سینما همیشه عاشق داستان‌های بازگشت است، اما همه تلاش‌ها برای بازگشت به صحنه، به موفقیت ختم نمی‌شود. از بازگشت‌های ناامیدکننده بازیگران بزرگ گرفته تا فیلم‌هایی که به دلیل مشکلات اخلاقی یا حرفه‌ای در گیشه شکست خوردند، در این مطلب به بررسی ۱۰ فیلم و بازیگرانی که با امید به سینما بازگشتد و شکست خوردند می‌پردازیم.

چارسو پرس: اگر چیزی باشد که هالیوود به آن علاقه‌مند است، آن داستان‌های بازگشت است. در واقع، بدون تمایل صنعت سینما به دادن یک شانس دوباره به افراد، دنیا هیچ‌گاه نمی‌دید که کوئنتین تارانتینو جان تراولتا را در «داستان عامه‌پسند» (Pulp Fiction) دوباره محبوب کند، یا مرد آهنی (Iron Man) رابرت داونی جونیور را که سابقه زندان داشت، به بزرگترین ستاره صنعت سینما تبدیل کند، یا دمی مور که به واسطه فیلم «ماده» (The Substance) بیشترین ستایش را در طول دوران حرفه‌ای خود دریافت کرد.


بدون شک، مخاطبان نیز همانند کارگردان‌ها و مدیران استودیوها عاشق داستان‌های بازگشت هستند. پشت هر بازگشت یک داستان نهفته است؛ داستانی از پشتکار و پیروزی بر سختی‌ها که به عشق عمیق ما به قهرمانان بی‌نام و نشان اشاره دارد. وقتی کسی به ظاهر کنار گذاشته می‌شود، اما سپس تمام منتقدان خود را اشتباه می‌کند و دوباره به جایگاه خود بازمی‌گردد، این نشان‌دهنده آن است که با تلاش و تعهد می‌توان در زندگی به هر چیزی دست یافت.


البته، نه تمام بازگشت‌ها یکسان هستند و فیلم‌هایی که موفق می‌شوند به مراتب کمتر از آن‌هایی هستند که شکست می‌خورند. برای هر رابرت داونی جونیور یا جان تراولتا، تعداد زیادی از ستارگانی هستند که باور داشتند یک فیلم خاص می‌تواند راه بازگشت آن‌ها به دنیای هالیوود باشد، اما به طرز دردناکی اشتباه می‌کردند.


از بازیگری که پس از بازنشستگی با یک فیلم فراموش‌شدنی از نتفلیکس بازگشت، تا پسر شرور معروفی که یکی از مهم‌ترین بازگشت‌ها در تاریخ سینما را خراب کرد، در اینجا به معرفی 10 فیلم بازگشتی می‌پردازیم که به طور فاجعه‌آمیزی شکست خوردند.



10- «بازگشت به عمل» (Seth Gordon, 2025)

این فهرست ناخوشایند را با جدیدترین نمونه از تلاش‌های شکست‌خورده برای بازگشت آغاز می‌کنیم که تقریباً به سرعت توسط یک فیلم بی‌روح و ضعیف غرق شد. کامرون دیاz، که روزگاری یکی از ستارگان محبوب هالیوود با فیلم‌های موفق متعدد بود، پس از بازسازی فیلم «آنی» در سال 2014، از دنیای سینما بازنشسته شد. او بیش از یک دهه از صنعت سینما دور بود و بالاخره با فیلم اکشن-کمدی نتفلیکس با عنوان «بازگشت به عمل» به دنیای سینما بازگشت.


این فیلم تیم بازیگری بزرگی داشت، با حضور افرادی چون جیمی فاکس، اندرو اسکات، گلن کلوز و کایل چاندلر که کامرون دیاz را همراهی می‌کردند. کارگردانی این فیلم بر عهده ست گوردون بود، کسی که پیش از این فیلم‌هایی نیمه‌قابل‌تماشای مانند «رئیس‌های وحشتناک» و «دزد هویت» ساخته بود. به طور طبیعی، وقتی فیلم در نتفلیکس منتشر شد، این غول استریمینگ تبلیغات زیادی درباره شکستن رکوردهای استریم کرد. همه‌چیز نشان می‌داد که باید وقت خوشی را در سینما (یا روی مبل) سپری کنید، درست است؟


خب، نه، نه واقعاً. «بازگشت به عمل» در نهایت تبدیل به یکی از آخرین فیلم‌های ضعیف نتفلیکس شد که به نظر می‌رسید حتی در حین تماشای آن در حال پاک شدن از یاد مخاطبان است. این فیلم یک نقطه اوج تلخ برای کامرون دیاz بود، بازیگری با قدرت ستارگی و کاریزما واقعی. امیدواریم او با فیلم بعدی‌اش به نام «نتیجه» که یک کمدی سیاه به کارگردانی جوناه هیل است، موفقیت بیشتری کسب کند.


