آرش خوشخو، عضو هیئت انتخاب جشنواره از ناگفتههای انتخابشان میگوید.
چارسو پرس: بهعنوان سؤال اول دربارۀ خود هیئت انتخاب صحبت کنید؛ اینکه در جشنوارههای خارجی هیئت انتخاب چگونه تشکیل میشود و چه مسئولیتهایی دارد و اینکه در سینمای ما از همان ابتدا که جشنوارۀ فجر را کلید زدیم، هیئت انتخاب چگونه انتخاب شده و چه مسئولیتها و اختیاراتی داشته است؟
هیئت انتخاب جشنوارههای خارجی معمولاً منوط به دبیر جشنواره است. یعنی دبیر جشنواره تعدادی مشاور دارد که طی سالها ثابت هستند. تغییر آنها خیلی کم اتفاق میافتد؛ شاید مثلاً یکی از آنها بیمار یا دعوایش شود و از هیئت خارج شود. این مشاورها برای انتخاب فیلمها میروند و درنهایت این دبیر جشنواره است که فیلمها را انتخاب میکند. دلیل آن هم این است که دبیران جشنوارههای بزرگ سالها به کارشان ادامه میدهند؛ ده سال، پانزده سال، بیست سال. آنها یک سلیقه و ذائقۀ خاصی دارند که در آن جشنواره حاکم میشود و جاری میگردد. در ایران، به غیر از دورۀ آقای جمال امید که ریاست طولانیمدتی داشتند و واقعاً هم انتخاب فیلمها را خودشان انجام میدادند -چون بههرحال ایشان پشت پردۀ همۀ کارهای سینمای ایران و بهخصوص جشنوارۀ فجر بودند- در بقیۀ موارد، دبیران ما منوط به دولتها هستند. حتی اگر منوط به دولتها هم باشند، خود دولت ممکن است دو یا سه بار تغییر کند. درنتیجه وقتی ذائقۀ خاصی وجود ندارد -یعنی حتی اگر هم وجود داشته باشد- فرصتی برای نمایش آن وجود ندارد که بگویند من ذائقهام این است. در نتیجه، دبیرها معمولاً ترجیح میدهند از یک هیئت انتخاب استفاده کنند تا مسئولیت این بخش روی دوش آن هیئت بیفتد. به این ترتیب، هم انتخاب جامعیت بیشتری خواهد داشت و هم اینکه هیئت انتخاب باید به جای دبیر پاسخگو باشد. البته قصد من انتقاد از هیچکس نیست. میخواهم بگویم این فرآیند در ایران اینگونه بوده است. یعنی چون دبیرها مدتهای کوتاهی حضور دارند، درنتیجه ذائقۀ خاصی هم شکل نمیگیرد. مثلاً از آنجا که جشنواره دولتی است، قاعدتاً ترجیح میدهند که به سمت نوعی دموکراسی عمومی حرکت کنند تا هم از مسئولیت پاسخگویی رها شوند و هم اینکه بقیۀ اقشار سینمایی نیز وارد ماجرا شوند.
مسئلهای که ما داریم این است که جشنوارههایمان نمیتوانند جریانساز باشند، دقیقاً به همین دلیلی که شما فرمودید. یعنی ما هیچوقت به این نرسیدهایم که بدانیم چه مدل فیلمی در جشنوارۀ فجر میتواند شانس بیشتری داشته باشد. این نکته در جشنوارۀ برلین، اسکار و جاهای دیگر مشخص است و به همین دلیلی که شما گفتید، آنها میتوانند یکسری عناصر را برجسته کنند، با توجه به انتخابهایشان و جوایزی که میدهند. این کار روحی به جشنواره میدهد، اما انگار جشنوارۀ فجر این روح را ندارد.
حتی قبل از انقلاب هم اینطور بوده است. نگاهی به جشنوارۀ فیلم تهران میاندازیم؛ جشنوارهای دولتی که با پول وزارت فرهنگ و هنر ساخته میشود. در سال ۱۳۵۳ یا ۱۳۵۴ به فیلم «گوزنها» جایزۀ بهترین بازیگر مرد را میدهد؛ فیلمی که کاملاً ضد حاکمیت است. بعد برای اینکه نمایش عمومی پیدا کند، فصل آخرش را عوض میکنند. منظورم این است که این تناقض در ایران وجود دارد. دقیقاً متوجه نیستند که چه فیلمی را میخواهند. در ایران بعد از انقلاب، در سال ۱۳۸۱، فیلم «خانهای روی آب» ساختۀ بهمن فرمانآرا، که یکی از معدود فیلمهای کاملاً اپوزیسیون این کشور است، جایزۀ بهترین فیلم را میگیرد. این مشکل وجود دارد و همانطور که گفتم، دلیلش سیاستهایی است که مدام تغییر میکنند و با وجود اینکه جشنواره دولتی است، این گرایش وجود دارد که جشنواره متعلق به بدنۀ سینماست، متعلق به شما سینماگران است. درنتیجه مدام بدهبستانهایی صورت میگیرد، امتیاز میدهی، امتیاز میگیری و اتفاقات عجیبوغریبی میافتد. مثلاً فیلمهایی که به لحاظ ساخت کاملاً به دور از مفهوم سینمای ملیاند، مثل سینمای خاص و کمتماشاگر، میآیند و جایزۀ بهترین فیلم را میگیرند. یا فیلمهایی که اصلاً ضد حاکمیت هستند -اگر دولت را زیرمجموعۀ حاکمیت در نظر بگیریم- به عنوان مثال، فیلم «خانه» که الآن به ذهنم آمد، قاعدتاً جشن خانۀ سینما باید به آن جایزۀ بهترین فیلم بدهد. این برایم جالب و عالی است، اما اینکه جشنوارۀ فجر به این فیلم جایزۀ بهترین فیلم داده، برایم عجیب بود. همان موقع هم خیلیها حیرت کردند. این یعنی فقدان سیاستگذاری وجود دارد، چون فکر نمیکنم کسی بداند ما چه سینمایی میخواهیم، یا اصلاً آیا سیاستگذاری در این سینما میتواند انجام شود یا نه. شاید بگویی این سیاستگذاری در این سینما غیرممکن، غیرلازم یا غیرمفید است و بیاییم بگوییم هر فیلمی که هر سال بهتر و جالبتر بود، جایزه بگیرد. اینها نکاتی است که راستش را بخواهید من ایدۀ منسجمی راجع به آن ندارم. باید دربارۀ آن بحث شود، ولی فکر میکنم درنتیجه کمکم به آن سمت میرویم که این جریان سیاستگذاری در سینما کمرنگ و کمرنگتر شود. همین الآن تعداد فیلمهایی که خارج از جریان اصلی مجوز و غیره ساخته میشوند و بخشی از آنها به جشنوارههای خارجی میروند، نسبت به 15، 20 سال گذشته بیشتر شده است. هر سال شاید 30 درصد، 20 درصد کل محصولات سینمای ایران خارج از سیستم و خارج از قوانین موجود ساخته میشوند. این ممکن است هم خوب باشد و هم بد. من نمیدانم، ولی به هر حال این جریانی است که دارد شکل میگیرد.
