چارسو پرس: فیلم «Dying» ساختهی ماتتیاس گلاسنر، یک کمدی سیاه پرطمطراق دربارهی نابسامانیهای خانوادگی به سبک جان فرانزن است؛ شاید خیلی عمیق نباشد، اما تماشای آن سرگرمکننده و جذاب است. موضوع فیلم حول این پرسش میچرخد: چه چیزی از والدینمان به ارث میبریم و با رد آن میراث چه چیزی به دست میآوریم و چه چیزی را از دست میدهیم.
در این فیلم، بازیگر همیشه قدرتمند آلمانی، لارس آیدینگر، در نقش رهبر ارکستر ظاهر شده است. او نقش تام را بازی میکند؛ مردی گوشهگیر و عاطفاً بسته که در آستانهی بزرگترین پروژهی حرفهایاش است. تام قرار است اجرای قطعهای به نام «Sterben» یا «مرگ» را در ارکستر فیلارمونیک برلین به روی صحنه ببرد؛ اثری برای ارکستر و گروه کر که توسط دوست افسرده و زودرنجش، رابرت گویزدک، ساخته شده است. این دوست در طول تمرینها دائم مداخله میکند، تام را تضعیف میکند، به نوازندگان توهین میکند و عصبانی است چون نمیتواند تشخیص دهد اثرش ارزشمند است یا یک اثر بیارزش و کلیشهای.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم Gazer – تریلری روانپریشانه و مرموز از اعماق ذهن
فیلم خود نیز دربارهی ارزش این اثر موسیقایی در تردید باقی میماند. تنها اجرای عمومی این قطعه با واکنشهای متفاوت و نظرات پراکندهی مخاطبان روبرو میشود.
مشکلات خانوادگی و بحرانهای شخصی تام
تام در زندگی شخصیاش نیز دچار آشفتگی است. او به نوعی نقش پدر را قبول میکند، چرا که دوستدختر باردارش که هنوز عاشقش است، از او خواسته هنگام زایمان همراهش باشد؛ چون حمایت عاطفی لازم را از دوستپسر فعلیاش دریافت نمیکند، هرچند قصد ترک او را ندارد.
تام رابطه نزدیکی با خواهرش، لیلیت استانگنبرگ، ندارد. او خود موسیقیدان با صدایی شگفتانگیز است، اما فقط وقتی مست است آواز میخواند. لیلیت به عنوان دستیار دندانپزشک کار میکند و رابطه عاشقانهای با دندانپزشک متأهل دارد. وضعیت مستی و خماری او خطرناک است چون ممکن است به بیماران آسیب برساند در حالی که مسئولیت مراقبت از آنها را دارد.
میراث سرد مادر و بحرانهای خانواده
هر دو خواهر و برادر، استعداد موسیقی را از مادرشان لیسی (با بازی کورینا هارفوخ) به ارث بردهاند. لیسی خود آکاردئون یاد گرفته اما اکنون به سرطان مبتلاست و بیماری روده باعث بیاختیاری او شده است. او قادر نیست از شوهر مبتلا به دمانس خود، گرد، مراقبت کند. این بیماریها بحران بزرگی در خانواده ایجاد کرده که شاید سرانجام آنها را به هم نزدیک کند.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم Happy Gilmore 2 – بازگشت آدام سندلر فقط برای طرفداران قدیمی
تام مجبور است بپذیرد که مهمترین چیزی که از مادرش به ارث برده، سردی عاطفی وحشتناک است. گفتوگوی دردناک و در عین حال خندهدار بین مادر و پسر نشان میدهد آنها از ابتدا همدیگر را دوست نداشتند و این سردی، سوخت حرفهای تام بوده است.
پایان و نتیجهگیری
مرگ والدین، نه باعث درک عمیقتر تام از اثر موسیقایی «مرگ» میشود، نه تحول عاطفیاش را جبران میکند. اما نقطه شروعی جدید است؛ زمانی که سازش موقتی او با خواهرش باعث میشود لیلیت در اجرا حضور یابد و همین باعث تحولی بزرگ و موفقیتی ناگهانی برای موسیقی و خود تام شود.
فیلم داستانی تاریک، جسورانه و دیوانهوار است که در تمام لحظاتش از نظر عاطفی نادرست باقی میماند. شاید مناسبتر بود به صورت سریال تلویزیونی منتشر شود، اما در قالب فیلم بلند نیز لذت جذابی دارد، به ویژه با تقسیمبندی بخشها و استفاده از سرآیندهای ساده و کمهزینه به سبک لارس فون تریر. در کل، «Dying» زندگی را در تمام تلخیها و پیچیدگیهایش به تصویر میکشد.
منبع: guardian
نویسنده: نسرین پورمند