9- «آخرین ایستادگی» (کیم جی‌وون، 2013)

در سال 2013، «بلوط اتریشی» آرنولد شوارتزنگر پس از تقریباً یک دهه فاصله از سینما به دلیل مشغله در اداره ایالت کالیفرنیا، بازگشتی پرهیاهو به پرده نقره‌ای داشت. طرفداران مشتاق بودند تا ببینند این ستاره افسانه‌ای اکشن چه چیزی برایشان آماده کرده است و هیجان برای فیلم «آخرین ایستادگی» پیش از اکران آن در ژانویه به طور فزاینده‌ای افزایش یافت. شوارتزنگر از سال 2003 و فیلم «ترمیناتور: ظهور ماشین‌ها» هیچ فیلمی نساخته بود، بنابراین این فیلم باید خوب می‌شد، درست است؟


واضح است که با توجه به حضور این فیلم در این فهرست، «آخرین ایستادگی» یک وسیله بازگشت موفق برای شوارتزنگر نبود. فیلم وعده قتل و آشوب‌های فیلم‌های درجه ب مشابه فیلم‌های کلاسیک دهه 80 جان کارپنتر را می‌داد و در این زمینه تا حدی موفق بود. با این حال، لحن فیلم بسیار آشفته بود و جای تعجب نداشت که کارگردان کیم جی‌وون (که قبلاً فیلم «دیدم شیطان» را ساخته بود) هیچ‌گاه دیگر فیلمی در هالیوود نساخت.


در نهایت، چیزی که به شدت به شکست «آخرین ایستادگی» انجامید این بود که به نظر می‌رسید کمتر کسی به آن اهمیت می‌دهد. شاید زمان شوارتزنگر گذشته بود، زیرا در دهه‌ای که از اکران این فیلم می‌گذرد، او فیلم‌های بیشتری ساخته است، اما هیچ‌کدام به اندازه دوران طلایی او در دهه‌های 80 و 90 از نظر فرهنگی تاثیرگذار نبوده‌اند.


8- «گورو عشق» (مارکو شنابل، 2008)

قبل از اکران فیلم «گورو عشق» در سال 2008، تماشاگران از آخرین حضور مایک مایرز در فیلم زنده‌اکشن در سال 2003 با نام «نمایی از بالا» (View From the Top) خیلی چیزها ندیده بودند – و به هر حال تعداد کمی آن فیلم را تماشا کرده بودند. البته او صداپیشگی شخصیت شرک را در چندین فیلم بر عهده داشت و با استفاده از گریم و پروتز نقش «گربه در کلاه» را بازی کرده بود، اما تماشاگران مدت زیادی بود که او را در خلق یک شخصیت کلاسیک مایرز مانند آستین پاورز یا وین کمپل ندیده بودند.


با این حال، از اولین تریلر فیلم، مردم احساس بدی درباره «گورو عشق» داشتند، کمدی‌ای که داستان «گورو شماره دو جهان» بعد از دیپاک چوپرا را روایت می‌کرد. فیلم در به تصویر کشیدن هندوئیسم جنجال‌برانگیز بود و نمایش کارتونی مایک مایرز از شخصیت «گورو پیتکا» موجب نارضایتی بسیاری از تماشاگران شد.


در نهایت، «گورو عشق» به اندازه‌ای بی‌خنده و توهین‌آمیز بود که تماشاگران ترجیح دادند از آن دوری کنند. این فیلم یک فاجعه تجاری بود که سه جایزه تمشک طلایی را به‌دست آورد و به‌طور دائم مسیر حرفه‌ای مایرز را منحرف کرد، به‌جای اینکه او را به دنیای بزرگ سینما بازگرداند.


7- «غریزه اصلی 2» (مایکل کاتن-جونز، 2006)

در سال 2016، کارگردان فیلم «غریزه اصلی 2»، مایکل کاتن-جونز، صادقانه اعتراف کرد: «کاملاً ورشکسته بودم و مجبور شدم هر چیزی که پیش می‌آمد را بپذیرم. «غریزه اصلی 2» همان جام مسمومی بود که دست به دست می‌چرخید و در نهایت به در خانه من رسید.» به نظر می‌رسد که با چنین گفته‌ای، نمی‌توان انتظار کیفیت بالایی از یک فیلم داشت، و «غریزه اصلی 2» واقعاً یک فیلم وحشتناک و به‌طور عمیقی غیرجذاب بود.


