فیلم جدید «سوپرمن» به کارگردانی جیمز گان، نه تنها آغازی برای دنیای سینمایی جدید DC (یا همان DCU) است، بلکه با پایان‌بندی متفاوت و صحنه‌های پس از تیتراژ غیرمنتظره‌اش، قواعد قدیمی سینمای ابرقهرمانی را زیر پا می‌گذارد و راهی تازه، شاداب و بی‌تکلف را برای آینده‌ی DC Studios ترسیم می‌کند.

چارسو پرس: هشدار اسپویل: این متن حاوی اطلاعات مهمی از پایان فیلم «سوپرمن» است که هم‌اکنون در سینماها در حال اکران است.


در نقطه اوج فیلم «سوپرمن»، اولین فیلم بلند زیر پرچم رسمی DC Studios و نقطه آغازین دنیای سینمایی جدید DCU، شهر متروپلیس به دو نیم تقسیم می‌شود. لکس لوتر (با بازی نیکولاس هولت) با ایجاد یک شکاف بین‌بعدی سعی می‌کند سوپرمن (دیوید کورنسوِت) را به دام بیندازد و او را برای همیشه نابود کند.


اما آنچه که در نگاه اول به‌عنوان یک بحران آخرالزمانی به نظر می‌رسد، به‌زودی در بافت فیلم رنگی دیگر می‌گیرد. شهروندان متروپلیس بدون وحشت و با نظمی شگفت‌انگیز در حال تخلیه شهر هستند و زمانی که آسمان‌خراش‌ها مثل دومینو فرو می‌ریزند، بیننده به‌وضوح می‌فهمد بیشتر این ساختمان‌ها خالی هستند.


این نوع سکانس‌ها که یادآور حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر هستند، سال‌هاست در سینمای ابرقهرمانی جا افتاده‌اند؛ اما آنچه فیلم «سوپرمن» جیمز گان را متمایز می‌کند، عادی‌بودن فجایع در این دنیاست. در این جهان، موجودات فرابشری یا همان متاهیومن‌ها، بیش از ۳۰۰ سال است که روی زمین حضور دارند. نبرد با ابرشرورها، کایجوهای آتش‌افشان و بحران‌های کیهانی، برای بشریت دیگر چیز تازه‌ای نیست.


همین جهان‌بینی جدید باعث می‌شود که فیلم‌ساز بتواند با اتفاقات بزرگ و عجیب با حالتی سرخوشانه و کم‌استرس برخورد کند؛ چیزی که در دنیای فیلم‌های جدی‌تر مثل Man of Steel یا Avengers: Infinity War محال بود. در آن فیلم‌ها، حوادث ویرانگر چنان شوکی به جامعه وارد می‌کردند که پیامدهای آن تا چند فیلم بعدی ادامه داشت؛ از قوانین سوکوویا در مارول گرفته تا دشمنی بروس وین با سوپرمن در DC.


اما در فیلم گان، حتی افشای حقیقت تاریک درباره والدین کریپتونی سوپرمن (که او را برای سلطه بر زمین فرستاده‌اند)، یا کلون شرور او به نام اولترامن، باعث نمی‌شود که سوپرمن درگیر بحران‌های وجودی شود. بلکه خیلی ساده، سگش کریپتو را صدا می‌زند و نسخه‌ی شیطانی‌اش را داخل یک سیاه‌چاله پرتاب می‌کند. چکیده‌ی ماجرا؟ سرگرم‌کننده و بی‌دغدغه!


جیمز گان با این فیلم، فضای ابرقهرمانی را از بزرگ‌نمایی‌های احساسی و پیامدهای فاجعه‌بار آزاد می‌کند. او با نگاهی شبیه به دوران Silver Age کمیک‌های DC، همه‌چیز را تبدیل به داستان‌هایی می‌کند که بیش از هر چیز، قرار است سرگرم‌کننده، پررنگ و سرزنده باشند.


در پایان فیلم، شخصیت مستر تریفیک (با بازی ادی گاثگی) موفق می‌شود شکاف بین‌بعدی را معکوس کند و شهر را به حالت اولیه بازگرداند. هرچند ساختمان‌ها با کمی انحراف به هم متصل شده‌اند و هنوز یک "شکاف" نمادین در متروپلیس باقی مانده است.


بیشتر بخوانید: ۹ بازیگر برتر نقش سوپرمن در تاریخ سینما و تلویزیون


صحنه‌های پس از تیتراژ هم همین فضای رها و مفرح را ادامه می‌دهند:

  • در صحنه اول، سوپرمن و کریپتو روی ماه نشسته‌اند، در حالی که زمین آرام در پس‌زمینه می‌چرخد. لحظه‌ای آرام، بی‌تنش، و بدون هدف خاصی برای ایجاد تیزر قسمت‌های بعدی.

  • در صحنه دوم، سوپرمن و مستر تریفیک مقابل یکی از ساختمان‌های بازسازی‌شده ایستاده‌اند. سوپرمن متوجه می‌شود دو نیمه‌ی ساختمان کاملاً با هم تطابق ندارند و با کنایه می‌گوید: «یه کم کجه.» تریفیک عصبانی جواب می‌دهد: «می‌خوای بازش کنم از اول بسازم؟!» بعد هم با غرولند صحنه را ترک می‌کند. سوپرمن زیر لب به خودش می‌گوید: «ای بابا... بعضی وقتا خیلی از خودم بدم میاد.»

نه لحنی حماسی، نه موسیقی تند، نه تیزر برای «Peacemaker» یا «Supergirl» یا «Lanterns». فقط یک پایان بامزه و خودآگاهانه.


شاید مهم‌ترین پیام فیلم برای دنیای سینمایی DC همین باشد:


ابر‌قهرمانی بودن قرار نیست همیشه جدی، تاریک و سنگین باشد. گاهی فقط باید لذت برد.


منبع: variety
نویسنده: نسرین پورمند