بحث را به سمت جشنوارۀ چهلوسوم ببریم. تعاملتان با اعضای گروه و اعضای هیئت انتخاب برای انتخاب فیلمها بر چه مبنایی بود؟ آیا سلیقۀ شخصی در انتخاب فیلمها نقش داشت، یعنی هر کسی سلیقهای دارد و رأیگیری انجام میشود و فیلمها انتخاب میشوند یا نه؟ آیا موانعی وجود دارد که بر اساس آن مبانی، همۀ هیئت انتخاب باید انتخاب کنند؟
نکتهای که از همان ابتدا مدنظر دبیر جشنواره، آقای شاهسواری، بود این بود که جشنواره فراگیر باشد یا چتری باشد برای همۀ گرایشها. زیرا ما سهچهار سال جشنوارۀ ضعیفی را پشت سر گذاشتیم؛ به دلیل کرونا، به دلیل اختلافات سیاسی و به دلیل هر آنچه بود. این موجب شد، حتی بیشتر از آن. از نودونه [۱۳۹۹] تا چهارصدودو [۱۴۰۲]، چهار سال شد که چهار دوره جشنوارۀ ضعیفی داشتیم. این چهار دوره موجب شده بود که گرایشی پیش بیاید تا این سینما و این جشنواره دوباره به جایگاه اصلی خودش بازگردد. آقای شاهسواری هم این ایده را مطرح کردند که جشنواره چتری باشد برای همۀ دیدگاهها و همۀ نگرشها حضور داشته باشند. بعضی وقتها به آن المانهای کیفیت ارجحیت داده میشد که من میفهمم چرا. مثلاً من خودم برای خودم کیفیت مهم بود، ولی دیدم که گاهی این مسئله در انتخاب فیلم برای بخش مسابقه تعیینکننده میشد. روند به این صورت بود که فیلمها را یا هفت نفر با هم میدیدیم، یا چهار نفر یک بار، یا دو نفر یک سانس. سپس یک ساعت راجع به فیلم بحث و تبادل نظر میکردیم و نقطهنظرهایمان را با یکدیگر رد و بدل میکردیم. بعد، طی چند مرحله رأیگیری و غربالگری انجام شد. مثلاً فیلمهایی که هیچ شانسی نداشتند را با رأیگیری کنار گذاشتیم. فیلمهایی که قطعاً میماندند با رأی قاطع بالا رفتند و آنها را جدا کردیم. بعد، دیگر در میانه ماجرا اختلافنظر شروع شد. از حدود 20 فیلم که میخواستیم 10 فیلم را انتخاب کنیم، بر سر آن 20 فیلم بحث و جدل و رأیگیری شد و حتی چند بار رأیگیری ملغی شد. این اتفاقات چند بار رخ داد تا درنهایت به نتیجه رسیدیم.
به نظرتان ترکیب هیئت انتخاب ترکیب کاملی بود؟ یعنی آیا شما خلأ حضور فردی با تخصص خاصی را در هیئت انتخاب حس میکردید که اگر بود وضعیت بهتر میشد؟
طبیعتاً هیئت انتخابی میتوانست بهتر باشد؛چراکه هیچ هیئت انتخابی را نمیتوانید بینقص بدانید، ولی انتخابها بد نبودند. من از قبل با برخی از این دوستان آشنا بودم و با بعضی جدیداً آشنا شدم که برایم بسیار جالب بود. مثلاً آقای کرمی که یک مدیر دولتی و مجری تلویزیون بودند، فوقالعاده باهوش، دقیق و باسواد هستند. من اصلاً فکر نمیکردم یک مدیر دولتی تلویزیون در این سطح از شناخت سینما باشد. ایشان فردی بسیار متواضع هستند که اصلاً در هیچجا حضور ندارند. در دانشگاه پلیتکنیک تهران هم تدریس میکنند. آشنایی با ایشان برایم بسیار جالب بود.
آقای سهیلی هم شخصیت عجیبی داشتند. یک صحنه را برایتان تعریف کنم. روزی که میخواستیم رأیگیری را شروع کنیم و در حال نوشیدن چای بودیم، ایشان قبل از آغاز جلسه دعای عجیبی را خواندند و واقعاً متأثر بودند و میلرزیدند. از ته دل دعا میکردند که خدایا کمک کن مبادا حقی را ناحق کنیم. واقعاً از ته دل این دعا را خواندند. من هیچوقت به فیلمهای آقای سهیلی علاقه ندارم، ولی ایشان شخصیتی فوقالعاده خالص و جذاب دارند. خانم منیر قیدی بسیار تیزهوش و نکتهسنج بودند. آقای مصباح، تهیهکنندۀ باهوش و طناز بودند. ایشان بسیار نکتهسنج و بهشکل نامحسوس برخی ملاحظات را در نظر میگرفتند و به ما نشان میدادند تا بهترین ملاحظات را لحاظ کنیم. حضورشان واقعاً ارزشمند بود. ضمن اینکه حس طنز فوقالعاده خوبی هم داشتند. آقای گبرلو، مرد صریح هیئت بودند.
نقطهنظراتشان را صریح و دقیق بیان میکردند و چالش ایجاد میکردند که این چالشها به نفع ما بود. خانم رعنا آزادیور بسیار امروزی بودند. من اصلاً فکر نمیکردم بهعنوان یک بازیگر، اینقدر مسلط به اتفاقات روز، فیلمهای روز و آدمها و جریانات باشند. ایشان جوان هم هستند و بسیار خوب بودند. به نوعی نمایندۀ نسل جوان سینما در دو گروه بودند. درمجموع گروه خوبی بود. من احساس نمیکنم که اگر گروه دیگری بود، نتیجۀ بهتری حاصل میشد. تنها یکی از فیلمهایی که من خوشم میآمد، درنهایت از آن 10 فیلم نهایی بیرون ماند.
این هیئت انتخاب شاید یکی از غیرسیاسیترین هیئتهای انتخاب سالیان اخیر جشنوارۀ فجر هم باشد.
بله، شاید. شاید حضور آقای کرمی این وضعیت را پوشش میداد.
شما میگویید که آقای کرمی به لحاظ فنی و درک بسیار قوی بودند.
بله، بسیار عالی بودند؛ اما خط قرمزشان در همهچیز منافع حاکمیت بود. یعنی درمورد منافع حاکمیت و حجاب کوتاه نمیآمدند. در مورد خشونت میتوانستند کوتاه بیایند؛ اما در مورد منافع حاکمیت اصلاً شوخی نداشتند. خط قرمزشان بود و برای من بسیار جالب بود که چنین مدیری وجود دارد که اینقدر پایبند به اصول خودش است. به هر حال، ایشان شخصیت بسیار جذابی داشتند. خود آقای شاهسواری و آن گروهی که در فارابی بودند نیز بسیار همراه و دقیق بودند و به همین دلیل، تجربۀ سختی نبود. با اینکه 92 فیلم را دیدیم، نه دعوای آنچنانی پیش آمد، نه چالشی پیش آمد. خیلی راحت و سریع در 20 روز تقریباً کل کار تمام شد.
بله، بسیار عالی بودند؛ اما خط قرمزشان در همهچیز منافع حاکمیت بود. یعنی درمورد منافع حاکمیت و حجاب کوتاه نمیآمدند. در مورد خشونت میتوانستند کوتاه بیایند؛ اما در مورد منافع حاکمیت اصلاً شوخی نداشتند. خط قرمزشان بود و برای من بسیار جالب بود که چنین مدیری وجود دارد که اینقدر پایبند به اصول خودش است. به هر حال، ایشان شخصیت بسیار جذابی داشتند. خود آقای شاهسواری و آن گروهی که در فارابی بودند نیز بسیار همراه و دقیق بودند و به همین دلیل، تجربۀ سختی نبود. با اینکه 92 فیلم را دیدیم، نه دعوای آنچنانی پیش آمد، نه چالشی پیش آمد. خیلی راحت و سریع در 20 روز تقریباً کل کار تمام شد.
