجود است وضعیتهای کمی را در فیلمنامه برای رشد درام و کاراکتر میتوانیم دستمایه قرار دهیم، به همین دلیل همه چیز در سد و مانع قرار میگیرد که قصه اجتماعی از دست میرود، مثال میزنم وقتی میخواهیم کاراکتری را روایت کنیم که دچار بحران و آسیب روانی است شاید این کاراکتر دست به کارهایی بزند که به لحاظ عرف اشتباه است، اما باید روایت شود تا باعث شود کاراکتر ساخته شود و در انتها استنتاج میکنیم که آدمی بد است پس نتیجه اعمالش را میبیند وقتی از اول نتواند کارهای بد کند چگونه میتوانیم جلوی اعمال او را بگیریم و شخصیتپردازی کنیم. در واقع جلوگیری و ممیزی و سانسور، باعث میشود فیلمهایی ساخته شود بدون حرف و نگاه و بیبو و بیخاصیت به وجود بیاید که فایدهای ندارد و از آن طرف فیلمهای زیرزمینی ساخته میشوند که بتوانند حرف بزنند. حرف من این است که واقعنمایی با سیاهنمایی متفاوت است.
این انگ سیاهنمایی باعث میشود فیلمهای اجتماعی غنی و عمیق از بین برود و فیلمهای سطحی اجتماعی ساخته شود که تماشاگر آن را پس بزند، تماشاگر امروز باهوش است و میفهمد که این فیلمهای بیخاصیت اجتماعی، سفیدنمایی است تا فیلم اجتماعی.
البته در دوره جدید قرار است فضا باز شود.
در دوره گذشته هم تلاش کرده بودند، اما بله موافقم و مطمئنم که در این دوره گامهای محکمتری برداشته میشود و از سینما حمایت درخوری را شاهد هستیم.
بیشتر بخوانید: مطالب و اخبار سینمای ایران
درباره فیلم «نبودنت» صحبت کنیم، مراحل ساخت این فیلم چگونه بود؟ بدون مجوز و یواشکی ساختید؟
خیر، یواشکی نساختم، درخواست پروانه ساخت دادیم. با نامه از مجمع تهیهکنندگی، رسما مجوز تهیهکنندگی گرفتم، نامه تهیهکنندگی را به وزارت ارشاد دادم و در وزارت ارشاد امتیازهای کامل برای تهیهکنندگی فیلم اولم و کارگردانی فیلم چهارم گرفتم.
طبق صحبت دوستان فیلمنامه در شورای پروانه ساخت تایید شد و قرار بود پروانه ساخت صادر شود و ما با علم اینکه قرار است پروانه ساخت صادر شود فیلم را شروع کردیم. امیر آقایی سر سریالی بود و ما مجبور بودیم فیلم را کلید بزنیم، میدانستیم پروانه ساخت صادر میشود.
از آنجایی که من تهیهکنندگی اولم بود شرایط سختی را پشت سر گذاشتم ، دو نفر از شورای پروانه ساخت که اتفاقا تهیهکننده سینما هستند به من گیر دادند و باعث شدند پرونده فیلم از شورای پروانه ساخت بیرون بیاید و تخلف تهیهکننده محسوب شد. هر قدر تلاش کردم صادقانه آنها را مجاب کنم ولی باورم نکردند، ما کارمان را شروع کرده بودیم و سر فیلمبرداری بودیم و ده روز بود فیلم شروع شده بود و نمیتوانستم کار را متوقف کنم. فیلم را ساختم، اما به محاق رفت.
به من پروانه ندادند و گفتند پروانه نمیدهیم و پروانه ویدیویی میدهیم، اما به لطف آقای روحالله سهرابی من توانستم پروانه ساخت را بگیرم و فیلم در جشنواره دیده و کاندیدا شد. من فکر میکنم معجزه شد و خدا دوستم داشت که آقای سهرابی یکی از مدیران وقت سینما کمکم کرد. خدا را شاکرم.
برای ساخت فیلم با موانع زیادی مواجه بودید؟ فیلمنامه سانسور و ممیزی شد؟
خیر، برای ساخت موانع زیادی وجود نداشت، چون من فیلم را ساخته بودم، اما در پروانه نمایش یکسری سکانسها حذف شد. رابطه سحر دولتشاهی و امیر آقایی و شکلگیری قصه حذف شد و این استنباط به وجود آمد که یک زن شوهردار چرا با مرد ارتباط دارد؟
در صورتی که مرد همان امیر آقایی به سحر دولتشاهی کمک میکند تا او شوهرش را پیدا کند، همین را نگذاشتند و گفتند این سکانسها را باید بیرون بیاوری.