در آن دوران میانه دهه 2000، حرفه شaron Stone در آستانه سقوط قرار داشت، پس از شکست‌های شدید منتقدی و تجاری که با فیلم «زن گربه‌ای» (Catwoman) در سال 2004 داشت، که به نوعی قرار بود یک بازگشت برای او باشد. در واقع، او از سال 1995 و فیلم «کازینو» هیچ فیلم تجاری موفقی نداشت، و وقتی «زن گربه‌ای» با شکست سنگین مواجه شد، او به یکی از نمادین‌ترین نقش‌های خود بازگشت: فریبنده یخ‌کُش کاترین ترامل در «غریزه اصلی».


اما زمانی که «غریزه اصلی» در سال 2006 به سینماها رسید، شاون استون 47 ساله بود و دیگر در کنار ستاره‌ای چون مایکل داگلاس قرار نداشت. در عوض، او با دیوید موریسی، بازیگر تلویزیون بریتانیایی و به طور عجیب و غریب، استن کالینمور، مهاجم پیشین ناتینگهام فارست و لیورپول همبازی شده بود. بله، واقعاً همینطور. طبیعی است که این فیلم تنها کمی بیش از نیمی از بودجه خود را به دست آورد و همه کسانی که در این پروژه دخیل بودند را به طور کامل شرمنده کرد.


بیشتر بخوانید: اخبار و مطالب سینمای جهان


6- «هانی بوی» (آلما هارل، 2019)

در سال 2019، شیا لابوف دوباره در هالیوود سر زبان‌ها افتاد، این‌بار به خاطر فیلم «هانی بوی» به کارگردانی آلما هارل. پس از سال‌ها جنجال‌های عمومی و مشکلات شخصی که او را به یک مرکز بازپروری کشاند و در آنجا دچار اختلال استرس پس از سانحه تشخیص داده شد، شیا با این داستان نیمه‌خودزندگینامه‌ای که در دوران بازپروری نوشته بود و به رابطه‌اش با پدرش می‌پرداخت، به دنیای سینما بازگشت. این فیلم با استقبال شدید منتقدان روبرو شد، همانطور که فیلم «فالکون کره بادام زمینی» (The Peanut Butter Falcon)، دیگر نقش بازگشتی شیا لابوف در همان سال، مورد تحسین قرار گرفت.


با این حال، در سال‌های بعد، لابوف دوباره به عادات قدیمی خود بازگشت. او انتخاب‌های فیلمی سوال‌برانگیزی داشت (مثل «جمع‌آوری‌کننده مالیات» و «پدر پیو») و زمانی که نامزد سابقش، اف‌کا تویگس، او را به سوء‌استفاده خانگی متهم کرد، در مرکز بحران قرار گرفت. بازگشت او تقریباً به سرعت همانطور که آغاز شده بود، به شکست تبدیل شد و حالا دوباره او به عنوان یک شخصیت غیرمطلوب در هالیوود شناخته می‌شود.


سپس، در سال 2022، لابوف اعتراف کرد که تمام بازگشت او بر اساس تغییرات گسترده‌ای در واقعیت بوده است. او اذعان کرد که تصویرسازی «هانی بوی» از پدرش اصلاً دقیق نبوده، زیرا او به هیچ‌وجه مانند آنچه لابوف در فیلم ادعا کرده بود، آزاردهنده نبوده است. لابوف پس از اکران فیلم با پدرش تماس گرفته بود تا «مسئولیت همه آن‌ها را بپذیرد» و از اینکه «بسیار واضح می‌دانست» که نمی‌تواند آن را «برگرداند» ابراز تاسف کرد.


5- «کامینگ 2 آمریکا» (کریگ بروئر، 2021)

اگر روزی بخواهید بدترین دشمن خود را عذاب بدهید، قطعاً می‌توانید از قرار دادن آنها در معرض هر فیلم ایدی مورفی که بین سال‌های 2007 تا 2019 منتشر شده، بدتر از این نکنید. فاجعه‌های آشکاری همچون «نوربیت»، «ملاقات با دیو»، «تصور کن»، «هزار کلمه» و «آقای چرچ» به طور مؤثری وضعیت مورفی به عنوان یک ستاره محبوب سینما را به پایان رساند و او نیاز داشت تا رویکرد خود را دوباره ارزیابی کند.