سر کدام فیلم اختلاف بیشتری داشتید؟
نمیدانم گفتنش الان مشکلی ایجاد میکند یا خیر؛ اما فیلم «سالن شمارۀ چهار» به تهیهکنندگی آقای روحالله حجازی مورد بحث بود. در این فیلم، آقای کامبیز دیرباز نقش سرگرد بختیاری، فرماندۀ پلیس خیابان فلاح را بازی میکرد که خودش قبلاً در گروههای اینچنینی بوده است. این فیلم به نظرم یک اثر اجتماعی در فضای مدرسه مانند فیلمهای «شنای پروانه»، «مغزهای کوچک زنگزده» و «ابد و یک روز» بود؛ اما بهطور عجیبی رأی منفی آورد و من نفهمیدم چرا. دو رأی مثبت و دو رأی منفی خیلی حیرتانگیز بود. بهخصوص بازی آقای دیرباز در نقش یک پلیس متفاوت فوقالعاده بود. ظاهراً ارتباط آن با برخی از اعضای هیئت داوری برقرار نشد و این مسئله بحثبرانگیز شد. به نظرم فیلمی بود که میتوانست در جشنواره حضور داشته باشد و آقای دیرباز را حتماً کاندیدای جایزه کند.
نمیدانم گفتنش الان مشکلی ایجاد میکند یا خیر؛ اما فیلم «سالن شمارۀ چهار» به تهیهکنندگی آقای روحالله حجازی مورد بحث بود. در این فیلم، آقای کامبیز دیرباز نقش سرگرد بختیاری، فرماندۀ پلیس خیابان فلاح را بازی میکرد که خودش قبلاً در گروههای اینچنینی بوده است. این فیلم به نظرم یک اثر اجتماعی در فضای مدرسه مانند فیلمهای «شنای پروانه»، «مغزهای کوچک زنگزده» و «ابد و یک روز» بود؛ اما بهطور عجیبی رأی منفی آورد و من نفهمیدم چرا. دو رأی مثبت و دو رأی منفی خیلی حیرتانگیز بود. بهخصوص بازی آقای دیرباز در نقش یک پلیس متفاوت فوقالعاده بود. ظاهراً ارتباط آن با برخی از اعضای هیئت داوری برقرار نشد و این مسئله بحثبرانگیز شد. به نظرم فیلمی بود که میتوانست در جشنواره حضور داشته باشد و آقای دیرباز را حتماً کاندیدای جایزه کند.
فیلم دیگری هم هست که چنین وضعیتی داشته باشد؟
حتماً بوده است. یکسری فیلمهای هنری و روشنفکرانه بود که دربارۀ آنها تردید داشتیم؛ مثلاً فیلم «مرد خاموش»، «درنا» و فیلمی دربارۀ خاطرات یک خانم درگذشته که نامش را فراموش کردهام. دربارۀ ورود یا عدم ورود این فیلمها به جشنواره بحث شد. بر سر فیلم «مرد عینکی» آقای مهکام در آخرین لحظه با فیلم «تاکسیدرمی» تهیهشده در حوزۀ هنری خیلی بحث شد. مسئله این بود که یکی از این دو فیلم باید وارد بخش مسابقه میشد و دیگری در بخش رزرو قرار میگرفت. درنهایت «تاکسیدرمی» وارد بخش مسابقه شد. دربارۀ فیلم «آنتیک» آقای نائیجی نیز بحثهای پیچیدهای مطرح شد و بعد از کنار رفتن فیلمهای «پیرپسر»، «رکسانا» و «بیسروصدا»، «آنتیک» با رأیگیری مجدد و بحثهای فراوان وارد جشنواره شد.
حتماً بوده است. یکسری فیلمهای هنری و روشنفکرانه بود که دربارۀ آنها تردید داشتیم؛ مثلاً فیلم «مرد خاموش»، «درنا» و فیلمی دربارۀ خاطرات یک خانم درگذشته که نامش را فراموش کردهام. دربارۀ ورود یا عدم ورود این فیلمها به جشنواره بحث شد. بر سر فیلم «مرد عینکی» آقای مهکام در آخرین لحظه با فیلم «تاکسیدرمی» تهیهشده در حوزۀ هنری خیلی بحث شد. مسئله این بود که یکی از این دو فیلم باید وارد بخش مسابقه میشد و دیگری در بخش رزرو قرار میگرفت. درنهایت «تاکسیدرمی» وارد بخش مسابقه شد. دربارۀ فیلم «آنتیک» آقای نائیجی نیز بحثهای پیچیدهای مطرح شد و بعد از کنار رفتن فیلمهای «پیرپسر»، «رکسانا» و «بیسروصدا»، «آنتیک» با رأیگیری مجدد و بحثهای فراوان وارد جشنواره شد.
آیا حضور آقای سهیلی در هیئت انتخاب در اینکه ما سه فیلم کمدی در بین فیلمهای مسابقه داریم، تأثیرگذار بود؟
نمیدانم؛ شاید از این منظر فکر نکردند؛ اما ایشان فیلمهای کمدی را با ریزبینی بیشتری نگاه میکرد و دربارۀ آنها صحبت میکرد. در مجموع کمدیهای امسال به نسبت یکی دو سال گذشته ضعیفتر بودند. یکی از مشکلات سینمای کمدی ما به نظرم نزول پژمان جمشیدی است. او به هر دلیلی در فرم خودش نیست و آن شیرینی، سرعت عمل، بیان شفاف و رسایی که همیشه نقطهقوتش بود، در فیلمهای امسالش کمتر دیده میشد.
نمیدانم؛ شاید از این منظر فکر نکردند؛ اما ایشان فیلمهای کمدی را با ریزبینی بیشتری نگاه میکرد و دربارۀ آنها صحبت میکرد. در مجموع کمدیهای امسال به نسبت یکی دو سال گذشته ضعیفتر بودند. یکی از مشکلات سینمای کمدی ما به نظرم نزول پژمان جمشیدی است. او به هر دلیلی در فرم خودش نیست و آن شیرینی، سرعت عمل، بیان شفاف و رسایی که همیشه نقطهقوتش بود، در فیلمهای امسالش کمتر دیده میشد.