سیگار کشیدنهای زنها و مردها را گفتند حذف کن که خیلی این حذفیات سخت بود که من تک به تک باید سیگار کشیدنها را در میآوردم. طوری باید میشد که هم قصه الکن نشود و هم سکانسها حذف شود.
ولی آنقدر در فشار قرار گرفتم که به خاطر تعهدم به سرمایهگذار تلاش کردم این فیلم پروانه بگیرد. نمیخواستم روی حذف نشدن سکانسها پافشاری کنم و هیچ اصرار نکردم، چون برایم سرمایهگذارم مهم بود که به من لطف داشت و پشتم ایستاد و همچنان هم ایستاده است، (آقای مهندس سعید مهربخش). میخواستم حداقل فیلم اکران شود، از خود گذشتم تا این فیلم پروانه نمایش بگیرد.
درباره انتقادهایی که به فیلم میشود، ریتم کند و...است، به عنوان کارگردان چه نظری دارید؟
اینکه میگویند ریتم فیلم کند است، نظرم این است که اگر فیلم را با عینک فیلمهای اکشن، تریلر یا درام اجتماعی قصهگو ببینیم فضا را از دست میدهیم، اما اگر از عینک فضا و اتمسفر هنری فیلم را ببینیم، یعنی آن سینمایی که اتمسفر موج میزند و روی جزییات تمرکز دارد و قرار است فیلم با مودش شما را درگیر کند، آن وقت است که قصه و درام بیرون میایستد. معلوم است که این انتقاد میشود، برای تماشای «نبودنت» نباید فکر کنیم که سرگرم میشویم، چون قرار نیست که سرگرم شویم. «نبودنت» فیلم سرگرمکننده نیست، فیلمی است که باید به آن فکر کنی و وقتی که فیلم تمام میشود تازه در ذهن فیلم شروع میشود.
اگر قرار بود فیلم قصهگو با درام بیرونی بسازم، میتوانستم انتقادها را قبول کنم، اما انتقادها قبول نیست، همین انتقادها به فیلم «بوفالو» هم شد، اما بعد از دو سال همه گفتند چه فیلم خوبی است. به نظرم «نبودنت» نسبت به فضای روز سینمای ایران جلوتر حرکت میکند. منظور از اینکه جلوتر حرکت میکند، حمل بر خودستایی نشود، منظور شکلی از سینمای جهان و اروپاست که به فیلم من نزدیکتر است، مثلا فیلمهای نوری بیگله جیلان را با ریتم کند میبینید از او انتقاد نمیشود. شما مخاطب فیلمهای جیلان هستید که فیلم کند ببینید و میپذیرید، اما شما به یکباره فیلم ریتم کند ببینید این انتقادها مطرح میشود، برای من هر نظری سازنده است چه نظرات مثبت و چه نظرات منفی و قطعا اگر نظری درست باشد، میپذیرم.
وضعیت اکران چطور است؟
خیلی خوب، خیلی عالی، از این بهتر نمیشود، همه سانسها به ما تعلق گرفته و هیچ فیلم کمدی اکران نمیشود. سوال شما مثل این است که در جنگ و بمباران باشیم و بگوییم حالت چطور است؟ معلوم است که حالم خوب نیست، معلوم است که وضعیت اکران فیلمم خوب نیست، در این فضا اصلا سینمادار چرا باید فیلم مرا اکران کند و چرا باید به فیلم من سانس دهد و اصلا چرا پخشکننده باید تلاش کند فیلم من دیده شود. ما تبلیغات نداریم، حمایتی نشدیم، فیلم در یک خفا اکران میشود که فقط اکران شود و تمام شود. اگر تبلیغات داشتیم فیلم از پس خودش بر میآمد، چون ستارههای خوبی در این فیلم بازی دارند، اما از بد حادثه متاسفانه شرایط اکران اصلا خوب نیست، نمیخواهم غر بزنم و بگویم تقصیر چه کسی است. خیر، تقصیر کسی نیست، به نظرم سینمای اجتماعی چه فیلم من و چه فیلم دیگر دوستان، همین بلا سرش میآید تا زمانی که مافیا و سیستمی که قرار است از فیلم کمدی حمایت کند و فیلم کمدی باید پابرجا باشد تا فقط فیلمها سود کنند و سینما به مثابه فرهنگ توجه نشود.
منبع: روزنامه اعتماد
نویسنده: تینا جلالی