اما وقتی این ستاره در سال 2019 با فیلم «دولمایت نام من است» به سینما بازگشت، این فیلم به عنوان بازگشتی پرشکوه از یکی از بهترین صداهای کمدی نسل خود مورد تحسین قرار گرفت. به ناگاه، مردم به یاد آوردند که چرا مورفی را این‌قدر دوست دارند و از دیدن او در یک فیلم خوب، که امری نادر بود، لذت بردند. سپس، وقتی اعلام شد که مورفی قصد دارد از این موفقیت با ساخت دنباله‌ای از یکی از محبوب‌ترین فیلم‌هایش استفاده کند، همه‌چیز در دنیای سینما درست به نظر می‌رسید.


اما به ناامیدی طرفداران در سراسر جهان، «کامینگ 2 آمریکا» به قدری ضعیف بود که یکی از منتقدان آن را «شگفت‌انگیز در ناتوانی کاملش» توصیف کرد. مورفی سپس با فیلم‌های فراموش‌شدنی استریمینگ همچون «شما مردم» و «کوچه تردستی» دوباره به دنیای فیلم‌های بی‌ارزش بازگشت و آن بازگشت مهم سینمایی واقعاً در آب غرق شد.


4- «آیرون من 2» (جان فاورو، 2010)

میکی رورک در طول حرفه‌اش چندین بار بازگشت‌های درخشانی داشته است، مانند پرنده‌ای که از خاکستر خود برمی‌خیزد. این بازیگر معروف و دشوار، بیشتر دهه 90 را در حال جنگ با مدیران استودیو و مبارزه با شیاطین خود گذراند، به‌علاوه هشت مسابقه بوکس واقعی که بین سال‌های 1991 و 1994 برگزار کرد. به نظر می‌رسید که او تمام پل‌های خود را بارها و بارها سوزانده است، اما در اواسط دهه 2000، او با فیلم‌هایی همچون «مردی بر روی آتش» و «شهر گناه» استعدادهای خود را به همه یادآوری کرد.


این بازگشت به اوج خود در سال 2008 با فیلم «کشتی‌گیر» (The Wrestler) رسید، که یک داستان غم‌انگیز و باشکوه درباره کشتی حرفه‌ای و مردان آسیب‌دیده‌ای بود که در این تجارت بی‌رحم مشغول به کار بودند. رورک برای این فیلم نامزدی اسکار را به دست آورد و ناگهان دوباره تبدیل به یک دارایی داغ در هالیوود شد. خیلی زود، او در نقش یک ابرشرور کمیک بوک به نام «ویپ‌لش» در فیلم «آیرون من 2» ایفای نقش کرد و به نظر می‌رسید که مسیر حرفه‌ای‌اش همچنان در حال صعود باشد.


با این حال، رورک از کار در فیلم ابرقهرمانی مارول متنفر بود و شکایت کرد که استودیو از او خواسته بود تا یک شرور تک‌بعدی بازی کند و بیشتر کارهای او در نهایت در اتاق تدوین کنار گذاشته شد. او در سال 2011 گفت: «اگر آنها می‌خواهند فیلم‌های کمیک بوک بی‌مغز بسازند، من نمی‌خواهم بخشی از آن باشم. می‌دونی، من سه ماه برای لهجه و همه تنظیمات کار کردم و به روسیه رفتم فقط برای اینکه تمام کارم روی زمین بماند.» و درست به همین راحتی، بازگشت او پایان یافت.


3- «چه اتفاقی می‌افتد بعد» (مگ رایان، 2023)

در سال 2023، پس از هشت سال غیبت طولانی از صفحه نقره‌ای سینما، مگ رایان با فیلم «چه اتفاقی می‌افتد بعد» به دنیای سینما بازگشت. این بازگشت نه تنها به دنیای بازیگری بود، بلکه دومین تلاش کارگردانی او نیز به حساب می‌آمد و به نوعی اولین فیلم کمدی رمانتیک او از سال 2001 و فیلم «کیت و لئوپولد» بود. آیا ملکه پیشین کمدی‌های رمانتیک می‌توانست به نسل جوان‌تر این ژانر نشان دهد که یک کمدی رمانتیک واقعی چه ویژگی‌هایی دارد و در این مسیر تاج و تخت خود را بازپس بگیرد؟


نه. فیلم «چه اتفاقی می‌افتد بعد» بدون سر و صدا از گیشه عبور کرد و در اولین آخر هفته اکران خود تنها در جایگاه نهم قرار گرفت. نقدها معمولاً متوسط بودند و به نظر می‌رسید که طرفداران به اندازه‌ای که استودیو امیدوار بود، علاقه‌ای به بازگشت رایان نداشتند.