شاید تأثیر پرکاری است. اگر کمی فاصله بگیرد، بهتر شود. تکلیف فیلمهای بخش ویژه مشخص شد؟ و چه شد که به این نتیجه رسیدید یک بخش ویژه در جشنواره داشته باشید؟
ببینید، فیلم «درنا» در جشنواره خیلی فیلم خوبی بود و ما را تحتتأثیر قرار داد. فیلمی 190دقیقهای بود؛ اما بعداً اعلام شد که این فیلم از شورای پروانۀ نمایش و شورای سیاستگذاری مغایرت آییننامهای دارد؛ زیرا در سال ۱۳۸۷ ساخته شده و در چند جشنوارۀ خارجی هم حضور داشته است. حالا حضور در چند جشنوارۀ خارجی مهم نبود؛ چون تایتل بینالمللی از جشنوارۀ فجر برداشته شده است. فیلم «پیرپسر» نیز فیلم بسیار خوبی بود و ما را تحتتأثیر قرار داد. بهخصوص فکر میکنم حسن پورشیرازی در این فیلم خارقالعاده بود. واقعاً یک سطح دیگر بود. کارگردانی خیلی خوب بود و خانم حاتمی نیز عملکرد خوبی داشت. فیلم «رکسانا» هم فیلمنامۀ بسیار پیچیده، پرفرازونشیب و جالبی داشت. بازی دو بازیگر جوان زن و مرد که اولین یا دومین فیلمشان بود، خیلی خوب بود. آن بازیگر مرد در یک جشنواره جایزۀ خوبی هم برده بود. نقش زن در امسال و پارسال خیلی کم بود.
ببینید، فیلم «درنا» در جشنواره خیلی فیلم خوبی بود و ما را تحتتأثیر قرار داد. فیلمی 190دقیقهای بود؛ اما بعداً اعلام شد که این فیلم از شورای پروانۀ نمایش و شورای سیاستگذاری مغایرت آییننامهای دارد؛ زیرا در سال ۱۳۸۷ ساخته شده و در چند جشنوارۀ خارجی هم حضور داشته است. حالا حضور در چند جشنوارۀ خارجی مهم نبود؛ چون تایتل بینالمللی از جشنوارۀ فجر برداشته شده است. فیلم «پیرپسر» نیز فیلم بسیار خوبی بود و ما را تحتتأثیر قرار داد. بهخصوص فکر میکنم حسن پورشیرازی در این فیلم خارقالعاده بود. واقعاً یک سطح دیگر بود. کارگردانی خیلی خوب بود و خانم حاتمی نیز عملکرد خوبی داشت. فیلم «رکسانا» هم فیلمنامۀ بسیار پیچیده، پرفرازونشیب و جالبی داشت. بازی دو بازیگر جوان زن و مرد که اولین یا دومین فیلمشان بود، خیلی خوب بود. آن بازیگر مرد در یک جشنواره جایزۀ خوبی هم برده بود. نقش زن در امسال و پارسال خیلی کم بود.
در سالهای اخیر تعداد بازیگران زن برجسته در جشنواره کم بوده است. آیا امسال نیز همینطور بود؟
بله، امسال نیز نقشهای زن کم است. بازیگر نقش اول زن فیلم «رکسانا» میتوانست قطعاً کاندیدای دریافت جایزه شود؛ زیرا بازی بسیار خوبی ارائه کرده است. اما متأسفانه به دلیل مغایرتهای آییننامهای، این فیلم و چند فیلم دیگر نتوانستند در بخش مسابقه حضور یابند. هر جشنوارهای به فیلمهایی نیاز دارد که ایجاد جنجال کنند، صفهای طولانی تشکیل شود و هیجان به وجود آورند. این گرمای خاص، همواره بخشی از سنت جشنوارۀ فجر بوده است. از زمانی که این خاصیت از جشنواره گرفته شد، به رویدادی حاشیهای تبدیل شده است. ما انتظار داشتیم با حضور این فیلمها، آن حس و حال دوباره به جشنواره بازگردد. یعنی تصور میکردیم فیلمهایی خواهند بود که برایشان صف بکشند، شلوغ شود و سانس ویژه بگذارند؛ اما متأسفانه این فیلمها از بخش مسابقه خارج شدند. ما این نکته را با آقای شاهسواری مطرح کردیم و ایشان بلافاصله پیشنهاد دادند که این فیلمها را در بخش ویژهای به نمایش بگذاریم. بنابراین، قرار شد همۀ فیلمهای جنجالبرانگیز چند سال اخیر، از جمله «قاتل و وحشی» که پخش آن نیمهکاره ماند و فیلم «اورکا» با بازی ترانه علیدوستی را در کنار همین سه فیلم در بخش ویژه نمایش دهند.
بله، امسال نیز نقشهای زن کم است. بازیگر نقش اول زن فیلم «رکسانا» میتوانست قطعاً کاندیدای دریافت جایزه شود؛ زیرا بازی بسیار خوبی ارائه کرده است. اما متأسفانه به دلیل مغایرتهای آییننامهای، این فیلم و چند فیلم دیگر نتوانستند در بخش مسابقه حضور یابند. هر جشنوارهای به فیلمهایی نیاز دارد که ایجاد جنجال کنند، صفهای طولانی تشکیل شود و هیجان به وجود آورند. این گرمای خاص، همواره بخشی از سنت جشنوارۀ فجر بوده است. از زمانی که این خاصیت از جشنواره گرفته شد، به رویدادی حاشیهای تبدیل شده است. ما انتظار داشتیم با حضور این فیلمها، آن حس و حال دوباره به جشنواره بازگردد. یعنی تصور میکردیم فیلمهایی خواهند بود که برایشان صف بکشند، شلوغ شود و سانس ویژه بگذارند؛ اما متأسفانه این فیلمها از بخش مسابقه خارج شدند. ما این نکته را با آقای شاهسواری مطرح کردیم و ایشان بلافاصله پیشنهاد دادند که این فیلمها را در بخش ویژهای به نمایش بگذاریم. بنابراین، قرار شد همۀ فیلمهای جنجالبرانگیز چند سال اخیر، از جمله «قاتل و وحشی» که پخش آن نیمهکاره ماند و فیلم «اورکا» با بازی ترانه علیدوستی را در کنار همین سه فیلم در بخش ویژه نمایش دهند.
اما مشکل فیلم «اورکا» حضور ترانه علیدوستی در آن است. درست است؟
به دلیل عدم اطلاع از جزئیات ماجرا، نمیتوانم با قطعیت بگویم که آیا حضور ترانه علیدوستی تنها مشکل این فیلم برای دریافت پروانۀ نمایش بوده یا خیر. شاید مشکلات دیگری نیز وجود داشته باشد. در هر حال، تشکیل بخش ویژه راهکاری برای نمایش این فیلمها شد. حتی پیشنهاد میکنم فیلمهایی که به دلایل مختلف از اکران عمومی محروم شدهاند، مثل «تفریق» یا «برادران لیلا»، نیز در این بخش ویژه به نمایش درآیند. اگرچه برخی ممکن است با استدلال پخش شدن این فیلمها در پلتفرمهای اینترنتی مخالفت کنند، اما به نظر من ایدۀ جالبی است که تمام این فیلمها را در کنار هم در جشنواره ببینیم.
به دلیل عدم اطلاع از جزئیات ماجرا، نمیتوانم با قطعیت بگویم که آیا حضور ترانه علیدوستی تنها مشکل این فیلم برای دریافت پروانۀ نمایش بوده یا خیر. شاید مشکلات دیگری نیز وجود داشته باشد. در هر حال، تشکیل بخش ویژه راهکاری برای نمایش این فیلمها شد. حتی پیشنهاد میکنم فیلمهایی که به دلایل مختلف از اکران عمومی محروم شدهاند، مثل «تفریق» یا «برادران لیلا»، نیز در این بخش ویژه به نمایش درآیند. اگرچه برخی ممکن است با استدلال پخش شدن این فیلمها در پلتفرمهای اینترنتی مخالفت کنند، اما به نظر من ایدۀ جالبی است که تمام این فیلمها را در کنار هم در جشنواره ببینیم.
اما ممکن است این مسئله مطرح شود که فیلمهای بخش ویژه، با حضور کارگردانان صاحبنامی چون پرویز شهبازی، سیاوش اسعدی و حمید نعمتالله، از نظر کیفیت سینمایی در سطح بالاتری نسبت به فیلمهای بخش مسابقه قرار داشته باشند. آیا این موضوع، اعتبار جشنواره را زیر سؤال نمیبرد؟
باید توجه داشت که حتی در جشنوارههای معتبری چون کن و برلین نیز گاهی فیلمهای فیلمسازان بزرگ، با توافق خودشان در بخشهای ویژه به نمایش درمیآیند. این بخشها حتی ممکن است جذابیت بیشتری نیز برای تماشاگران داشته باشند. بنابراین، وجود چنین شرایطی در جشنواره امری طبیعی است و حداقل بهتر از نبود این فیلمهاست.
باید توجه داشت که حتی در جشنوارههای معتبری چون کن و برلین نیز گاهی فیلمهای فیلمسازان بزرگ، با توافق خودشان در بخشهای ویژه به نمایش درمیآیند. این بخشها حتی ممکن است جذابیت بیشتری نیز برای تماشاگران داشته باشند. بنابراین، وجود چنین شرایطی در جشنواره امری طبیعی است و حداقل بهتر از نبود این فیلمهاست.
از نظر کیفی، به نظر میرسد فیلمهای بخش ویژۀ امسال، سطح بالاتری نسبت به فیلمهای بخش مسابقه خواهند داشت. نظر شما چیست؟
کاملاً با شما موافقم. به نظر من، «پیرپسر» و «رکسانا» از بهترین فیلمهای امسال بودند که متأسفانه به دلایلی در بخش مسابقه حضور ندارند.
کاملاً با شما موافقم. به نظر من، «پیرپسر» و «رکسانا» از بهترین فیلمهای امسال بودند که متأسفانه به دلایلی در بخش مسابقه حضور ندارند.
هنوز فهرست نهایی فیلمهای بخش ویژه مشخص نشده است؟
خیر، متأسفانه هنوز اعلام نشده است.
خیر، متأسفانه هنوز اعلام نشده است.
دلیل تأخیر در اعلام این فهرست چیست؟
احتمالاً مسئولان جشنواره هنوز در حال رایزنی با مراکز بالادستی برای کسب مجوز نمایش فیلمهایی چون «قاتل و وحشی» هستند. همچنین، شاید بحثهایی با تهیهکنندۀ فیلم «پیرپسر» در جریان باشد؛ چراکه ظاهراً وی از رد شدن فیلمش در بخش مسابقه ناراحت بوده است. این مسائل احتمالاً کار را کمی پیچیده کردهاند.
احتمالاً مسئولان جشنواره هنوز در حال رایزنی با مراکز بالادستی برای کسب مجوز نمایش فیلمهایی چون «قاتل و وحشی» هستند. همچنین، شاید بحثهایی با تهیهکنندۀ فیلم «پیرپسر» در جریان باشد؛ چراکه ظاهراً وی از رد شدن فیلمش در بخش مسابقه ناراحت بوده است. این مسائل احتمالاً کار را کمی پیچیده کردهاند.
بیشتر بخوانید: مطالب و اخبار سینمای ایران
طبق برنامۀ اعلامشده، قرار است در طول 10 روز جشنواره، هر شب یک فیلم ویژه نمایش داده شود. یعنی در مجموع 10 فیلم در این بخش خواهیم داشت. درست است؟
بله، اگرچه من مسئول تنظیم برنامۀ نمایش فیلمها نبودم، اما طبق برنامهریزیها قرار است سانس آخر شب، یعنی حدود ساعت ۲۲ یا 22:30، به نمایش فیلمهای ویژه اختصاص یابد.
بله، اگرچه من مسئول تنظیم برنامۀ نمایش فیلمها نبودم، اما طبق برنامهریزیها قرار است سانس آخر شب، یعنی حدود ساعت ۲۲ یا 22:30، به نمایش فیلمهای ویژه اختصاص یابد.
در بخشی از آییننامۀ جشنواره آمده است: «هدف جشنواره، حمایت از سینمای اخلاقمدار، امیدآفرین و آگاهیبخش بهمنظور معرفی آثار برگزیدۀ یکسال سینمای ایران و تقدیر از تلاش هنرمندانۀ سینماگران خلاق و فراهم آوردن زمینۀ رشد و اعتلای آثار سینمایی بر پایۀ هویت ملی و دینی است.» این تعریف تا چه حد با فیلمهایی مثل «رکسانا» و «پیرپسر» همخوانی دارد و آیا به نظر شما تأثیرگذار است؟
فیلمهایی مثل «رکسانا» و «پیرپسر» نه به دلیل مغایرت محتوایی، بلکه صرفاً به سبب عدم انطباق سال تولید با ضوابط آییننامه از بخش مسابقه کنار گذاشته شدند. طبق قوانین، فیلمها باید در یک سال اخیر تولید شده باشند. اگرچه این فیلمها پیشتر ساخته شده بودند، اما به دلایلی چون احتمال رد شدن یا مسائل دیگر، تاکنون در جشنواره شرکت نکرده بودند. بنابراین مشکل اصلی مغایرت زمانی آنها با آییننامه بود.
فیلمهایی مثل «رکسانا» و «پیرپسر» نه به دلیل مغایرت محتوایی، بلکه صرفاً به سبب عدم انطباق سال تولید با ضوابط آییننامه از بخش مسابقه کنار گذاشته شدند. طبق قوانین، فیلمها باید در یک سال اخیر تولید شده باشند. اگرچه این فیلمها پیشتر ساخته شده بودند، اما به دلایلی چون احتمال رد شدن یا مسائل دیگر، تاکنون در جشنواره شرکت نکرده بودند. بنابراین مشکل اصلی مغایرت زمانی آنها با آییننامه بود.
آیا بهطور کلی فیلمهای امسال را منطبق با آن بخش از آییننامه که خواندم، میبینید؟
تا حدودی بله. در میان فیلمهای امسال آثاری با مضامین امیدبخش و خانوادگی نیز حضور دارند؛ اما در برخی موارد این مسائل کمتر دیده میشوند. نکتۀ عجیبی که در سینمای ایران به تازگی شیوع پیدا کرده و حتماً دلایل جامعهشناختی نیز دارد، پرداختن به موضوع «پدرکشی» است. در واقع نمیتوان آن را یک توطئۀ خاص دانست.
تا حدودی بله. در میان فیلمهای امسال آثاری با مضامین امیدبخش و خانوادگی نیز حضور دارند؛ اما در برخی موارد این مسائل کمتر دیده میشوند. نکتۀ عجیبی که در سینمای ایران به تازگی شیوع پیدا کرده و حتماً دلایل جامعهشناختی نیز دارد، پرداختن به موضوع «پدرکشی» است. در واقع نمیتوان آن را یک توطئۀ خاص دانست.