حتی خود رایان نیز اعتراف کرد که قرار نیست به این زودی‌ها در حال کارگردانی و بازی در یک کمدی رمانتیک دیگر باشد. او گفت: «بله، واقعاً نمی‌خواهم دوباره این کار را انجام دهم. به جز اینکه سریع‌ترین راه برای خسته شدن از خودت برای یک سال است... نمی‌دانم چرا این کار را انجام دادم. واقعاً باورم نمی‌شود که این کار را کردیم. اما کردیم!»


2- «لبه تاریکی» (مارتین کمپبل، 2010)

در سال 2010، مل گیبسون برای اولین بار پس از فیلم «علامت‌ها» (Signs) در سال 2002، نقش اصلی در یک تولید بزرگ هالیوودی را بر عهده گرفت. همه نشانه‌ها حاکی از آن بود که «لبه تاریکی» (Edge of Darkness) انتخابی امن خواهد بود. این فیلم بازسازی یک سریال کلاسیک از دهه 80 شبکه بی‌بی‌سی بود که کارگردانی آن را مارتین کمپبل بر عهده داشت، همان کسی که سریال اصلی را نیز کارگردانی کرده بود. این فیلم وعده بازگشت گیبسون به شخصیت خشن و جسورانه‌ای مانند آنچه در «سلاح مرگبار» (Lethal Weapon) و «رشوه» (Ransom) شاهد بودیم را می‌داد.


اما به جای اینکه بازگشتی محکم به صدر هالیوود داشته باشد، «لبه تاریکی» در گیشه به شکست خورد و نقدهای چندان مثبتی دریافت نکرد. به راحتی می‌شد نتیجه گرفت که سینماگران حرفه‌ای هنوز آمادگی پذیرش گیبسون را پس از رفتارهای جنجالی او در میانه دهه 2000 نداشتند، که از جمله آن‌ها می‌توان به توهین‌های جنسیتی و ضد یهودی او به یک افسر پلیس اشاره کرد.


در حقیقت، در 15 سالی که از «لبه تاریکی» گذشته، گیبسون هیچ‌گاه نتوانست به وضعیت ستاره‌ای خود در هالیوود بازگردد. پس از یک شروع اشتباه با فیلم حماسی جنگی «حاشیه اره» (Hacksaw Ridge) در سال 2016 که به طرز شگفت‌انگیزی دو جایزه اسکار را برنده شد، او دوباره به تبعید هالیوود بازگشت. این روزها، بیشتر فیلم‌هایی با عنوان‌ها و طرح‌های مشابه که مستقیم به پلتفرم‌های استریمینگ می‌روند، تولید می‌کند که هیچ‌کس علاقه‌ای به تماشای آن‌ها ندارد.


1- «پیتر پنج هشت» (مایکل زایکو هال، 2024)

در سال 2024، اتفاقی غیرقابل تصور رخ داد: کوین اسپیسِی در نقش اصلی یک فیلم بازی کرد. این بازیگر از سال 2018 پس از فیلم «باشگاه پسران میلیاردر» (Billionaire Boys Club) به دلیل مشکلات حقوقی متعدد ناشی از اتهامات تجاوز جنسی بسیاری که علیه او مطرح شده بود، دیگر در هالیوود کار نکرده بود.


طبیعتاً فیلمی که اسپیسِی در آن بازی کرد از یکی از استودیوهای بزرگ هالیوودی نیامد و به طور مستقل تأمین مالی شد. با این حال، همچنان نگران‌کننده بود که کسی به این مرد پول بدهد تا نقش اول یک فیلم را بر عهده بگیرد، حتی اگر آن فیلم یک اثر مستقل کوچک باشد. آیا «پیتر پنج هشت»، که یک فیلم نوآر جدید درباره یک قاتل با کلاه مویی مشکوک است، می‌تواند مسیر بازگشت اسپیسِی به هالیوود را هموار کند، جایی که روزگاری سلطان آن بود؟


البته پاسخ منفی است. «پیتر پنج هشت» پس از اکران به طور کامل نادیده گرفته شد و به طرز رحمت‌بخشی، رسانه‌های اصلی هیچ توجهی به آن نکردند. حتی مشخص نیست که این فیلم در سینماهای ایالات متحده اکران شده باشد، هرچند که به طرز عجیبی تنها 62,091 دلار در سطح بین‌المللی فروش کرد. هرچه باشد، 62 هزار دلار هیچ‌گاه نمی‌تواند به عنوان یک بازگشت موفق به حساب آید.


منبع: faroutmagazine


نویسنده: نسرین پورمند