متأسفانه در چهار یا پنج فیلم مهم جشنوارۀ امسال شاهد کشته شدن پدر در صحنههای کلیدی هستیم. گرچه به دلایل مختلف و برای پرهیز از لو رفتن داستان بهتر است جزئیات را فاش نکنم، اما این موضوع در فیلمهای متعددی تکرار شده است. شاید بتوان ریشۀ آن را در فیلمهایی چون «ابد و یک روز» یا «برادران لیلا» جستوجو کرد. البته پیش از این نیز نقش پدر در سینمای ما چندان قوی نبوده و برای یافتن یک پدر خوب، باید به فیلم «بیبی چلچله» ساختۀ کیومرث پوراحمد بازگردیم. بهطور کلی پدر در سینمای ایران جایگاه سستی دارد. از دیگر نکات قابلتوجه در فیلمنامههای امسال، علاقۀ نویسندگان به خلق گرههای دراماتیک با استفاده از شخصیت «برادرشوهر» بود. در بسیاری از فیلمها پس از مرگ، قتل، زندانی شدن یا ناپدید شدن شوهر، سایۀ شوم برادر او بر زندگی همسرش سنگینی میکرد. این موضوع در آثار متعددی تکرار شده بود. همچنین استفاده از نام «موسی» برای شخصیتهای اصلی مرد و «رعنا» برای نقشهای زن نیز در فیلمهای امسال زیاد به چشم میخورد، بدون آنکه دلیل خاصی برای این گرایش بتوان یافت. نکتۀ جالب دیگر دربارۀ فیلمهای امسال، ورود پروندههای قضایی واقعی به عرصۀ سینما بود. به نظر میرسد پس از موفقیت فیلمهایی چون «لانتوری»، «بدن» و «علفزار»، این گرایش در حال افزایش است. برای مثال، در فیلمهای «ناتور دشت» و «ماهپیشونی»، که البته از بخش مسابقه خارج شد، شاهد چنین رویکردی بودیم.
آقای کاظم دانشی در این فیلمها تهیهکننده، کارگردان و...
نویسندۀ فیلمی که کاظم دانشی در آن حضور داشت، فیلم دیگری بود. باید به خاطر بیاورم کاظم دانشی تهیهکنندۀ کدام فیلم بود. در فیلم «رها کن» و «ماه پنهان» حضور داشت. در فیلم «ناتور دشت» نیز شاهد پروندۀ واقعی بودیم. حضور پرشمار پروندههای واقعی در فیلمها برایم جالبتوجه بود؛ زیرا به نظرم سینمای اجتماعی ما به مرحلهای رسیده است که باید وارد داستانهای داغ و حاد شود. امسال شخصیتهای مرد بسیار جذاب، پررنگ و قوی بودند اما شخصیتهای زن خوب، یعنی شخصیتی که وجود داشته باشد و بازیگر زن بتواند در آن بهراحتی بدرخشد، کم بود. بهوضوح احساس میشد که شخصیت زن خوب کم نوشته میشود. شاید بهخاطر پوستاندازی سینما در این چند سال اخیر بوده است. به هر حال شخصیت زن قوی در فیلمها کمتر دیده میشد که موجب شد بازیهای تکاندهنده در فیلمهایی با لوکیشنهای محدود زیاد باشد. فکر میکنم برای فرار از هزینهها، بهویژه سینماگران جوان، زیاد به این شیوه روی آوردهاند. احتمالاً راهی بوده تا بتوانند فیلم اولشان را بسازند. طبیعتاً فیلمهای مربوط به جنگ بسیار زیاد بود. فکر میکنم هفتهشت فیلم جنگی داشتیم که چهارپنج مورد دربارۀ قهرمانان و سرداران جنگ بودند. چند فیلم نیز به رویدادهای مهم جنگ پرداخته بودند. به هر حال، بهغیر از یکیدو مورد، کیفیت بقیۀ آنها چندان بالا نبود. به نظرم این حجم از هزینه برای ساخت سالانۀ این تعداد فیلم جنگی دربارۀ سرداران، کمی زیاد است.
نویسندۀ فیلمی که کاظم دانشی در آن حضور داشت، فیلم دیگری بود. باید به خاطر بیاورم کاظم دانشی تهیهکنندۀ کدام فیلم بود. در فیلم «رها کن» و «ماه پنهان» حضور داشت. در فیلم «ناتور دشت» نیز شاهد پروندۀ واقعی بودیم. حضور پرشمار پروندههای واقعی در فیلمها برایم جالبتوجه بود؛ زیرا به نظرم سینمای اجتماعی ما به مرحلهای رسیده است که باید وارد داستانهای داغ و حاد شود. امسال شخصیتهای مرد بسیار جذاب، پررنگ و قوی بودند اما شخصیتهای زن خوب، یعنی شخصیتی که وجود داشته باشد و بازیگر زن بتواند در آن بهراحتی بدرخشد، کم بود. بهوضوح احساس میشد که شخصیت زن خوب کم نوشته میشود. شاید بهخاطر پوستاندازی سینما در این چند سال اخیر بوده است. به هر حال شخصیت زن قوی در فیلمها کمتر دیده میشد که موجب شد بازیهای تکاندهنده در فیلمهایی با لوکیشنهای محدود زیاد باشد. فکر میکنم برای فرار از هزینهها، بهویژه سینماگران جوان، زیاد به این شیوه روی آوردهاند. احتمالاً راهی بوده تا بتوانند فیلم اولشان را بسازند. طبیعتاً فیلمهای مربوط به جنگ بسیار زیاد بود. فکر میکنم هفتهشت فیلم جنگی داشتیم که چهارپنج مورد دربارۀ قهرمانان و سرداران جنگ بودند. چند فیلم نیز به رویدادهای مهم جنگ پرداخته بودند. به هر حال، بهغیر از یکیدو مورد، کیفیت بقیۀ آنها چندان بالا نبود. به نظرم این حجم از هزینه برای ساخت سالانۀ این تعداد فیلم جنگی دربارۀ سرداران، کمی زیاد است.
امسال درمورد یک شهید دو فیلم داریم.
بله، ماجرای [فیلمهای مشابه دربارۀ] صدر و هاشمی بسیار عجیب بوده است. آقای دانش اقباشاوی در حال ساخت فیلم «اسفند» بوده و بعد تلویزیون تصمیم گرفته سریالی با همین موضوع بسازد که الان نام آن را چندین بار تغییر دادهاند و مشخص نیست دقیقاً چه نامیده میشود.
بله، ماجرای [فیلمهای مشابه دربارۀ] صدر و هاشمی بسیار عجیب بوده است. آقای دانش اقباشاوی در حال ساخت فیلم «اسفند» بوده و بعد تلویزیون تصمیم گرفته سریالی با همین موضوع بسازد که الان نام آن را چندین بار تغییر دادهاند و مشخص نیست دقیقاً چه نامیده میشود.
حال سؤالی مطرح میشود که شاید پاسخ دادن به آن برای شما دشوار باشد. آیا فیلمهایی بودند که مجبور بودید آنها را در فهرست نهایی قرار دهید و جای بحث نداشت؟ چون این تا حدی مسئولیت هیئت انتخاب نیز هست.
درمورد دو فیلمی که به یک شهید پرداختند؛ از آن دو فیلم، یکی را دانشاقباشاوی و دیگری را مهدی جعفری ساختهاند. هر دوی آنها افرادیاند که جایزه بردهاند و شناختهشدهاند. تصمیمگیری دشوار میشود؛ زیرا فیلمی است که کاملاً متمرکز بر زندگی شهید هاشمی است. فیلم «اسفند» ساختۀ آقای مهدی جعفری، به نظرم فیلم بهتری است؛ اما اگر بخواهیم آن را کنار بگذاریم، آن وقت عملکرد خانم رؤیا افشار در نقش مادر سارا هاشمی که بازی بسیار تکاندهندهای دارد و شاید سیمرغ نقش دوم را ببرد، چه میشود؟ تمام فعالیت و تلاش آن هنرمند نادیده گرفته میشود. اگر جشنواره، ۱۵ فیلم را شامل میشد، کار بسیار آسان و راحت میشد. میتوانستیم ۱۵ فیلم خوب را برگزینیم؛ اما وقتی بخش مسابقه به ۲۰ فیلم گشوده میشود، تعداد فیلمهای متوسط بسیار زیاد میشود و بهراحتی فیلمها وارد جشنواره میشوند. دیگر نمیتوان گفت معیارهای ما بسیار سفت و سخت است. به هر حال ناچاریم برای پذیرش فیلمهای بیشتر، این معیارها را اندکی نرمتر بگیریم؛ زیرا مطمئناً سینمای ما قادر به تولید سالانۀ ۵۰فیلم خوب نیست. سینمای ما در بهترین سالها، مانند سال ۹۴ که سالی فوقالعاده بود، هفتهشت فیلم خوب داشت؛ یا مثلاً سال ۶۸ که در تاریخ سینمای ایران ماندگار شده است. در سال 13۹۴، فیلم «اژدها وارد میشود» ساختۀ مانی حقیقی، «ابد و یک روز» ساختۀ سعید روستایی، «نفس» ساختۀ نرگس آبیار، «سیانور» و... را داشتیم. منظورم این است که در آن سال شاهد هفتهشت فیلم بسیار خوب در جشنواره بودیم. اما معمولاً اینگونه نیست که بین پنج تا هفت فیلم واقعاً خوب داشته باشیم که بتوانیم آن را به ۱۰ فیلم برسانیم. آن موقع است که حق فیلمی مانند «اشک» پایمال میشود و کارگردان آن میگوید: «آیا من جزء ۱۰ فیلم برتر سینمای ایران نیستم؟ » درحالیکه قاعدتاً هست.
درمورد دو فیلمی که به یک شهید پرداختند؛ از آن دو فیلم، یکی را دانشاقباشاوی و دیگری را مهدی جعفری ساختهاند. هر دوی آنها افرادیاند که جایزه بردهاند و شناختهشدهاند. تصمیمگیری دشوار میشود؛ زیرا فیلمی است که کاملاً متمرکز بر زندگی شهید هاشمی است. فیلم «اسفند» ساختۀ آقای مهدی جعفری، به نظرم فیلم بهتری است؛ اما اگر بخواهیم آن را کنار بگذاریم، آن وقت عملکرد خانم رؤیا افشار در نقش مادر سارا هاشمی که بازی بسیار تکاندهندهای دارد و شاید سیمرغ نقش دوم را ببرد، چه میشود؟ تمام فعالیت و تلاش آن هنرمند نادیده گرفته میشود. اگر جشنواره، ۱۵ فیلم را شامل میشد، کار بسیار آسان و راحت میشد. میتوانستیم ۱۵ فیلم خوب را برگزینیم؛ اما وقتی بخش مسابقه به ۲۰ فیلم گشوده میشود، تعداد فیلمهای متوسط بسیار زیاد میشود و بهراحتی فیلمها وارد جشنواره میشوند. دیگر نمیتوان گفت معیارهای ما بسیار سفت و سخت است. به هر حال ناچاریم برای پذیرش فیلمهای بیشتر، این معیارها را اندکی نرمتر بگیریم؛ زیرا مطمئناً سینمای ما قادر به تولید سالانۀ ۵۰فیلم خوب نیست. سینمای ما در بهترین سالها، مانند سال ۹۴ که سالی فوقالعاده بود، هفتهشت فیلم خوب داشت؛ یا مثلاً سال ۶۸ که در تاریخ سینمای ایران ماندگار شده است. در سال 13۹۴، فیلم «اژدها وارد میشود» ساختۀ مانی حقیقی، «ابد و یک روز» ساختۀ سعید روستایی، «نفس» ساختۀ نرگس آبیار، «سیانور» و... را داشتیم. منظورم این است که در آن سال شاهد هفتهشت فیلم بسیار خوب در جشنواره بودیم. اما معمولاً اینگونه نیست که بین پنج تا هفت فیلم واقعاً خوب داشته باشیم که بتوانیم آن را به ۱۰ فیلم برسانیم. آن موقع است که حق فیلمی مانند «اشک» پایمال میشود و کارگردان آن میگوید: «آیا من جزء ۱۰ فیلم برتر سینمای ایران نیستم؟ » درحالیکه قاعدتاً هست.
اصلاً چرا باید ۱۰ فیلم باشد آقای خوشخو؟
چون ظاهراً در سالهای قبل، بخش مسابقه شامل ۲۰ فیلم سینمایی میشده است. امسال فیلمهای اول را با بخش مسابقه ادغام کردند که به نظرم ایدۀ جالبی بود. حال یک جایزۀ بهترین فیلم اول، مانند دوربین طلایی جشنوارۀ کن، اهدا میشود. در نتیجه، فیلمهای بخش ویژه متمایز میشوند. اگر تعداد فیلمهای بخش مسابقه ۱۰ مورد باشد، ما ۲۰ فیلم برتر را انتخاب میکنیم و داستان کمی متفاوت میشود.
چون ظاهراً در سالهای قبل، بخش مسابقه شامل ۲۰ فیلم سینمایی میشده است. امسال فیلمهای اول را با بخش مسابقه ادغام کردند که به نظرم ایدۀ جالبی بود. حال یک جایزۀ بهترین فیلم اول، مانند دوربین طلایی جشنوارۀ کن، اهدا میشود. در نتیجه، فیلمهای بخش ویژه متمایز میشوند. اگر تعداد فیلمهای بخش مسابقه ۱۰ مورد باشد، ما ۲۰ فیلم برتر را انتخاب میکنیم و داستان کمی متفاوت میشود.
بیشتر بخوانید: آخرین مطالب جشنواره فیلم فجر
اجازه دهید در پایان گفتوگو، درباره فیلمهای انیمیشن هم صحبت کنیم. نظر شما دربارۀ حضور انیمیشنها در جشنواره چیست؟
از سوی دبیر جشنواره، حمایت بسیار دقیق و قدرتمندی از سینمای انیمیشن شد که به نظرم یکی از سیاستهای ویژۀ جشنواره بود تا همۀ انیمیشنها در آن حضور داشته باشند. به هر حال، صنعت انیمیشن ما در سالهای رکود سینمای ایران، راهی برای گریز از سینمای ایدئولوژیک و سینمای سیاه و تمام بختکهایی که بر سینمای ما سایه افکندهاند، گشوده است. انیمیشن مسیری پدید آورده تا اتفاقی متفاوت رخ دهد. همین دیروز در انتخاب اسکار دیدم که یک انیمیشن کوتاه ایرانی، جزء پنج یا هفت نامزد نهایی قرار گرفت. این نشان میدهد انیمیشن در ایران مسیر درستی را طی میکند. این شاخهای است که هر چه بیشتر روی آن سرمایهگذاری کنیم هم برای کودکان و هم برای خود صنعت سینما، به نتیجه میرسیم. از این رو حمایت از انیمیشن انجام شد که به نظرم اقدام بسیار عالی بود. اما شخصاً باید بگویم انیمیشن واقعاً خوبی ندیدم. شاید چون انیمیشنبین نیستم، نمیتوانم بهدرستی تشخیص دهم. به نظرم انیمیشنهایی که دیدم چندان خوب نبودند. فکر میکنم تکنیکهایی که در آنها استفاده میشود، الهامگرفته از تکنیکهای انیمیشنهای خارجی است؛ مثلاً گویی عیناً «کونگفو پاندا» یا یک کارتون ژاپنی را برداشتهاند و فقط شخصیتها و اسامی را ایرانی کردهاند. این مسئله کمی آزارم میدهد؛ اما به هر حال، این سنتی است که درحال شکلگیری بوده و نیازمند حمایت است.
آقای خوشخو، به لحاظ داستانی وضعیت انیمیشنها چگونه بود؟ آیا از این منظر انیمیشنهای خوبی در جشنواره حضور داشتند؟
اگر اشتباه نکنم، انیمیشن «جولیت و پادشاه» داستان جذابی داشت. بیست دقیقۀ ابتدایی فیلم در پاریس میگذرد که بسیار حائز اهمیت است. این بخش دقیقاً شبیه کارتونهای ژاپنی دهۀ شصت و هفتاد بود که از تلویزیون پخش میشدند. به نظر میرسد هنوز این فرمها را بهدرستی نمیشناسند. احتمالاً پکیجهای آمادۀ شخصیتپردازی را خریداری میکنند؛ زیرا کاراکترهای این انیمیشن، عیناً با همان قیافههای انیمیشنهای ژاپنی طراحی شدهاند. اما پس از 20 دقیقۀ آغازین، داستان وارد فضای ایران و دربار ناصرالدینشاه میشود. از این مقطع به بعد، فیلم پرجنبوجوش و جذاب میشود؛ گرچه در انتها، اندکی تحقیر ملی در آن به چشم میخورد که البته میتوان از آن چشمپوشی کرد. در مجموع، انیمیشن «جولیت و پادشاه» به لحاظ داستان و خلاقیت، اثر جالبتوجهی بود.
به نظر شما چه ویژگیهایی امسال ما را در جشنواره شگفتزده خواهد کرد؟
در این دوره از جشنواره، کارگردانان فیلم اول بسیار خوب و جذابی حضور دارند. برای مثال، فیلم «سانسور» که از استان اردبیل راه یافته، کمدی بسیار شیرینی است. من که بهندرت میخندم، واقعاً با دیدن این فیلم خندیدم؛ هرچند برای دیگر اعضای هیئت انتخاب تعجبآور بود که چرا من تا این حد به فیلم میخندم. «ترک عمیق»، ساختۀ برادرزادۀ دکتر زرینکوب نیز از دیگر فیلمهای اول این دوره است. کارگردان این اثر هم فرزند یکی از دستاندرکاران سرشناس سینماست. در مجموع، شاهد اکران فیلمهای نخست بسیار درخشانی در جشنواره خواهیم بود. اگر به دنبال فیلمی امیدوارکننده و دلگرمکننده هستید، فیلم «زیبا صدایم کن»، ساختۀ رسول صدرعاملی، یکی از بهترین آثار این کارگردان پس از چند فیلم اخیرش است که کمی در فضای سینمای کودک و نوجوان قرار داشتند.
در این دوره از جشنواره، کارگردانان فیلم اول بسیار خوب و جذابی حضور دارند. برای مثال، فیلم «سانسور» که از استان اردبیل راه یافته، کمدی بسیار شیرینی است. من که بهندرت میخندم، واقعاً با دیدن این فیلم خندیدم؛ هرچند برای دیگر اعضای هیئت انتخاب تعجبآور بود که چرا من تا این حد به فیلم میخندم. «ترک عمیق»، ساختۀ برادرزادۀ دکتر زرینکوب نیز از دیگر فیلمهای اول این دوره است. کارگردان این اثر هم فرزند یکی از دستاندرکاران سرشناس سینماست. در مجموع، شاهد اکران فیلمهای نخست بسیار درخشانی در جشنواره خواهیم بود. اگر به دنبال فیلمی امیدوارکننده و دلگرمکننده هستید، فیلم «زیبا صدایم کن»، ساختۀ رسول صدرعاملی، یکی از بهترین آثار این کارگردان پس از چند فیلم اخیرش است که کمی در فضای سینمای کودک و نوجوان قرار داشتند.
پس فیلم جدید صدرعاملی، فضایی مشابه «من ترانه پانزده سال دارم» دارد؟
بله، درست است. «زیبا صدایم کن» فیلمی سالم، خانوادگی و امیدبخش دربارۀ بازسازی یک خانوادۀ ازهمپاشیده است. اثر بسیار خوبی از آب درآمده. فیلم دیگری هم داریم که به مقولۀ فساد پشتپردۀ فوتبال میپردازد. نامش را به خاطر ندارم، اما فیلم بسیار جذابی با ریتم تند و فیلمنامهای غافلگیرکننده است که در چند نوبت مخاطب را شگفتزده میکند. اگر این فیلم بهخوبی حمایت شود پتانسیل فروش بالایی خواهد داشت. فیلم «بازی رو بکش» هم اثر دیگری است که به نظرم محسن کیایی در آن، بهترین بازی عمرش را ارائه کرده است. به هر حال، فیلم بسیار خوبی از کار درآمده.
بله، درست است. «زیبا صدایم کن» فیلمی سالم، خانوادگی و امیدبخش دربارۀ بازسازی یک خانوادۀ ازهمپاشیده است. اثر بسیار خوبی از آب درآمده. فیلم دیگری هم داریم که به مقولۀ فساد پشتپردۀ فوتبال میپردازد. نامش را به خاطر ندارم، اما فیلم بسیار جذابی با ریتم تند و فیلمنامهای غافلگیرکننده است که در چند نوبت مخاطب را شگفتزده میکند. اگر این فیلم بهخوبی حمایت شود پتانسیل فروش بالایی خواهد داشت. فیلم «بازی رو بکش» هم اثر دیگری است که به نظرم محسن کیایی در آن، بهترین بازی عمرش را ارائه کرده است. به هر حال، فیلم بسیار خوبی از کار درآمده.
از شما بسیار سپاسگزاریم، بهویژه بابت جمعبندی پایانیتان.
امیدوارم جشنوارۀ پرباری را شاهد باشیم و فیلمهای بخش ویژه نیز به نمایش درآیند. امیدوارم جشنوارهای پرجنجال، پر از مناظره، شایعه و افشاگری داشته باشیم؛ همۀ آن چیزهایی که جشنوارۀ ما در این سالها کموبیش فراموش کرده بود. حداقل در طول این 10 روز، ما به چنین فضایی نیاز داریم.
امیدوارم جشنوارۀ پرباری را شاهد باشیم و فیلمهای بخش ویژه نیز به نمایش درآیند. امیدوارم جشنوارهای پرجنجال، پر از مناظره، شایعه و افشاگری داشته باشیم؛ همۀ آن چیزهایی که جشنوارۀ ما در این سالها کموبیش فراموش کرده بود. حداقل در طول این 10 روز، ما به چنین فضایی نیاز داریم.
منبع: روزنامه فرهیختگان
https://teater.ir/news/68557